عنوان: درباره مالکیت کوچه های خصوصی
شرح:

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی .

اگر مطالعه کرده باشید که کرده اید مسلم،مرحوم محقق در این مسائل در مسئله اول8 فرع عنوان می کنند که ما 6 فرض از آنرامعترض شدیم و2مسئله دیگر باقی مانده واین 2 تا فرع بسیار عالی،به دردبخورمبتلی به.

فرع اول این است که این کوچه های خصوصی مال کیست؟

مرحوم محقق می فرمایند اگر دو،سه تا خانه در یک کوچه باشد آن خانه اول در مقابل خانه اش تا برود از کوچه بیرون حق استطراق دارد اما دیگر جلوترش راحق ندارد.نه مالک است ونه حق استطراق دارد وخانه دوم می فرماید به اندازه طول کوچه حق استطراق دارد لذا آن خانه دوم تقریباًدو برابرحق استطراق داردآن اولی یک برابر.آن خانه سوم دیگر سه برابر حق استطراق داردامادومی دیگر دو برابر دارد،اولی یک برابر دارد.آن وقت اگر در کوچه فضله ای پیدابشودیک زائدی پیدابشودکه معمولاًهم پیدا می شودٍ مال کیست؟این را اصل مسئله را معترض نمی شوند الا اینکه جور دیگری معترض می شوند که اگر دعوی آمد روی آن اینها هر دو متداعیین هستند واگربینه نداشته باشند نوبت می رسد به قسم حالا نمی دانیم مرادشان این است که اینها همه مالک این فضله هستند برای اینکه همه ایشان ذوالید هستند حق استطراق دارند؟یااصلاً ملک بلا مالک است؟و چون  ملک بلا مالک است آن می گوید مال من است،آن هم می گویدمال من است دیگر خواه ناخواه متداعیین هستند اگر بینه دارند،بینه اگر ندارند قسم این حرف مرحوم علامه ومرحوم شهیدین ومرحوم صاحب جامع المقاصد واینها هم فرموده اند.یک مسئله مشهور،اماوقتی که برویم توی مردم می بینیم این حرف مشهور جا ندارد آنکه جا دارد درمیان مردم این است که کوچه خصوصی مال همه است ملک همه می دانند بنحو اشتراک،آن فضله آخرکوچه را هم ملک می دانندملک همه بنحو اشتراک وهمه حق استطراق دارند،ملکیت دارند.قاعده ید دارند به نحواشتراک واصلاًحرفهای مشهور من جمله محقق در شرایع سالبه به انتفا ء موضوع می شود. و عجب است از صاحب جواهر چون شهرتی در مسئله هست و نمی توانند جازم بشوند لذا نقل قول می کنند از قیل بعد هم می فرمایند((و هو غیرجیّد))وانصافاًدر این مسئله آدم می ماند که چه بکند از همین جهت هم این مسایل بسیار مسائل پر ابتلاءاست و بحث هم روی آن کم شده است مثلاً در کتاب صلوة اگر یادتان باشد خب الحمدلله ما یک د وره صلوة گفتیم هیچ وقت اینجورها  برخورد نداشتیم یعنی راستی بزرگان بررسی حسابی مثل صاحب جواهر و بعد از صاحب جواهر هم بزرگانی مثل مرحوم حاج آقا رضا همدانی و دیگران مستقلاً در صلوة صحبت کردند کتاب نوشتند بررسی کردند و این جور مسائلی که الان من دارم با شما حرف می زنم که راستی انسان در آن می ماند در باب صلوة نداشتیم من یادم نیست که داشته باشیم سببش هم این است که حسسابی در کتاب صلوة بررسی کردند و شبهه یا نیست یا کم پیدا می شود.اما این کتابهای معاملات،کتاب مکاسبش در مکاسب هم  بررسی نشده لذا می بینیم مثلاً مکاسب جواهر هم نارساست و هم مختصر است اما خدا درجاتشان عالی است عالی تر بکند مرحوم شیخ انصاری حسابی بررسی کامل کرده اند اما غیر مکاسب دیگر مابقی این کتابهای معاملات بررسی نشده،کم بررسی شده و یک حرفهایی  زده شده که مشهور هم هست وآدم این شهرت را نمی تواند بپذیرد می گوید یک کوچه است سه تا خانه دارد آن خانه اولی حق دارد این چهار قدم را از خانه برود بیرون اما دیگر بعدش را حق ندارد وما بین الدارین مال دومی است نه اولی و این اگر بدون اجازه  برود تا آخر کوچه مثلاً  برود آخر کوچه یک حجره ای دارد بنشیند این غضب کرده لذا دومی چقدر حق دارد؟استطراق دارد به اندازه ای که از کوچه بیرون  برود یک مقدار بیشتر از اولی سومی چه ؟یک مقدار بیشتر از  دومی لذا اخری حقش بیشتر از دومی،دومی حقش  بیشتر از اولی و اولی کمتر از همه و این حق استطراق حق اختصاص این جوی است.حالا آخر کوچه مال کیست؟در آن می مانند لذا می گوید که اگر با هم دعوا کردند اینها متداعیان هستند روی زمین بلاملاک و هر کدام بینه دارند بینه، اگر بینه ندارند دیگر نوبت می رسد به قسم.حالا راستی عرف این را می گوید؟یاکوچهُ خصوصی مال همهُ این سه تا خانه است؟مثل کوچه های عمومی.کوچه های عمومی را ببینید مال هر کسی است که می خواهد از این کوچه ها ردبشود.مال عنوان،به قول صاحب جواهر قبلاً می گفتند ((کل فرد کل انسان))کافر را هم   می گیرد لذا این کوچه های  عمومی هر کسی که بخواهد از آن رد بشود این می تواند.چرا؟برای اینکه ملک عنوان است ،ملک کل انسان است،آن وقت در بن بست ها هم دیگر خواه ناخواه اگر آنجا بگوییم کل فردٍ اینجا هم بایدبگوییم کل فردٍٍ.حالا اینجا سه تا خانه است کل فردٍ دو تا خانه است کل فرد و همه آنها می گویند این کوچه خصوصی است و مال ما است و می توانند هم مثلاً غریبه را بگویند توی این کوچه رفت وآمد نکن.مثلاً خانه اولی که به قول صاحب شرایع اصلاً حق ندارد حالا اگر خانه دومی خانه اش را بخواهد مدرسه کند همان خانهُ اولی جلوی او را می گیرد حسابی و می گوید حق نداری مدرسه کنی در حالی که ایشان می گویند اصلاً هیچ کاره است این آقا. خانه سومی می خواهد خانه اش را هتل کند،مسافرخانه کند.مسلم خانه اولی و دومی جلوی او را می گیرند،آن بگوید چون من خانهُ سوم هستم حق به این کوچه دارم و به دومی بگوید تو حق نداری فقط می توانی  از این کوچه  رد بشوی و بالاتر از این را اصلاًحق نداری  وقتی حق ندا ری خانهُ خودم است  و می خواهم هتل کنم، مسافرخانه کنم خوب  اینها را انسان  مسلم  عقلاء نمی پسندند،عقلاءآنچه می پسندند این است.این کوچه خصوصی ید روی آن است به نحو اشتراک و مال همه است.اگر مزاحم باشد حق ندارد آخر کوچه برود و الا سه تا خانه است و آن آخرش سه،  چهار متر باز است یعنی دیوار همسایه است هر کدام ماشین را زودتر می برند آنجا می گذارند.هیچ کس حق ندارد که بگوید آقا این ماشین را بگذار در خانه ات تو حق نداری اینجا خب مسلم همه می گویند که این آقا مثل تو حق به این کوچه دارد حق سبق هم بوده حالا ماشین را گذاشته آن آخر و هر وقت هم این نباشد تو برو بگذار.

حق مطلب همین است که مالک همهُ کوچه است یعنی جلوی خانهُ خودش و جلوی خانهُ دیگران و دلیلش هم همین آن فضله را هم که مرحوم محقق می فرمایند اگر ادعای اختصاص بکند نه،نمی تواند ادعای اختصاص بکند حالا یا مالک نیست و نمی تواند که مرحوم محقق می گوید یا نه،ما می گوییم مالک است این ها ید دارند روی این کوچه.هر دو سه تا،قاعده ید و چون ید دارند روی این کوچه به دیگران می توانند بگویند ماشین توی این کوچه نگذار،همه می توانند.

حالا این کوچه سه تا خانه دارد یک غریبه ماشین خود را بیاورد بگذارد آن آخر بگوییم که حق ندارد این سه تا خانه جلوی او را بگیرند چرا؟برای اینکه اینها حق استطراق دارند و در مقابل خانه خودشان که نیست پس اشکال که ندارد یا اینکه اولی که همین دو،سه قدم حق استطراق دارد بگوییم این دیگر نمی تواند که ماشین را بگذارد آن آخر،می توانند جلوی او را بگیرند و بگویند چرا ماشین گذاشته ای آن آخر. مسلم حق دارد ماشین خود را بگذارد آن آخر،خانهُ اولی، خانهُ دومی خانه سومی،و قاعدهُ سبق هم این را می گوید هر کدام که جلوتر حقش است که ماشین خود را بگذارد آنجا،اگر آن گذاشت که گذاشت اگر هم تنازع کردند تقسیم باید بکنند بگوید یک روز تو بگذار یک روز من،یک روز آن.غیر از این عرف استیحاش میکنند حالا و لو قول هم مشهور است اما وقتی که مثلاً به مرحوم محقق هم همین را بگوییم،بگوییم آقای محقق حالا این آقا می خواهد برود آخر کوچه بازی کند حالا بیایند به او بگویند برود در خانهُ خودت.خب مسلم نمی توانند می گوید اینجا کوچهُ خود ما است دارم بازی می کنم مزاحم که نیستم و در خانه تو که نیست چنانچه که همان کسانی که حق استطراق دارند یعنی سومی بخواهد مزاحم خانه اولی بشود خب مسلم نمی تواند بخواهد ماشین را در خانه اولی بگذارد نمی شود.

یک قاعده کلی که این کوچه اختصاصی مال همه است یعنی مال این سه نفر.این سه نفر می توانندماشین دیگری را نگذارند بیاید اینجا واین سه نفر می توانند ماشین خودشان را توی کوچه بگذارند آن آخر کوچه هم ماشین خود را می توانند بگذارند((من سبق الی مکان فهوله))و اگر هم بخواهد پنجره باز کند آن سومی در مقابل خانه خودش،نمی گذارد،بخواهد بالکن بزند در مقابل خانه خودش نمی گذارند در حالی که روی فتوای محقق،مشهور باید بگذارند دیگر برای اینکه این خانه اولی دیگر حق ندارد به این کوچه.خانه اولی فقط دو،سه قدمی حق دارد ولی حالا خانه دومی خانه سومی،می خواهد بالکن بزند در مقابل خانه خودش خب آن خانه اولی مسلم نمی گذارد.می گوید باید با اجازه من باشد اگر اجازه نگرفتی توی کوچه خصوصی حق بالکن نداری.اینها یک چیزهایی است که خیلی واضح است عرفاً اما شهرت اینقدر بازش نکرده و آنچه هست این است که از محقق،علامه از شهیدین برای شما نقل کردم بلی مرحوم  صاحب جواهر اگر مطالعه کرده باشید احتمال می دهد اما می فرماید((و هو غیر جیّد))باید بگویم قول شما غیر جیّد و قول این قیل جیّدُ فوق العاده دلیلش هم قاعده ید،دلیلش هم عرف یعنی عرف می بیند که این سه نفر در این کوچه بنحو اشتراک مالک این کوچه هستند و در این کوچه هر تصرفی که بخواهند بکنند الاتصرف استطراقی باید با اجازه باشد یعنی تصرف غیر متعارف،باید با اجازه باشد دلیل بر این است که هر سه تا قاعده ید دارندروی این کوچه و این کوچه مال آنهاست بنحو اشتراک.عرف این را می پسندد با عدم رد شارع مقدس امضایش کرده.یعنی دلیل منع که نداریم،عرف است تمام معاملات اینجوری است،تمام معاملات امضایی است.ما معامله تبعیدی یا نداریم یا خیلی شاذ است مثلاً وقتی می خواهند مثال بزنند به معامله تبعیدی به ربا مثال می زنند و نمی دانم این ربا آیا عرفیّت دارد یا نه؟میگویند ربا عرفیّت دارد شارع مقدس آنرا تخطئه کرده  شدیداًوگفته اند غلط می کنی،نمی توانی ربا بخوری ولواینکه تو می گویی((انما البیع مثل الربا))این غلط است((احل الله البیع وحرّم الربا))اما این حرف درست باشد که بگویم ربا تعبدی است این شاذ است یک در میلیون است یک در هزار است تمام معاملات امضایی است و این حرفی است که همه قبول دارند یا تصزیح به آن کرده اند مثل مرحوم سیّد در اول حاشیه بر مکاسب که می خواهد وارد بشود می فرماید همه معاملات امضایی است اگرهم  روایت داشته باشیم روایت هم امضایی است و این که معامله ای تعبد باشد شارع مقدس ردع عرف بکند یا نداریم یا بسیار کم است وقتی چنین باشد می رویم توی عرف می بینیم عرف کوچه های خصوصی را مالک می داند آن هم مالک بالاشتراک و آخرش که فضله باشد همین است در مقابل درِِسوم درِاول و دوم همین است همه اینها در این کوچه می توانند تصرف بکنند و اگر مزاحمتی جلو آمد مثل همان ماشین آن ماشین راگذاشته آخر((من سبق الی مکان))آن درست است اگر بخواهد بگوید ماشین را برو در خانه خودت بگذار مسلم عرف می گوید آقا کوچه که مال تو نیست مال دو،سه نفر است این هم ماشین را گذاشته آنجا اول هم که مزاحم نبوده تو حق نداری ممانعت بکنی و چنانچه اگر آن اولی ماشین خود را بگذارد در خانه خودش اما مزاحم راهرو باشد مسلم جلویش را می گیرند می گویند این کوچه مال تو نیست اگر این کوچه فقط مال تو بود ماشین راهر کجا که می خواستی می گذاشتی اما چون مال تو و مال آن است باید مزاحمت برای یکدیگر فراهم نکنند.

لذا نحوه ملکیتش هم نحوه استطراق هم باید هم باید متعارف باشد لذا اگر آن خانه سومی که به قول اینها همه اش رامالک است حق استطراق دارد بخواهد غیر متعارف استطراق پیدا کند اولی ودومی جلوی او را می گیرند که دیروز گفتیم که اگر حتی دو تا خانه داشته باشد ودوتادر درکوچه داشته باشد بخواهد درباز کند می شود یا نمی شود؟خب با هم شبهه داشتند دیگر مرحوم محقق می گفت که نمی شود لکثرۀ الاسطراق برای اینکه خانه رفت وآمد می کند کثرۀالاسطراق  است واجازه می خواهد خب اگر کثرۀ الاسطراق است واجازه می خواهد خب خانه اولی ودومی وسومی هم همین است اگر غیر متعارف شدولوخانه سومی که شما میگویید همه اش مال آن است بخواهدمدرسه بسازد دیروزگفتیم جایزنیست بخواهددوطبقه بسازد و در باز کند توی این کوچه دیگر جایز نیست روزاول هم مرحوم محقق همین رافرمودند،فرمودند درکوچه های عمومی بخواهدپنجره بگذارد طوری نیست در کوچه های خصوصی گفتند اجازه می خواهد حالا چه جور اینها می شود جمع بکنیم دیگر ما بایدازشما استفاده بکنیم متاسفانه کم استفاده می کنیم یعنی وقتی هم در همین کتاب صلح از اول تا آخرش مطالعه کنیم می بینیم که بررسی نشده یک حرفهایی زده شده یک تناقضهایی دیده می شود حالا ولو یک کسی که فخرتشیع است اینها انصافاً افتخار تشیع هستندمثل مرحوم محققین مثل مرحوم علامه مثل مرحوم فاضلین مثل مرحوم جواهر وشیخ انصاری اینها افتخار برای عالم تشیع هستند به قول حضرت امام (ره)یک وقتی می فرمودند که آنکه همه چیز را به همه کس نشان داده است لذا جداًمرحوم شیخ انصاری،صاحب جواهر اینجوری هستندبه قول حضرت امام(ره)مرحوم جواهر کرامت کرده انداما خوب اینها منافات ندارد که من وشما اینجا بنشینیم وبگوییم آقای محقق شما روز اول به ما گفتید کوچه خصوصی آن دو،سه نفر مالک هستند واگر بخواهد روشنایی باز کند باید با اجازه همسایه باشد حالا می فرمایید اینها مالک نیستند بلکه حق استطراق دارداولی،دو سه قدم آن دومی هفت هشت قدم آن سومی از همه کوچه حق استطراق دارد خب حالا آن طرف خانه سومی چه؟یک فضله ای هست یک زیادی است این را دیگر هیچ کس مالک نیست بنابراین همانجا اگر روشنایی باز کردندباید طوری نباشد در حالی که گفتند طوری است. اشتراک است اگر بخواهد روشنایی بگذارداجازه می خواهد اگربخواهددربگذارداجازه می خواهد اما اگر بخواهد استطراق بکند رفت وآمدبکند اجازه نمی خواهدحالا مثلاًیک روزهفت،هشت تا مهمان دارد بیاید بگوید آقا اجازه می دهید من مهمان بیاورم خب این نه،این متعارف است وامااگر بخواهدرفت وآمدزیادی داشته باشد هر روزخب مسلم جلویش را می گیرند.

مسئله آخری که مهمتر از مسئله اول است این است که اگر کسی در کوچه خصوصی یا در کوچه عمومی اجازه گرفت وبالکن زد مثلاً مثل حالا پول داد به شهرداری وبالکن زد یادر کوچه خصوصی اجازه گرفت از همه همسایه ها یا پول دادبه همسایه ها وپنجره گذاشت.خب تا اینجا که حق دارد برای این که با صلح مثلاً یا با اجازه مع العوض شده مالک این بالکن ،شده مالک این پنجره.

حالا خانه خراب شد یا خراب کردبرای این که مثل حالا چشم و هم چشمی خانه خوبش را خراب می کنددودفعه می سازد برای این که مثل همسایه خانه بسازد حالا خانه را خراب کرد یا خانه خراب شد  یا ظالمی خانه را خراب کرد حالا دو دفعه می خواهدبسازد می تواند بالکن بگذارد یا نه؟مرحوم محقق می گویند نه.مشهور هم می گویند نه.

مرحوم محقق در متن شرایع می فرمایند نمی تواند برای این که این مثل کسی است که در مسجد نشسته باشد تادر مسجد نشسته ((من سبق الی مکان فهوله))به مجردی که بلند شدرفت دیگر حق ندارد وقتی حق ندارد هر کس به جای او بنشیند اشکال ندارد در حالی که مسلم این حرف را عرف نمی پسندداین آقا خانه اش را خراب کرده،اجازه بالکن زدن ازشهرداری گرفته در کوچه عمومی یا در کوچه خصوصی حالا بخواهد بالکن بزند بخواهد پنجره بزند جلویش رابگیرند بگویند نمی شود مثالش چیست؟اگر بخواهیم مثال بزنیم مثل حق التحجیر می باشد در باب حق التحجیر این جوری است که دولت اسلامی اگر جلو زمین رانگیرد این می تواند برود زمین بطور متعارف مثلاًیک باغی یک خانه ای در مباحات اولیه بسازد به شرطی که دولت اسلامی جلوی او را ار اول نگیرد.روایات فراوانی هم داریم((من احیا ارضاًفهی له)) حالااین یک زمین برای باغ گرفته اما قدرت ندارد بسازد میگوید خب ما تحجیرش می کنیم مثلأ سیم خاردار می زنیم یا آن وقت ها مثلأ دیوارکشی می کنیم وبعد که پول دار شدیم خانه را می سازیم یا باغ را آباد می کنیم این را می گویند حق التحجیر این حق التحجیر اگر بطور متعارف باشد نه اینکه برود بیابان را تحجیر بکند آن که نمی شود.این حق التحجیر از خودش پیدا است که مالک می شود ما می گوییم مالک می شود مرحوم صدردراقتصادنا میگوید نه،این مالک نمی شود وبیشتر حق پیدانمی کند ولی مشهور در میان اصحاب این است که این خانه راکه می سازدمی شود مالک، مالک زمین می شود باغ را درست بکندمالک باغ  می شود اما در تحجیر مسلم پیش اصحاب است که مالک نمی شود حق پیدا می کند حقش را می تواند بفروشد اما زمین رانمی تواند بفروشد،حقش را می تواند بفروشد حالا اگر این غیر متعارف شد حق تحجیر نیست اگر متعارف شد و تسامح روی آن شد می خواهد زمین فروشی کند می خواهد زمین را بگیرد همین جور بگذارد برای بچه هایش می گویند نه.در روایات دارد دو،سه سال،یعنی یک امر متعارفی.دو،سه سال به این حق می دهند که این زمین مال تو. مال تو یعنی حق تو تا وقتی که بسازی و بشوی مالک خب این را می گویند حق التحجیرحالا این حق التحجیر سیل آمد و سیم های خاردار را باآن دیوار را خراب کرد رفت حالا آیا این حقش هم از بین رفت یا نه؟خب همه گفته اند نه،همین مرحوم محقق در شرایع گفته اند نه،گفتم حق التحجیر آن تحجیرش علامت است نه این که به مجرد این که تجیر رفت حق هم از بین برود مثل آنجا که خانه را ساخت شدمالک حالا سیل آمد خانه را برد ما بگوییم دیگر زمین را مالک نیست هیچ کس نگفته است حتی مرحوم صدر هم در اقتصادنا اینجاها که قائل به حق است نه قائل به ملک،قائل است به اینکه اگر خانه را خراب کرد یا ظالم خراب کرد اگر خانه را سیل خراب کرد این زمین دیگر مال این آقاست حق الاختصاص دارد و می تواند دودفعه روی همین زمین خانه بسازد   نمی شود در حق التحجیرش هم همین را گفته اند.گفته اند اگر سیل آمد و این دیوارها را خراب کرد و شد زمین حق این از بین رفته مسلم حق باقیست دو دفعه می تواند تحجیر بکند،تجیر نکرده می تواند حق را بفروشد. خب این حق التحجیر حالا بیائید در مسئله ما.مسئله ما این است که یک صلح و مصالحه ای شده دراین کوچه خصوصی اجازه گرفته اجازه با عوض پول داده پنجره باز کند خب حالا پنجره باز کرد،این پنجره باز کرد((من سبق الی مکان له))که نیست این الان بواسطه صلح آن بیع بواسطه آن صلح واسطه آن بیع بواسطه آن اجازةُ مع العوض شده مالک.مالک این بالکن به قول اینها مالک این هوا یا پول داد سرداب توی این کوچه کند خب می شود مالک اینجا حالا می خواهد سرداب توی این کوچه کند خب می شود مالک اینجاحالا می خواهد سرداب را خراب کند یا خانه را خراب کند بالکن هم خراب می شود دودفعه یک ماه دیگر می خواهد این خانه را بسازد بااین بالکن حالا بیایند جلوی او را بگیرند بگویند حق بالکن ساختن نداری چرا؟برای اینکه(( من سبق الی مکان فهوله))من می گویم آقا این را نگو((من سبق الی مکان فهوله))بگو((من باع حقاًفهو له دائماً)).

اگر روی دیوار همسایه سقف زد اگر بدون اجازه خب هیچی.خراب کند اما اگر با اجازه باشد حالا مخصوصاً اگر بخرد اگر صلح و مصالحه کند بگوید من پی اختصاصی نمی کشم تو که پی داری پی هم محکم است من آهن ها را می گذارم روی پی تو پول هم به او بدهد خب او می شود مالک آن وقت آن پی برای آن آقا بوده فقط حالا شده بین این و آن و حالا که شده مشترک بین این وآن حالا خانه را خراب کرد و دودفعه می خواهد بسازد و آن آهن ها را بگذارد روی این پی بیاید بگوید حق نداری کدام است؟خب مسلم حق دارد اگر اجازه بده- نفروشد- آن اجازه چه جوری است آن بحث فردای ما است درباره اش صحبت می کنیم.

حالا اینجا آن چه هست این است که اگر این بالکن را در این کوچةُ خصوصی پول داده باشد صلح و مصالحه کرده باشد و اهل این کوچه اجازه داده باشند حالا الان خانه اش را می خواهد خراب کند و دو دفعه بسازد حالا خانه را خراب کرد مشهور می گویند این دیگر حق بالکن ساختن ندارد.چرا؟برای اینکه آن وقتی که حق داشت که این اجازه بود دیگر حالا اجازه سالبه به انتفاءموضوع شده و این دیگر باید اجازه دوم بگیرد در حالیکه مسلم عرف می گوید که آقا این خانه اش را خراب دودفعه ساخت همین جور که مالک زمین بود این حق را هم مالک بود ای حق الاجنحه را هم مالک بود همین طور که خانه اش را می تواند بسازد توی ملکش می تواند بالکن را بگذارد توی کوچه خصوصی  .

حالا باز هم مطالعه کنید فردا همین بحث را داریم.مطالعه بکنید ببینیم که چه بگوییم.

  وصلی علی محمد وآل محمد