عنوان: دروغ و غشّ در معاملات
شرح:

أعوذ بالله من الشّیطان الرّجیم

بسم الله الرّحمن الرّحیم

 

الحمدلله ربّ العالمین والصلاة والسّلام علی خیر خلقه أشرف بریته ابوالقاسم محمّد صلی الله علیه و علی آله الطیّبین الطاهرین و عَلی جمیع الانبیاء وَالمُرسَلین سیّما بقیة الله فی الأرضین و لَعنة الله عَلی اعدائهم أجمعین.

 

اظهار ارادت کنید خدمت قطب عالم امکان حضرت ولی عصر «ارواحنافداه» با یک صلوات.

بحث دیروز ما دربارۀ قضیۀ مشهور در میان مردم و امّا گناه بسیار بزرگ بود و آن دروغ و خلاف واقع گفتن بود. قرآن می‌فرماید بت نپرست و دروغ هم نگو، (...فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثَانِ وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ) ﴿الحج‏، 30﴾. گناه به اندازه‌ای بزرگ است که بت‌پرستی و دروغ گفتن را پیش یکدیگر گذاشتند، و فهمیدیم که ما باید در گفتگوهایمان باصفا و با صداقت باشیم. به واسطۀ‌ دروغ مردم را فریب ندهیم. در گفتگوهای خانوادگی باید با صداقت باشیم. در مجالس و در گفتگوها باید با صداقت باشیم.

بحث امروز ما مهمتر از بحث دیروز، و آن دروغ گفتن در معاملات است. مثل گرانفروشی، مثل اینکه بگوید چه مقدار خریدم و دروغ بگوید، مثل غِشّ در معامله. اینکه خوب و بد را مخلوط کند و به دیگران بفروشد، مثل فریب دادن دیگران و فروش خانه‌ای که محکم‌کاری نشده به عنوان خانۀ محکم‌. مثل معامله‌ای که از نظر سندی اشکال دارد و فریب بدهد و معامله را منجّز بفروشد و امثال اینها.

گناه این علاوه بر اینکه دروغ است، فریب مسلمان است و حقّ‌الناس است و حقّ‌الناس از گفتن دروغ هم بدتر است. برای اینکه مضاعف است. هم حقّ‌الناس کرده و مردم را گول زده است و غِشّ در معامله کرده و جنس خوب و بد را مخلوط کرده است و در نرخی که می‌دهد گرانفروشی کرده است و قیمت را دروغ گفته و امثال اینها. این دروغ است و گناه دیروز را دارد. امّا علاوه بر این، حقّ‌الناس است و حقّ‌الناس مشکل است.

آمد خدمت امام صادق «سلام‌الله‌علیه» و گفت یابن رسول الله همه چیز در قرآن هست؟ حضرت فرمودند مگر قرآن نخواندی؟ (مَا فَرَّطْنَا فِی الْکِتَابِ مِنْ شَی‌ءٍ)، (تِبْیاناً لِکُلِّ شَی‌ءٍ)، (وَ لاَ رَطْبٍ وَ لاَ یابِسٍ إِلاَّ فِی کِتَابٍ مُبِینٍ‌). بعد امام صادق «سلام‌الله‌علیه» وقتی جواب کلی به او دادند، یک جواب جزئی هم دادند. پوست پشت دست او را گرفتند امّا قبل از اینکه پوست را بگیرند اجازه گرفتند. بعد پوست پشت دست را گرفتند و فرمودند حتی حکم این هم در قرآن هست. قرآن تجلی حق است با همۀ اسماء و صفاتش و حتی اسماء و صفات مستأثره‌اش. معلوم است که قرآن تبیاناً لکل شیء است. اگر قرآن مبینی مثل اهل‌بیت «سلام‌الله‌علیهم» داشته باشد می‌تواند عالم وجود را از قرآن بیرون بیاورد.

چیزی که الان مورد نظر من است، اینست که گرفتن پوست پشت دست بوده امّا امام صادق اول اجازه گرفتند و بعد تصرف در پوست این آقا کردند. امام صادق فهماندند علاوه بر اینکه همه چیز در قرآن هست، حقّ‌الناس خیلی مشکل است. اینکه من تصرف کنم در پشت دست و حتی درد هم نیاید، اجازه می‌خواهد و الاّ حقّ‌الناس است. قرآن راجع به حقّ‌الناس می‌فرماید در روز قیامت (وَ قَدِمْنَا إِلَى مَا عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْنَاهُ هَبَاءً مَنْثُوراً) ﴿الفرقان‏، 23﴾؛ یعنی روز قیامت می‌آید و اعمال خوبی دارد. امام صادق «سلام‌الله‌علیه» می‌فرمایند اعمال درخشنده‌ای دارد. امّا حقّ‌الناس به ذمّۀ اوست. اعمال خوبش را می‌دهند به کسی که بستانکار است و اگر کم آورد اعمال بد او را می‌دهند به کسی که بدهکار است و بالاخره او را مسخره می‌کنند و می‌گویند اعمال خوب او را دیگران بردند. خسارت خیلی بزرگ است. برسد به آنجا که اعمال خوب کسی را به دیگری دهند برای اینکه بستانکار است و این حقّ‌الناس کرده است و مال مردم را خورده است. دروغ در معاملات اینگونه است. این گرانفروشی‌ها و چند نرخی‌ها در بازار خیلی خطر دارد و گناهش خیلی بزرگ است.

راوی می‌گوید امام صادق «سلام‌الله‌علیه»‌ مرا خواستند و فرمودند سال سختی است و من می‌خواهم تجارت کنم. دو تا کیسه پول به من دادند و فرمودند با این دو کیسۀ پول برای من تجارت کن. من هم جنسی خریدم و با کاروان رفتیم و نرسیده به شام قافله‌ای دیدیم و از جنس سوال کردیم و گفتند قیمت فلان جنس در شام خوب است و بازارش گرم است و خوب می‌توانید بفروشید. ما به شام رفتیم و جنسی که خریده بودم دو برابر فروختم. برای امام صادق «سلام‌الله‌علیه» که یک کیسه برای تجارت به من داده بودند، آن کیسه دو کیسه شد. خوشحال شدم و به مدینه خدمت امام صادق «سلام‌الله‌علیه» آمدم و دو کیسۀ پول را در مقابل آقا گذاشتم. آقا فرمودند این چیست؟ قضیه را برای آقا گفتم که من جنس خریدم و به شام رفتم و دوبرابر فروختم و کیسۀ پول شما دو برابر شد. امام صادق «سلام‌الله‌علیه» خیلی ناراحت شدند. پول خودشان را برداشتند و پولی که استفاده کرده بودند در مقابل من انداختند و گفتند این پولها به درد ما نمی‌خورد. بعد هم امام صادق جمله‌ای دارند که این جمله باید سرمشق زندگی ما باشد. فرمودند: «مجادلة‌السیف أهون من طلب الحلال»، انسان در جبهه با دشمن شمشیر بازی کند آسانتر از اینست که حلال به دست بیاورد.

این شخص کاری نکرده بود و مال مردم را نخورده بود امّا جنسش را دو برابر فروخته بود و امام صادق قبول نکردند بلکه فرمودند این کار بی‌انصافی است و درست نیست.

نظیر این موضوع را زیاد داریم. حتی اسلام عزیز می‌فرماید تا می‌توانی استفاده‌ات کم باشد. حتی وقتی مخارج زن و بچه را تأمین کردی، اصلاً استفاده نکن. آنچه خریدی همان را به مردم بفروش. البته الان اینها را نمی‌خواهیم و گفتن اینها هم فایده ندارد امّا بدانید که در فقه ما هست و در احکام معاملات هم ائمۀ‌طاهرین فرمودند.

این گرانفروشیها و چند نرخی‌ها هست. بعضی اوقات دیده می‌شود مثلاً در آن سر بازار جنس هزار تومان است و سر دیگر بازار جنس را به پانصد تومان می‌خرد. این فراوان در میان کاسبها شده است. از چیزهایی که موجب بی‌برکتی و کسادی می‌شود و از چیزهایی که موجب ورشکستگی می‌شود و بالاخره از چیزهایی که کاسبی‌ها و تجارتها ضرر می‌کند، گرانفروشی است. بدتر از این، غِشّ در معامله است. باید بگوید این معامله بد است یا خوب است و وضع آن چگونه است و امّا اگر چیزی را که بد است به جای خوب، بفروشد. مثلاً صندوق میوه زیر و رو داشته باشد یا اینکه فریبی در کار باشد، به اندازه‌ای گناهش بزرگ است که پیغمبر اکرم فرموده اصلاً این مسلمان نیست.

روایت داریم که پیغمبر اکرم رد می‌شدند و رسیدند به میوه‌فروشی. میوه‌فروش پیله‌ور بود. میوه‌های این آقا پیغمبر را جذب کرد. پیغمبر رفتند و دیدند باران روی این بارانها آمده و جلوه‌ای برداشته است. آقا فرمودند چرا زیر و رو دارد و جلوۀ دروغ دارد. گفت یا رسول الله من نکردم بلکه باران آمد و این جلوه را به میوه‌ها داد. پیغمبر اکرم فرمودند چرا زیر و رو نکردی! چرا گذاشتی باران روی این میوه‌ها باشد و برای مشتری جلوه دهد. پیغمبر اکرم یک جمله دارند برای همه فرمودند: «من غشّنا فلیس منا»، هرکسی غِشّ در معامله کند، مسلمان نیست. یعنی علاوه بر اینکه دروغ است، حقّ‌الناس است و علاوه بر این فریب مسلمان است و گناه فریب دادن مسلمان بزرگ است.

او را می‌آورند به صف محشر درحالی که چشمها به گودی فرو رفته و رو سیاه است و در پیشانی او نوشته شده «آیس من روح الله». بعد خدا او را رسوا می‌کند و می‌گوید این کسی است که مردم را فریب داده است. کسی است که می‌توانسته به مردم خدمت کند امّا به جای خدمت به مردم خیانت به مردم کرده است. بعد خطاب می‌شود او را به جهنم ببرید.

از همۀ شما تقاضا دارم باصفا و صمیمیت باشید. اگر می‌خواهید مالتان برکت داشته باشد، اگر می‌خواهید در مالتان ورشکستگی نباشد و اگر می‌خواهید با مالتان بتوانید گرمی بازار داشته باشید، گرانفروش نباشید و غِشّ در معامله نداشته باشید و در معامله فریب ندهید. فریب دادن در معامله بعضی اوقات خسارتهای بالایی در کار دارد.

شخصی از دنیا رفته بود و پیغمبر اکرم برای تشییع جنازه رفتند. پیغمبر اکرم در قبر او شرکت کردند زیرا آدم خوبی بود. مرتب می‌گفتند محکم‌کاری کنید. شخصی گفت لحد او خراب می‌شود. حضرت فرمودند: «المؤمن اذا عمل عملاً استحکمَه»، مسلمان وقتی کاری را انجام می‌دهد، محکم و مستحکم باشد. بعضی اوقات مثلاً بنّا یک تسامح در لوله‌کشی می‌کند و این موجب می‌شود خسارت عجیبی به صاحب خانه وارد شود. این خسارتها به گردن این آقاست و به او می‌گوید چرا در خانۀ مردم محکم‌کاری نکردی.

 

نسئلک اللّهم و ندعوک باسمک العظیم الأعظم الأعز الأجل الأکرم

بامام زماننا، یا الله

یا الله یا رحمن یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلوبنا علی دینک