عنوان: جهاد با نفس
شرح:

بسم ‌الله الرّحمن الرّحيم

«رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَيَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي»

 

در سلسله مباحث موانع سقوط انسان، از «صبر» به عنوان یکی از موانع مهم سقوط و انحراف آدمی یاد شد. در جلسات قبلی بیان شد که صبر به سه قسم صبر فردی، صبر خانوادگی و صبر اجتماعی منقسم می‌شود. در شرح اقسام صبر فردی نیز متذکر شدیم که صبر در اطاعت، صبر در برابر معصیت و صبر در بلایا و مصائب، اقسام صبر فردی هستند. پس از شرح صبر در اطاعت، در این جلسه نوبت به تشریح صبر در برابر گناه و معصیت می‌رسد. امّا این بحث نیاز به بیان یک مقدّمه دارد که ذیلاً به آن پرداخته می‌شود.

 

انسان، موجودی دو بعدی

انسان، موجودی دو بعدی است و از دو بعد معنوی و مادّی تشکیل شده است. به عبارت دیگر انسان متشکّل از روح و جسم است و این دو بعد، همواره در درون انسان در حال جنگ و نزاع هستند. این جنگ، شبانه‌روزی و همیشگی است و توقّف روزانه یا حتّی ساعتی هم ندارد. در این جنگ، گاهی بعد معنوی و روحانی بر بعد مادّی پیروز می‌شود و گاهی نیز بعد جسمی و مادّی بر بعد معنوی غلبه می‌یابد. در واقع، انسان مرکّب از «روح»، از عالم ملکوت و «جسم»، از عالم ناسوت است. نحوۀ ترکیب آن دو بعد را هم غیر از خداوند احدی نمی‌داند.

فلاسفه، در این باره نظریاتی دارند و دربارۀ اینکه آیا این ترکیب، اتحّادی یا انضمامی یا به صور دیگری است، مباحثی مطرح کرده‌اند، امّا آنچه مسلّم است و همه قادر به درک آن هستند، اینکه انسان مرکّب از روح و جسم است؛ از حیث بعد روحی، به ملائکه و اهل عالم ملکوت شباهت دارد و از لحاظ جسم، شبیه حیوانات است و اين دو بعد، همواره در جنگ و ستيز به سر مي‌برند.

 

جهاد اکبر چيست؟

پیامبر اکرم «صلّي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم» جنگ بين بعد معنوي و بعد مادّي انسان را «جهاد اکبر» نام نهاده‌اند. در جنگ‌هاي صدر اسلام وقتی جوانان از جبهه برمی‌گشتند، پيامبر به آنها می‌فرمودند:

«مَرْحَباً به قومٍ قَضَوُا الْجِهَادَ الْأَصْغَرَ وَ بَقِیَ الْجِهَادُ الْأَکْبَرُ قِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ ص وَ مَا الْجِهَادُ الْأَکْبَرُ قَالَ جِهَادُ النَّفْسِ»[1]

آفرین بر شما که رفتید به جبهه و پیروز برگشتید، امّا مهم‌تر از این جنگ، جنگ درون شما است که «جهاد اکبر» نام دارد. آن جوانان می‌گفتند: یا رسول‌الله، جهاد اکبر چیست؟ آن حضرت مي‌فرمودند: «جهاد با نفس».

 

نحوۀ صحيح بهره‌مندي از بعد معنوي و بعد مادّي

انسان بايد با بعد معنوي و روحاني حرکت صعودي و استکمال داشته باشد و بعد جسمي را وسيله و مرکب حرکت خود قرار دهد. اگر آدمی بتواند جسم را مرکب و براق حرکت برای بعد معنوی کند، می‌تواند به وسیلۀ این دو بعد، حرکت صعودی داشته باشد و به جايگاهي برسد که به قول سعدی، به جز خداوند کسي درک آن جايگاه را نداشته باشد.

                        رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند                       بنگر که تا چه حد است، مقام آدمیّت

ولی اگر عکس این موضوع اتفاق بیفتد، یعنی بعد مادّی بر بعد معنوی غلبه کند و روح را ابزار رسیدن به تمایلات خود قرار دهد و به اصطلاح، سوار آن شود، سقوط می‌کند و به جایگاهی می‌رسد که آن را هم به جز خدا نداند.

«إِنَّ الْمُنافِقينَ فِي الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ»[2]

 

صعود و استکمال، مختصّ انسان

وجود حیوانات، مرکّب نيست و آن‌ها صرفاً از بعد مادّی و ناسوتی برخور دارند و از بعد روحی و ملکوتی محروم هستند. چنانکه ملائکه و اهل عالم معنا، از بعد ملکوتی و روحی برخوردارند و بعد حیوانی یا مادّی ندارند. از این جهت، هر دو گروه یعنی ملائکه و حیوانات، قادر به استکمال و تکامل روحی و معنوی نیستند. مثلاً درجه و مقام معنوی جبرئیل از چند میلیون سال قبل تا کنون و تا چند میلیون سال آینده ثابت است و مقام و مرتبۀ او پیشرفت و ترقی ندارد.

                        چون گذشت احمد ز سدره مرصدش                وز مقام جبرئيل و از حدش

                        گفت او را حين بيا اندر پيم                             گفت رو رو من حريف‏ تو نيم

                        گفت بيرون زين حد اى خوش فرّمن                  گر زنم پرّى بسوزد پرّ من

                                   

امّا انسان حرکت خود را از صفر شروع می‌کند و می‌تواند به جایگاهی برسد که از ملک پرّان

از جمادی مُردم و نامی شدموز نما مُردم بحيوان سرزدم

مُردم از حيوانی و آدم شدمپس چه ترسم کی ز مردن کم شدم

حملۀ ديگر بميرم از بشرتا بر آرم از ملايک بال و پر

بار ديگر از ملک پران شومآنچه اندر وهم نايد آن شوم

و در مصائب و در بلایا به او دل تسلّی می‌دهند و خود را در دنیا و آخرت، خدمت گزار او می‌دانند:

«إِنَّالَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُعَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوابِالْجَنَّةِ الَّتي‏ كُنْتُمْ تُوعَدُونَ»[3]

 

نقش ويژۀ اختيار انسان در تکامل روحي

مطلبیکه توجه جدّی می‌طلبد، اینکه تنزّل ملائکه به انسان و ترقی و تکامل انسان،دست خود او است. حیوانات و ملائکه، چنین اختیار و اراده ای ندارند، امّاانسان با اختیار خود می‌تواند از ملک پرّان شود و تکامل بیاید و تا خدا،خدایی می‌کند، رو به استکمال و پیشرفت معنوی و تکامل روحی باشد. چنانکههمین انسان، با اختیار و ارادۀ خود و به دست خود، سقوط می‌کند و به قولقرآن کریم، به جایی می‌رسد که از هر حیوان درّنده و از هر میکروب آلوده‌ایپست‌تر می‌گردد:

«إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذينَ لا يَعْقِلُونَ»[4]

براین اساس، پست‌تر از هر حیوان درنّده، پست‌تر از هر میکروب خطرناک وپست‌تر از هر ویروس خوره، سرطان، ايدز و نظایر آن، انسانی است که با اختيارخود سقوط کند و بعد معنوی خود را از دست بدهد و بعد مادّی او سرمشق زندگیاو و تعیین کنندۀ سرنوشت او شود.

پروردگارعالم، اراده و انتخاب به ما داده است و به واسطۀ آن می‌توانیم روح را برجسم غلبه بدهیم و جسم را مرکَب روح و روح را سوار بر جسم کنیم و حرکت صعودیداشته باشیم تا رستگار شویم. چگونه مي‌توانيم به چنين مرتبه‌اي برسيم؟توجّه، توجّه، توجّه.

عکسآن هم اتّفاق می‌افتد و آن هنگامی است که جسم و بعد حیوانی بر روح غلبهمی‌کند، در این صورت روح را منکوب می‌کند و بر آن سوار می‌شود و به جاییمی‌رسد که گویا روح، نابود شده، فطرت مرده و نفس لوّامه، به نفس محسنهمبدّل می‌شود و بالأخره همه چیز دز وجود انسان به هم می‌ریزد. چنین انسانیسقوط می‌کند و در اثر سقوط و انحراف خود که به اختیار و ارادۀ خودش رخ دادهاست، جهنّمی می‌شود. اين مرتبۀ پست و اين شقاوت و بدبختي در اثر غفلت نصيبانسان مي‌شود.

 

امانت قرآن کريم، از ديدگاه علّامه طباطبايي«ره»

استاد بزرگوار ما علامه طباطبائی «ره»، امانت خداوند که آسمان‌ها و کوه‌ها نتوانستند آن را حمل کنند، اختیار انسان می‌دانستند:

«إِنَّاعَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبال ِفَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولاً»[5]

خداوندمتعال در قرآن کریم می‌فرماید: ما امانت خود را بر عالم وجود عرضه داشتیم وعالم وجود نتوانست پذیرای آن باشد، لذا آن امانت مختصّ انسان شد. سپسانسان را مذمت می‌کند و می‌فرماید: این انسان نسبت به خودش بسیار جاهل وظالم است؛ زیرا به واسطۀ این امانت الهی و به واسطۀ اختیار و ارادۀ خودمی‌تواند به مقامات والای معنوی و به جایگاهی بسیار نیکو برسد، امّامتأسّفانه سقوط می‌کند.

جاهلبودن انسان به این دلیل است که از امانت و ودیعۀ مهّم الهی که در دست اواست، آگاهی ندارد و ظالم بودن او به خاطر آن است که از آن امانت، به درستیاستفاده نمی‌کند و آن را در جهت خلاف هدفی که دارد، به کار می‌اندازد وخودش، خودش را به سقوط می‌کشاند.

 

قوای بعد ملکوتی در درون انسان

همان‌طورکه بیان شد، جنگ بین بعد روحی و بعد جسمی نظیر جنگ بین دوست و دشمن،همواره در درون آدمی وجود دارد. بعد ملکوتی و روحانی انسان در این جنگ، يکدسته نيروي دروني و يک دسته نيروي بيروني دارد که برای پیروزی و غلبۀ خودبر بعد حیوانی و ناسوتی، از آن نیروها به عنوان قوای جنگ، بهره می‌گیرد.

نيروهايدروني بعد ملکوتي، خود سه قوّه هستند که عبارتند از: فطرت، وجدان اخلاقی وعقل. اين سه قوّه، همیشه در درون انسان هستند و بعد ملکوتی را در جنگ یاریمی‌کنند.

فطرتانسان، خدا یاب و خداجوست، نفس لوّامه، گناه را به عقب می‌راند و انسان رابه نیکی وادار کرده، از معصیت باز می‌دارد، عقل هم نیروی مهمّی است که درتعریف آن به طور مختصر و به گونه‌ای که با بحث فعلی سازگاری داشته باشد،می‌توان گفت: عقل، نیروییاست که میوۀ آن فکر است. همان تفکّر که ثوابفراوانی دارد و موجب پیروزی و رستگاری آدمی است.

«تَفَكُّرُ سَاعَةٍ خَيْرٌ مِنْ عِبَادَةِ سَنَةٍ»[6]

اگرانسان قدری فکر کند، به سعادت و شقاوت خود بیندیشد و از عقل خود در اینراستا بهره ببرد و عقل را راهنمای خود قرار دهد، دست کم از یک سال عبادتبرتر و والاتر است. استاد بزرگوار ما حضرت امام خمینی«قدس‌سرّه»در چهل حدیث، روایت دیگری نقل می‌کنند که بر اساس آن، یک ساعت تفکّر، از هفتاد سال عبادت ارزشمندتر است.

اینسه نیرو، یعنی فطرت، وجدان اخلاقی و عقل، به عنوان پيامبران درون، برایپیروزی بعد ملکوتی انسان بر بعد ناسوتی او بسیار مفید و مؤثر هستند، امّاپروردگار عالم به این سه نیرو اکتفا نکرده و يک دسته قوا و لشگريان بيرونيهم به یاری بعد روحانی انسان فرستاده است. پيامبران و رسولان الهي و اوصیایآن پیامبران و جانشین‌های اوصیاء یعنی انبیای تبلیغی و روحانیّت، نیز اززمان حضرت آدم«سلا‌الله‌عليه»تا روز قیامت وظيفۀ هدايت بشريّت را به عهده داشته و دارند و همواره بعدروحاني و انساني را در غلبه بر بعد جسماني و حيواني، ياري مي‌رسانند.

بهعبارت دیگر، آن سه نیرو، قوای درونی انسان و پیامبران و اوصیاء وروحانیّت، نیروهای برونی هستند که انسان را برای پیروزی در جنگ با بعدجسمانی یاری می‌کنند و انسان باید با بهره گیری و استمداد از این دو دستهنیرو، رستگار و سعادتمند شود.

ازآنچه بیان شد، این نتیجه حاصل می‌شود که خداوند متعال، همۀ امکانات ولوازم را فراهم کرده و هر چه لازم بوده است زمینه چینی کرده است که انسانسقوط نکند و با تکامل روحی و پیشرفت و صعود معنوی، در دنیا و آخرت رستگارشود. جملۀ شیرینی از استاد بزرگوار ما حضرت امام خمینی «ره» به یادگارمانده است که می‌فرمودند: پروردگار عالم، قبل از آنکه انسان روی کرۀ زمینباشد، برای او پیامبر خلق کرد. یعنی حضرت آدم«سلا‌الله‌عليه»پیامبر بود و برای هدایت سایر انسان‌ها و قبل از خلقت آنها، خلق شد. بعداز حضرت آدم هم، صد و بیست و چهار هزار پیامبر و اوصیا و جانشین‌های ایشاناز سوی پروردگار متعال فرستاده شد تا مانع سقوط انسان و عامل هدایت ورستگاری او شوند.

 

لشگريان بعد ناسوتی در درون انسان

همان‌طورکه بعد ملکوتی و روحانی انسان برای پیروزی در جنگ، یاران و یاورانی دارد،بعد حیوانی و مادّی انسان نیز برای غلبه در جنگ، از یارانی بهره می‌گیرد.لشگريان بعد ناسوتي نيز نظير ياران بعد ملکوتي، به دو دستۀ دروني و بيرونيمنقسم مي‌شوند.

صفاترذیله، از جمله یاوران بعد حیوانی انسان برای پیروزی در جنگ با بعد انسانیبه شمار می‌روند. صفات رذیله در این زمینه بسیار قوی کار می‌کنند تا بعدناسوتی را پیروز و غالب سازند.

خدانکند کسی حسود باشد که اگر باشد حاضر است برادر خود را بکشد. همان‌طور کهقابیل، هابیل را کشت. خدا نکند کسی کینه‌توز باشد که در اثر کینه‌توزی، همۀمردم را به کشتن خواهد داد. خدا نکند رذیلتی مانند خودخواهی، تکبّر ومنیّت بر انسان حکم‌فرما شود؛ زیرا در صورتی که طوفانی و شعله‌ور شود، دنیارا به آتش می‌کشد. همۀ رذائل اخلاقی و خصائل ناپسند و نکوهیده، لشکریانبعد ناسوتی هستند.

غرایز،نظیر غریزۀ جنسی و حتّی غریزۀ خوردن و آشامیدن، از اعوان و انصار بعدحیوانی هستند. این لشکریان هم بسیار قوی عمل می‌کنند. خدا نکند کسی گرسنهشود و غریزۀ گرسنگی او رفع نشود. به قول یکی از بزرگان، اگر کسی گرسنه شود،برای رفع گرسنگی خود، حاضر است زن فربۀ جوان را بخورد تا گرسنگي او رفعشود. خدا نکند غریزۀ جنسی کسی مشتعل شود، زلیخا می‌شود و خود را به فلاکتمی‌اندازد.

رذائلو غرایز، یاران درونی بعد ناسوتی هستند اما اين بعد وجودي انسان يک دستهياران و لشگريان بيروني هم دارد؛ شیطان، مهم‌ترین یار بیرونی بعد ناسوتیانسان است. شیطان جنّی و شیطان انسی، اعوان و انصار بعد حیوانی و بعد مادّیانسان هستند. این یاران نیز با قوّت و با شدّت تمام در جهت شکست بعدملکوتی انسان می‌کوشند. قوّت شیطان در جنگ با بعد انسانی به اندازه‌ای استکه خطاب به خداوند متعال می‌گوید:

«فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعینَ، إِلاَّ عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصین»[7]

می‌گوید:من همۀ بندگان تو را گمراه می‌کنم، مگر بندگان مخلص و کسانی که جداً سواربر مرکب بعد ناسوتی شده‌اند و با بعد ملکوتی به جایگاه مطلوب و مقصود حقیقیرسیده‌اند.

شیطانانسی هم، رفیق بد و دوست ناباب است. خدا نکند یک خانم عشوه‌گر، در مقابل یک مرد یا در مقابل یک جوان، قصد فریب و گمراهی او را داشته باشد.

 

لشگريان بعد ناسوتي ازديدگاه قرآن کريم

دوسورۀ کوچک، امّا بسیار مهم در قرآن کریم وجود دارد که سوره‌های «ناس» و«فلق» نام دارند و به آن دو سوره، معوّذتین هم گفته می‌شود. در روایات داریم این دو سوره را به ضمیمۀ دو سورۀ توحید و کافرون، مکرراً بخوانید،برای حفظ انسان مفید است.

درسورۀ فلق، یک مرتبه به خداوند متعال پناه می‌بریم و در پی آن معلوم می‌شودکه در این سوره، از اعوان و انصار بعد ناسوتی به خداوند پناه می‌بریم.

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

«قُلْ أَعُوذُ به ربِّ الْفَلَقِ، مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ، وَ مِنْ شَرِّ غاسِقٍإِذا وَقَبَ، وَ مِنْ شَرِّ النَّفَّاثاتِ فِی الْعُقَدِ، وَ مِنْ شَرِّحاسِدٍ إِذا حَسَدَ»[8]

خدایاپناه می‌برم به تو از شرّ مردم، خدایا پناه می‌برم به تو، از اینکه غریزۀجنسی تحریک و شعله‌ور شود و پناه می‌برم به تو، از اینکه یک زن وسوسه کند وبالأخره در مقابل نامحرم عشوه‌گری نماید. خدایا پناه می‌برم از شرّ حسود،وقتی حسادت او مشتعل شود.

 

در سورۀ ناس، سه مرتبه به خداوند متعال پناه می‌بریم، ولی هر سه مرتبه از شرّ یک چیز به خدا پناه می‌بریم و آن شیطان است.

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

«قُلْ أَعُوذُ به ربِّ النَّاسِ، مَلِکِ النَّاسِ، إِلهِ النَّاسِ، مِنْ شَرِّالْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ، الَّذی یُوَسْوِسُ فی صُدُورِ النَّاسِ، مِنَالْجِنَّةِ وَ النَّاسِ»[9]

خدایاپناه می‌برم به تو، پناه می‌برم به تو، پناه می‌برم به تو، از وسوسۀ شیطانانسی و شیطان جنّی. از وسوسۀ رفیق بد و از وسوسۀ ابلیس. شیاطین انسی وجنّی هر دو اعوان و انصار فراوانی دارند که همیشه در کمین فریب انسان نشستهو برای انحراف او آماده‌اند.

می‌فرماید:خدایا به تو پناه می‌برم، مخصوصاً آن هنگام که شیطان انسی یا شیطان جنّیبه صورت غیرمستقیم وسوسه می‌کند. زیرا وسوسۀ غیر مستقیم شیطان، چه ابلیسباشد و چه رفیق بد، بسیار خطرناک است و باید از آن حذر کرد و به خداوندپناه برد.

 

پي‌نوشت‌ها

==================

1. الکافی، ج 5، ص 12

2. نساء / 145

3. فصلت / 30

4. انفال / 22

5. احزاب / 72

6. تفسيرالعياشي، ج 2، ص 208

7. ص / 83-82

8. فلق

9. ناس