عنوان: ظروف طلا و نقره
شرح:

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.

حرمت اکل و شرب در اوانی ذهب و فضه مثل مثلا قاشقی از نقره یا از طلا ست با این بخواهد چیزی بخورد یا آبی بخورد این حرام است، عمده دلیل هم اجماع بود، برای این‌که روایاتی که می‌گفت حرام است معارض داشت و اگر هم معارضش را از کار بیندازیم باز هم اجماع است یعنی اعراض اصحاب از روایاتی که می‌گوید کراهت دارد نه حرام، بنابراین یک تعبد است و تعبدش را لمش را نمی‌فهمیم علتش چیست؟ حکمتش چیست؟ و سه چهار تا دلیلی که مرحوم صاحب جواهر آورده‌اند مثل این‌که تضییع مال است اسراف است یا بعضی از شیمی‌دان‌ها می‌گویند که میکروب دار است و امثال این‌ها، با این‌ها نمی‌شود چیزی درست کرد این‌ها یک استحسانهایی است که مربوط به فقه شیعه نیست و دیروز هم گفتم صاحب جواهر رضوان الله تعالی علیه برای این‌که ما را مجتهد بکند و الا خود ایشان می‌داند این ادله‌ای که آورده‌اند دلیل نیست برای تقریب به ذهن است برای این‌که توسعه بدهد به ذهن ما و ما را مجتهد بکند در فقه این رسم صاحب جواهر است از کرامات ایشان هم هست انصافاً، لذا اگر از ما بپرسند چرا در ظرف طلا و نقره نمی‌شود آب خورد نمی‌شود غذا خورد؟ می‌گوییم یک تعبد است، اجماع کاشف از نص معتبر یا اجماع آن روایت معارض را از کار می‌اندازد روایت یحرم داشتیم که هم صحیح السند بود هم ظاهرالدلاله، وقتی که چنین باشد هر کجا شک بکنیم شک گاهی شک موضوعی است گاهی شک مفهومی، شک بکنیم که آیا این یحرم آن جا را می‌گیرد یا نه؟ دیگر برائت است شک مفهومی یا شک حکمی، شک موضوعیش هم مثل این‌که شک بکنیم آیا قاشق از اوانی و ظروف است یا نه؟ باز اصاله البرائه در مسئله محکم است لذا دو سه فرعی که گذشت همه‌اش عمده برائت است عمده دلیل این‌که چون نمی‌تواند دلیل اصل دال بر حرمت باشد نوبت می‌رسد به اصاله الحلف یا به اصاله البرائه،

حالا از جمله بحث امروز ما که هست این است که در قاشق مثلا طلا یا نقره چیز خوردن حرام است اما اگر این مطلا باشد مذهب باشد آیا بازهم حرام است یا نه؟ یعنی یک چیزی را آب نقره به آن زده‌اند که فراوان هم هست مس است اما آب نقره به آن زده‌اند، برنج است اما آب طلا به آن زده‌اند، که به آن می‌گویند مطلا، مذهب یا این‌که مثلاً یک ظرفی تکه تکه‌ای از آن طلاست، مثلاً معمولاً درست کرده‌اند ظرف را از مس یا از برنج اما برای تزیین یک مرواریدنشان، طلا نشان یا نقره نشانش کرده‌اند آیا در این ظرف آب خوردن یا غذا خوردن حرام است یا نه؟ خب اصل اقتضاء می‌کند جواز را، برای این‌که آن که حرام است یحرم فی آنیه الذهب والفضه و این آنیه مذهب است، ذهب و فضه نیست، لذا اصل اقتضا می‌کند جواز را الا این‌که دو سه تا روایت هم داریم روایت‌ها هم صحیح السند است هم ظاهرالدلاله است لذا اگر هم روایات را نداشتیم باز می‌گفتیم جواز، تمام این فروعی که گذشت یا بعد می‌آید هم اصاله الجواز یعنی برائت ولی دو سه تا روایت در باره مذهب هم داریم بعضی از آن روایت‌ها را بخوانم، روایات باب 66 از ابواب نجاسات جلد 2 وسائل،

روایت 5 صحیحه عبدالله بن سنان عن ابی عبدالله علیه السلام لابأس ان یشرب الرجل فی القدح المفضض، خب دلالت بسیار عالی است، اگر آب نقره برآن زده باشند از این ظرف بخواهد چیز بخورد غیر از اصل نقره یا اصل طلاست آن وقت ذیل همین روایت 5 می‌فرماید و اعزل فمک من موضع الفضه، اول فرمود اشکال ندارد بعد فرمود که دهانت را در وقتی که می‌خواهی مثلاً از آن آب بخوری از آن موضع فضه نخور که این معلوم می‌شود که مفضض که در روایت است آن‌جاست که نقره نشان باشد نه آب نقره باشد به این معنا که مثلاً بعضی از لب آن کاسه را یا توی کاسه را، پشت کاسه را این را نقره‌کاری کردند حضرت فرمودند که حالا مانعی ندارد اما دهانت را از موضع فضه اگر لب‌هایت را به ان‌جا نگذاری بهتر است.

روایت 4 از باب 66 صحیحه معاویه بن وهب سئل ابوعبدالله علیه السلام عن الشرب فی القدح فیه ضبه من فضه یک تکه‌هایی از نقره در این ظرف است قال لا بأس الا ان تکره الفضه فتنزعها که این روایت که آن اعزل را اگر کسی اشکال بکند که اعزل دال بر وجوب است این وجوبش را می‌گیرد مگر این‌که کراهت داشته باشی این‌که دهانت را روی ان فضه بگذاری آن جا را بکن یا آن طرف که فضه نیست از آن جا آب بخور، علی کل حال اگر چیزی مفضض باشد یا مطلا باشد این روایت‌ها می‌گوید که مانعی ندارد از این ظرف چیز بخوری که لابأس ان یشرب الرجل فی القدح المفضض دیگر مطلا را هم شما به جای ان بگذارید، حالا اگر کسی اشکال بکند برای این اعزل فمک من موضع الفضه و نپذیرد آن جوری که من عرض کردم جمع بین روایات دیگر خواه ناخواه ادله ظهورش از کار می‌افتد نوبت می‌رسد به اصل، نمی‌دانیم در ظرف مفضض یا در ظرف مطلا آب خوردن غذا خوردن جایز است یا نه؟ برائت می‌گوید جایز است. لابأس ان یشرب الرجل فی القدح المفضض، نص در کار است، آن پایینش اعزل است و الا نص است و حمل ظاهر بر نص اعزل را باید حمل بر کراهت بکنیم علاوه براین که آن روایت روایت معاویه بن وهب می‌گوید که لابأس الا ان تکره مانعی ندارد اما اگر کراهت داری تو، خب از این ظرف نخور، اگر نقره‌اش را می‌توانی بگیر بنابراین روایت‌ها نص در مقصود است، حالا اگر کسی اشکال بکند دیگر نوبت می‌رسد به اصل نمی‌دانیم از ظرف مفضض و ظرف مطلا آیا چیز خوردن اشکال دارد یا نه؟ رفع مالایعلمون می‌گوید نه.

مسئله مهمی که در کار است و مرحوم صاحب جواهر خیلی مفصل در باره‌اش حرف می‌زنند و بعد هم آقایان دیگر من‌جمله مرحوم آقای خویی این که این ظرفی که شما می‌گویید این اوانی چیست؟ لذا افتاده‌اند در بحث لغوی که آیا اوانی با ظروف این‌ها مترادف است یا نه؟ حالا اگر مترادف شد آیا ظروف به چه اطلاق می‌شود؟ و یک بحث فوق العاده مفصلی و نمی‌دانم چرا این بحث مفصل را صاحب جواهر کرده‌اند حالا صاحب جواهر برای این‌که بنایشان این است که در مسئله فوق العاده تا می‌شود تفصیلش بدهند و الا اگر این تفصیل نبود که جواهر می‌شد چهار جلد این تفصیل حالا صاحب جواهر خیلی خوب اما عجب است از بعد صاحب جواهر چرا این قدر تفصیل در این مسئله داده‌اند؟ برای این‌که این یک امر عرفی است ما کاری به لغت نداریم که آیا اوانی با ظروف مترادف است یا نه؟ و آیا ظروف مثلاً لوح را می‌گیرد یا نه؟ و امثال این‌ها؟ ما باید ببینیم عرف اوانی و ظروف را مترادف می‌داند یا نه؟ که مترادف می‌داند چنانچه در لغت مثلاً المنجد، اقرب الموارد بروید بالاتر قاموس می‌بینیم که این‌ها معمولاً اوانی را می‌گویند ای الظروف، حالا ظروف چیست؟ یک امر عرفی هرچیزی که ته داشته باشد بشود آب در آن بند بشود خب مثل چه؟ مثل قاشق چای‌خوری خب این هم ظرف است برای این‌که یک مقدار آب می‌گیرد، ته دارد، حالا اگر این ته را نداشت ولو این که یک ظرف خیلی گنده‌ای هم باشد به این دیگر ظرف نمی‌گویند از نظر لغت از نظر عرف اگر بگویند توی ظرف طلا و نقره اب نخور غذا نخور خب فکرش می‌رود توی کاسه، همین‌طور که در روایات ما الان دو تا روایت خواندیم می‌گوید در قدح، در چیزهایی که ته دارد آب در آن بند می‌شود یا غذا در آن بند می‌شود مثلاً این فنجان‌هایی که درست می‌کنند از طلا و نقره بعضی ته دارد چای می‌ریزند در آن بند می‌شود بعضی هم نه گیره‌ای است و استکان را می‌گذارند در ان و ته ندارد خب می‌شود غیر ظرف، لذا ظرف هم به آن نمی‌گویند اوانی هم نمی‌گویند، چرا؟ برای این‌که آب در آن بند نمی شود، یک معنای عرفی است و واضح هم هست یک معنای ارتکازی از هر عرفی، متشرع باشد یا غیر متشرع با سواد باشد یا بی سواد از او بپرسند که ظرف چیست؟ یا اوانی که مترادف با آن است چیست؟ می‌گوید آن چیزی که بشود در آن مثلاً غذا خورد مثل کاسه، بشود در آن چای خورد مثل یک استکانی که از طلا باشد یا از نقره، لذا ظاهراً این بحث خیلی بحث ندارد و باید بیاییم توی مصادیق، مصادیقش هم معلوم است مثل قاشق ولو چای خوری به این قاشق چای‌خوری ظرف می‌گویند، چرا به آن ظرف می‌گویند؟ برای خاطر این‌که یک ظرف است یک مقدار چای در آن ظرف بند می‌شود و چیزهایی که بزرگ است فراوان هم هست، مفضض است مطلاست یا ذهب است فضه است اما ظرف نیست مثل مثلاً یک لوحی از طلا درست می‌کنند و آن لوح طلا و نقره را می‌دهند به این آقا از باب جایزه آن هم نگه می‌دارد در خانه‌اش برای خاطر این‌که جایزه گرفته خب این ظرف نیست، ساختنش اشکال ندارد و دادن به کسی هم اشکال ندارد نگه‌داری آن هم اشکال ندارد بنابراین اگر ظرف طلا و نقره هم باشد اشکال ندارد دیگر چه رسد مطلا باشد چه رسد مفضض باشد و من خیال می‌کنم بحث خیلی واضح است اما این طرف و آن طرف زدن و گیر کردن این‌که آیا مثلاً مثل قاشق ظرف است یا نه؟ ظاهراً احتیاج نداریم.

حالا اگر کسی بحث زیادی بکند وبه جایی نرسد مثل این‌که صاحب جواهر رضوان الله تعالی علیه به جایی نرسیدند دیگر، به جایی نرسد اصل چه اقتضا می‌کند؟ برمی‌گردد به همان که شبهه موضوعیه است و شبهه موضوعی اصاله البرائه می‌گوید جایز است، آن جا هم که شبهه حکمی باشد نمی‌دانیم حرام است یا نه؟ آن هم اصاله البرائه می‌گوید اشکال ندارد مثلاً اگر کسی در قاشق شک بکند ظرف است یا نه؟ شک موضوعی،خب نمی‌تواند بگوید یحرم برای این‌که آن یحرم آمده روی ظرف، باید احراز موضوع بشود این احراز موضوع نمی‌تواند بکند نوبت می‌رسد به برائت، اگر کسی شبهه حکمی داشته باشد بگوید آیا مثلاً قدح، کاسه و این‌ها می‌دانیم حرام است اما قاشق در حالی که ظرف است آیا حرام است یا نه؟ باز برمی‌گردد شبهه حکمی، شبهه حکمی نمی‌دانیم آیا در این قاشق چای‌خوری چای خوردن اشکال دارد یا نه؟ رفع مالایعلمون می‌گوید نه، لذا هم شبهه موضوعیش هم شبهه حکمیش هر دو اصل دارد اگر کسی نتوانست درست بکند مثل مرحوم آقای خویی نتوانستند، نتوانست بگوید ظرف چیست؟ دیگر خواه ناخواه شبهه موضوعی برائت است، اگر هم توانست اما نتوانست بگوید یحرم، اطلاق دارد همه ظروف را می‌گیرد، اطلاق ندارد همه ظروف را نمی‌گیرد، خب یحرم قدر متیقن پیدا می‌کند مثل کاسه مثل استکان، اما روی قاشق دیگر نمی‌دانیم آیا یحرم هست یا نه؟ اطلاق نیست رفع مالایعلمون می‌گوید جایز، یک مسئله‌ای که این مسئله مشهور شده و این را ببینیم می‌شود از شما استفاده کنیم یا نه؟ مسئله اخر هم هست این است که اگر کسی از ظرف طلا و نقره به عنوان تخلص استعمال بکند که این فراوان هم می‌شود مثلاً یک چای گذاشتند در مقابلش در مجلس و دید که این استکان گیره طلا دارد تخلص یعنی استکان را از گیره جدا کند،

تخلص اشکال ندارد و مرحوم سید در عروه می‌گویند اصلاً این استعمال نیست و چون استعمال نیست آن‌که در روایت است استعمال ذهب وفضه است و اما این استکان را از این گیره که طلاست یا نقره است بیرون بکشد به عنوان تخلص این اصلاً استعمال نیست وقتی استعمال نشد پس جایز است.

محشین برعروه هم معمولاً این را پذیرفته‌اند که کم پیدا می‌شود که محشین برعروه این جمله مرحوم سید را نپذیرفته باشند و گفته‌اند که استعمال ظرف طلا و نقره حرام است اما اگر به عنوان تخلص باشد حرام نیست.

من نمی‌دانم یعنی چه به عنوان تخلص؟ چرا استعمال نباشد چه فرقی می‌کند این استکان را با آن گیره بردارد و یک مقدار از این آب بخورد یا با قاشق چای‌خوری یک قاشق چای بخورد یا این‌که نه بیرون بیاورد آن استکان را یا قاشق را بگذارد زمین، خب استعمال است دیگر، ما بگوییم این استعمال نیست، استعمال ذهب و فضه آن جاست که برای خوردن باشد و اما اگر استعمال ذهب و فضه برای خوردن نباشد این استعمال نیست، ظاهراً عرف نمی‌پسندد می‌گوید همه این‌ها استعمال است از همان اول که این می‌خواهد چای را بخورد استکان را می‌آورد بیرون خب این استعمال است دیگر، اگر با آن گیره باشد تا آخر استعمال است و اگر نه، بله دفعه اول استعمال طلا و نقره است بعد دیگر نیست، مثل این‌که مثلاً قندان قند در مقابلش است یک دانه قند برمی‌دارد می‌گذارد روی زمین خب این دانه قند را دیگر وقتی که بخواهد بخورد استعمال از طلا و نقره نیست، آن را هم من اشکال دارم اگر یادتان باشد در ظرف غصبی مرحوم سید رضوان الله تعالی علیه می‌فرمودند که اگر وضوی ارتماسی باشد می‌گفتند این وضو باطل است می‌گفتند اگر وضوی ترتیبی باشد می‌گفتند نه چرا نه؟ می‌گفتند برای این‌که آب را که برمی‌دارد حرام است، آن جا می‌گفتند استعمال است این جا می‌گویند استعمال نیست، می‌گفتند استعمال است، حرام است، اما الان این آب را می‌خواهد بزند به صورت دیگر استعمال غصبی نیست بلکه آب از خودش است الان هم مشت خودش است پس برصورت ریختن طوری نیست، آن جا ما می‌گفتیم که نه این عرفاً استعمال از ظرف غصبی است و این‌که حالا توی مشت که آمد دیگر غصب نباشد این عرفیت ندارد و می‌گفتیم همین الان این مشتی که برمی‌دارد و شما می‌گویید حرام است این مثل همان جاست که دستش را بزند توی آب، همین طور که آن وضو باطل است این هم وضو باطل است، مرحوم سید آن جا اگر یادتان باشد می‌گفتند که وضو صحیح است علتش را هم می‌آوردند برای این‌که آن آب را که برمی‌دارد توی دست آن حرام است اما این مربوط به وضو نیست آب را که می‌خواهد بزند به صورت می‌فرمودند این دست خودش است و آن هم مال خودش پس اشکال ندارد، حالا این جا عکس آن را می‌فرماید، می‌فرمایند که این به عنوان تخلص اگر این بردارد اصلاً استعمال نیست آن جا می‌گفتند استعمال است این جا می‌گویند استعمال نیست، اصلاً استعمال نیست تا بگوییم که حرام است، آن جا می‌گفتند حرام است اما وضو صحیح است این جا می‌گویند اصلاً به عنوان تخلص قند را بردارد از قندان یا این‌که استکان را بیرون بیاورد از آن ظرف طلا و نقره به عنوان تخلص استعمال نیست ولی علی الظاهر باید بگوییم استعمال است دیگر استعمال یعنی با این استکان چای خوردن یعنی استکان طلا  و نقره یا استکان را جا به جا کردن یا آن قند را به عنوان تخلص نه، به عنوان خوردن از قندان یا به  عنوان تخلص برداشتن و روی زمین گذاشتن هر دو این‌ها استعمال طلا و نقره است.

اولش که برمی‌دارد تصرف می‌کند در آن، استعمال یعنی تصرف، این مثل همان است که گفتم مرحوم سید می‌گویند آن جا، مرحوم سید آن جا در عروه یک تناقض هست مرحوم سید آن جا می‌گویند استعمال است و حرام است اما وضو صحیح است در این جا می‌گویند اصلاً استعمال نیست،

بنابراین همین‌طور که مرحوم سید آن جا فرمودند استعمال است خب معلوم است این استعمال است، تصرف است دیگر، چنانچه در غصب مرحوم سید می‌گویند تصرف است، خب تصرف در غصب است خب این جا اگر غصبی باشد و قند را بردارد از قندان که خودش غصب کرده روی قاعده تخلص باید مرحوم سید بگویند طوری نیست در حالی که آن جا گفتند طوری است قندان مال خودش نیست قندها مال خودش است قند را برمی‌دارد می‌خورد خب این استعمال است یا نه؟ تصرف در ظرف طلا و نقره یا تصرف در ظرف غصبی است، استعمال است دیگر، تصرف کرده، اما یک جا بگوییم تصرف کرده و یک جا بگوییم تصرف نکرده، اگر غصب باشد تصرف نیست، اگر غصب نباشد طلا و نقره باشد تصرف است نمی‌شود که.

این تناقض حرف مرحوم سید را می‌خواهیم درست کنیم حقیقت مطلب این است هر دو این‌ها استعمال است لذا عرفاً یک کسی که ظرفی را دزدیده است حالا رفته این ظرف را آب کرده آمده در مقابلش و این وضو می‌گیرد با این ظرف، وضو ترتیبی هم می‌گیرد خب همه مردم می‌گویند تصرف در غصب کرده وضویش باطل است الا این‌که مثلاً بگویند اجتماع امرونهی است و وضویش باطل نیست که سابقاً در باره‌اش صحبت کردم، اما الان که این دارد وضو می‌گیرد ولو این‌که آب را که برمی‌دارد خارج از ظرف می‌کند می‌خواهد به صورت بزند دیگر آب غصبی نیست آب که مال خودش است و دستش هم مال خودش است آب را با دست خودش به صورتش می‌زند خب این غصب نیست اما از ظرف غصبی برداشته وقتی از ظرف غصبی بردارد مشهور در میان فقهاء می‌گویند این وضو باطل است برای این‌که تصرف در غصب است استعمال ظرف غصبی است، طلا و نقره‌اش هم همین‌طور است دیگر فرق بین ظرف طلا و نقره و ظرف غصبی که نمی‌شود گذاشت این‌ها هر دو را بگویید طوری نیست یا هر دو را بگویید اشکال دارد وما هر دو را می‌گوییم اشکال دارد، بله یک وقت مجبور می‌شود آن یک حرف دیگری است چای را گذاشته‌اند در مقابلش مجبور است این چای را بخورد لذا به عنوان تخلص یعنی اقل ضرر دیگر، به عنوان تخلص قندرا برمی‌دارد می‌گذارد روی زمین چای را می‌خورد آن اولی حرام نیست برای قاعده رفع ما اضطروا الیه مابقی هم اشکال ندارد برای این‌که دیگر تصرف در طلا و نقره نیست آن مرحله بعدی یا استکان را از آن گیره می‌آورد بیرون، این حرام است اما اگر مجبور باشد رفع ما اضطروا الیه می‌گوید طوری نیست آن وقت استکان را می‌گذارد روی زمین بعد که می‌خواهد استعمال کند تصرف در دفعه دوم دیگر از ظرف طلا و نقره نیست اشکال ندارد آن که هست این است که مشهور در میان فقهاء شده این جا این اگر فقط حرف مرحوم سید بود تکرار نمی‌کردم این مشهور شده، مشهور شده اگر کسی در ظرف غصبی وضو بگیرد گفته‌اند ولو وضوی ترتیبی وضویش باطل است این مشهور در میان فقهاست گرچه آن وقتی که آب را برمی‌دارد از ظرف این حرام است اما وقتی می‌خواهد بزند به صورت دیگر حرام نیست برای این‌که مشت خودش است آب هم مال خودش است بنابراین زدن به صورت اشکال ندارد اما فقهاء نگفته‌اند فقهاء فرموده‌اند از ظرف غصبی وضو گرفتن ولو وضوی ترتیبی گفته‌اند وضو باطل است، چرا؟ گفته‌اند استعمال است گفته‌اند تصرف در غصب است  استعمال در ظرف غصبی است، خب آن مسئله آن جا مسئله درست هم هست اشکال هم ندارد مرحوم سید شبهه کرده‌اند اما نتوانستند حسابی فتوای بدهند برای این‌که از شهرت ترسیدند و بالاخره گفتند وضو باطل است، حالا می‌آییم این جا  گفته‌اند که در ظرف طلا و نقره به عنوان  تخلص این اشکال ندارد یعنی مثل همان جا که به عنوان تخلص قصدش این است آب را برمی‌دارد از ظرف توی مشت خودش بزند به صورت، آن جا مشهور گفته اشکال دارد در این جا گفته‌اند که اشکال ندارد اگر به عنوان خوردن و آشامیدن باشد از عناوین قصدیه‌اش کرده‌اند اگر به  عنوان خوردن و آشامیدن باشد این قند را که برمی‌دارد یا چای از آن ظرف طلا یا از سینی طلا چای را برمی‌دارد اگر به عنوان خوردن باشد گفته‌اند حرام است، همان چای را که دارد می‌خورد گفته‌اند تا آخر حرام است و اما اگر به عنوان تخلص باشد گفته‌اند حرام نیست، ولو دفعه اولش حرام است اما بعد که چای را که دارد می‌خورد از ظرف طلا و نقره  نیست و چون از ظرف طلاو نقره نیست اشکال ندارد، حالا حرف در این است که آیا عرفاً این از اول تا آخر نمی‌گوید عرف این چای را از ظرف طلا و نقره خورد؟ یا می‌گوید، این یک مسئله.

یک مسئله این‌که آن عنوان تخلص را که شما می‌خواهید بگویید حلال است به چه دلیل؟ خب الان این چای را که از سینی برمی‌دارد این تصرف در غصب است حرام است تصرف در ظرف طلا و نقره است آن هم حرام است ان دفعه اول که همه می‌گویند حرام است  دفعات بعدش را یا بگویید حرام در هر دو صورت یا بگویید حلال در هر دو صورت و اما این‌که بگویید در ظرف غصبی از اول تا آخر ولو به عنوان تخلص بگویید باطل بگویید حرام اما در این‌جا به عنوان تخلص بگویید که همان دفعه اولش هم حرام نیست برای این‌که عنوان تخلص الاعنوان استعمال در ظرف طلا و نقره است و علی الظاهر نمی‌شود گفت، باید بگوییم همان وقتی که ولو به عنوان تخلص چای را برمی‌دارد از سینی و می‌گذارد روی زمین این حرام است بعد بگویید حرام نیست که معلوم نیست بشودگفت، بگویید حرام نیست اما آن دفعه اول را که می‌گویید حرام نیست این چرا حرام نیست؟ از عناوین قصدی که نیست باید ببینیم استعمال عرفی استعمال هست تصرف هست، مسلم تصرف است آن وقت اگر مجبور باشد با رفع ما اضطروا الیه درست بکنید و اما اگر مجبور نباشد رفع ما اضطروا الیه ندارد این نمی‌تواند بردارد بگذارد روی زمین و بخورد و این ‌که مشهور شده بردار بگذار روی زمین و بخور اشکال ندارد نه، مسلم  اشکال دارد تصرف در ظرف طلا و نقره است مثل آن‌که تصرف در ظرف غصبی می‌گویید حرام است در این جا هم باید بفرمایید حرام است آن وقت اگر رفع مااضطروا الیه آمد آن جا هم می‌آید مثل این‌که مجبور است از این ظرف غصبی آب بخورد خب رفع مااضطروا الیه می‌گوید طوری نیست ولو خودش هم غصب کرده باشد از اول تا آخرش می‌گوید طوری نیست، فرق بین ظرف طلا و نقره و ظرف غصبی گذاشتن ظاهراً هیچ وجه ندارد، لذا یک قدری روی این فکر بکنید ببینید آیا چیزی به نظرتان می‌رسد اگر چیزی به نظرتان رسید به من بگویید تا بگویم به آقایان.

                                                           وصلی الله علی محمد و آل محمد