خدا نکند
زمینۀ ظلم و تجاوز برای برخی افراد فراهم شود، وگرنه بالاترین ظلمها از آنها سرمیزند.
انسان ظالم چنین است که تا وقتی زمینه فراهم نیست، بهظلمهای بهنسبت کوچکتر
اکتفا میکند، مثلاً یک گربه که میبیند آزارش میدهد، گویا اصلاً ستم کردن و آزار
رساندن را دوست دارد، اگر نتواند به انسانها ظلم کند، بهحیوانات آزار میرساند.
حتی به خانواده و به فرزندان خود ظلم میکند. اگر یک مقدار بیاید خارج از خانه،
یعنی یک ریاستی بهدست بیاورد، مثلاً کدخدای یک دهی بشود، بخشدار یک روستا بشود،
چه مصیبتها در آنجا ایجاد میکند و همینطور جلو بروید. یعنی همۀ ظلمها که در یک
سطح کوچک اتفاق میافتد، اگر آن سطح را بزرگ کنید، ظلم هم یزرگ خواهد شد؛ مثلاً
ستمگری که به مردم یک روستا زور میگوید، اگر زمینه پیدا کند و ریاست دنیا را بهدست
آورد، به دنیا و تمام مردم دنیا زور میگوید و ظلم میکند.
ادامه...