بسم الله الرّحمن الرّحيم
«رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَيَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي»
ياد معاد، عامل فرمانبرداري از حقتعالي و مانع سقوط انسان
در جلسات گذشته بيان شد که يکي از موانع سقوط انسان، يادآوري معاد و قيامت است. اگر انسان در شبانهروز، چندين مرتبه به فکر قبر و قيامت و به فکر سرنوشت خود در آخرت باشد، از گناه و نافرماني خداوند دوري کرده، از خطر سقوط در امان خواهد بود. اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» در خطبهاي ميفرمايند: اگر شما، آنچه را مردگان ديدند، ميديديد، جزع و فزع ميکرديد؛ يعني هم ناشکيبا بوديد و هم بسيار ميترسيديد و وحشت داشتيد. در اين صورت فرمان ميبرديد و حرفشنو ميشديد:
«لَوْ قَدْ عَايَنْتُمْ مَا قَدْ عَايَنَ مَنْ مَاتَ مِنْكُمْ لَجَزِعْتُمْ وَ وَهِلْتُمْ وَ سَمِعْتُمْ وَ أَطَعْتُمْ وَ لَكِنْ مَحْجُوبٌ عَنْكُمْ مَا قَدْ عَايَنُوا»[1]
آن حضرت در ادامه ميفرمايند: نزديک است که پردهها فرو افتد و شما خود، نظارهگر سرنوشت ابدي خود باشيد، گرچه اگر به درستي بنگريد و خوب بشنويد، اکنون نيز حقيقت را به شما نشان داده و نداي حق را به گوش شما رساندهاند و اگر هدايتپذير باشيد، شما را هدايت کردهاند؛ زيرا شما حادثههاي عبرت آميز و اندرز دهنده را آشکارا ديدهايد!
پيرامون قبر، عالم برزخ و قيامت، مطالبي بيان شد و در جلسۀ قبلي، بحث به اينجا رسيد که روزي عالم برزخ تمام ميشود و عالم با ارادۀ خداوند متعال نابود ميشود و با ارادۀ بعدي حقتعالي، عالم و همۀ موجودات آن احيا ميشوند و اين دو اراده که با دو نفخ صور توسّط اسرافيل و ميکاييل همراه است، هر دو ناگهاني است و به يک باره اتفاق ميافتد. همچنين بيان شد که بنابر تعبير معجزهآساي قرآن کريم، عالمي که دوباره خلق ميگردد، خود عالم قبلي نيست، غير آن هم نيست، بلکه «مثل» آن عالم است.
اجتماع آدميان در قيامت
پس از آنکه با ارادۀ پروردگار متعال، عالم وجود، نابود و مجدداً خلق ميشود، همه، درجايي که از آن به «محشر» تعبير ميشود، جمع ميگردند. قرآن کريم، با عباراتي نظير «فَجَمَعْنا هُمْ جَمْعاً»[2] و «يَوْمَ يحَْشرُُهُمْ جَمِيعًا»،[3] متذکّر اين واقعيّت شده، ولي به ذکر مکان و خصوصيّات آن نپرداخته است. چنانکه در آيهاي ميفرمايد: فريادي بيش نيست و ناگهان همگي نزد ما حاضر ميشوند.
«إِنْ كانَتْ إِلاَّ صَيْحَةً واحِدَةً فَإِذا هُمْ جَميعٌ لَدَيْنا مُحْضَرُونَ»[4]
بنابراين، جزئيات اين موضوع، نزد ما روشن نيست و همين مقدار ميدانيم که خداوند متعال اراده ميکند و فوراً همه، از اوّلين تا آخرين خلايق را در يک جا گرد هم ميآورد و گويا آنجا مکان آنها در قيامت ميشود. امام باقر«سلاماللهعليه» ميفرمايند:
«إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ جَمَعَ اللَّهُ النَّاسَ فِي صَعِيدٍ وَاحِدٍ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِين»[5]
محشر، جا و مکاني است که خورشيد و نور ندارد و نور آن، نور ولايت اهل بيت «سلاماللهعليهم» است. هرکس با نوري که خود از پيش فرستاده ميتواند مسير خود را روشن کند. در حقيقت خود انسانها در دنيا نور قيامت را تهيه ميکنند. در روايات نيز آمده است نور حضرت زهرا«سلاماللهعليها»، چراغ و روشنايي بهشت و قيامت است. يعني هرکس بتواند در دنيا از نور وجود پر برکت حضرت زهرا«سلاماللهعليها» بهرهمند شود، در قيامت نيز چراغ و روشنايي دارد.
از آيات قرآن کريم، استفاده ميشود که بهشت موعود، موجود است، همانگونه که جهنّم وجود دارد، ولي نعمتهاي بهشت يا عذابهاي جهنّم، توسّط خود انسان ايجاد و موجود ميشوند.
حسابرسي در قيامت
از قرآن کريم به خوبي استفاده ميشود که در روز قيامت، به حساب افراد و نحوۀ عملکرد آنان در دنيا رسيدگي ميشود:
«وَ نَضَعُ الْمَوازينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيامَةِ فَلا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئاً وَ إِنْ كانَ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَيْنا بِها وَ كَفى بِنا حاسِبينَ»[6]
خداوند متعال ميفرمايد: ما در روز قيامت، ترازوهاى عادلانه ميگذاريم و اعمال نيك و بد انسانها را با آن ميسنجيم. در آن روز، به هيچ كس هيچ گونه ظلم و ستمي نمىشود و از استحقاق کسي كاسته نمىگردد و اگر عمل مكلف به وزن دانۀ خردلى هم باشد، آن را مىآوريم و همين كافى است كه ما حسابگر و حسابرس باشيم.
همچنين قرآن کريم در آيۀ ديگري با عبارت «وَ لَتُسْئَلُنَّ عَمَّا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»[7]، بر سؤال از همۀ اعمال انسان در قيامت تأکيد ميورزد و در آياتي نيز مصاديق سؤالات قيامت را بيان ميفرمايد.[8]
حسابرسي نيکوکاران
آيات شريفۀ قرآن کريم در موضوع معاد و نيز رواياتي که در اين زمينه وجود دارد، نشانگر سختي قيامت و دقيق بودن حسابرسي اعمال است، امّا بايد دانست که حسابرسي در قيامت با همۀ سختيها و مشکلات خود، براي مؤمنين و کساني که با عنايت اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» زير لواي حمد قرار گرفتهاند و از آب کوثر سيراب گشتهاند، لحظهاي بيش نخواهد بود. اين افراد، با توجه به لياقتي که در دنيا و در پرتو پيروي از اهل بيت«سلاماللهعليهم» کسب کردهاند، بنا بر تعبير روايات، مانند برق جهنده، به بهشت و جايگاه خود خواهند رسيد.
به نظر ميرسد منظور از اصحاب «اعراف» که قرآن کريم از آنان سخن ميگويد نيز شيعيان و پيروان اهل بيت«سلاماللهعليهم» هستند که در قيامت، زير لواي حمد قرار ميگيرند و در آن جايگاه فرحبخش، به تماشاي محشر و محاسبۀ اعمال و وضعيّت مردمان مينشينند تا حسابرسي تمام شود و از جايگاهي که دارند و از تماشاي صحنۀ محشر، لذّت ميبرند.
حسابرسي بدکاران
در مورد بدکاران، وضعيّت بسيار سخت و ناراحت کننده خواهد بود. بر عکس نيکوکاران که با نور ايمان و نور ولايت راه خود را مييابند و در يک لحظه نجات پيدا ميکنند، بدکاران در تاريکي و ظلمت مطلق به سر ميبرند و بايد سختي روزهاي متعدّد و بسيار طولاني قيامت را تحمّل کنند و به سؤالاتي که از آنها پرسيده ميشود، پاسخ گويند. آنان در ظلمت و تاريکي، همديگر را نميبينند و در آن صحراي پرهياهو به همديگر تنه ميزنند و موجبات ناراحتي يکديگر را فراهم ميکنند. خلاصه به تعبير قرآن کريم، شومي و بدبختي گريبانگير بدکاران و گناهکاران است:
«وَ أَصْحابُ الشِّمالِ ما أَصْحابُ الشِّمالِ، في سَمُومٍ وَ حَميمٍ، وَ ظِلٍّ مِنْ يَحْمُومٍ ، لا بارِدٍ وَ لا كَريمٍ، إِنَّهُمْ كانُوا قَبْلَ ذلِكَ مُتْرَفينَ، وَ كانُوا يُصِرُّونَ عَلَى الْحِنْثِ الْعَظيمِ»[9]
دست چپيها (کساني که نامۀ عملشان به دست چپ داده شده است)، بسيار شومند. آنان زير هرم و دود جهنّم هستند. آتش و دودي که خودشان به واسطۀ اعمال دنيوي خود، مانند پيروي از هوي و هوس، تجمّلگرايي، اسراف و ... به وجود آوردهاند. آنان با اصرار بر گناه و تن دادن به خواهشهاي نفساني و شهواني، اين آتش و درد و رنج را براي خود فراهم ساخته و چارهاي از آن ندارند.
قرآن کريم بارها در تشريح مسائل و وقايع قيامت، بر اين نکته تأکيد ميفرمايد که قيامت براي بدکاران بسيار سخت و براي نيکوکاران آسان و راحت است. همچنين منشأ اين سختي و يا آرامش و راحتي در قيامت را اعمال خود انسانها در دنيا برميشمرد. کسي که در دنيا خود را در مسير ولايت و اهل بيت«سلاماللهعليهم» قرار داده است، در آخرت نيز از هدايت و نور آنان، از کوثر و لواي حمد ايشان، برخوردار ميشود و آنکه در دنيا، راه آن بزرگواران که راه هدايت و رستگاري است را طي نکند و در ظلمت و تاريکي خواهشهاي نفساني قدم بردارد، در قيامت نيز در تاريکي مضاعف خواهد بود و بابد متحمّل سختي و مشقّت فراواني شود.
مواقف قيامت
از قرآن و روايات معلوم مىشود كه در قيامت، مواقف بسيارى براي حسابرسي به حساب بندگان وجود دارد. از جمله مواقف قيامت، مي توان به مواقف اهل بيت«سلاماللهعليهم»، نماز و حق النّاس اشاره کرد که از بندگان راجع به محبّت و ولايت اهل بيت، اهميّت آنان به نماز و ميزان مراعات حقّ النّاس سؤال ميشود و اگر پاسخ قانع کنندهاي نداشته باشند، حق عبور از آن مواقف را ندارند.
گذر از مواقف قيامت، به تعبير قرآن کريم، پنجاه هزار سال طول ميکشد. قرآن، هنگام بيان شدّت حسابرسي در قيامت و سختي آن، يکجا ميفرمايد: قيامت هزار سال است[10] و در جاي ديگر ميفرمايد: پنجاه هزار سال طول ميکشد![11] امام صادق«سلاماللهعليه» در توضيح اين مطلب فرمودهاند:
«فَإِنَّ فِي الْقِيَامَةِ خَمْسِينَ مَوْقِفاً كُلُّ مَوْقِفٍ مِثْلُ أَلْفِ سَنَةٍ- مِمَّا تَعُدُّونَ ثُمَ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ- فِي يَوْمٍ كانَ مِقْدارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَة»[12]
يعني قيامت پنجاه موقف دارد که هر موقف آن، هزار سال طول ميکشد! البته اين سختيها و طول کشيدن قيامت، براي مؤمنين و نيکوکاران، لحظهاي بيش نيست و بسيار گذراست، چنانکه وقتي به پيامر اکرم«صلّياللهعليهوآلهوسلّم» عرض شد که حسابرسي در قيامت چقدر طولاني و سخت است!؟ فرمودند: براي مؤمن يک لحظه است، و کمتر از خواندن يك نماز در دنيا طول ميکشد.
«وَ الّذي نَفسِ مُحمَّد بِيَده إنَّه لَيَخِّفُ علَى المُؤمِن حتّى يَكون أخفّ عَليه مِن صَلاة مَكتوبَة يُصليها في الدُّنيا»[13]
در واقع، صدمات و سختيهاي مؤمن حقيقي در دنيا و رياضتهاي ديني او، موجبات آرامش و راحتي او را در قيامت فراهم ميسازد. بنابراين هرچه مؤمنين بيشتر در انجام واجبات و عبادات کوشا باشند و از گناه و نافرماني خداوند اجتناب ورزند، در قيامت، راحتتر و شادتر خواهند بود. با اين وجود، آيا واقعاً ارزش ندارد کسي هشتاد سال يا در نهايت صد سال زندگي دنيا را، در مضيقه و مشقّت باشد و پا روي هوا و هوس و شهوات خود بگذارد تا پنجاه هزار سال در رفاه و آسايش باشد؟ مسلّما ارزش دارد. در حالي که زمان قيامت، فقط پنجاه هزار سال حسابرسي نيست، بلکه براي هميشه و ابدي خواهد بود.
منشأ نعمت و عذاب، در بهشت و جهنّم
همانطور که بيان شد، نعمتهاي بهشتي و عذابهاي جهنّم، ساخته و پرداختۀ خود انسان در دنيا است. هنگام ورود نيکوکاران به سراي ابدي خود در بهشت، ملائکه به آنان سلام ميکنند و چنين خوشامد ميگويند:
«كُلُوا وَ اشْرَبُوا هَنيئاً بِما أَسْلَفْتُمْ فِي الْأَيَّامِ الْخالِيَةِ»[14]
بخوريد و بياشاميد، گوارايتان باد، اين نعمتها و بهشت را خودتان از قبل تهيه کردهايد.
در مورد جهنّميان نيز، وقتي آنان را با غل و زنجير به آتش جهنّم مياندازند، نگهبانهاي جهنّم خطاب به ايشان ميگويند:
«ذلِكَ بِما قَدَّمَتْ أَيْديكُمْ»[15]
آتش سوران جهنّم، سوختنهاي مکرّر، زنجيرهاي هفتاد متري، آب زقّوم و ... را خود در دنيا تهيه کردهايد.
وقتي کسي در کار مردم گره بيندازد، با اعمال خود دل مردم را بسوزاند، با استفاده از قدرت و موقعيّت خويش، مردم را در مضيقۀ مادي و معنوي قرار دهد، همه و همه باعث ايجاد عذاب قيامت ميگردد. خداي رحمان براي کسي عذاب دردناک و آتش سوزان نخواسته و تدارک نديده است؛ بلکه بندگان با اعمال زشت خود در دنيا، عذاب جهنّم را تهيه کرده و از پيش فرستادهاند. هرچه از مرگ تا قيامت براي انسان رخ ميدهد، ناشي از اعمال خود او است. عالم آخرت، عالم حَيَوان است و همه چيز در آن، حيات دارد:
«وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوانُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ»[16]
بنابر اين، بهشت و جهنّم سخن ميگويند. بهشت به بهشتيان تبريک و خوشآمد ميگويد و آتش جهنّم به گناهکار ميگويد: اين آتش را خود فراهم ساختهاي، بايد در آن بسوزي و بسازي!
آتش جهنّم از گناه و نافرماني خداوند و اذيت و آزار بندگان او سرچشمه ميگيرد. کساني که زندگي را براي مردم سخت کنند، در کار مردم کارشکني نمايند، تهمت بزنند، غيبت و شايعه پراکني کنند و موجبات آزار ديگران را فراهم سازند، بايد عذاب جهنّم را بچشند و آتش سوزان آن را تحمّل کنند. به تعبير مثنوي که از قرآن و روايات گرفته است:
آنچه ميکاري همه روزه بنوش آنچه ميبافي همه روز بپوش
اين سخنهاي چو مار و کژدمت مار و کژدم ميشود گيرد دمت
ميزان در قيامت
بر اساس تصريح قرآن کريم، اعمال آدميان در قيامت، با ميزان متناسب با خود سنجيده ميشود:
«وَ نَضَعُ الْمَوازينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيامَة»[17]
ميزان سنجيدن هر چيزى بايد متناسب با آن چيز باشد و همانطور که ميزان براى سنجش امور مادّى، ترازوست، ميزان در روز قيامت نيز، طبق فرمودۀ قرآن کريم، «حق» است: «وَ الْوَزْنُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازينُهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»[18]
به عبارت رساتر، خداى سبحان، در قيامت، اعمال آدميان را با «حق» مىسنجد و وزن هر عملى به مقدار حقّى است كه در آن است؛ به اين معنا كه هر چه عمل انسان بيشتر مشتمل بر حق باشد، به همان اندازه ارزش و اعتبار دارد و به تعبيري، وزن دارد. از اين جهت ميتوان گفت که عمل نيکو در آخرت، وزين است و عمل بد، چون مشتمل بر حق نيست، در قيامت وزنى ندارد.
طبق نقل برخي از روايات،[19] ميزان در قيامت، انبياء و اوصياء «عليهم السلام» هستند و اعمال انسانها با آنان سنجيده ميشود. بر اين اساس، ميتوان گفت: ميزان سنجش اعمال هر امّتي، پيامبر آن امّت و اوصياي او هستند و ميزان سنجش اعمال مردمان آخرالزّمان، حضرت خاتمالانبياء و ائمّۀ طاهرين«صلواتاللهعليهماجمعين» هستند، چنانکه در برخي روايات فرمودهاند: «نَحنُ الْمَوازِينَ الْقِسْطَ».[20]
حتي از آنجا که چهارده معصوم«صلواتاللهعليهم»، حقّ مطلق و عين حق و انسان کامل و مظهر تامّ فضايل اخلاقي و صفات نيکوي انساني هستند، ميتوان گفت: آن ذوات نوراني، ميزان سنجش اعمال، براي همۀ بشريّت، من الاوّلين و الآخرين، هستند و پروردگار متعال، حساب همۀ آدميان را با ايشان ميسنجد.
آنچه گفتن آن و تفکّر پيرامون آن، براي ما شيعيان، لذّتبخش و افتخارآميز است، اينکه ميزان اعمال ما، اميرامؤمنين علي«سلاماللهعليه» است، همانگونه که در زيارت ايشان ميخوانيم: «سَلَامُ عَلَى مِيزَانِ الْأَعْمَالِ».[21]
اميد فراوان داريم که پروندۀ اعمال ما، در قيامت و هنگام سنجش با آن امام بزرگوار، موجب روسفيدي ما در برابر ايشان و سربلندي مولايمان در پيشگاه خداوند و در برابر امّتهاي ديگر باشد، زيرا گناه ما، سرافکندگي امام و مقتداي ما را به همراه خواهد داشت.
تمسّک به سيرۀ اهل بيت«ع»، معيار ورود به بهشت و جهنّم
تفاوت اصحاب يمين و اصحاب شمال، ميزان تطابق و تناسب نامۀ اعمال ايشان با اهل بيت«سلاماللهعليهم» است. اگر قرآن کريم اصحاب يمين(کساني که نامۀ اعمالشان را به دست راست ميدهند) را سعادتمند و اصحاب شمال(کساني که نامۀ اعمالشان را به دست چپ ميدهند) را شوم و بدبخت ميداند، به علّت دوري و نزديکي اعمال آنان با اعمال و روش و منش اهل بيت«سلاماللهعليهم» است. يکي در اثر تمسّک به سيرۀ اهل بيت«سلاماللهعليهم» و عمل به آن، بهشتي ميشود و ديگري در اثر دوري از آن، به جهنّم ميرود.
بنابر اين لازم است همگان در اعمال خود بينديشند که تا چه حدّ کارهاي ايشان با اعمال و رفتار اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» تناسب دارد و اگر متناسب نيست، بايد زودتر چارهاي بينديشند؛ زيرا ناگهان مرگ فرا ميرسد و ديگر فرصتي براي جبران نميماند.
جامعۀ شيعي، بحمد الله از نظر عشق و علاقه به اميرالمؤمنين و حضرت زهرا و ساير حضرات معصومين«سلاماللهعليهم»، در سطح بسيار عالي و بالايي قرار دارد. از نظر شعار نيز نسبت به ايشان ابراز علاقۀ وافري دارند، امّا آنچه از اين دو مرتبه مهمتر و لازمتر است، ولي متأسّفانه کمتر به آن توجّه ميشود، پيروي عملي از ايشان است. عمل شيعيان، آنچنان که شايسته و بايسته است به سيره و روش اميرالمؤمنين علي«سلاماللهعليه» و ساير اهل بيت«سلاماللهعليهم» نميخورد. در نتيجه اگر عمل کسي با اعمال اهل بيت«سلاماللهعليهم» تناسب و تطابق نداشته باشد، نامۀ اعمال او ناقص است و لاجرم به سمت اصحاب شمال رفته و خواه ناخواه جهنّمي ميشود.
رستگاري، مرهون اعتقاد، شعار و عمل
بايد دانست که تنها عشق و محبّت به حضرت علي «سلاماللهعليه» و تنها شعار«اشهدآنّ عليّاً وليّ الله» انسان را بهشتي نميسازد. محبّت و دوستي به حضرات معصومين و اظهار ارادت به آن بزرگواران، لازم است، ولي براي سنگيني ميزان اعمال، کافي نيست. شعار و اظهار ارادت و شوق و صلوات، بسيار خوب، عالي و لازم است، امّا به تنهايي انسان را مستحقّ بهشت نميکند و او را تحت لواي حمد نميبرد. آنچۀ کفّۀ ميزان اعمال را سنگين و انسان را لايق بهشت ميکند، عمل است.
البته عمل تنها بدون اعتقاد و بدون شعار و اظهار محبّت هم فايده ندارد و کافي نيست. انسان بايد مانند اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» متديّن و ديندار باشد؛ به اين معنا که همۀ اعمال، عقايد، گفتار و کردار او با دين و موازين ديني تطبيق کند.
تشبّه به اهل بيت«سلاماللهعليهم» خصوصاً اميرالمؤمنين و حضرت زهرا«سلاماللهعليهما» موجب ميشود انسان به سوي بهشت گام بردارد و هرچه اين شباهت بيشتر باشد، مؤمن در قيامت به آنان نزديکتر است، زيرا اعمال او با اعمال ميزان سازگارتر است.
تناسب عمل با ميزان
همانطور که بيان شد، ترازوي قيامت، معصومين«سلاماللهعليهم» هستند. و معناي ميزان بودن ايشان آن است که اعمال ما را با اعمال ايشان ميسنجند. در نتيجه، اگر حجاب زنان، مانند حجاب حضرت زهرا«سلاماللهعليها» و همانگونه که قرآن از آنان انتظار دارد، چادر باشد، اگر اعتقاد، گفتار و کردار شيعيان مانند اعتقاد، گفتار و کردار حضرت زهرا«سلاماللهعليها» باشد، بهشتي ميشوند، و الاً اگر عمل آنان متناسب با ايشان نباشد، ترازوي اعمال وزن و اعتباري نخواهد داشت.
همگان مخصوصاً جوانان، بايد توجّه داشته باشند که نبايد به سادگي از کنار اين مطالب عبور کنند، و با شعارهايي احساسي مانند آنچه ميگويند: «همه غرق گناهيم و يک حسين داريم!» خود را بفريبند. محبّت امام حسين«سلاماللهعليه» نعمت بسيار بزرگ و ارزشمندي است، ولي معرفت نسبت به اعمال و خواستههاي امام حسين«سلاماللهعليه» برتر و والاتر است. در زيارت امام حسين«سلاماللهعليه» ميخوانيم:
«أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ أَقَمْتَ الصَّلَاةَ وَ آتَيْتَ الزَّكَاةَ وَ أَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَيْتَ عَنِ الْمُنْكَرِ»[22]
وقتي امام حسين«سلاماللهعليه» براي احياي دين و دستورات الهي به کربلا آمد تا اسلام را زنده کند، اگر ما با اعمال و رفتار خود، روي اسلام پا بگذاريم، چگونه ميتوانيم بگوييم: «غرق گناهيم و يک حسين داريم!» چگونه ميتوانيم بگوييم اعمال ما با ايشان تناسب و همخواني دارد؟! پا گذاشتن روي اسلام و قرآن نيز صرفاً به معناي نعوذ بالله گذاشتن همين پاي مادي روي قرآن نيست، که البته اين کار نوعي جنون و ديوانگي است، بلکه عمل نکردن به دستورات قرآن و بي توجّهي به آن، زير پا گذاشتن اين کتاب عزيز است. وقتي بيش از بيست آيه از قرآن کريم راجع به حجاب و عفاف سخن ميگويد، با عدم رعايت حجاب لازم، در حقيقت روي آيات آن پا گذاشته شده است. روي مرام و کردار حضرت زهرا«سلاماللهعليه» پا گذاشته شده و ديگر تناسبي در کار نيست.
آيات فراواني در قرآن کريم، دستور به اقامۀ نماز داده است، ولي اجتماع نسبت به نماز، بي اهميّت است، يعني قرآن را زير پا له کردهاند! بيش از صد آيه و هزار روايت، دستور به ايثار، گذشت، فداکاري، خدمت به خلق خدا و رعايت قانون مواسات ميدهند، وقتي به آنها عمل نشود، يعني زير پا له شدهاند. حتّي پيامبر اکرم«صلّياللهعليهوآلهوسلّم» فرمودهاند:
«مَنْ أَصْبَحَ لَا يَهْتَمُّ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِينَ فَلَيْسَ بِمُسْلِم»[23]
مگر کسي ميتواند مدّعي پيروي از پيامبر اکرم«صلّياللهعليهوآلهوسلّم» و اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» باشد، ولي در عمل هيچ شباهتي به آنان نداشته باشد؟ کسي که خودگرا و خودمحور است، چه تناسبي با حضرات معصومين«سلاماللهعليهم» دارد؟
عليرغم تمامي سفارشات ديني و اسلامي بر رعايت حال برادران مسلمان، کار به جايي رسيده است که نه تنها کسي به فکر حال ديگري نست، بلکه هر روز مشکل و مشقّتي براي يکديگر فراهم ميکنند.
مشکلات اقتصادي و اداري، از کجا سرچشمه ميگيرد؟
مشکلات اقتصادي که امروزه گريبانگير جامعه و مردم شده است، تقصير کيست؟ گرانيهاي کمر شکن که زندگي را براي مردم بسيار مشکل کرده است، تقصير کيست؟ آيا همۀ مشکلات، ناشي از اقدامات خصمانۀ غربيها است؟ آيا فقط دولت مقصّر است و تساهل و تسامح او کار را به اينجا رسانده؟ متأسّفانه بايد اذعان کرد که اين عوامل دست به دست هم داده و موجبات مشقّت و سختي تودۀ مردم را فراهم کرده است، امّا آيا خود مردم در حقّ يکديگر کوتاهي و ظلم نميکنند؟
از يک طرف تحريمهاي بيگانگان و فشارهاي خارجي، از جانب ديگر بيبرنامگي، سوء مديريت و ندانم به کاري دولت، مشکلات اقتصادي و گراني را به وجود آورده، ولي سوء استفادۀ برخي از تجّار و کسبه نيز باعث تشديد تورّم و گراني شده و مردم به خصوص قشر متوسط و ضعيف را در مضيقۀ شديد قرار داده است.
چرا ادارههاي ما کم کاري و بيکاري و بدکاري دارند و گره در کار مردم مياندازند؟! شلوغي دادگستري به خاطر چيست؟! دادگاهاي ما چرا اينقدر مصيبت براي مردم درست ميکنند؟! اين دعواها و اختلافات براي چيست؟! چرا دروغ و غيبت و تهمت و اهانت و حرمتشکني، عادي شده است؟!
آيا با وجود چنين وضعيتي، با حضرت علي«سلاماللهعليه» تناسب داريم؟ چنين روش و منشي در اجتماع، چگونه با سيره و روش رسول اکرم«صلّياللهعليهوآلهوسلّم» و حضرات معصومين«سلاماللهعليهم» سازگار است؟ چنين امّتي چگونه انتظار دارد در قيامت ميزان اعمال او، با ميزاني به نام علي«سلاماللهعليه» مطابقت داشته باشد؟
وظيفۀ مؤمنين در بحران اقتصادي
در شرايطي که جامعه با بحران معيشتي و اقتصادي مواجه است و مردم در تنگنا و مضيقه واقع شدهاند، همۀ مؤمنين وظيفه دارند از همديگر دستگيري کنند و در حدّ توان، در رسيدگي به مستمندان و به خصوص آبرومنداني که امروزه وضعيت معيشتي نامطلوبي دارند، کوشا باشند. در اين شرايط، کوتاهي مسئولان نبايد بهانه قرار گيرد و مانع کمک رساني مردم به همديگر شود.
حضرت زهرا«سلاماللهعليها» با آنکه فدک را در اختيار داشتند، ولي خود و خانواده تنها از دسترنج اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» ارتزاق ميکردند و همۀ درآمدهاي فدک را صرف امور مسلمين و فقرا و مستمندان ميکردند. حتّي بعضي از اوقات، غذاي مورد نياز خود را نيز انفاق ميفرمودند، چنانکه قرآن کريم ميفرمايد:
«وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْكيناً وَ يَتيماً وَ أَسيراً»[24]
مسلمانان نميتوانند در طول زندگي اينگونه رفتار کنند و البته اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» نيز چنين چيزي را از شيعيان نخواستهاند، بلکه ميفرمايند:
«أَلَا وَ إِنَّكُمْ لَا تَقْدِرُونَ عَلَى ذَلِكَ وَ لَكِنْ أَعِينُونِي بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سَدَادٍ»[25]
حضرت ميفرمايند: من از حلال نخوردم، شما از حرام نخوريد. من گذشت و ايثار و فداکاري کردم و حتّي نان جويي که به آن احتياج داشتم را به فقرا دادم، شما دست کم به يکديگر، در حدّ وسع و توان خود کمک کنيد.
وقتي کسي ميتواند به ديگري کمک کند، چرا خوددداري ميکند؟ چرا بسياري از جوانان، عزب و مجرّد هستند؟ عزوبت، ننگ جامعه است، چرا هرکس به اندازهاي که به فکر فرزندان خويش است به فکر فرزندان بقيه نيست؟ وقتي وضع چنين ميشود و مردم و مسئولان در زمينۀ رفع معضلات اقتصادي و رفع عزوبت و بيکاري، اقدام نميکنند، گناه و مفاسد اخلاقي فراوان ميشود و هرکس در ايجاد زمينۀ گناه و فساد، مقصّر است، در روز قيامت، در دود و آتشي که براي خود فراهم ساخته، گرفتار خواهد شد. قرآن کريم به مؤمنين سفارش ميکند که خودشان و اهل و عيالشان را از آتش جهنّم حفظ کنند، امّا در وضع فعلي به اين آيه هم عمل نميشود:
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْليكُمْ ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ»[26]
چرا مردم در امور اخروي زرنگ نيستند؟
بسيار جاي تعجب دارد که بسياري از انسانها نسبت به امور مادي و دنيوي، زرنگي و کياست خاصي به خرج ميدهند، امّا وقتي نوبت به بحث آخرت ميرسد، خود را به جهالت و ناداني ميزنند و در راه آن قدمي بر نميدارند و در واقع بسيار دچار زيان و خسارت ميشوند. شيخ بهايي(ره) در مثنوي «نان و حلوا» با زبانی دلنشین و آميخته با طنز، نصايح اخلاقي و آموزندهاي بيان کرده و مردم را به دينداري و دوري از دنياطلبي تشويق نموده است. او در يکي از اشعار آن کتاب، تعبير زيبايي به کار ميبرد و ميگوبد:
جمله سعیت بهر دنیای دنی است بهر عقبی، میندانی سعـی چیـست
از پی آن مـیدوی از جـان و دل وز پـی این ماندهای چون خَر بهگِل
در ره آن مـوشکـافی، ای شقـی در ره ایـن، کُـنـد فـهم و احمـقـي
حتّي گاهي انسانها نداي وجدان و نفس لوّامۀ خود را با توهمّات و تخيّلات، آمال و آروزي بيجا و وعدههاي دست نيافتني خاموش ميکنند. بايد توجّه داشت که شفاعت، حتمي و يقيني است، امّا اگر کسي بدون تلاش و بدون تناسب عمل، آرزوي برخورداري از شفاعت داشته باشد، آرزوي او بيجاست و از توهّم و تخيّل سرچشمه ميگيرد!
برخي از افراد تصوّر ميکنند که شفاعت يعني هر کاري خواستند در دنيا انجام دهند و از آخرت خود نگران و بيمناک نباشند، زيرا مدّعي محبّت اهل بيت«سلاماللهعليهم» هستند و ايشان از محبّين خود شفاعت ميکنند! آري آنان شفاعت ميکنند، امّا شفاعت شامل حال کسي ميشود که با ايشان تناسبي داشته باشد. صرف يک ادّعا و شعار که همه غرق گناهيم و يک حسين داريم، کسي مورد شفاعت واقع نميشود، شيعيان بايد اعمال خود را با امام حسين«سلاماللهعليه» بسنجند، اگر تناسبي وجود داشت، مشمول شفاعت آن حضرت خواهند شد و الاً درخواست شفاعت بدون تناسب، آنان را به جايي نميرساند.
پينوشتها
================
1. نهجالبلاغة، خطبه 20
2. کهف / 99
3. انعام / 128
4. يس / 53
5. الأماليللمفيد، ص 290
6. انبياء / 47
7. نحل / 93
8. زخرف / 44، تکاثر / 8، زخرف / 19، نمل / 56 و ...
9. واقعه / 46-41
10. سجده / 5 : «كانَ مِقْدارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ»
11.معارج / 4: «كانَ مِقْدارُهُ خَمْسينَ أَلْفَ سَنَةٍ»
12. أماليللمفيد، صص 275-274
13. مجمع البيان، ج 10، ص 531
14. الحاقه / 24
15. آل عمران / 182
16. عنکبوت / 64
17. انبياء / 47
18. اعراف / 8
19. بحارالأنوار، ج 7، ص 249
20. تفسير الصافي ج2 ص 18
21. المزار الکبير، ص 185
22. الکافي، ج 4، ص 574
23. الکافي، ج 2، ص 163
24. انسان / 8
25. نهج البلاغه، نامه 45
26. تحريم / 6