عنوان: تجسّم عمل
شرح:

بسم ‌الله الرّحمن الرّحيم

«رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَيَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي»

 

از جمله مسائل مهم در مبحث قیامت، به عنوان یکی از عوامل کنترل انسان و موانع سقوط او، تجسّم عمل است. تجسم عمل به این معناست که اعمال، گفتار، کردار و افکار انسان، به تناسب صورت‌بندی می‌شوند و هویت حقیقی به خود می‌گیرند و در دنیا و آخرت، متجلّی می‌شوند. اين بحث، بسيار مهم است و در علم اخلاق و  علم عرفان اسلامي، جايگاه ويژه‌اي دارد.

  

تجسّم خود عمل

تجسّم عمل، به دو قسم تقسیم می‌شود: یک قسمت مربوط به اعمال است که نابود شدنی نیست. اگر خوب باشد، یک هویت و واقعیت درخشنده پیدا می‌کند و اگر بد باشد، صورت زشتی پیدا خواهد کرد و در دنیا و برزخ و قیامت با انسان همراه است. به عبارت دیگر، همۀ اعمال، حقیقتی متناسب با خود دارند که عامل آن، در دنیا قادر به ديدن آن حقیقت نيست، ولی هنگام مرگ و پس از آن که چشم‌ها تیزبین می‌شوند، حقیقت اعمال خود را می‌بیند و تا قیامت همراه او خواهد بود. این اعمال، به تناسب صورت حقیقی خود، تشکیل دهندۀ بهشت یا جهنّم برای عاملین خود هستند.

 

تغییر هویت

معنای دوّم تجسّم عمل، آن است که گفتار، کردار و افکار انسان‌ها، روی هویّت آنها اثر می‌گذارد. اگر اعمال کسی خوب باشد، مثلاً در رابطۀ با خداوند متعال و نيز خدمت به خلق خدا اهتمام ورزد، اعمال وی، از او یک انسان کامل می‌سازد، ولی اگر اعمال، زشت و ناپسند باشند، روی هویّت انسانی تأثیر گذاشته و او را از وجهۀ انسانی خارج می‌کند. ظلم‌، تهمت‌، شایعه‌ و گناهان دیگر، روی هویّت آدمی تأثیر گذاشته و هویّت سالم انسانی را وارونه می‌کند. مثلاً ظلم، ظاهر انسانی انسان را تغییر داده و او را به صورت سگ در می‌آورد یا چنان‌که در روایات آوده، عاملین برخی از گناهان، در قیامت وارونه محشور می‌شوند.[1]

اگر گفتار يا کردار انسان ناپاک باشد، يعني اهل غيبت، تهمت، شايعه و دروغ باشد، اگر به ديگران ظلم کند و رفتار او همراه با تقلّب و حقّه‌بازي و فريب ديگران باشد يا چنان‌چه افکار او ناپاک، پليد و آلوده باشد، هويّت او، تغيير مي‌پذيرد و به يک حيوان، متناسب با اعمال و افکار خويش مبدّل مي‌گردد. چنان‌که معمولاً افراد ظالم، به صورت سگ و اشخاص متقلب و حقه‌باز و فريب‌کار، به صورت روباه و افراد درنده به صورت گرگ و پلنگ و اشخاص گزنده به صورت مار وارد صف محشر مي‌شوند.

 

تناسخ

تغییر در هویّت انسانی به واسطۀ تجسّم عمل، با بحثی که تحت عنوان تناسخ مطرح می‌شود، متفاوت است. در بحث تناسخ، برخی از افراد معتقدند وقتی انسان از دنیا رفت، روح او به فرد دیگری منتقل می‌شود. مرحوم صدرالمتألهین «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در اسفار می‌فرمایند: مسلّماً تناسخ باطل و اشتباه است، زیرا برگشت فعل به قوه امکان‌پذیر نیست. علاوه بر آن، قرآن کریم و روایات اهل بیت «سلام‌الله‌علیهم» می‌فرمایند: تناسخ محال است. اما یک تناسخ دقیقی وجود دارد که باید به آن اهمیت داده شود. اعمال، گفتار، کردار و پندار انسان‌ها، هویّت آنها را تحت تأثیر قرار می‌دهد و در اثر کارهای نیک، صورت انسان، نورانی و درخشنده می‌شود و در اثر اعمال بد، صورت او تغییر کرده و به صورت حیوان در می‌آید. قرآن و روایات بر این معنا از تناسخ، پافشاری و اصرار دارند.

 

حشر دسته دستۀ آدميان به چه معنا است؟

مرحوم طبرسی در تفسیر مجمع‌البیان، ذیل آیۀ شریفۀ «یَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ فَتَأْتُونَ أَفْواجاً»[2] از معاذ بن جبل روایتی نقل می‌کند. بر اساس آن روايت، معاذ، در محضر رسول خدا «صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» از معنای آیۀ شریفۀ «یَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ فَتَأْتُونَ أَفْواجاً» سؤال کرد! پیغمبر اکرم «صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» فرمودند: ای معاذ از امر بزرگی سؤال کردی! آنگاه چشمان مبارک خود را بستند و ده گروه را نام بردند که بعضی به صورت میمون، برخی به شکل خوک، بعضی با هیکل‌های وارونه و... وارد محشر می‌شوند.[3] پیامبر اکرم «صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» در این روایت، برخی از صورت‌هایی که در قیامت از انسانیّت خارج شده‌اند را برشمردند و این دسته دسته بودن انسان‌ها را به تفکیک چهره‌های آنها در اثر اعمال دنیوی، تعبیر فرمودند.

در حقیقت کسی که گفتار ناپاک، برخورد منافقانه، تهمت، غیبت، شایعه‌پراکنی و سایر گناهان را همراه خود دارد، چهرۀ انسانی خود را مسخ کرده و با هویّتی غیر انسانی محشور می‌شود. عکس این مطلب نیز صادق است؛ یعنی انسان‌های نیکوکاری که از نظر گفتار و کردار، شایسته عمل کرده‌اند، چهره‌ای نورانی و روشن خواهند داشت و مورد احترام خداوند متعال و ملائکۀ الهی قرار خواهند گرفت. ایشان همان افرادی هستند که زیر لوای حمد می‌روند و در خدمت امیرالمؤمنین «سلام‌الله‌علیه» از آب کوثر می‌نوشند و تمام عیوب ظاهری و باطنی آنان نابود می‌شود و به تمام معنا، انسانی کامل می‌شوند.

 

 رسوايي انسان، هنگام ظهور تجسّم عمل

نکتۀ مهمی که باید در بحث تجسّم عمل مورد توجّه قرار گيرد، آن است که وقتی صورت کسی به شکل غیر انسانی ظاهر می‌شود، به این معنا نیست که کسی او را نمی‌شناسد! بلکه در عین حال که صورت کسی مثلاً شبیه مار یا سگ است، شناخته هم می‌شود و افراد ديگر او را می‌شناسند که به صورت حیوانی در آمده است! به عبارت دیگر، در پی تغییر هویّت و ظاهر انسانی، رسوایی و فضیحت نیز وجود دارد!

قرآن کریم در وصف قیامت می‌فرماید:

«یَوْمَ تُبْلَی السَّرائِرُ»[4]

یا در جای دیگری می‌فرماید:

«هُنالِکَ تَبْلُوا کُلُّ نَفْسٍ ما أَسْلَفَتْ»[5]

ابن آیات شریفه، از معجزات بزرگ قرآن است که با یک جملۀ کوتاه، یک دنیا عرفان و معنا را القاء می‌کند!

قرآن کریم قیامت را روز رو افتادن سریره‌ها و برملا شدن رازها می‌داند. در دنیا همۀ انسان‌ها، صورتی بشری دارند، زیرا دنیا عالم ظاهر است، امّا در قیامت، حقیقت چهره‌های همگان بر ملا می‌شود، زیرا قیامت، عالم واقع است و آنچه در دنیا برای خود به عنوان هویت تهیه کرده، ظاهر شده و بروز و ظهور حقیقی می‌یابد.

ابو بصیر می‌گوید در مراسم حجّ، خدمت امام باقر «سلام‌الله‌علیه» بودم، و از تماشای مطاف لذّت می‌بردم. به حضرت گفتم: ای فرزند رسول خدا! امسال افراد بسیاری به حجّ آمده‌اند، امام باقر «سلام‌الله‌علیه» فرمودند:

«ما اکْثَرَ الضَّجیج وَ اقَلَّ الحَجیجُ»[6]

چه بسیارند فریاد کنندگان- و سیاهی لشگر- و چه کم‌اند حاجیان واقعی.

البته بنا نیست در دنیا این‌گونه مطالب هویدا شود، ولی به هر حال نمی‌دانم چرا حضرت این‌گونه بیان فرمودند! ايشان به چشم‌های ابو بصیر دست کشیدند و به این وسیله چشم‌هایش حقيقت بین شد و در مطاف، حیوان‌های گوناگونی نظير خوک و ميمون مشاهده کرد که انسان در میان آنها بسیار کم بود!

 

مَثَل‌های حقیقی قرآن

در برخي آيات قرآن کریم، عباراتي وجود دارد که معمولاً مفسّرین، از آن عبارات به عنوان فحش ياد کرده‌اند؛ امّا من تصوّر نمی‌کنم چنین معنایی درست باشد، زیرا خداوند سبحان، فحش نمی‌دهد، از اين جهت بايد گفت: آن الفاظ و عبارات قرآني، مَثَل‌ها و تشبيهات حقیقی هستند که براي بيان واقعيّت به کار گرفته شده‌اند.

 مثلاً قرآن کريم در مورد عالم بی ‌عمل، او را به الاغ تشبیه کرده است که بار کتابی را حمل می‌کند:

«مَثَلُ الَّذینَ حُمِّلُوا التَّوْراةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوها کَمَثَلِ الْحِمارِ یَحْمِلُ أَسْفاراً»[7]

مفسرین معمولاً آيه را چنين معنا می‌کنند که خداوند متعال براي زمین زدن عالم بی عمل و طرد او، وي را به الاغ تشبيه کرده است. امّا اگر کسی بگويد: اين آيه انشاء نيست، بلکه اخبار است، آنگاه مي‌فهمد که قرآن، یک واقعیّت را معنا کرده است؛ عالم بی عمل و کسی که علمش برای خودش مفید نباشد، علم او، وزر و وبالی بر گردن اوست. عالمی که سرتا پا غیبت، تهمت، فریب و دغل کاری است، علمش فایده‌ای برای او ندارد. تجسم عمل چنين کسي، اين است که به صورت الاغ محشور شود و علمش هم به صورت بار کتاب همراه او خواهد بود.

همچنین قرآن شریف، راجع به بلعم باعور می‌فرماید:

«فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَثْ»[8]

کسی که در ظاهر انسان است، ولی ظلم و درنده خویی در وجود او رخنه کرده است، با زبانش ديگران را مي‌گزد و با گفتار و کردارش به ديگران ظلم مي‌کند، در واقع، یک سگ درنده است. غالباً مفسّرین، آیه را از باب انشاء می‌گیرند و چنین معنا می‌کنند که مَثَل این شخص، مَثَل یک سگ درنده است که اگر به او حمله کنید، حمله می‌کند و اگر رهایش کنید، باز هم حمله می‌کند. اما اگر بگوییم آیه اِخبار است، چنین معنا می‌شود که کلیۀ کسانی که برای مردم مشکل ایجاد می‌کنند و مردم را در مضیقه می‌گذارند، به صورت یک سگ در می‌آیند. اين افراد اکنون نیز به صورت سگ هستند و کسانی که چشم بصیرت دارند، صورت حقیقی آنان را می‌بینند. این سگ هار، خصوصیّت حمله‌وری و گاز گرفتن را با خود دارد؛ به او حمله کنید یا او را رها سازید، در هر دو صورت حمله می‌کند. مخصوصاً اگر دانشمند و آگاه باشد و راه فریب و ظلم و تجاوز را هم بداند، درندگي و خطر او بيشتر است.

انسان‌های بصیر،‌ در دنیا نیز می‌توانند حقیقت این افراد را ببینند. گرچه ظاهر آنها انسانی و آراسته است و در بین عموم مردم حتّی از وجاهت و شخصیّت و موقعیّت برخوردارند، ولی نزد اهل دل، به صورت یک سگ هار هستند. در قیامت که پرده‌ها از مقابل چشمان همه کنار می‌رود و حقایق آشکار می‌شود، همه می‌توانند این حقیقت را نظاره‌گر باشند:

«لَقَدْ کُنْتَ فی غَفْلَةٍ مِنْ هذا فَکَشَفْنا عَنْکَ غِطاءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدیدٌ»[9]

در روز قیامت، همۀ چشم‌ها تیزبین می‌شود. فرد گناهکار و ظالم، هم خودش را به صورت سگ می‌بیند و هم مردم او را به صورت سگ می‌بینند. مسلّما چنین موجودی، لیاقت بهشت ندارد و باید به جهنّمی که خود فراهم ساخته است، عزیمت کند.

«بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللَّهِ»[10]

 

جهنّم، یکی از الطاف خفیۀ خدا

جهنّم با تمامی سختی‌ها و مشکلات خود، به قول استاد بزرگوار ما حضرت امام خميني«قدّس‌سرّه‌الشّريف» که بارها در درس اخلاق می‌فرمودند، یکی از الطاف خفیّۀ خداوند است. جهنم با آتش خود، بدی‌ها را می‌سوزاند و انسان حقیقی می‌سازد.

اگر کسی شیعه باشد، ولی در اثر گناه و اتّصاف به صفات رذیله، صورت انسانی خود را تغییر داده باشد، چاره‌ای جز جهنّم ندارد. ولی در جهنّم با سوختن و زجر کشیدن، کم کم آلودگی‌های او نابود می‌شود و به مرور، لیاقت دریافت شفاعت را پیدا می‌کند. وقتی آلودگی‌ها و زشتی‌های درونی شيعيان بر اثر آتش جهنّم و به مرور، از بین رفت، مشمول شفاعت می‌شوند و به تعبیر روایات، پیغمبر اکرم «صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» مانند مرغی که دانه بر می‌چیند، آنان را از جهنّم برمی‌چینند و در حوض کوثر و حقیقت حضرت زهرا «سلام‌الله‌علیها» قرار می‌دهند تا به یک انسان کامل تبدیل شوند. آنگاه این انسان کامل، شایسته و لایق بهشت و نعمت‌های بهشتی می‌شود.

شرط ادراک این مقام و رسیدن به صورت انسانی، آن است که شخص، لیاقت این شفاعت و پاکی را داشته باشد. مسلّماً بدون ولایت امیرالمومنین «سلام‌الله‌علیه» چنین امری امکان‌پذیر نیست. اگر در وجود کسی ولایت و تشیّع ریشه داشته باشد، او را لایق بهشت و نعمت‌های نامتناهی آن می‌کند. اعمال بد به واسطۀ آتش جهنّم نابود می‌شود و ولایت درونی، می‌تواند انسان را لایق بهشت سازد؛ لذا جملۀ حضرت امام «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» جملۀ بسیار شیرینی است که می‌فرمودند جهنّم یکی از الطاف خفیۀ خداوند است.

 

يادي از امام خميني«ره»

به تناسب جملۀ شيريني که از استاد بزرگوار ما حضرت امام خميني«قدّس‌سرّه‌الشّريف» بيان شد، واجب و لازم است که یک جمله راجع به شخصيّت ايشان بگویم؛ حضرت امام، از ابعاد مختلف، خیلی عالی بودند و ايشان کسی است که خداوند متعال، نظام مقدّس جمهوري اسلامي ايران را به ايشان عطا فرموده است. البته خداوند با هزاران کرامت و خرق عادت، این درّ گران‌بها و این عطیّۀ ارزشمند، يعني جمهوري اسلامي، را به حضرت امام، عطا فرمود و در حقیقت، صدقۀ سر ايشان، ما از اين نعمت بزرگ برخوردار شديم. اما کسي قدر حضرت امام خميني را نشناخت.

حضرت امام، از این خوبی‌ها و از این سخنان عالمانه و عارفانه، نظير جمله‌اي که بيان شد، بسيار داشتند و یک عمر پر برکت و مبارک سپري کردند و تالي تلو عصمت بودند. خداوند را شاکرم که چهل سال دست عنایت حضرت امام، روی سر من بوده است و این، خیلی ارزنده است.

 

پي‌نوشت‌ها

==================

1. ثواب الاعمال، ص 287

2. نبأ / 18

3. مجمع البيان في تفسير القرآن، ج 10، ص 642

4. طارق‏ / 9

5. يونس / 30

6. بحارالانوار، ج 46، ص 261

7. جمعة / 5

8. اعراف / 176

9. ق / 22

10. جمعه / 5