اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن
الرحیم.
رب اشرح لی صدری و یسرلی
امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
بحث این بود که اگر با آب قلیل چیزی را تطهیر کردند غساله این آب قلیل
پاک است یا نجس؟ چنانچه دیدهاید حتماً مرحوم صاحب جواهر میفرمایند پاک است و هفت
هشت ده صفحه هم در این باره صحبت میکنند اما دلیلی برای طهارت نمیآورند جز اصل
یا اجماع در این هفت هشت ده صفحه در مقام رد آن ادلهای است که آوردهاند برای
نجاست، این صاحب جواهر، که دیروز دربارهاش صحبت کردیم گفتیم که استصحاب نیست
قاعده کل ماءٍ طاهر هم انصراف دارد از این آب و اجماعی هم در مسئله نیست بلکه
مرحوم شیخ طوسی در مبسوط میفرمایند این آب مخلوط نجاست است پس نجس است و اما
کسانی که میگویند این آب نجس است اینها خیلی هستند هم از قدماء هم از متأخرین و
معمولاً هم محشین بر عروه همه همه میگویند که غساله ماء قلیل نجس است و خلاف
غساله آب کر یا آب جاری و مرحوم علامه در تذکره مرحوم محقق در معتبر مرحوم شهید در
مسالک اینها ادعای اجماع میکنند یعنی قول شیخ طوسی را ادعا میکنند که اجماع
قدماء همین است و قدماء دیروز گفتم مسئله را متعرض نشدهاند الا شاذاً حالا این
بزرگوارها از کجا این اجماع را درست کردهاند؟ نمیدانم، چنانچه صاحب جواهر این
اجماع را از کجا درست کرده است؟ قدماء اصلاً متعرض مسئله نشدهاند الا شیخ طوسی،
مرحوم صدوق، اما متأخرین تقریباً شهرت به سزایی هست که غساله آب قلیل نجس است گفتم
علیالظاهر مرحوم سید در عروه میفرمایند نجس است دیگر همه آنها الان من یاد
ندارم کسی گفته باشد که آب غساله همان غسله اول پاک است (مثل صاحب جواهر، نه)
محشین بر عروه همه مثل مرحوم سید حسابی فتوی میدهند که نجس است.
اینها پنج شش تا دلیل دارند این دلیلها بعضی تمام است بعضی ناتمام
لذا گفتم صاحب جواهر در مقام رد این 5 ، 6 تا دلیل هستند.
یک دلیل دیروز عرض کردم که عمده دلیل اینهاست روی این خیلی پافشاری
دارند همه، مرحوم محقق همدانی، مرحوم حضرت امام، مرحوم آقای خویی، مرحوم آقای حکیم
و کسانی که طهارت نوشتهاند، مرحوم شیخ انصاری اینها خودشان هم میگوینه دلیل ما
این 5 ، 6 تا دلیل عمده دلیل دلیل دیروز است که میگویند آخر معنا ندارد که شما یک
طشت آب داشته باشید یک قطره خون بریزید توی آن و بگویی نجس شد اما یک قطره خون در
طشت باشد آب را بریزید روی آن بگویید نجس شد، قطره خون را بریزید روی آن باز هم
بگویید نجس شد، اما یک آبی که بول و غایط را بر میدارد میبرد بگویید پاک است فرق
باشد بین وارد و مورود، و این را عرف نمیپسندد لذا عرف میگوید که این دست شما
خونی بود خونش هم معلوم بود، خون بود آب را ریختید روی آن برداشت برد توی طشت،
بگویید این پاک است اما اگر جدا یک قطره خون بریزد توی طشت بگویید نجس است، میگوییم
اگر نجس است هر دو نجس است اگر پاک است هر دو پاک است یا فیض کاشانی شو بگو هر دو
پاک است، فرض این است که خون مستهلک شده، اگر مستهلک نشده باشد نه آن بحث ما نیست
لذا در آب استنجاء اگر یادتان باشد مرحوم سید فرمودند آب استنجاء پاک است به شرط
این که قطرات نجاست در آن آب دیده نشود حالا فرض مسئله ما همین جا همین است که
مستهلک است چه آن قطره خون را بریزند توی طشت مستهلکش بکنند خب آقایان میگویند چه
فرق میکند حالا آب را میریزند روی دست خونی که خونش نمایان است خونش پیداست این
خون را بر میدارد میرود توی طشت مستهلک میشود بگویی این پاک است اما اگر یک
قطره خونی جدا بریزند توی این آب و مستهلک بکنند بگویند این نجس است آقایان میگویند
این سازگار نیست این عرف پسند نیست لذا مثل مثلاً شیخ انصاری مرحوم محقق همدانی و
این اواخر مثل حضرت امام، مرحوم آقای حکیم، مرحوم آقای خویی عمده دلیلشان همین
است، دیگران هم که طهارت نوشتهاند در مقابل صاحب جواهر که صاحب جواهر توجه به مسئله
هم دارد اما میفرمایند فرق است بین وارد و مورود عرفاً، اگر کسی آب قلیل را به
ملاقات نجس نجس نداند این حرفها همه خوب است یعنی مرحوم فیض کاشانی که آب قلیل را
به ملاقات نجس نجس نمیداند آب استنجا پاک است دلیل نمیخواهیم برای این که تغیر
که پیدا نکرده و دست خونی را آب بکشی طوری نیست و حتی یک قطره خون بریزد توی طشت و
مستهلک بشود طوری نیست سابقاً صحبت کردیم دیگر که آب قلیل به ملاقات نجس نجس نمیشود
آن یک مسئلهای است خب مسلم اجماع داشتیم و روایت داشتیم و ضرورت بود که نه بابا
مسلم است که آب قلیل به ملاقات نجس نجس میشود وقتی چنین باشد دیگر عرف فرق نمیگذارد
بین وارد و مورود یعنی آب را بریزی روی خون خون را ببرد توی طشت یا خون را بریزی
توی طشت مستهلک بشود فرق نمیگذارد هر دو را میگوید نجس است یا هر دو را میگوید
پاک است، اگر شما فیض کاشانی شدید هر دو پاک است اگر هم نه هر دو نجس است،
دلیل دوم اینها یک روایتی است که معمولاً تمسک به این روایت شده اما
میگویند دلالت روایت خوب است اما سند روایت ضعیف است لذا مرحوم محقق در معتبر
مرحوم علامه در تذکره اقرار میکنند دلالت روایت خوب است اما مرحوم محقق میفرمایند
و السند ضعیف.
روایت را مرحوم صاحب وسائل نمیدانم چه شده یک اشتباه بزرگ شده روایت
را از معتبر نقل میکنند از تذکره نقل میکنند در حالی که روایت را شیخ طوسی در
تهذیب دارند سندش هم صحیح السند است و مرحوم صاحب وسائل آن را رها کرده نمیدانم
چه جور شده؟ آن روایت را رها کرده روایت را از معتبر گرفته روایت مرسله است لذا
بعد از مرحوم علامه و بعد از مرحوم محقق دیگر هی مرتب والسند ضعیف دلالت خوب است
سند ضعیف است منجمله شیخ انصاری یا مرحوم محقق همدانی همین جور میگویند، میگویند
روایت دلالتش خوب است سندش ضعیف است پس بنابراین تمسک به روایت نمیتوانیم بکنیم،
روایت را مرحوم صاحب وسائل روایت 14 از باب 9 از ابواب ماء مضاف آن جا
روایت را نقل کرده اما میگوید عن المعتبر عن العلامه و نمیگوید عن الشیخ، مرحوم
شیخ روایت را از کتاب عیسی بن قاسم گرفته از اصول اربع مأه است همه میگویند خود عیسی
بن قاسم حسابی عالی است کتابش هم از اصول اربع مأه است عالی است و این کتاب پیش
شیخ طوسی بوده لذا مرحوم شیخ طوسی میفرماید که از کتاب از اصل له اصل از اصل عیسی
بن قاسم من روایت را نقل میکنم اما مرحوم صاحب وسائل از او نگرفته در حالی که میدانید
صاحب وسائل روایت را روایت 14 قرار داده برای این که تا سندها صحیح باشد و مشایخ
ثلاثه روایت را نقل کرده باشند نوبت نمیرسد به این که روایت را از کتاب فقهی
بگیرد اما مثل این که بالاخره مرحوم صاحب وسائل برخورد به روایت نکردهاند روایت
را از معتبر گرفتهاند لذا خود مرحوم محقق میگوید سند مرسله است ضعیف است و
دیگران هم میگویند سند ضعیف است لذا روایت صحیح السند است سندش عالی است و اصل
روایت خیلی هم مختصر میشود مثل قرب الاسناد میشود که قرب الاسناد همیشه یک راوی
دارد دو تا راوی دارد این جا هم این جوری است راوی فقط عیسی بن قاسم است شیخ طوسی
از کتاب عیسی بن قاسم روایت را گرفتهاند.
روایت این است سئلته عن رجل اصابته قطره من طشت فیه وضوء از یک طشتی
که آب وضو در آن است یک قطرهای از آن آب طشت ریخت به لباس، آمد طشت را بلند کند
یک مقدار آب ریخت به لباسهایش فقال حضرت این جور جواب دادند ان کان من بول او قذر
فیغسل ما اصابه مرحوم صاحب وسائل تا اینجا نقل میکند از معتبر اما ذیل هم دارد
که مرحوم شیخ طوسی ذیلش را هم دارد ذیلش هم این است که مرحوم شیخ طوسی از همان نقل
میکند و ان کان وضوء الصلوه فلا یضره تایید میکند صدر اگر آب وضو باشد هیچ و اما
اگر آب بولی باشد یا غایطی باشد نجس است لذا تا آنجا که معتبر نقل کرده این است
سئلته عن رجل اصابته قطره من طشت فیه وضوء فقال ان کان من بول او قذر فیغسل ما
اصابه آن که شیخ طوسی نقل کرده حالا خیلی اهمیت ندارد ذیلش را مرحوم محقق انداختهاند
تایید میکند آن چه شیخ نقل میکند سئلته عن رجل اصابته قطره من طشت فیه وضوء فقال
ان کان بول او قذر فیغسل ما اصابه لذا وان کان وضوء الصلوه فلا یضره این را معتبر
نقل نکرده آن وقت یک چیز دیگری که باز خیلی برای انسان شبههناک میشود این است که
مرحوم صاحب وسائل همین وان کان وضوء الصلوه فلایضره که شیخ دارد و معتبر ندارد این
را به روایتی دیگر نقل میکند نمیدانم چه شده؟ ولی علی کل حال روایت هم صحیح
السند است هم ظاهر الدلاله که حضرت میفرماید که غساله وضو پاک است اما غسالهای
که از بول است یا ازقذر است نجس است میگویند که جامهاش را بشویدبرای این که آب
غساله یعنی غساله از بول یا نجس به بدنش ریخته، روایت خوب است دیگر هم سند خوب است
هم دلالت خوب است،
میفرمایند که ان کان الغساله من بول یغسل ثوبه وان کان الغساله من
وضوء فلا یضره دیگر چه کار کند؟ چه بگوید؟ این وضو در این جا همان غساله است دیگر
یعنی همان آبی که ریخته توی طشت این را گفته غساله حضرت فرمودند این غساله اگر از
بول است نجس است اگر همان از وضوی صرف است طوری نیست.
سئلته عن رجل اصابته قطره من طشت فیه وضوء یعنی یک طشتی که آب غساله
در آن است فقال ان کان آن وضو من بول او قذر فیغسل ما اصابه و ان کان وضوء الصلوه
لا یضره اگر آب توی طشت از وضویش است خب طوری نیست و اما اگر از بول یا غایط است
نجس است حتی مثلاً این روایت ماء استنجاء را هم میگیرد الا این که باید آن
روایاتی که راجع به ماء الاستنجاء خواندیم بگوییم روایت را تخصیص میزند بلکه یک
قدری انسان بیشتر هم بگوید یک قدر متیقنش هم ماء الاستنجاست برای این که ظهورش این
است که در طشت مثلاً استنجاء کرده سپس با آفتابه وضو گرفته توی این طشت حضرت
فرمودند آن اگر بولی چیزی نباشد فقط وضو گرفته باشی طوری نیست اما اگر بول کرده
باشی قبلاً توی این طشت یا مثلاً توی آب وضو گفتند نجس است یعنی ماء الاستنجاء که قدر
متیقنش هم ماء الاستنجاء است، حالا علی کل حال قدر متیقن هم نگویید این طور میشود
غساله از بول و غایط نجس است اگر به بدن رسید بدن را نجس میکند، بحث ما همین است
که این آب قلیل نجاست را برداشته برده توی طشت، اصلاًبحث همین است دیگر که این
غساله آیا آن دفعه دوم و سوم را میگیرد یا نه؟آنها یک بحثهای دیگری است که آن هم
به قاعدهای که میگویند متنجس نجس است و هر حکمی که نجس دارد متنجس هم دارد خب
این هم همینجورها میشود دیگر، حالا آن بحث دیگری است فعلاً بحث ما که هست این
است که آن غسالهای که نجاست را میبرد، معنای وضو به معنای همان غساله است یعنی
آب در طشت که ریخته شده گاهی دستش خونی بوده و دستش را آب کشیده بعد وضو گرفته
گاهی هم وضوی فقط گرفته هر دو وضو است یعنی آن وضوی مصدری، یعنی آب ریختن آن آبی
که در طشت است به خلاف آن طهارتی که از آن وضو پیدا میشود از این نظرها کسی ایراد
نکرده، عرض کردم که ندیدم کسی ایراد بکند از نظر دلالت، آن که اشکال دارند از نظر
سند اشکال دارند و از نظر سند روایت خوب است از نظر دلالت هم خوب است شبههای هم
در مسئله نداریم و مرحوم صاحب جواهر هم دلالتش را قبول دارد میگوید روایت ضعیف
السند است،
ان کان من بول یعنی این غساله از بول باشد نه شخص بول باشد نمیگوید
ان کان بول، ان کان من بول یعنی آن وضو از بول باشد یعنی دستش بولی است آب را ریخت
روی دستش این وضوی از بول است یعنی غساله از بول است اگر روایت گفته بود ان کان
بول آن فرمایش آقای خویی درست بود، خود مرحوم آقای خویی هم این طرف و آن طرف که میزنند
بالاخره دلالت روایت را قبول میکنند حالا ولو این که اول احتمال میدهند که مراد
این است که بول در این باشد و آن بول ریخته باشد بعد با روایت که میبینند جور نمیآید
قبول میکنند دیگر، این ان کان وضوء من بول یعنی غسالهای که در آن الان ما داریم
بحث میکنیم این وضو را بردارید جایش غساله بگذارید، ان کان آن غساله من بول اوقذر
فیغسل ما اصابه و ان کان الغساله من وضوء الصلوه فلا یضره، این هم روایت دوم.
تمسک شده به روایت سوم موثقه عمار روایت 1 از باب 53 از ابواب نجاسات
جلد دوم وسائل عن ابی عبدالله علیه السلام سئل عن الکوز والاناء یکون قذراً کیف یغسل؟
و کم مره یغسل؟ این ظرف نجس شده چه جوری تطهیرش بکنم؟ البته با آب قلیل فقال یغسل
ثلاث مرات سه مرتبه باید آب بریزند روی این وآبها را خالی بکنند تا پاک بشود یغسل
ثلاث مرات و یصب فیه الماء فیحرک فیه ثم یفرغ منه غسالهاش را میریزند ثم یصب فیه
ماء آخر فیحرک فیه ثم یفرغ ذلک الماء ثم یصب فیه ماء آخر فیحرک فیه ثم یفرغ منه
فقد طهر گفتند خب حالا دفعه اول مجبورند بریزند اما دفعه سوم چرا بریزند؟ پس معلوم
میشود غساله متنجس نجس است لذا گفتهاند بریز تا پاک بشود لذا آن غساله اول را
مجبورند بریزند برای این که میخواهند تطهیر کنند غساله دوم را هم مجبورند بریزند
میخواهند تطهیر کنند اما غساله سوم را برای چه میریزند؟ پس معلوم میشود این که
فرمودهاند بریز یعنی غاسله متنجس به آب قلیل نجس است، حرفی خوبی است دیگر، در
میان اصحاب این است که دو دفعه کفایت میکند و آن دفعه سوم مستحب است وقتی مستحب
شد بنابر این آب پاک است دفعه دوم آب کشیده شد دفعه سوم آب بکشد پاک است آبش هم
بریزد پاک است اما استحباباً، لازم نیست واجب نیست اگر کسی واجب بداند خب دلالتش
خوب است دیگر، فرمودند این را پر از آب کن و بریز پر از آب بکن و بریز، پر از آب کن
باز هم بریز فقد طهر که فقد طهر کی پیدا میشود؟ بعد از کوزه را پر از آب کردن و
آبها را ریختن پس همینجور که کوزه را آب کردن واجب است آبش را ریختن هم واجب است
غساله نجس است باید بریزند دور تا پاک بشود، اگر کسی واجب بداند خوب است اما انشاء
الله در قول سوم صحبت میکنیم آن مفصل که میگوید که آن که نجاست میبرد نجس است
آن که متعقب به طهارت است پاک است آن قول اگر درست بشود دیگر این روایت هم باز
دیگر خیلی اهمیت ندارد، اهمیت ندارد به این معنا که ریختن آن دیگر لازم نیست. اما
حالا آن که الان هست این است که دفعه سوم که این روایت فرموده آبها را بریز این
مستحب است این لازم نیست و وقتی لازم نباشد دیگر، بخواهیم بگوییم غسالهاش نجس
است، نه، همینطور که شستن آن مستحب است ریختن آن هم میشود مستحب . بنابر این
روایت اشکال دارد.
روایت دیگری که به آن تمسک شده و نمیدانم هم چرا به آن تمسک شده
روایت عبدالله بن سنان است که سابقاً خواندیم راجع به این است که اگر کسی با آبی
غسل کرد حالا دو دفعه با این آب میتواند غسل کند یا نه؟ روایت عبد الله بن سنان
میگوید نه که سابقاً صحبت کردیم و گفتیم روایت معارض دارد چون معارض دارد تمسک به
روایت نمیتوانیم بکنیم حالا این آقایان که میخواهند تمسک بکنند اطلاق گیری میخواهند
بکنند روایت را بخوانم :
روایت 13 از باب 9 از ابواب ماء مضاف صحیحه عبدالله بن سنان است الا
این که احمد بن هلال در آن است گفته بودند احمد بن هلال ضعیف است مرحوم نجاشی او
را تضعیف کرده و عرض کردم نمیدانم چرا؟ برای این که مرحوم نجاشی میفرمایند که
انه صالح الروایه و مرحوم شیخ طوسی هم در فهرست میفرماید انه معتبر الروایه حالا
چرا احمد بن هلال بی چاره را این قدر هو بازی کردند؟ خیلی خرابش کردهاند احمد بن
هلال را نمیدانم چرا؟ از بزرگان است روایت هم زیاد دارد اصل دارد اجلای اصحاب از
او روایت نقل میکنند و من جمله مرحوم نجاشی و مرحوم شیخ طوسی توثیقش کردهاند،
خود مرحوم نجاشی که میگوید انه صالح الروایه یعنی خودش خراب اما روایتش هیچ اشکال
ندارد برای این که در آن موقع که روایت نقل میکرد از وکلای حضرت بود و حسابی از
خواص بود، خدا عاقبتمان را به خیر کند.
حالا روایت این است الماء الذی یغسل به الثوب او یغتسل به الرجل من
الجنابه لایجوز ان یتوضأ منه و اشباهه اگر یادتان باشد ما معنا کردیم که پیراهنش
مثلا عرقی است پیراهنش را اول آب کشید توی این طشت حالا با این طشت میخواهد وضو
بگیرد میخواهد غسل بکند یا این که بدنش طاهر است رفت خودش را طاهر کرد آمد نشست
توی طشت و آب ریخت و غسل کرد ما این جور روایت را معنا کردیم یعنی فرض کردیم آنجا
را میخواهد بگوید که طاهر است آقایان میگویند اطلاق داردهم می گیرد آنجا که آن
لباسش نجس بوده و طاهر کرده هم میگیرد آنجا که بدنش نجس بوده و غسل کرده و حضرت
فرمودند لا یتوضأ از این آب، اطلاق، که اطلاق هم میگیرد آنجا که غسل کرده باشد و
بدن طاهر، هم آنجا که غسل کرده و بدن نجس، حضرت فرمودند که لایجوز ان یتوضأ منه و
اشباهه وضو نمیشود غسل هم نمیشود . الا این که اگر عرض من را هم نپسندید، همین
چند روز قبل صحبت کردیم گفتیم که روایت معارض دارد و به واسطه معارض روایت از کار
میافتد.
بنابر این این دلیل هم با اطلاق میخواهند بیایند جلو اولاً اطلاق
ندارد بعد هم اطلاق داشته باشد روایت را باید ازکار بیندازیم و خلاف شهرت هم هست
بعضی گفتهاند که با غساله وضو یا غساله نمیشود غسل کرد اما علی کل حال روایتش را
خواندیم روایت صحیح السند گفت که من وارد میشوم از آب هم غسل میکنم حضرت فرمودند
که طوری نیست و آبهایی که آب قلیل است گفتند آب قلیل است و این آب قلیل از روی سرت
میریزد توی طشت گفتند طوری نیست حالا باز هم دو سه تا دلیل دیگر هم آوردهاند
انشاءالله برای شنبه این را تقاضا دارم از شما یک مقدار مطالعه کنید شاید بشود از
شما استفاده بکنیم مسئله مشکل است.
وصلی الله علی محمد و آل محمد