عنوان: مبحث وقف، وقف صدقه جاریه است
شرح:

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. ربّ اشرح لی صدری و یسرلی امری و احلل عقده من لسانی یفقهوا قولی

بحث امروز به بعد که مفصل هم هست راجع به وقف است . مسأله فوق العاده مهم و مسأله دار که باید بحث مفصلی روی آن داشته باشید یعنی فرصتی جلو آمده ، مثل قواعد گذشته که به یکی دو هفته تمام کردیم ، این بحث را إن شاء الله به یکی دو هفته تمام نکنیم مفصل درباره آن صحبت بکنیم. قاعده را این طور درست کردند«الوقوف علی حسب مایوقفها، اهلها» وقف طبق آن چیزی است که واقف، آن را وقف کرده است به این گفتند یک قاعده که در حقیقت این یک مسأله در باب وقف است . والا قاعده نیست یک مسأله از وقف این است که راجع به شرایط وقف باید ببینیم واقف چطور وقف کرده، باید ببینیم مدرسه وقف کرده یا مسجد، حالا که مسجد وقف کرده کجایش را شبستان کرده، کجایش را غیر آن، چه کسی را متولی قرار داده، آیا پشتوانه دارد یا نه؟ و بالاخره ، در مدرسه چه کسی باید در آن درس بخواند؟ و همین طور تا به آخر.

این یک مسأله «الوقوف علی حسب مایوقفها، اهلها» اما فعلاً اصطلاح شده، یک قاعده شده یعنی یک مسأله از 1000 مسأله در وقف را آوردند و تیتر قرار بودند، عنوان قرار دادند، قاعده قرار دادند و آن 1000 مسأله را نه در کتابهای فقهی بلکه در کتابهای قواعد الفقهیه آن وقت 1000 مسأله بار بر این یک مسأله کردند در حالیکه آن مسائل هیچ ربطی به این مسأله ندارد و این مسأله هم هیچ ربطی به آن مسائل ندارد مثل مسائل فقهی، مثلاً وقف100 تا مسأله دارد، یک مساله‌اش اینکه «الوقوف علی حسب مایوقفها، اهلها» این یک مساله‌اش است.

مثلاً مسأله دوم اینکه وقف متولی می‌خواهد ، وقف قصد قربت می‌خواهد و امثال این‌ها.

اینها نه آن مسأله ربطی به این دارد و نه این مسأله ربطی به آن دارد قاعده این است که یک چیز کلی باشد مسائل ربط به آن کلی داشته باشند، مسائل مصادیق آن کلی باشد و اما در مسأله وقف این طور نشده است، مسأله از مسائل فقه را آوردند عنوان قرار دادند و مسائل فقه را بعد از آن ذکر کردند، طوری نیست و اشکالی وارد نمی‌آید اما خلاف اصطلاح و روش و سنت است و بهتر این بود که بگویند«قاعده الوقف» این بهتر بود و آن وقت وقف را تعریف بکنند بعد هم بگویندکه «الوقوف علی حسب مایوقفها، اهلها» ظاهراً این حرف من بهتر از فرمایش آقایان است ولی حالا خیلی تفاوت ندارد ما مسائل وقف را در این جلسه متعرض شویم . إن شاء الله.

مساله اول همین است «الوقوف علی حسب مایوقفها، اهلها» این یک قاعده عرفی نیست. بلکه یک قاعده عقلی است، عرف می‌گوید بله شرع هم می‌گوید بله، برای اینکه عقل می‌گوید بله چون که آقا واقف است و می‌ خواهد وقف بکند معلوم است که برای وقفش شرایط دارد وقفش موضوع دارد، محمول دارد شرایط دارد ملحقات دارد دیگر هرچه گفت، مالک است دیگر، می‌خواهد ملکش را گاهی به پسرش هبه بکند گاهی هم می‌خواهد یک مدرسه بساز د گاهی هم می‌خواهد علی سبیل الاطلاق یک مدرسه علمی بسازد، گاهی نه می‌خواهد یک مدرسه علمی که طلبه‌هایش متدین باشند، نماز شب خوان باشند، حتماً درس خوان باشند بسازد. گاهی می‌خواهد مسجد بسازد، همه‌اش را مسجد بکند غیر از دستشوئی را، گاهی هم می‌خواهد مسجد بکند می‌بیند برای رفت و آمد 3-2 تا دارد و رفت و آمد زیاد هست می‌گوید ما برای اینجا یک شبستان درست می‌کنیم بقیه‌اش را هم مسجد نمی‌کنیم اما ملحق به مسجد است، وقف است اما ملحق به مسجد است، گاهی هم پول خیلی دارد خودش هم متوجه است، 5-4 تا مغازه هم می‌سازد و این مغازه‌ها را پشتوانه مسجد قرار می‌دهد گاهی هم نه هرچه بکند بجاست بله شرایطی دارد که بعد درباره‌اش صحبت می‌کنیم، نمی‌تواند که وقف حرام بکند، وقف کاواره درست بکند، سینمای شهوت انگیز درست بکند، شرایطی دارد، شرایط واقف و شرایط موقوف علیه و شرایط وقف که إن شاء الله بعد درباره اینها صحبت می‌کنیم. اما اصل مسأله این که «الوقوف علی حسب مایوقفها، اهلها» یک مسأله عقلی ضروری است و هیچ قابل شبهه نیست، تعبد نیست که ما دنبال روایت برویم بعد بگوئیم که روایت اطلاق دارد یا ندارد و دلالت دارد یا ندارد، نه یک امر عقلی است و عرف متابعت از این امر عقل ضروری کرده است، لذا قطع نظر از شریعت مقدس اسلام، عرف متشرعه نه، عرفه همگانی، اینها وقف دارند و یهودیها، نصرانیها نه من حیث اینکه یهودی و نصرانی اند مسلمانان هم که وقف دارند نه من حیث اینکه یهودی و نصرانی اند مسلمانان هم که وقف دارند نه من حیث اینکه مسلمانند من حیث اینکه به راستی می‌خواهند باقیات االصالحاتی بگذارند صدقه جاریه یا اینکه می‌بیند مالش به هدر می‌رود بچه ندارد می‌آید وقف سگش می‌کند در غرب، این سگها موقوفه دارند، وقف محله می‌کند، وقف مردم می‌کند این وقف همیشه بوده، معلوم می‌شود، که از روایات فهمیده می‌شود، از تاریخ فهمیده می‌شود که این قضیه وقف از زمان حضرت آدم تا بحال بوده و این یک امر عقلی است برای اینکه عقل می‌گوید کار خوبی است، صدقه جاریه درست بکن، اصل مال از بین نرود استفاده آن هم، آنچه تو می‌خواهی. اگر وقف نکنی اصل مال از بین می‌رود، مثلاً اگر وارث داشته باشی وارث ناباب می‌خورند و تمام می‌شود اگر وارث نداشته باشی دولت می‌خورد، مردم می‌خورند پس عقلش می‌گوید بهتر اینکه خودش را باقی بگذاری منافعش را صرف کار خیر بکنی لذا می‌شود یک امر عقلی عرف از این امر عقلی متابعت می‌کند، شارع مقدس هم علاوه‌براین‌که فرموده ، خیلی مقید بودند، پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله ، امیرالمؤمنین علیه السّلام حضرت زهرا سلام الله علیها وقف نامه‌هایشان نه در روایات ما بلکه در تاریخ هست امیرالمؤمنین علیه السّلام در آن 25 سال، 26 مزرعه وقف کردند، به دست مبارکشان خرما کاشتند، یکبار خرما می‌بردند، شخصی گفت یا امیرالمؤمنین علیه السّلام یا علی چه بار داری؟ گفت یک نخلستان به دست مبارکشان شبها آبیاری می‌کردند یک نخلستان می‌شد وقف برای فقراء برای تربیت اسلام که در ینبوع یک قضیه خیلی شیرینی دارد که امیرالمؤمنین علیه السّلام چاه می‌کندند ظهر از چاه بیرون آمدند، نماز خواندند به آن آقا گفتند که نهار داری بخوریم گفت برایتان کدو پختم، گفت بیاور امیرالمؤمنین علیه السّلام دستشان را با آبی که از شن بیرون می‌آمد شستند و کدو را با لذت می‌خوردند، گاهی هم این جمله را می‌گفتند لعنت خدا بر آن کسی که بواسطه شکم جهنم برود، شکمی که با کدوی پخته می‌شود راضیش کرد دیگر جهنم رفتن ندارد، به هر حال کدو را خوردند و رفتند در چاه کلنگ را زدند آب فوران کرد عروج الذهب یا سیره ابن هشام می‌گوید که ریش مبارک امیرالمؤمنین علیه السّلام گل آلود شد دیگر نشد چاه بکنند ، آب جاری شد، وقتی از قنات بیرون آمدند، 2چیز بود، یکی آب از قنات بیرون می‌آمد، یکی هم اقوام با خوشحالی به آب نگاه می‌کردند حضرت فرمودند که چشمداشت به این قنات نداشته باشید این وقف است بعد فرمودند که قلم و دوات بیاورند تا همانجا وقف بکنند پاها در قنات بود، به دست مبارکشان آن قنات ینبوع را برای فقراء ، ضعفا و تربیت اسلام وقف نکردند.

 یا حضرت زهرا(س) غیر از فدک باز هم وقف نامه‌ها دارند خود پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وقف نامه‌ها دارند و امام صادق سلام الله علیه موقات دارند علاوه بر ائمه طاهرین که روایات فراوانی راجع به وقف و واقف و موقوف علیه و موقوف و احکامش دارند، خودشان مرد این کار بودند حتی حضرت ولی عصر(عج الله) وقف نامه دارند، بنابراین این یک امر ضروری است، یک امر عقلی است عرف متابعت کرده روایات ما هم بله، روایات زیاد داریم من جمله این جمله را که تیتر قرار دادند «الوقوف علی حسب مایوقفها، اهلها»  این جمله مال حضرت ولی عصر(عج الله ) است که سوال می‌کنند از وقف و اینکه آن آقا شرط کرده است و چه کار بکنم؟ حضرت جوابش را می‌دهد «الوقوف علی حسب مایوقفها، اهلها»  این روایت‌ها در جلد 13 وسایل است و جلد 13 وسایل یک کتاب دارد بنام احکام موقوفات و 10-8 باب در آنجا هست .

من جمله این روایت:

روایت 2 از باب 7 از ابواب اوقاف که از حضرت راجع به موقوفات سوال کنند، حضرت جواب می‌دهند«الوقوف علی حسب مایوقفها، اهلها»  همین را فقهاء تیتر قرار دادند یک قاعده کردند و مسائل فراوانی بعد از این قاعده آوردند، گرچه این مسائل ربطی به آن ندارد، این خودش(بطور مستقل) یک مسأله است اما آن مسائل را بر این مسأله بار کردند، خوب این مسأله اول.

مساله دوم اینکه وقف از نظر لغت یعنی حبس و اصطلاحاً همان معنی حبسی را در تعریفات درج کردند و گفتند حبس الشیء و اطلاق السبیل بعبارت دیگر حبس شیء و اطلاق منفعه، چیزی را حبس می‌کنند لایوهب و لایورث و لا یباع و منافعش را برای چیزی قرار می‌دهند معمولاً وقتی که در کلمات فقهاء دقت بکنیم می‌بینیم که این طور معنی شده البته از روایات هم گرفتم و چون در بعضی روایات هم آمده من خیال می‌کنم اگر اصطلاحات وقف را معنی بکنیم و بگوئیم«هو صدقهٌ جاریه» این بهتر باشد از 3-2 جهت بهتر است یکی از جهت مختصر بودن و اینکه تعریف باید مختصر باشد، موجز باشد یکی هم از نظر اینکه بیشتر فایده دارد و معنی صدقه جاریه یعنی همین یعنی چیزی را صدقه قرار می‌دهند، خودش را نه منافعش را ، می‌شود صدقهٌ جاریه می‌شود همان حبس الشیء و اطلاق منافع و این صدقه جاریه در مقابل صدقه غیرجاریه است مثل اینکه شما خانه تان را به یک فقیر یا بیچاره می‌دهید بعنوان صدقه قربت الی الله این صدقه غیر جاریه است یا مثلاً چلوکباب می‌دهید به یک فقیر، این صدقه غیر جاریه است برای اینکه می‌خورد و تمام می‌شود اما یکبار خانه تان را وقف می‌کنید برای عالم محل ، برای مسجد، این صدقه است اما صدقه‌ای است که هیچ وقت از بین نمی‌رود جاریه هم هست، برای اینکه منافعش صرف کارهای خیر می‌شود، هم باقی است ، هم باقی نیست، باقی نیست، آن منافعش باقی است، خودش.

لذا بجای اینکه خودش را از بین ببریم منافع را در راه خدا می‌دهیم، منافع از بین می‌رود ولی خودش باقی می‌ماند. من ندیدم کسی این را بگوید اما خیال می‌کنم اگر کسی تعریف بکند و بگوید «الوقف هو صدقه جاریه» این بهتر از آن حبس باشد مسأله دیگری است که بعد درباره‌اش صحبت می‌کنیم که اصلاً وقف حبس است یا ملک است اگر بگوییم فک یعنی سلب الملک عن نفسه این دیگر حبس نیست اما اگر صدقه جاریه بگوئیم این هم سلب الملک است هم حبس است، گاهی حبس است گاهی سلب الملک است، آن وقت این صدقه جاریه است اگر فک باشد صدقه جاریه است اگر هم حبس باشد باز هم صدقه جاریه است . لذا آن بحث بعدی ما را هم این تعریف شامل می‌شود و اما اگر کسی بگوید حبس الملک و اجراء منافعه با آن کسی که می‌گوید وقف فک است، سلب الملک است دیگر حبس او را نمی‌گیرد و اما اگر بگوییم صدقه جاریه تعریف بکنیم یعنی در مسأله بگوییم فک است یا حبس است یا گاهی فک است گاهی حبس است، به همه می‌گوییم صدقه جاریه است اگر سلب الملک باشد صدقه جاریه ، اگر سلب الملک نباشد باز هم صدقه جاریه است صدقه جاریه یعنی وقف یعنی در مقابل صدقه غیر جاری صدقه مخیر جاری کجاست، آنکه چلو کباب بدهی کسی بخورد تمام می‌شود ، صدقه جاری کجاست؟ اینکه تسبیح به او بدهی و بگویی این وقف است باید همیشه بماند می‌شود صدقه جاریه، ظاهر این حرف من خوب است. خیلی‌ها گفتند: وقف فک الملک است، سلب الملک است آن وقت در قضیه اینکه آیا مالکش خداست، یا خدا نیست، چطور است؟ مثلاً آیا مدرسه ملک عنوان است یا نه؟ مسجد ایا عنوان است؟ نماز گذاران مالکش هستند؟ و امثال این حرفها که می‌آئیم درباره‌اش صحبت می‌کنیم لذا اگر مثل تعریفی که گفتند حبس با آنجائی که سلب الملک است سازگار نیست یا آنهائی که گفتند سلب الملک با آنجائی که حبس است سازگار نیست که وقف موقوف داریم و بعد درباره‌اش صحبت می‌کنیم که 100 ساله یا 10 ساله وقف بکند این حبس است اما سلب الملک نیست و اما عرض من دیگر هم اینها را می‌گیرد ، هم سلب الملک را می‌گیرد هم حبس الملک را می‌گیرد هم آن عبارت«حبس الملک و اطلاق السبل» که یک مقدار سنگین است را می‌گیرد اما روی عرض من نه دیگر یک امر موجزی است، امر پرمعنائی است که همه اینها را شامل می‌شود. بله این را هم نباید فراموش بکنم اما شما هم نباید فراموش بکنید که اینها همه تعریف لفظی است، می‌خواهد مانع اغیار باشد، می‌خواهد نباشد، می‌خواهد جامع افراد باشد می‌خواهد نباشد همین مقدار تقریب به ذهن است وقتی که تقریب به ذهن شد دیگر هر طور که اصطلاح باشد و معنی بکنیم – یعنی معنی اصطلاحی- اشکال ندارد. چنانچه در لغت هم گفتند حبس، آن هم اشکال ندارد می‌خواهد تقریب به ذهن بکند و وارد لغت بشود، تبدیل لفظ به لفظ دیگر این خلاصۀ حرف است.

صدقه جاریه خود صدقه که بعد درباره‌اش صحبت می‌کنیم که قصد قربت می‌خواهد در مقابل هبه در مقابل کارهای خیر این صدقه یعنی وقف، اصلاً در حاق صدقه وقف خوابیده است همان کتاب نویسی که مثلاً ایشان کتاب برای خودشان می‌نویسند برای اینکه اولادشان بخوانند، یک کتاب چاپ می‌کنند و امثال این‌ها. هیچکدام وقف نیست وقف آن است که اصل این عنوان قابل تصرف نباشد و اما منافعش قابل تصرف باشد. إن شاء الله مسأله بعد ما که قصد قربت مي خواهد یا نه؟ برای روز شنبه.

و صلی الله علی محمد و آل محمد