اعوذ بالله من
الشیطان الرجیم. بسم الله
الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
فرمودهاند حرام است استعمال ظرف طلا و نقره.
اصل مسئله در میان فقهاء ظاهراً اشکالی ندارد به اندازهای که شیخ طوسی رضوان
الله تعالی علیه در خلاف لفظ کراهت را آوردهاند، فقهاء چه قدماء چه متأخرین گفتهاند
مرادشان حرمت است.
در مقابل عامه که آنها اختلاف دارند، مثل ابوحنیفه میگوید حرام است مثل شافعی
میگوید کراهت دارد و بعضی دیگر هم گفتهاند که نه حرام است نه کراهت دارد اما در
میان شیعه مسئله از نظر فقهاء مسلم است، این از نظر اجماع، چه اجماع محصل چه اجماع
منقول در کلمات اصحاب زیاد دیده میشود هم در میان قدماء هم در میان متأخرین.
فروعاتی هست که باید متذکر این فروعات بشویم. اما این استعمال طلا و نقره اگر
ظرف باشد، اگر ظرف نباشد اشکال ندارد این یک تعبد حسابی است در مسئله که بعضیها
گفتهاند تضییع مال است بنابراین حرام است نقض میشودبه اینها که حالا گلوبند میکند
یا یک لوح زرین درست میکند اینها مسلم است اشکال ندارد بنابراین نمیشود از راه
اسراف و تبذیر و تضییع مال و امثال اینها جلو آمد، فقط یک تعبد است که این طلا و
نقره، انگشتر طلا نقره در دست باشد طوری نیست طلا دستبند در دست زن باشد طوری
نیست اما اگر این را یک استکانش کرد یا جا استکانی کرد مثل همینکه الان مشهور است
حرام است مگر اینکه ظرف نباشد مثلاً یک چیزی که ته ندارد این ظرف برای استکان شد
گفتهاند چون ظرف نیست اشکال ندارد لذا نمیشود از راه استدلال عقلی جلو آمد.
مثلاً بعضی گفتهاند که علم گفته ظرف طلا و نقره یک میکروب خاصی دارد از این جهت
در اسلام حرام شده ولی این را هم نمیشود درستش کرد برای اینکه آن میکروب خاص در
دستبند هم هست در انگشتر هم هست و این را ما نمیتوانیم از این راهها بیاییم جلو،
فقط تعبد است ائمه طاهرین علیهم السلام به ما فرمودهاند که استعمال اوانی استعمال
ظروف طلا باشد یا نقره اشکال دارد، و دیگر برویم روی مسئله عقلی نه احتیاج داریم
نه میشود آن را درست کرد.
در مسئله دو دسته روایت داریم یک دسته روایت به خوبی دلالت دارد که استعمال
ظرف طلا و نقره حرام است، اما یک دسته روایت هم داریم کلمه کره استعمال شده همینطور
که شیخ طوسی کره استعمال کردهاند از روایت گرفتهاند، بعضی از روایات هم کلمه
لاینبغی استعمال شده، لذا فقهاء گیر در مسئله شدهاند بخواهند به قرینه کره به
قرینه لاینبغی آن روایاتی که میگوید حرام است حمل برکراهت کنند این جمع عرفی هست
اما شرع نمیپسندد یعنی آن اجماعی که در مسئله داریم آن اجماع جلوی این جمع عرفی
را میگیرد ولو اینکه اگر اجماع نداشتیم اگر ضرورت در فقه ما نبود خب یکدسته
روایت میگوید که جایز نیست یک دسته از روایت میگوید جایز است اما مکروه است خب
به قاعده حمل ظاهر بر اظهر میگفتیم کراهت دارد اما این اجماعی که در مسئله هست
جلوی ما را میگیرد وقتی نشد عکسش میکنیم میگوییم لفظ کره با لفظ لاینبغی معنای
لغوی اراده شده کره یعنی مبغوض لابنبغی یعنی لا یجوز اصلاً معنای لغت لا ینبغی و
کره لغتاً یعنی لا یجوز و اگر اصطلاح شده کم کم به مرور زمان در فقه ما که کراهت
در مقابل حرمت لاینبغی در مقابل حرمت این اصطلاحی است که بعد پیدا شده و این جاها
که امام علیه السلام فرمودند لاینبغی یا فرمودند کره معنای لغوی را اراده کردهاند
یعنی لایجوز، جمع بین روایات این جوری ولو جمع عرفی نیست اما علی کل حال این جمع
تبرعی را مجبوریم بگوییم گرچه اگر مطالعه کرده باشید اینها دیگر این حرفها را
نمیزنند میفرمایند لفظ کره داریم لفظ لاینبغی داریم حملش میکنیم برلایجوز با آن
روایات لایجوز میسازد منافاتی بین روایت ها نیست لذا میگوییم استعمال ظرف طلا و
نقره حرام است، اما اگر این حرف من نباشد میشود جمع تبرعی، جمع تبرعی در فقه نمیآید
یعنی جمع عقلی، باید جمع دلالی باشد عرفاً به قول مرحوم آخوند العرف وفق ان یجمع
بین الروایتین، باید این جور باشد وقتی بدهند دست عرف حمل عام بر خاص حمل ظاهر بر
اظهر حمل مطلق برمقید و امثال اینها و اما حمل اصطلاح را بر لغت، کره خب معمولاً
در روایات ما در زمان ائمه طاهرین در زمان امام باقر و امام صادق علیهما السلام یک
اصطلاح شده بود ما وقتی برویم توی روایتها میبینیم که کره در مقابل حرمت است
یعنی جواز با عدم منع من النقیض وقتی برویم توی کلمات فقهاء توی روایات لاینبغی را
استعمال میکنند و از آن اراده میکنند سزاوار نیست نه مبغوض است، و این معنای
لغوی توی روایات ما توی فقه ما راجع به لاینبغی راجع به کره همان کراهت استعمالی
است و ما بخواهیم بگوییم که جمع بین روایات میکنیم کلمه لا ینبغی را کلمه کره را
حمل بر حرمت میکنیم این جمع عرفی نیست جمع است اما عقل ما جمع کرده اسمش را میگذارند
جمع تبرعی، اما آن عرض من دیگر حسابی جمع عرفی است حمل ظاهر براظهر است بلکه یک
قدری بالاتر باید بگوییم حمل ظاهر برنص است، حالا بگویید حمل ظاهر بر اظهر، یک
دسته روایت داریم میگوید لایجوز یک دسته روایت داریم میگوید کره، لاینبغی آن
لایجوز را که زیاد استعمال در کراهت میشود به اندازهای که اگر یادتان باشد صاحب
معالمفرمودهاند اصلاً 90 درصد به بالای این امر ونهیها حمل برکراهت است یا حمل
براستحباب است بالاخره ظاهر و اظهر است حمل ظاهر براظهر اقتضا میکند بگوییم مکروه
است.
اما اجماع جلوی ما را میگیرد اجماع هم مسلم است دست برداشتن از اجماع هم در
اینجا کاری بسیار مشکل است اذا اجماع میدانیم هم فقهاء چکار کردهاند اما در
حالی که میدانیم فقهاء چکار کردهاند از لفظ کره از لفظ لاینبغی مبغوضیت اراده
کردهاند از این دوتا لایجوز اراده کردهاند میدانیم این کارها را کردهاند اما
یک اجماع مسلم از قدماء ومتأخرین توی مسئله هست که جلوی این حرفها را میگیرد
بالاخره نمیشود انسان با اصول بیاید جلو نمیشود با دلالت عرفی و جمع عرفی بیاید
جلو، چاره نیست که بگوییم استعمال ظروف طلا ونقره حرام است اگر جرأت داشته باشید
اقتضاء میکند کراهت را، استعمال ظرف طلا و نقره کراهت دارد مثل همان تزیینها که
الان از نقره هست این تجملگراها توی طاقچههایشان تو دکورهایشان چه بازیها در
آوردهاند یک کیلو طلا به خودش است کمش است یک گلوبند هم برای شوهرش درست میکند
یک لوح تقدیر آن طرف یک لوح زرنگار آن طرف و امثال اینها خب اینها اگر تجملگرایی
باشد حرام است اما اگر تجملگرایی نباشد خب اشکال ندارد دیگر مثل حلی برای خانم،
انگشتر نقره دست همه ما، لذا اگر کسی جرأت داشته باشد بگوید که ظرف طلا و نقره هم
مثل انگشتر نقره مثل دستبند طلا، همینجور که آن اشکال ندارد لااقل بگویید مکروه
است استعمال ظرف طلا ونقره هم این جور است آن زمانها این مترفها این خلفای غاصب
آن درباریها واماندهها وابستهها اینها از این چیزها زیاد داشتند و حضرت میفرمودند
که این کارها تجمل است نباید بشود، نمیدانم چه بشود، وقتی برویم توی قرآن میبینیم
معمولاً لا ینبغی گاهی برای حرمت است گاهی برای غیر حرمت است و معنای لغویش همان
است که لا ینبغی یعنی حرمت اما کم کم توی فقه ما، در روایات اهل بیت ما راجع به
عمل هرکجا میگویند لا ینبغی ظهور دارد در کراهت یعنی یک عنوان ثانوی پیدا کرده
مثل کره دیگر کره هم از نظر لغت به معنای بغض است مبغوضیت است اما در زمان امام
باقر و امام صادق علیهما السلام اصطلاح شده بود از همین جهت هم در روایتها میبینیم
که لفظ کره در مقابل لفظ نهی است آن معنای مبغوضیت است آن معنای کراهت اصطلاحی،
عرض کردم که دیگر این حرفها را زدند مرحوم صاحب جواهر و دیگران فرمودند که دو
دسته روایت داریم یکی میگوید لا یجوز یکی میگوید کره، لاینبغی، کره و لاینبغی را
حمل میکنیم برمعنای لغوی میگوییم لایجوز مطلقا اما آیا این جمع عرفی است یا جمع تبرعی
است؟ اگر جمع عرفی باشد خوب است و اما اگر جمع تبرعی باشد یعنی عقل ماست که اینجور
درست میکند و دست از اصطلاح برمیدارد میگوید که معنای لغوی یا مثلا بعضی از
بزرگان میفرمایند که لفظ کره اصلاً در زمان ائمه طاهرین لفظ لاینبغی به معنا همان
مبغوضیت است اصطلاح در زمان غیبت کبری پیدا شده و استاد بزرگوار ما آقای داماد هو
میکردند میگفتند آقا بروید تو روایت میبینید که چه جور در زمان صادقین علیهما
السلام امام باقر و امام صادق علیهما السلام 90 درصد لفظهای کره همان کراهت
اصطلاحی است 90 درصد کلمه لاینبغی در روایات ما یعنی سزاوار نیست همان معنای
اصطلاحی است وقتی چنین باشد آن جمع اولی درست میشود جمع عرفی است، آن کلمات
لایجوز را خفیف المؤونه است که حمل کنیم به قرینه آن کره به قرینه لا ینبغی
برکراهت اصطلاحی، این اجماع است که جلوی ما را میگیرد و الا اگر اجماع در مسئله
نبود نظیرش را ما هفتهای یک مرتبه لااقل داریم که مرتب آن کره را لفظ لاینبقی را
حمل میکنیم برکراهت اصطلاحی، فقط این اجماع است که جلوی ما را گرفته، دیگر
مجبوریم برای این اجماع که به قول ایشان مدرکی هم هست بگوییم که حرام است، قرآن
لغت است آن طوری نیست، اگر توی روایات این حرف قرآن را آورید آن وقت مرد هستید آن
وقت از شما استفاده میکنیم خیلی حالا یک دو تا از این روایتها را بخوانیم،
بعضها تدل علی الحرمه و هو کثیر رواها فی الوسائل فی باب 65 از نجاسات جلد 2
وسائل و من تلک الروایه صحیحه محمد بن مسلم عن ابی جعفر علیه السلام انه قال لا
تأکل فی آنیه الذهب والفضه خب اگر ما بودیم و این لفظ ظهور داشت در حرمت و فی روایه
اخری منه عنه این روایتی که خواندیم روایت 1 بود روایت 2 باز همین است نهی که به
جای لاتأکلف فرموده انه نهی عن آنیه الذهب و الفضه نظیرش زیاد است که حالا یا لفظ
لا تشرب دارد و امثال اینها.
اما بعضها یدل علی الکراهه و هی ایضا کثیره در همین باب 65 روایات فراوانی
داریم که میگوید استعمال کراهت دارد و منها صحیحه ابن بزیح در همین باب 65 که
روایت 3 و7 و1 را من نوشتهام سئلت اباالحسن الرضا عن آنیه الذهب و الفضه فکرههما
از ایشان سؤال کردم ظاهراً در بار مأمون و درباریها و مخصوصاً وزراء و امثال اینها
استعمال میکردند از حضرت پرسیدم عن آنیه الذهب والفضه حضرت کراهت دانستند این دو
تا را، روایت 5 موثقه سماعه عن ابی عبدالله علیه السلام انه قال لا ینبقی الشرب فی
آنیه الذهب و الفضه ان دو تا روایت و بسیار، دلالت میکند برحرمت این دو تا روایت
و بسیار، دلالت میکند برکراهت فقهاء چه کردهاند؟ نمیدانم آیا حمل این کره را بر
مبغوضیت کردهاند که صاحب جواهر و دیگران میفرمایند؟ کلمه لاینبغی را حمل
برمبغوضیت کردهاند؟ یعنی معنای لغوی اراده کردهاند یا اینکه خیال میکنم اینها
چیزی دستشان بوده این دو تا روایت را حمل بر تقیه کردهاند مثلاً حضرت رضا سلام
الله نمیتوانستند بگویند حرام است با یک لفظی یا با یک ژستی فرمودهاند این کارها
خوب نیست، اگر این را بگویید آن وقت میشود که بگوییم روایات لاینبغی و روایات کره
حمل بر تقیه بشود، لذا شاید این حرف من بهتر از آن حرف باشد که ما اصلاً این الفاظ
کره را با الفاظ لاینبغی حمل بکنیم روایات را بر تقیه شاید فقهاء قدماء متأخرین
مخصوصاً قدماء این حرف را گفتهاند روایات لایجوز را گرفتهاند این روایتها را
حمل بر تقیه کردهاند یا این که اینکه صاحب جواهر و دیگران بعد از صاحب جواهر میگویند
از لفظ کره و لاینبغی اراده کردهاند معنای لغوی یعنی معنای حرمت را. حالا هرچه
کردهاند اگر اجماع نبود و ما بودیم این روایت به قاعده حمل ظاهر براظهر میگفتیم
استعمال ظروف طلا و نقره کراهت دارد، اینها تجملگرایی است و مسلمان متجمل نباید
باشد، خیلی عالی در میآمد اما با آن اجماع نمیشود کاری کرد خب این یک مسئله.
مسئله دیگری که مرحوم سید در اینجا خیلی طمطراق دارد راجع به این است انتفاع
از این ظرف چطور؟ ساختن این ظرف چطور، توی دکور برای تزیین گذاشتن این چطور؟ یعنی استعمال نمیکند، از آن
نفع میبرد این هم حرام است؟
مرحوم سید در عروه میگویند همه اینها حرام است اذا حرم الله شیئاً حرم ثمنه
لذا میگویند ساختن این حرام است بیع و شراء آن حرام است تزیین حرام است نگه داشتن
حرام است تزیین در اتاق حرام است و مطلقا، به عبارت دیگر مثل آلات قمار است و این
را باید نابود کرد، میشود گفت؟ آنکه در روایات زیاد آمده لاتاکل و لاتشرب است
البته آن روایت را اگر یادتان باشد همین الان خواندم نهی عن آنیه الذهب و الفضه،
این نهی از چه؟ خب ظاهراً مثل حرمت علیکم امهاتکم چه؟ دیگر هر چیزی به تناسب باید
در تقدیر گرفته بشود نهی عن آنیه الذهب و الفضه به قرینه لا تأقل یعنی لا تأکل من
آینه الذهب و الفضه اما حالا نمیخواهد بخورد آن هم که ساخته برای اصلاً جوری ظرف
را ساخته ظرف است اما برای خوردن و آشامیدن نیست، مثل همین بازیها در میآورند
مروارید در آن بکار برده و اصلاً دکوری است حالا ساختن این حرام است به چه دلیل؟
آلات مشترک است دیگر چاقو را میسازد یکی شکم میبرد یکی گوشت میبرد و اصلاً این
ساخته برای تزیین، ظرف است اما برای تزیین است لذا ظاهراً دلیل دیگر آن روایاتی که
میگوید لا یجوز حتی آن روایاتی که میگوید کره دیگر این به قرینه آن لا تأکلها
تقدیر دارد نهی عن آنیه الذهب و الفضه یعنی نهی عن اکل و شرب از این دو تا، لااقل
احتمال هم بدهیم بس است وقتی احتمال بس است دیگر قاعده حل میآید جلو و میگوید آن
که حرام است خوردن و آشامیدن است و اما اگر همینجور که دست بند میکند طوری نیست
یک قاب دعا میکند مثل آن وقتها بوده حالا شاید بالاتر هم باشد، دیگر آن وقت
نقره بود من دیده بودم زیاد که یک لوله درست میکردند ته داشت در داشت دعا را توی
این لوله میگذاشتند و این را به گردن بچه یا به گردن خودشان حالا این حرام است؟
ساختنش حرام است؟ نفع از این حرام است؟
مرحوم سید همهاش را میگویند حرام است ولی علی الظاهر باید بگوییم همه اینها
اشکال ندارد مثل مجسمه میبیند، راجع به مجسمه هم این طور است مثل استاد بزرگوار
ما آقای بروجردی میفرمودند همهاش حرام است عروسک که برای بچه میسازد این ساختنش
حرام است، خرید و فروشش باطل است نگه داشتن آن حرام است، بچه با آن بازی کند حرام
است تا آخر، اما ما مدعی هستیم مجسمه ساختن حرام است و متأسفانه در جمهوری اسلامی
نبود خیلی چیزها در جمهوری اسلامی آمده و من جمله همین مجسمه ساختنها توی هرجا میبینید
که مجسمه توی پارکها، حالا توی خیابانها نیامده میآید کمکم، حالا آن وقت جلوی
دوچرخه را گرفتیم با چه طمطراقی زجر کشیدم حالا دیگر اصلاً آمدهاند بزرگانشان
افتتاح کردند دوچرخه سواری خانمها توی وسط شهر، میآید دیگر، مثل لختی مختی بودن
خانمها، دیگر حالا از زمان طاغوت اگر بدتر نباشد کمتر نیست چه اوضاع نکبت باری
است، میگویند هم طوری نیست با کمال شهامت میگویند طوری نیست کارشان نداشته
باشید، جوانهای ما خوبند لختی مختی هستند که باشند بیایند توی کوچه به ما چه؟ حالا
این مجسمه ساختن و ساختنش مسلم حرام است اما حالا ساختند نگه داشتن آن چه؟ بخواهد
توی پارکها و توی خیابانها باشد با تنزه جمهوری اسلامی نمیسازد حرام است، اما
حالا یک عروسک برای بچهاش، بچهاش بازی میکند باید بگوید طوری نیست برای این که
دلیل بر این که این را نابودش کن نداریم دلیل بر این که نگه ندارد نداریم دلیل بر
این که نساز آن را داریم لذا اگر ساخت آن کار حرام کرده اما بفروشد دیگر دلیل بر
حرمت نداریم همینجور که در مجسمه میگوییم توی این ظرف طلا و نقره هم همین را میگوییم،
میگوییم که ظرف طلا و نقره اگر بسازد برای خوردن و آشامیدن خب حرام است اما برای
خوردن و آشامیدن نمیسازد تزیینی است و چون تزیینی است ساختنش طوری نیست استعمال
آن طوری نیست استعمال به معنای این که تزیین بکند سوغاتی برای کسی ببرد گلدان میسازند
ته هم دارد اما گلدان که با آن چیز نمیخورد گل توی آن میگذارند باید اینها را
بگوییم که اشکال ندارد اما مرحوم سید چه در مجسمه چه در این ظرف طلا و نقره همه
همه میفرمایند که حرام است دیگر شما هستید و ببینیم روایتها چقدر دلالت دارد
دیگر وقت گذشت ان شاءالله اگر زنده باشیم برای بعد از ماه مبارک رمضان.
وصلی
الله علی محمد و آل محمد