عنوان: فروع قبض در وقف
شرح:

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. ربّ اشرح لی صدری و یسرلی امری و احلل عقده من لسانی یفقهوا قولی

بحث دیروز ما این بود که فرمودند شرط در وقف قبض است و تا قبض نشود وقف محقق نمی‌شود که ما استفاده کردیم و گفتیم این قبض همان قبول است لذا گفتیم وقف از عقود است، ایقاع نیست ولو فاصله هم می‌شود ، طوری نیست و این قبض که محقق می‌شود وقف بواسطه آن، همان قبول است، حالا اگر هم حرف من را نپذیرید و بگوئید ایقاع است بالاخره پیش اصحاب مسلم است که وقف قبض می‌خواهد و روایتش را هم دیروز خواندیم که وقف قبض می‌خواند که روایت این بود که مثلاً یک باغ برای پسرش گذاشته وقف پسرش کرده اما هنوز باغ را به او نداده مرد حضرت فرمودند وقف باطل است برای اینکه شرطش نیامده ، اذا انتفی الشرط، انتفی المشروط و این باغ به ورثه می‌رسد و ورثه باید باغ را قسمت بکنند 4-3 تا روایت این طوری داشتیم که من یک روایت را خواندم و آدرس دادم دیگر شما مابقی روایات را بخوانید این خلاصه مطلب تا اینجا، 3-2 تا فرع بر این بار است.

1-     آیا این قبض فور می‌خواهد یا نه؟ میگوئیم نه ولو عقد هم حساب بکنید ولو بمنزله قبول هم باشد، خود قبول باشد اما فور لازم نیست مثلاً الان مسجد را می‌سازد یک سال دیگر تحویل موقوف علیهم می‌دهد یا مثلاً الان می‌رود محضر و همه کارهایش را می‌کند و باغ را برای اولادش وقف می‌کند یک سال یا دو سال دیگر سند را به بچه می‌دهد و اینکه فور مثل ایجاب و قبول باشد که مشهور این است که باید متصل باشد ما این اتصال را می‌گوئیم نه چرا؟ برای اینکه لااقل شک می‌کنیم آیا فور می‌خواهیم یا نه؟ قاعده رفع ما لایعلمون می‌گوید نه، می‌گوید قبول می‌خواهیم اما زائد بر قبول آیا فور هم می‌خواهیم یا نه؟ می‌گوئیم نه و ظاهراً کسی نگفته که فور می‌خواهیم ولو مساله‌اش را متعرض شدند اما زود هم از مسأله گذشته و ظاهراً کسی نیست که بگوید فور می‌خواهیم اما مشکل مسأله این جا است که در قبول آیا اذن واقف را هم می‌خواهیم یا نه؟ مثلاً مسجد را ساخته بدون اینکه افتتاح شود مردم در مسجد نماز خواندند این قبض است یا نه؟ آیا باید اجازه واقف باشد که اگر به زور در مسجد رفتند و بدون اجازه رفتند بگوئیم وقف محقق نمی‌شود، ظاهراً اجازه لازم نیست آنکه می‌خواهیم قبض است حتی در ایجاب و قبول هم همین را می‌گوئیم ، انحکت ایجابش است آیا از طرف زن که می‌گوید قبلت اجازه او هم می‌خواهد یا نه؟ می‌گوئیم نه لذا دختر می‌گوید که با اجازه پدرم یا بزرگترها بله اما با اجازه شوهر بعدیم بله این طور نیست، حالا این قبض قبول باشد یا قبو نباشد ما بگوئیم که یتشرط در این قبض اینکه واقف راضی باشد مسجد را وقف کرده بعداً پشیمان شده اگر بگوئیم که از ایقائات است که مسأله تمام است، تمام شده و قبض می‌خواهیم ولو او ناراضی است مردم می‌روند در مسجد نماز می‌خوانند قبض متحقق می‌شود، ایقاع بوده که هیچ وقت متحقق شده، شرطش هم آمده وقف تمام می‌شود اگر هم بگوئیم که از عقود است که آن قبض بمنزله قبول باشد باز هم همین است که یشترط در قبول اجازه موجب یا در الان اجازه واقف ظاهراً وجهی ندارد اگر هم شک بکنیم اصاله البرائه می‌گویند که شرط نیست می‌دانیم قبض هست نمی‌دانیم با اجازه یا نه؟ این با اجازه را رفع ما لایعلمون برمی دارد لذا قبض متحقق می‌شود دیگر شرط وقف پیدا می‌شود حالا یا متحقق می‌شود یا شرطش پیدا می‌شود متحقق بوده شرطش پیدا می‌شود و زیاد هم اتفاق می‌افتد که بعضی اوقات مثلاً مسجد را وقف می‌کند حالا از وقف مسجد پشیمان می‌شود تا قبض نشده می‌تواند برگردد که دیروز گفتیم قبض می‌خواهد، تا نمازی در آن خوانده نشود، می‌تواند بفروشد می‌تواند مسجد را خراب بکند همانطور که در رساله‌ها هم نوشته شده اما حالا مثلاً مردم دیدند این در وقفش مِن، مِن می‌کند یک امام جماعت انتخاب کردند و رفتند توی مسجد و نماز خواندند یا هرروز نماز خواندند، بمجردی که نماز خواند وقف متحقق می‌شود آن هم دیگر نه می‌تواند این کاری بکند نه می‌تواند بگوید ناراضی ام که دیروز می‌گفتیم حتی هیچ کاره می‌شود نه می‌تواند متولی درست بکند نه می‌تواند برایش شرط و شروط بگذارند نه چیزها دیگر بنابراین اینکه بعضی از بزرگان گفتند یشترط اذن واقف در قبض می‌گوئیم نه همین درست است که لایشترط فیه الفور لایشترط در او اذن و یک فعه بدون اذن می‌روند یک دفعه نه می‌دانند که این اصلاً راضی نیست و اذن نمی‌خواهد حتی مثلاًآنجا اذن نمی‌دهد و یک مدرسه برای طلبه ساخته حالا به او می‌گویند که اجازه بده طلبه‌ها امروز بروند در مدرسه می‌گوید نه بگذارید برای بعد می‌خواهم افتتاح بکنم کار دارم، یک دفعه این طور نمی‌گوید، می‌گوید اصلاً ما پشیمان هستیم و اینجا را می‌خواهیم خانه بکنیم حالا طلبه‌ها هجوم آوردند بدون اجازه ایشان در حالی که ناراضی هم هست رفتند در مدرسه ساکن شدند، به مجردی که در مدرسه ساکن شدند وقف حالا یا وقف متحقق شده شرطش متحقق می‌شود یا نه نشستن در مدرسه بمنزله قبول است و وقف محقق می‌شود یک دفعه ایجاب متحقق نیست خیلی خوب، یا نه این زرنگی می‌کند قبل از اینکه به مردم بگوید پشیمان شدم می‌رود خراب می‌کند، طوری نیست می‌فروشد طوری نیست، مغازه می‌کند طوری نیست اما یک دفعه پشیمان است و هیچ کاری هم نکرده کارش را مردم می‌کنند بدون رضایت او بلکه با داد و فریاد او که نکنید من راضی نیستم و امثال این‌ها. شرط بخواهد متحقق بشود که می‌شود، ایجابش هم که متحقق شده با قصد قربت در مابقی بخواهیم بگوئیم اجازه او را می‌خواهد یا این فرمایش که بمجرد انصراف وقف از وقفیت می‌افتد، اینها هیچ کدام نیست با تصرف وقف از وقفیت می‌افتد چنانچه با تصرف موقوف علیه وقف مسجل می‌شود، ظاهراً همین طور است خوب این هم از این مساله.

2-        مساله دیگر که شرط دوم است گفتند که باید در وقف دوام باشد و اگر بگوید100 ساله، نه این وقف نیست، دلیل عمده اینها، یک دلیل است یعنی 2تا دلیل آوردند یک دلیل فعل معصوم(ع) و آن اینکه پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و امیرالمؤمنین علیه السّلام ، حضرت زهرا سلام الله علیها، و غالب ائمه طاهرین موقوفه داشتند و در موقوفاتشان وقتی می‌خواستند وقف بکنند می‌گفتند صدقه جاریه لایباع و لایوهب و لایورث الی یوم القیامه تمسک به این روایات کردند به این سیره گفتند امام (ع) گفته الی یوم القیامه اینکه نه برای فعل معصوم دلالت می‌کند که تا تعبید در وقف درست است اما موقت در وقف جاریه نیست روایت این را دلالت ندارد فعل است و آنکه دلالت دارد این است که وقف آنها تعبیدی بوده الی یوم القیامه بوده و اما حالا کسی خانه‌اش را می‌خواهد 100ساله حسینیه بکند این را نمی‌شود دیگر از روایات استفاده نمی‌کنیم اما دلیل دوم آنها دلیل خوبی است و اینکه گفتند وقف فک است سلب الملکیه است و سلب الملکیه با موقت معنی ندارد بریا اینکه این ملکیت را از خودش سلب می‌کند و 100 سال دیگر بخواهد برگرداند این دلیل می‌خواهد نمی‌شود برگردد، وجهی برای برگشت می‌خواهد لذا این دلیل، دلیل خوبی است اما از آن طرف روایت داریم که وقف جایز است آن وقف چطور جمع بکنیم؟ این طور جمع می‌شود که «الوقف علی قسمین قسم تبعیدی،» آنجا که موقت نکند و همان فک و امثال این‌ها. و قسم توفیتی، آن فک نیست، آن حبس است اگر یادتان باشد در تعریف وقف ما گفتیم صدقه جاریه ولی مشهور در میان فقهاء فرمودند که حبس، حبس الشیء تصدیر المنفعه این را گفتند ما ایراد کردیم گفتیم که حبس با فک جور درنمی آید اما جمعش این است که وقف 2قسم است یک وقفی که فک الرهن است و غالب وقف‌هاست همین موقوفات ائمه طاهرین (ع) همین موقوفات اهل بیت(ع) که این فک ملکیت و سلب الملکیه است اما یک وقف هم داریم حبس است، اصلاً سلب الملکیه نیست، این می‌گوید که مال من 100 سال محبوس اسمش را می‌خواهید وقف نگذارید بگوئید وقف همین طور که گفتید سلب الملکیه است اما یک شبیه الوقف هم داریم مثل العلما که زیاد داریم و این شبیه الوقف این است که می‌گوید خانه‌ام 10سال حسینیه باشد یا تا روزی که من زنده‌ام بعد ورثه قسمت بکنند اسمش را وقف می‌گذاری طوری نیست، شبیه الوقف هم بگذاری طوری نیست اما این طور می‌توانیم بگوئیم که«الوقف علی قسمین تعبیدیٌ و توفیقی» لذا اینکه مشهور در میان فقهاء شده ما وقف موقت نداریم یک منافات با روایت دارد که روایت را الان می‌خوانم یک هم منافات باسیره دارد یعنی ما زیاد داریم که خانه‌اش را وقف بر اولاد حاضر می‌کند یا مثلاً خانه‌اش را حسینیه 100ساله می‌کند یا خانه‌اش را مسجد 10ساله می‌کند از اینها زیاد داریم و یک نحو سیره هم هست، سیره متشرعه، عرفیت هم دارد اما علاوه بر همه این‌ها روایت داریم روایتش هم صحیح السند ظاهر الدلاله است.

روایت 2 از باب 7 از ابواب وقوف جلد 13 وسایل:

کتبت علی ابن محمد(ع)، امام عسگری(سلام الله علیه) اسأله عن الوقف الذی یصح از ایشان سوال کردند از وقف صحیح کیف هو فقد روی انّ الوقف اذا کان غیر موقت باشد فهو باطل مردود، که سوال اینطور کرده بودند وقف باید موقت باشد غیر موقتش مردود است، اذا کان غیر موقت فهو باطل مردود علی الورثه و اذا کان موقتاً فهو صحیح ممضاء قال قوم ان الموقت هو الذی یذکر فیه انّه علی فلان و عقبه فاذاً قرضوا فهو للفقراء و قال آخرون هذا موقت و الذی غیرموقت ان یقول هذا وقف و لم یذکر احداً، این حرفها ظاهراً حرفهای سنی‌ها هم بوده است برای اینکه شیعیان میان سنی‌ها زندگی می‌کردند این قلت قلت سنی گری و ابوحنیفه گری و امثال اینها زیاد بود لذا می‌آمدند از امام صادق(س) سوال می‌کردند لذا اینها را هم تعجب نکنید که می‌گفت وقف غیر موقت صحیح است غیره صحیح نیست سنی‌ها دارند، حالا اینها را سوال کرد، فوقّع علیه السلام انّ الوقوف علی حسب ما یوقفها اهلها فرمودند وقف علی حسب اراده واقف اگر می‌خواهد تعبید کند، تعبید اگر می‌خواهد موقت کند، اگر می‌خواهد بگوید که فعلاً وقف بعدش مال فقراء اگر می‌خواهد بگوید وقف بعدش نصف مال فقراء هر چه«الوقف علی حسب مایوقفها، اهلها» لذا این حرف سنی‌ها که گفتند غیر موقف درست نیست می‌گوئیم درست است آنکه گفته است آن وقف درست است که هیچ چیز ذکر نکند تعبید است درست است آنکه گفتند ذکر در ضمن عقد بکند آن هم درست است تمام این حرفها سنی‌ها را حضرت فرمودند درست است اما درست بودنش هم این است«إن الوقوف علی حسب مایوقفها، اهلها» اگر یادتان باشد همین جمله را از حضرت حجت هم نقل کردیم بعضی هم گفتند این ابی محمد همین مکاتبه است که صفار از آقا کرده و یکی از القاب آقا ابی محمد است همین طور که اسم مبارکشان است کنیه شان هم ابی محمد است علی کل حال ظاهر روایت مال امام حسن عسگری است و از حضرت حجت هم روایت داریم و 4-3 نفر از ائمه طاهرین این جمله را فرمودند، این قاعده که اصلاً ما وارد وقف شدیم برای قاعده بود دیگر«الوقوف علی حسب مایوقفها، اهلها» بنابراین ما هم وقف موقت داریم هم وقف دائمی و اگر بگوئی این وقف فک الملک است دیگر معنی ندارد که به خودش برگردد جوابش این است که الوقف علی قسمین موقتٌ، آن سلب نیست آن حبس است یکی هم، دائمیٌ، آن فک است و اگر هم همه‌اش را بگوئید حبس که فقهاء همه اینها را حبس گفتند، گفتیم این ایراد وارد است اینکه معنی ندارد که مال من و حبس به این معنی که مال من و حبس بگوئیم که دائماً جور درنمی آید سخت است اما اگر فک الملک گفتیم دیگر درست درمی آید اما یک وقت هم داریم که سلب الملک نیست بلکه ملک را باقی می‌گذارد اما می‌گوید این ملک را هیچ کس تصرف نکند حتی خود من، منفعتش مال طلبه‌ها. این هم از این مساله.

باز هم مسأله داریم إن شاء الله برای بعد.

و صلی الله علی محمد و آل محمد