اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله
الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
مسئله دیروز یک مقدار مسئله مشکلی است از یک جهت ادعای اجماع شده بعضی
از بزرگان قدماء نظیر مرحوم شیخ در مبسوط نظیر مرحوم شهیدین و محققین فرمودهاند و
آن اینکه در محمول متنجس اگر محمول نجس شد یعنی نجس العین شد نمیشود نماز خواند.
محمول متنجس آن جا میشود با آن نماز خواند که عین نجس نباشد نظیر مثلاً
چاقو عینک پول و امثال اینها، اینها اگر نجس باشد یعنی متنجس شود با اینها میشود
نماز خواند واما اگر عین نجس باشد نه، مثل اینکه جورابش از پوست میته است یا
مثلاً یک شیشه خون همراه دارد و مثلاً میخواهد برود آزمایش یک مقداری بول در شیشه
همراه دارد و امثال اینها، میته باشد یا نجس العین باشد ولو میته نباشد نماز
خواندن در آن جایز نیست.
دیروز عرض کردم که این مسئله از نظر دلیل، روایت به خصوص نداریم لذا
فقهاء هم حتی مثل صاحب جواهر شیخ المشایخ ایشان ادعای اینکه در محمول متنجس محمول
نجس روایت داشته باشیم روایت نداریم و هرچه هست همان روایاتی است که وارد شده راجع
به لباس مالاتتم الصلوه فیه، آن روایتها همینجور که لباسی که ستر عورت نمیتواند
بکند میگیرد همان محمول متنجس را هم میتواند بگیرد ، دلیل همان دلیل است، الا
اینکه دیروز میگفتم مرحوم سید این را یک مسئله مستقل کردهاند این مسئله مستقل
نیست هرچه در باب لباس میگوییم در باب محمول هم به طریق اولی باید بگوییم اگر
مثلاً کسی بگوید که کلاه سرش باشد میشود با این کلاه نماز خواند عرقچین سرش باشد
با این عرقچین میشود نماز خواند خب به طریق اولی اگر کلاه و عرقچین توی جیبش هم
باشد با آن میشود نماز خواند یک دلیل خاصی در مطلب نیست مخصوصاً این که آن روایت
زراره را من خواندم که هم داشت فیه ومعه هر دو را داشت هم محمول متنجس را داشت هم
لباس مالا تتم الصلوه فیه را داشت و در آن مسئله بالاخره رسیدیم به این جا که یک
روایاتی داریم میگوید که در عین نجس نماز نمیشود خواند آن صحیحه ابن ابی عمیر میگفت
ولو شسع اگر نجس العین باشد ولو بندکفش هم باشد نمیشود در آن نماز خواند اما یک
دسته روایت هم داشتیم آن هم ظاهرالدلاله صحیح السند میگفت که میشود در آن نماز
خواند و حسابی سؤال کرده بود که از لباس غیر مأکول اللحم و از جوراب ونعل غیر
مأکول اللحم این آیا میشود در آن نماز خواند یا نه؟ حضرت فرمودند اما از لباس نه
و اما از آن خف و نعال لابأس بهما تقریباً نص در مقصود است دیگر که میشود، خب جمع
چه؟ اقتضا میکند حمل ظاهر بر نص بگوییم مکروه است.
مرحوم صاحب جواهر و دیگران نپذیرفتهاند و علتش را هم گفتهاند برای
این که آن ولو شسع آبی از این است که حمل بر کراهت بشود که دیروز عرض میکردیم که
چرا آبی است؟ اگر یک روایتی بگوید لابأس به و یک روایتی بگوید که آن روایتی که میگوید
لاتصل ولوشسع یعنی مکروه است ولو بند مثلاً شلوار باشد ولوبند کفش باشد این مکروه
است چرا مکروه است ؟ به قرینه لا بأس بهما و اما الخفاف و النعال فلا بأس بهما.
گفتم مگر اینکه احماعی در کار باشد و این اجماع هم نیست مرحوم صاحب
مفتاح الکرامه میخواستند قول درست بکنند بیش از چهار پنج تا قول از قدماء و
متأخرین نتوانستند درست بکنند و مخصوصاً بعد از آن که میدانیم هم چه کردهاند
یعنی صاحب جواهر خب میفرمایند که این دو دسته روایت آبی از تحمیل است که حمل بر
کراهت بکنیم ، میدانیم چه کردهاند دیگر چهار پنج نفر را که میدانیم چه کردهاند
خب ما هم فتوی داریم اینکه میدانیم چه بکنیم اینکه ولو شسع را حمل برکراهت میکنیم به قرینه لا بأس بهما
نص در جواز است ولو شسع این ظهور دارد در حرمت دست از آن ظهور برمیداریم لابأس
بهما را میگیریم، برمیگردد به اینکه آن عموماتی که به ما میگوید در ما لاتتم
الصلوه فیه اطلاق دارد نمیخواهم بگویم بگویم آنها اطلاق دارد این طرزی که آمدم
جلو میگوییم که یک دسته روایت داریم میفرماید که در نجس نماز نخوان یک دسته روایت داریم میگوید
ما لا تتم الصلوه فیه مانعی ندارد خب اطلاقش به قرینه این جور که گفتم میگوید که
این مالا تتم الصلوه فیه هرچه میخواهد باشد متنجس یا منجس باشد یعنی عین نجس باشد
یا متنجس باشد حالا آن نجس گاهی میته است گاهی هم شیشه خون است گاهی هم شیشه ادرار
است و امثال اینها، این خلاصه حرف بود در آن مسئله مالا تتم و در مسئله محمول هم
طابق النعل بالنعل همین است عرض کردم اصلاً مرحوم سید نباید چنانچه دیگران هم این
کار را نکردهاند مثل صاحب جواهر اینها دو تا مسئله را یک مسئله کردهاند و
عنوانش را هم مالا تتم الصلوه فیه کردهاند گفتهاند مالاتتم الصلوه فیه این یجوز
الصلوه فیه بدون اینکه ذکری از عین نجس یا ذکری از متنجس بکنند بعد هم به واسطه
روایات تخصیص دادند آن عموماتی که میگوید در مطلق نجاست در مطلق متنجس نماز نمیشود
خواند البته آنها اطلاق هم ندارد حالا کسی بگوید اطلاق دارد آن وقت فرق بگذارند
بین محمول و بین این فرقی نگذاشتهاند لذا هر حرفی که آن جا هست این جا هم هست و
در خصوص این جا حالا اگر دو تا مسئله باشد شما بفرمایید که محمول متنجس یک مسئله
مستقل است برای خودش چنانچه مرحوم سید فرمودهاند و مالاتتم الصلوه فیه هم یک
مسئله به خصوص برای خودش و اینها دو تا جدا از هم است میگوییم خیلی خوب در همین
باب همان جور که در مالاتتم الصلوه است و دو دسته روایت داریم این جا هم دو دسته
روایت داریم، یک دسته سؤال میکند از مثل بند یا غلاف شمشیر میفرماید که نه در آن
نماز نخوان، آن ولو شسع دیگر این جا نیست ولی ظهور در این دارد و در آن نماز نخوان
و این ولو شسع دیگر اینجا نیست ولی ظهور در این دارد در این نماز نخوان اما از آن
طرف هم یک دسته روایت داریم که منجمله همین روایتی که همین الان خواندم میگوید
لابأس بهما این روایتها هم زیاد است در خصوص محمول یک روایت میگوید نماز نخوان
یک روایت میگوید لابأس بهما حمل ظاهر بر نص اقتضا میکند اینکه فرقی نباشد بین
متنجس ونجس، همینطور که اگر متنجس باشد محمول، میشود با آن نماز خواند اگر هم
عین نجس باشد، میشود با آن نماز خواند یعنی جوراب از حیوان مالایؤکل لحمه است
یعنی پوست مالایؤکل لحمه یا پوست میته میفرماید که لابأس بهما،
دو تا روایت هم برای محمول متنجس بخوانیم یکی برای عدم جواز یکی هم
برای جواز صحیحه زراره کل ما کان لا تجوز الصلوه فیه وحده فلا بأس بان یکون علیه
الشیئ مثل القلنسوه والتکه والجوراب آن وقت اگر بخواهید همین روایت را مرحوم صاحب
جواهر فرمودهاند خب این در حالی که برای لباس است البته میگویند که مثل تکهاش
که نمیشود بگوییم برای لباس است آنکه دیگر لباس نیست حالا بگویند که مربوط به
لباس است اما روایت داریم که معه و روایت معه را سابقاًخواندم روایت 5 از باب 31
از ابواب لباس مصلی کل ما کان علی الانسان او معه مما لا تجوز الصلوه فیه وحده فلا
بأس ان یصلی فیه و ان کان فیه قذر مثل القلنسوه والتکه والکمره والنعل و الخفین و
ما اشبه ذلک، لذا این ها همه هم مربوط به محمول متنجس و هم مربوط به ما لاتتم
الصلوه فیه گفتند طوری نیست حالا اطلاق اینها هم میگوید که دیگر محمول باشد
نباشد نجس العین باشد نباشد مالا تجوز الصلوه باید باشد معه دیگر مالا تجوز الصلوه
معه خب ظهور دارد در اینکه اگر نجس باشد یا نباشد.
حالا یک کسی بگوید نه اینها مربوط به متنجس است و عین نجس را نمیگیرد
که مرحوم آقای حکیم پافشاری روی این دارد، مرحوم صاحب جواهر نه، مرحوم آقای حکیم
فقط دارد که فرق است بین متنجس و نجس، متنجس نه نجس آری، اما روایت صحیح السند
ظاهرالدلاله راجع به میته راجع به عین نجس داریم هم نفیا هم اثباتاً یعنی این
روایتها با اطلاقش بود که آقای حکیم میگویند این منصرف به متنجس است نه نجس اما از
آن طرف هم راجع به عین نجس روایت داریم نه، روایت داریم آری، آن روایتی که میگوید
نه صحیحه علی بن حمزه ان رجلاً سئل اباعبدالله علیه السلام و انا عنده عن الرجل
یتقلد السیف و یصلی فیه قال نعم فقال ما علمت انه میته فلا تصل فیه خب این خیلی
ظهور دارد که این محمول هم هست مالا تتم الصلوه فیه هم نیست به خصوص محمول یعنی
غلاف شمشیر از میته است و شمشیر به گردنش است فرمودند نه، مثل همین الان غلافهای
خنجرها و بعضی از تفنگها و اینها دیگر از خارج میآورند میگویند میته است
بنابراین نماز در آن نمیشود خواند محمول هم هست خب این روایت همین است که مرحوم
سید در عروه میفرمایند که اگر محمول عین نجس باشد میته و غیر میته، ایشان دیگر
سرایت کردهاند از میته به غیر میته و میفرمایند جایز نیست که گفتم مشهور هم هست
اما معارض دارد معارضش هم صحیحه حلبی که من دیروز مثال زدم گفتم که کل ما تجوز
الصلوه فیه وحده فلا بأس بالصلوه فیه مثل تکه الابریشم و قلنسوه والخف والزنار
یکون فی السراویل یصلی فیه این تا این جا یک کسی بگوید همه اینها حتی تکه ابریشم
اینها مربوط به عین نجس نیست مربوط به متنجس است ولی از آن طرف بازهم روایات
فراوان داریم راجع به عین نجس دیگر اطلاقی نه، تخصیصی میگوید جایز نیست یکی از
آنها را بخوانم لذا تا این جا این جور میشود که در آن مثل غلاف شمشیر یعنی محمول متنجس اگر عین
نجس باشد جایز نیست آن روایت میگوید جایز است یک کسی بگوید آقا این اطلاق است آن
تکه ابریشم باز هم از همان مذکی است و آن روایت تخصیص میدهد این اطلاق را، ولی
روایتی که عین نجس را میگوید باز در روایات داریم در روایات خیلی هست حالا یکی را
بخوانم روایت اسماعیل بن فضل روایت 3 از باب 38 از لباس مصلی جلد 4 وسائل
سئلت اباعبدالله علیه السلام عن لباس الجلود والخاف والنعال والصلوه
فیها اذا لم تکن من الارض المسمین فقال اما النعال والخفاف فلا بأس بها در آن
روایت فلا بأس بهما در این روایت فلا بأس فیهما فرق نمیکند دیگر خب این فلا بأس
فیهما میگوید اگر ما لاتتم الصلوه باشد،نمیشود اما اگر مالا تتم الصلوه نباشد میگوید
طوری نیست مثل جوراب را از جلد مالا یؤکل لحمه یا مشکوک مالایؤکل لحمه اگر لباس
باشد از بلاد نامسلمانها آورده شود نمیشود در آن نماز خواند واما اگر خفاف و نعال
باشد و از بلاد نامسلمانها آوردهاند میشود نماز خواند، از سه چیز سؤال کرد حضرت
فرمودند جلودش نه، خفاف و نعالش آری، لذا این را بخواهیم حمل کنیم بر پارچه، کسی
هم نگفته مسلم هیچ کس این جور نمیشود گفت برمیگردد باز مسئله به همین که
بفرمایید توی مسئله شهرت هست توی مسئله اجماع هست و الا قاعده اقتضا میکند در
مالاتتم الصلوه فیه همینطور که در آن نمیشود نماز خواند با آن هم نمیشود نماز
خواند اما کراهت دارد نه این که لازم باشد اگر نماز بخواند نماز باطل نیست، این
خلاصه حرف است.
بنابراین در هر دو مسئله، اولاً که مسئله یک مسئله است بعد هم دو تا
مسئله حساب بکنیم در هر دو مسئله میگوییم که محمول متنجس یا لباس متنجس اگر
مالاتتم الصلوه فیه باشد نماز خواندن در آن اشکال ندارد ولو عین نجاست باشد مثل
همان شیشه خون در جیب، دیگر تمام شد مسئله، دیگر هرکسی هر جور میخواهد بگوید
اگر حرف من را بپذیرید اینکه مانعی ندارد
مالاتتم الصلوه باشد محمول باشد، اگر مالاتتم را گفتید جایز است محمولش به طریق
اولی جایز است دیگر، هرچه باشد میگوییم که عین نجس باشد یا متنجس باشد نماز
خواندن در آن اشکال ندارد. الا اینکه اجماع جلوی ما را بگیرد این چنین اجماعی هم
در مسئله نداریم مگر اینکه شهرت به سزایی جلوی ما را بگیرد از قدماء ظاهراً دو
نفر بیشتر نداریم آن هم در بعضی از کتابهایشان مرحوم شیخ طوسی در همین کتابها
نگفتهاند، در مبسوط فرمودهاند و جلوی ما را شهرتی اجماعی بگیرد مجبور باشیم که
بگوییم نه،
آن وقت مسئله دیگری که جلو آمده و مرحوم سید هم متعرض مسئله هستند این
است که اگر در آن مالاتتم الصلوه بالفعل مالاتتم الصلوه است اما بالقوه ماتتم به
الصلوه است که توی رسالهها هم آمده مثلاً مثل عمامه نجس است خب با عمامه بخواهد
ستر عورت کند نمیتواند اما عمامه را باز کند میشود ستر عورت، با این میشود نماز
خواند یا نه؟ که حالا چه محمول باشد چه مالاتتم الصلوه فیه باشد ، یا مثلاً
پیراهنش را خب این اگر بپوشد ماتتم الصلوه فیه است و اما اگر بگذارد توی جیبش این
محمول است آیا محمول که ماتتم الصلوه است میشود نماز خواند یا نه؟ مرحوم سید
نتوانستهاند روی آن فتوی بدهند لذا اگر مطالعه کرده باشید هر دو را با احتیاط
تمام میکنند میفرماید احتیاط این است که توی این عمامه نماز نخواند و احتیاط هم
این است توی آن پیراهنی که تتم الصلوه است و توی جیبش است نماز نخواند اما روی آن
فتوی نمیدهد، این اشکال مرحوم سید هم همین است برای اینکه ما اگر یک قاعده کلی
اینکه لاتجوز الصلوه فی النجس خب این را داریم دیگر یعنی عمومات اینکه در نجس
نماز خواندن در متنجس نماز خواندن جایز نیست خب این باید تخصیص بخورد تخصیص خورده
به آن پیراهنی که لا تتم الصلوه فیه باشد مثل مثلاً همان کلاه و امثال اینها به
آن تخصیص خورده اما نمیدانیم به پیراهن محمول متنجس تخصیص خورده یا نه؟ آن عمومات
به ما بگوید که نمیشود این از آن طرف بگوییم نمیشود.
از آن طرف بگوییم میشود برائت داریم برای اینکه نمیدانیم با این
لباس میشود نماز خواند یا نه؟ بگوییم نماز خواندن طوری نیست.
الا اینکه سابقاً اگر یادتان باشد گفتیم موضوع باید محرز بشود ما یک
دسته روایت داریم که جایز نیست در نجس نماز بخواند یک دسته روایت داریم که در
محمول متنجس میشود نماز خواند حالا الان این پیراهن را نمیدانم محمول متنجس است
یا نه؟ بگوییم که روایت نمیگیردش اما از آن طرف الصلوه در نجس هست یا نه؟ بگوییم
میگیردش تمسک به عمومات، میگفتم این حرف خوب است اما تمسک به عام در شبهه مصداقی
مخصص است اگر کسی بگوید خوب است مسئله، مرحوم سید از کسانی است که تمسک به عام در
شبهه مصداقی را جایز میداند اما این جا چرا احتیاط کردهاند؟ نمیدانم یعنی از
کسانی که تمسک به عام در شبهه مصداقی را میگوید جایز است مرحوم سید است نزاعها
هم داشتند مرحوم آخوند جایز نمیداند ومرحوم سید جایز میداند طلبهها به جان هم
میافتادند راجع به همین چیزها که تمسک به عام در شبهه مصداقی جایز است یا نه؟ یکی
میگفت آری یکی میگفت نه و اما در قم الا آقای بروجردی دیگر همه تمسک به عام در
شبهه مصداقی جایز نیست در زمان آقای بروجردی آن هم مسئله معرکه آرا بود و علی کل
حال آن که مامیگفتیم جایز نیست میگفتیم که ولو اینکه این پیراهن مثلاً تتم
الصلوه این مخصص آن را نمیگیرد اما عمومات نمیدانیم واقعاً این عمومات این را میگیرد
یا نه؟ مشکوک است وقتی موضوع مشکوک شد ثبت العرش ثم انقش شما اول موضوع را درست
بکنید بعد هم بگویید نه، و موضوع این جا مشکوک است و چون مشکوک است بنابراین این
تمسک به عمومات هم نمیتوانیم بکنیم نوبت میرسد به اصل، اصل برائت است، میگوییم
طوری نیست دیگران هم محشین همین عرض من را به طور فشرده فرمودهاند برائت، گفتهاند
جایز است، برائت، اما مرحوم سید احتیاط میکنند در حالی که تمسک به عام در شبهه
مصداقی را جایز میدانند اما این جا احتیاط میکنند و احتیاطشان نمیدانم برای
چیست؟ برای اینکه اگر روی مبنایشان باشد باید بگویند برائت و جایز است، اگر روی
مبنایشان نباشد باید تمسک به عمومات نتوانند بکنند یا بعضی بزرگان تمسک به عمومات بکنند
و بگویند جایز نیست، اگر شبهه مفهومی هم شددیگر نه تمسک به مخصص میتوانیم بکنیم
نه تمسک به عمومات عام خب هیچ، وقتی تمسک به هیچ کدام نتوانستیم بکنیم نوبت میرسد
به برائت، آن فرق نمیکند تمسک به عام باشد برای اینکه اگر شبهه مفهومی باشد باز
سرایت میکند عام ما هم شبهه مفهومی است دیگر یعنی شبهه مفهومی این است که پیراهن
را آیا آن عمومات میگیرد یا نه؟ باید بگویید که میگیرد برای اینکه این پیراهن
توی جیب باشد این جوری آن عمومات شامل نمیشود، خب اول حرف میشود نمیدانیم اصلاً
آن عمومات شامل مالاتتم فیه الصلوه که در جیب است آیا میگیرد یا نه؟ نمیتوانم
تمسک به عمومات بکنم برای شبهه مفهومی آن، اما به این جاها نمیرسد، شبهه مصداقی
است حالا اگر کسی بگوید اصلاً این بحثهای علمی را بگذاریم کنار و آن این است که
عمومات میگوید مالاتتم الصلوه یا محمول متنجس طوری نیست، خب الان این پیراهن
محمول متنجس است نمیدانیم آیا طوری است یا طوری نیست؟ وقتی نمیدانیم برائت میگوید
طوری نیست، دیگر نه تمسک به عمومات بکنیم نه تمسک به خصوصات بکنیم، دلیلی برای منع
وقتی نباشد بگوییم رفع مالایعلمون میگوید جایز است، ظاهراً همینجور هم باید
بگوییم.
ایشان میگویند بگو که عمومات قدر متیقن دارد قدر متیقن آن آنجاست که
پیراهن را پوشیده باشد پس بنابراین پیراهن نپوشیده را نمیدانیم آیا با آن میشود
نماز خواند یا نه؟ رفع مالایعلمون میگوید طوری نیست، فرمایش ایشان هم خوب است.
اما علی کل حال قدر متیقن بگیریم یا نگیریم بگوییم تمسک به عام نمیشود کرد یا میشود
کرد، تمسک به عام در شبهه مصداقی است تمسک به عام در شبهه مفهومی است تمسک به
خصوصات نمیشود کرد چون مجمل است تمسک به عمومات میشود کرد و امثال اینها هرچه
بگوییم بالاخره مسئله برمیگردد به این که تمسک به خصوصات یعنی محمول متنجس جایز
است نمیشود کرد تمسک به آن عمومات هم که نداریم به اینکه اصل ممنوعیت در لباس
نجس آن هم نه، وقتی نه، نوبت میرسد به اصل.
فتلخص مما ذکرناه اینکه مثلاً مثل عمامه که مرحوم سید اینجا میفرمایند
عمامه را باز کن عمامه نجس است نمیدانیم با آن میشود نماز خواند یا نه؟ اگر
عمامه را باز کنید ستر عورت که میشود پس نمیشود با آن نماز خواند این هم مسئلهاش
باز همان است اما اینجا مرحوم سید میگویند که نماز با آن نمیشود خواند مگر
عمامه دوخته باشد آن وقتها، شماها ندیدهاید ما دیدیم که تجار اینها کلاه داشتند،
کلاهشان معمولاً آنکه خیلی بالا بود عمامه اما عمامه دوخته مثل همان عمامه ما بود
اما دوخته بود مثل اینکه در نجف هم بوده لذا مرحوم سید میفرماید که اگر عمامه
دوخته باشد مثل کلاه میشود اما اگر عمامه دوخته نشود و بشود بازش بکنیم اگر ماتتم
فیه الصلوه باشد توی این عمامه نمیشود نماز خواند، اما باز هم به مرحوم سید میگوییم
آری شما که الان اینجا در پیراهن نتوانستید فتوی بدهید در آنجا هم نتوانید فتوی
بدهید دیگر و مثل ما خب میتوانیم فتوی بدهیم وآن این است که این عرفاً مالاتتم
فیه الصلوه است ولو اینکه اگر بازش کنیم در باب جوراب هم در رسالهها آمده جوراب
یک دفعه جوراب کوتاه است گفتهاند که طوری نیست اما اگر جوراب زنانه باشد گفتهاند
طوری است چرا طوری است؟ چون اگر این جوراب را پاره کند وقتی پاره کند ماتتم فیه
الصلوه میشود خب نمیشود گفت دیگر یعنی مثل جورابی که آمده بگوییم جوراب بیساقه،
همه اینها از یک وادی است و آن این است آیا ما تمسک به عمومات برای اینکه نمیشود
داریم یا نه؟ نه، دیگر خواه ناخواه باید بگوییم با عمامه با جوراب میشود ولو
جوراب زنانه که در پا باشد اگر هم در پا نیست به عنوان محمول همه اینها جایز است
اما نه به تمسک به روایات بلکه به
قاعده رفع مالایعلمون.
وصلی الله علی محمد و آل محمد