عنوان: درس اخلاق؛ شرح چهل حدیث، حدیث نهم؛ اهتمام به امور مسلمان‌ها، شرط مسلمانی
شرح:

بِسْمِ‏ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم‏

«رَبِّ اشْرَحْ لي صَدْري‏ وَ يَسِّرْ لي أَمْري وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني يَفْقَهُوا قَوْلي‏»

 

درس اخلاق؛ شرح چهل حدیث، حدیث نهم؛ اهتمام به امور مسلمان‌ها، شرط مسلمانیپیامبر اکرم«صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» در روایتی می‌فرمایند: «مَنْ‏ أَصْبَحَ‏ لَا يَهْتَمُ‏ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِينَ فَلَيْسَ بِمُسْلِمٍ»[1]؛ یعنی هرکه صبح کند و اهتمامی به امور مسلمان‌ها نداشته باشد، مسلمان نیست.

در روایات متعدّدی، برای کسی که راجع به خلق خدا بی‌تفاوت باشد و هنگام احتیاج و گرفتاری دیگران، با اینکه توان دارد، کمک و گره‌گشایی نکند، گناهان بزرگی بار شده است.

از روایات استفاده می‌شود که اسلام عزیز به یک اعتبار، دو قانون دارد؛ یکی قانون «مساوات» و دیگری قانون «مواسات».

معنای قانون «مساوات» این است که همه در برابر قانون یکسانند؛ مثلاً اگر گفته‌اند: نماز بخوانید، همۀ مسلمان‌ها و از جمله شخص پیامبر اکرم«صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» باید نماز بخوانند و در این خصوص تفاوتی بین اشخاص نیست.

قانون «مواسات»، غیر از «مساوات» است و معنای آن برادری، اتّحاد و دیگر خواهی است. این قانون، در آیات قرآن کریم و در روایات اهل بیت«سلام‌الله‌علیهم» اهمیّت فراوانی دارد. بر اساس این قانون، مسلمان‌ها باید به فکر یکدیگر باشند و حوائج همدیگر را برآورده سازند و در گرفتاری‌ها به یاری هم بشتابند. به قول قرآن شریف: «لِيُنْفِقْ ذُو سَعَةٍ مِنْ سَعَتِهِ وَ مَنْ قُدِرَ عَلَيْهِ رِزْقُهُ فَلْيُنْفِقْ مِمَّا آتاهُ اللَّهُ»[2]

قانون مواسات همان است که سعدی با استفاده از آیات و روایات می‌گوید:

                        بنی آدم اعضای یکدیگرند

                                                که در آفرینش ز یک گوهرند

                        تو کز محنت دیگران بی‌غمی

                                                نشاید که نامت نهند آدمی

ابان‌بن‌تغلب که یکی از شاگردان نزدیک امام صادق«سلام‌الله‌علیه» و از مجتهدین زمان ایشان بوده، نقل می‌کند که من خدمت امام صادق«سلام‌الله‌علیه» در حال طواف بودم. شخصی من را صدا کرد و کاری با من داشت، جوابش را ندادم. دفعۀ دوم صدایم کرد، باز هم جوابش را ندادم؛ امام صادق«سلام‌الله‌علیه»  فرمودند: او با توست؟ گفتم: بله، فرمودند: شیعه است؟ گفتم بله، گفتند که چرا نمی‌روی جوابش را بدهی؟ طواف را رها کن و با او برو. گفتم: حتی اگر طواف واجب باشد؟ فرمودند: آری. [3]

ابان‌بن‌تغلب در روایت دیگری نقل می‌کند که امام صادق«سلام‌الله‌علیه» فرمود: «قَضَاءُ حَاجَةِ الْمُؤْمِنِ أَفْضَلُ مِنْ طَوَافٍ وَ طَوَافٍ حَتَّى عَدَّ عَشَرَةً»[4]؛ روا ساختن حاجت مؤمن بهتر است از طوافى و طوافى و تا ده طواف شمرد.  

این حداقل ثواب برای گره گشایی از مؤمنین است. در روايات، گاهی فرموده‌اند خدمت به خلق خدا و دستگیری از نیازمندان، ثواب یک حج و عمره دارد.[5] گاهی می‌فرمایند: ثواب آن معادل بيست حج و عمرۀ مقبول است.[6] گاهی ثواب ده تا هفتاد حج برای آن شمرده‌اند[7] و حتّي ثواب هزار حجّ مقبول و مبرور نیز برای این امر مهم در روایات ذکر شده است.[8]

حج مقبول کم است، شاید یک درصد هم نباشد. حجّ مسلمان‌ها معمولاً صحیح است و رفع تکلیف می‌کند و ثواب هم دارد، امّا حجّ مقبول و مبرور که خدا قبول کند و به او بگوید بارک‌الله، بسیار کم است. در روایات پاداش خدمت به خلق خدا، دست کم یک حج و عمرۀ مقبول است. این ثواب‌ها استحقاقی نیست، بلکه تفضّلی است، به این معنا که دانه می‌ریزند تا کبوتر بگیرند. این ثواب‌ها را می‌دهند برای این که مردم برای خدمت به خلق خدا ترغیب و تحریص شوند.

عقاب کوتاهی در خدمت به خلق خدا نیز شدید است. مرحوم کلینی«رحمت‌الله علیه» در کتاب کافی، چندین روایت برای عقاب و کیفر خدمت نکردن به خلق خدا آورده است.[9] در یکی از این روایات می‌خوانیم، کسی که بتواند احتیاج دیگران را رفع کند و گره از گرفتاری مردم بگشاید، امّا در این خصوص کوتاهی کند را به صف محشر می‌آورند؛ روی او سیاه است، چشم‌هایش از ترس به گودی فرو رفته و در حالی که در غل و زنجیر است، خطاب می‌شود: او کسی است که خائن به خدا و خائن به رسول خدا است، سپس امر می‌شود که او را به جهنّم بفرستید. [10]این رسوایی و عقاب، به خاطر آن است که آن بنده می‌توانسته گره از کار مردم بگشاید و نگشوده است.

گره گشایی و کمک به دیگران، الزاماً نیاز به پول هم ندارد، یک قسم آن کمک مالی است. همان‌طور که قرآن کریم می‌فرماید: «وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ»[11]، هرکس از هرچه دارد و می‌تواند، باید انفاق کند. گاهی دستگیری و رفع احتیاج از دیگران با آبروست، گاهی با قدم است، گاهی با قلم است، گاهی با علم است، گاهی هم با پول است.

روایات خدمت به خلق خدا به اندازۀ تواتر است، تواتر معنوی دارد؛ هم روایاتی که ثواب فراوان آن را بیان کرده، تواتر معنوی دارد و هم روایاتی که عقاب کوتاهی از آن را گوشزد می‌کند، تواتر معنوی دارد. در این روایات، برای گشودن گره از کار مردم، بالاترینِ ثواب‌ها ذکر شده است. ثواب آن از حج، اعتکاف و از هر عبادتی که فرض کنید بالاتر است.

راوی می‌گوید: مشکلی داشتم که به دست امام حسن مجتبی«سلام‌الله‌علیه» حل می‌شد. خدمت ایشان رسیدم و گفتم: گره‌ام را شما باز کنید. آن حضرت به دنبالم راه افتادند. در راه به مسجد رسول الله رسیدیم. آنجا امام‌حسین«سلام‌الله‌علیه» معتکف بودند، اعتکاف در مسجدالنبی، آن هم از امام حسین؛ امام حسن«سلام‌الله‌علیه» فرمودند: چرا به برادرم نگفتی تا گره‌ات را باز کند؟ گفتم آقا معتکف بودند، ترسیدم مزاحمشان بشوم. امام حسن«سلام‌الله‌علیه» فرمودند: «إِنَّهُ لَوْ أَعَانَكَ‏ عَلَى‏ حَاجَتِكَ‏ لَكَانَ‏ خَيْراً لَهُ‏ مِنِ‏ اعْتِكَافِ‏ شَهْرٍ»[12] ؛ ثواب گره گشودن از کار مردم، از ثواب یک ماه اعتکاف بالاتر است.

معمولاً فقهاء روایات مربوط به خدمت به خق خدا را اخلاقی دانسته و حمل بر استحباب کرده‌اند، امّا باید توجه شود که رسیدگی به حوائج مردم، در وقت احتیاج آنان واجب است، نه مستحب. هر کسی باید به اندازۀ وسعش گره از کار مردم بگشاید. این واجب، واجب مالی نیست، واجب تکلیفی است.

قرآن کریم می‌فرماید: «و الَّذينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا يُنْفِقُونَها في‏ سَبيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَليمٍ»[13]؛ کسانی که ثروت جمع می‌کنند و باید خلأهای فردی و اجتماعی فقر را پر کنند، امّا نمی‌کنند، عذابی دردناک خواهند داشت. بعد هم می‌فرماید در روز قیامت همین پول‌ها که باید صرف جهیزیه برای نیازمندان کند، باید به فقرا بدهد، باید برای پر کردن خلأهای اجتماعی نظیر ساخت مسجد، آبادی روستا و ساخت مدرسۀ علمیّه خرج کند و خودداری می‌کند، همین پول‌ها را داغ می‌کنند و به بدنش می‌گذارند: «هذا ما كَنَزْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ فَذُوقُوا ما كُنْتُمْ تَكْنِزُونَ»[14]

این قانون مواسات است که حمل آن بر استحباب، مشکل است، ولی اتفاقاً عمل به این واجب جا‌نیفتاده است. معمولاً مردم به فکر خود و خانوادۀ خود هستند. به فکر مسافرت خود هستند، به فکر مستحبّات و سفرهای زیارتی هستند، امّا فکر نمی‌کنند که اگر بتوانند برای دختر خواهرشان یک جهیزیۀ خوب تهیّه کنند تا در خانه نماند یا به ازدواج پسر برادرشان کمک کنند، ثواب خیلی بیشتری دارد. کارمند اداره باید نه تنها گره در کار مردم نیندازد، بلکه گره را فوراً باز کند، به افراد معمولی و اشخاص مستضعف که به او مراجعه می‌کنند، رسیدگی کند. پروندۀ افرادی که بلد نیستند یا سواد ندارند را خودش از این اتاق به آن اتاق ببرد تا مشکل را حل کند و با احترام خاصّی ارباب رجوع را به خانه بفرستد.

مسلمان واقعی چنین است و کسی که به این صورت گره‌گشایی از مردم نمی‌کند باید بداند که مسلمان واقعی نیست. مرحوم آخوند خراسانی«رحمت‌الله علیه»، صاحب کفایه، را دیدند که نیمه شب چراغ به دست، در کوچه‌های تاریک و ترسناک نجف می‌رود. گفتند آقا کجا می‌روید؟ گفت: زن همسایۀ ما درد زایمان گرفته است و کسی نیست دنبال ماما برود، شوهر او غریب است و ممکن است ماما دنبال او نیاید، زن من هم نیمه شب نمی‌تواند برود. لذا من دارم می‌روم او را بیاورم.

در سیرۀ ائمۀ طاهرین«سلام‌الله‌علیهم» داریم که ایشان نیمه شب‌ها به در خانۀ فقرا می‌رفته و مخفیانه به آنها کمک می‌کرده‌اند. مخصوصاً در سیرۀ امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» از این دست گره‌ گشایی‌ها زیاد داریم. نقل شده است که یک زن، در حالی که مشک آب به دوشش بود، به امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» ناسزا می‌گفت و می‌رفت. آن حضرت به او سلام کردند، مشک آب را گرفتند و با تلطّف و مهربانی، تا در خانه، برایش بردند. آنجا دیدند که به آن زن رسیدگی نشده است. خودشان رفتند برایش خرما آوردند، هیزم آوردند، آرد آوردند، به او گفتند: من می‌توانم نان بپزم، می‌توانم بچه‌داری کنم. گفت: بچه‌داری کن، من می‌روم نان می‌پزم. همسایۀ او آمد، امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» را شناخت. دید امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» بچه‌ها را روی دامن نشانده، هستۀ خرما را می‌گیرد، در دهان بچه‌ها می‌گذارد و گریه می‌کند از این که در حقّ آن زن کوتاهی شده است. آن زن آمد عذرخواهی کند، ولی امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» از او عذرخواهی کرد و گفت: من باید از تو عذرخواهی کنم.[15]

این روش اهل بیت«سلام‌الله‌علیهم» است، این سنّت است، حالا در جامعۀ ما به آن عمل نمی‌شود حرف دیگری است، ولی باید بدانیم که قانون مواسات در اسلام، افضل از همۀ قوانین است.  

نکتۀ دیگری که باید به آن توجه شود، این است که عمل به قانون مواسات، غیر از خمس و زکات است. پرداخت خمس و زکات، به‌عنوان حق واجب است و وجوب آن مثل نماز و روزه، قانون مساوات است و همه باید در صورت تحقّق شرایط، به آن عمل کنند. امّا برای عمل به قانون مواسات، هرکسی باید بعد از پرداخت واجبات مالی، از مال خودش انفاق کند و از مستمندان و نیازمندان دستگیری نماید. 



[1].الکافی، ج 2، ص 163.

[2]. الطلاق، 7: «بر توانگر است كه از دارايى خود هزينه كند، و هر كه روزى او تنگ باشد بايد از آنچه خدا به او داده خرج كند.»

[3]. الکافی، ج 2، ص 171. 

[4]. همان، ج‏2، ص194.

[5]. همان، ج 2، ص 194.

[6]. همان، ص 193.

[7]. همان، ص 195.

[8]. امالي الصدوق، ص 237.

[9]. ر.ک: الکافی، ج 2، ص 350 تا 368.

[10]. الکافی، ج 2، ص 367.

[11]. الأنفال، 3: «و از آنچه به ايشان روزى داده‏ايم انفاق مى‏كنند.»

[12]. المؤمن، ص 52 و 53.

[13]. التوبه، 34: «و كسانى كه زر و سيم را گنجينه مى‏كنند و آن را در راه خدا هزينه نمى‏كنند، ايشان را از عذابى دردناك خبر ده‏»

[14]. التوبه، 35: «اين است آنچه براى خود اندوختيد، پس [كيفر] آنچه را مى‏اندوختيد بچشيد.»

[15]. مناقب آل ابي‌طالب، ج 2، ص 115؛ بحارالأنوار، ج 41، ص 51.