بسم الله الرّحمن الرّحيم
«رَبِّ اشْرَحْ لي صَدْري، وَ يَسِّرْ لي أَمْري، وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني، يَفْقَهُوا قَوْلي»
گمان به وقوع قيامت، مانع سقوط انسان
از منظر قرآن کريم، نه تنها يقين، بلکه ظن و گمان به وقوع قيامت نيز، يک نيروي کنترل کننده براي انسان و مانع سقوط او است:
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ ، وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفينَ ، الَّذينَ إِذَا اكْتالُوا عَلَى النَّاسِ يَسْتَوْفُونَ ، وَ إِذا كالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُمْ يُخْسِرُونَ ، أَ لا يَظُنُّ أُولئِكَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ ، لِيَوْمٍ عَظيمٍ»[1]
واي به کم فروش! واي به کسي که به حقّ خودش قانع نيست و زياده طلب و کم دهنده است. مگر آنان گمان نمىکنند كه در روزى بزرگ برانگيخته خواهند شد؟ آيا گمان ندارند که روز قيامتي هست؟
خطاب اين آيات شريفه، منحصر و مختص به کسبه و بازاريان نيست، بلکه شامل تمام کساني ميشود که به حقّ خود قانع نيستند. مثلاً کارمندي که انتظار دارد حقوق او زيادتر باشد و هميشه از کمبود حقوق گله ميکند، ولي در هنگام کار، کم کاري و بيکاري و بدکاري دارد، مشمول اين آيات خواهد بود.
قرآن شريف ميفرمايد: گمان به قيامت، انسان را کنترل ميکند، چه رسد به آنکه انسان يقين داشته باشد حقيقتاً عالم قبر و برزخ و قيامت وجود دارد. اعتقاد به معاد، يکي از مؤثرترين و کاربرديترين نيروهاي کنترل کننده براي انسان است؛ لذا علماي اخلاق و بزرگان دين، همواره به زنده نگه داشتن ياد معاد تأکيد و پافشاري داشته و دارند و توصيۀ ايشان اين است که انسان بايد در شبانه روز، چندين مرتبه به ياد مرگ، قبر و قيامت باشد.
نابودي عالم هستي، پس از نفخ صور اوّل
در جلسات قبل، راجع به مرگ، احتضار، قبر و برزخ مطالبي بيان شد و در اين جلسه، در مورد عالم پس از برزخ سخن خواهيم گفت.
از آيات قرآن کريم و نيز از روايات، استفاده ميشود که روزي عالم هستي نابود و عالم برزخ، تمام ميشود. در آن زمان، که معلوم نيست چند سال يا چند ميليون سال تا وقوع آن طول بکشد، به جز خداوند سبحان، هيچکس وجود ندارد و حق تعالي ميفرمايد:
«لِمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ»[2]
خداوند متعال خطاب ميکند: کساني که گردنکشي ميکردند و خود را قدرت محض ميدانستند، کجايند؟ فرعون منشها و کساني که ميگفتند: خانهام و سلطنتم، کجا هستند؟ سپس خود خداوند پاسخ ميدهد: احدي جز خداوند يگانۀ قهّار وجود ندارد.
به اين واقعه، نفخ صور اوّل ميگويند و در روايات اهل بيت«سلاماللهعليهم» آمده است که اسرافيل در صور يا شيپور خود ميدمد و تمامي عالم نابود ميشوند. قرآن کريم، نابودي عالم هستي پس از نفخ صور را چنين بيان ميفرمايد:
«وَ نُفِخَ فِي الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ إِلاَّ مَنْ شاءَ اللَّهُ»[3]
با نفخ صور، همۀ هستي ميميرند، الاّ کساني که خداوند سبحان ميخواهد. يعني کساني هستند که خداوند سبحان اراده فرموده است، در آن زمان نابود نشوند. در آيۀ ديگر ميفرمايد:
«كُلُّ شَيْءٍ هالِكٌ إِلاَّ وَجْهَهُ»[4]
امام صادق«سلاماللهعليه» در تفسير اين آيۀ شريفه ميفرمايند:
«نَحْنُ وَجْهُ اللَّهِ الَّذِي لَا يَهْلِكُ»[5]
آن چهارده نور مقدّس، در ازل، تجلّي ذاتي خداوند متعال بوده و تا ابد باقي خواهند بود و با نفخ صور نابود نميگردند. امّا ساير انسانها و نه تنها انسانها، بلکه تمام مخلوقات و موجودات و نيز عالم هستي يکپارچه نابود ميشوند.
«الْأَرْضُ جَميعاً قَبْضَتُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ السَّماواتُ مَطْوِيَّاتٌ بِيَمينِه»[6]
طبق اين آيۀ شريفه، در روز قيامت، زمين، يكسره و يکپارچه در قبضۀ قدرت خداوند تعالي است و آسمانها به دست پراقتدار او در هم پيچيده ميشوند؛ يعني عالم هستي نابود ميشود.
سپس، مدّت زماني طول ميکشد و نفخ صور ديگري واقع ميشود. فاصلۀ زماني بين اين دو نفخ صور، نزد ما معلوم نيست، امّا معلوم است که در آن مدّت، به جز خداوند متعال و اهل بيت«سلاماللهعليهم»، هيچ موجودي وجود ندارد و پس از گذشت هزاران يا ميليونها سال، ميکائيل در شيپور خود ميدمد و عالم هستي زنده ميگردد:
«وَ نُفِخَ فِي الصُّورِ فَجَمَعْناهُمْ جَمْعاً»[7]
پس از به وجود آمدن مجدّد عالم هستي و موجودات آن، قيامت بر پا ميشود. يعني عالَم و موجودات آن که نابود شده بودند، دوباره موجود و احياء ميشوند.
ماهيّت نابودي و احياي مجدّد عالم هستي
براي روشن شدن ماهيّت نابودي و احياي موجودات و عالم هستي در آستانۀ قيامت، ناچاريم از يک مثال استمداد کنيم.
از منظر قرآن کرم، انسان خليفة الله است و از اينرو، همانگونه که خداوند متعال، خالق است، انسان نيز ميتواند خالق باشد، با اين تفاوت که انسان، تنها در ذهن خود ميتواند چيزي خلق کند که به آن وجود ذهني گفته ميشود. هيچ انساني خالي از اين قوّه نيست و کسي نيست که نتواند در ذهن خود چيزي خلق کند، حتّي اگر بيسواد يا از کارافتاده باشد. خداوند متعال، وقتي اراده کند، با آن اراده، هرچه بخواهد ميشود، لذا حضرت باريتعالي خلاّق العليم است و هرچه بخواهد، فوراً خلق ميکند:
«وَ هُوَ الْخَلاَّقُ الْعَليمُ، إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ»[8]
انسان نيز به عنوان خليفة الله، ميتواند در ذهن خود، هرچه اراده کند، خلق نمايد و مخلوق ذهني، وابسته به انسان است که خالق آن ميباشد. يعني اگر کسي چيزي را در ذهن خود خلق يا تصوّر کند، به محض انصراف از آن، به طور کلّي آن را نابود ميسازد. و هنگامي که دو مرتبه به آن چيز توجّه پيدا کند، مجدّداً در ذهن او خلق و ساخته ميشود.
مثلاً اسم کسي احمد است و شما او را ميشناسيد؛ حال اگر احمد را تصوّر کنيد، وجود ذهنيِ احمد به تمام معنا در ذهن شما شکل ميگيرد. تا وقتي به او توجّه داريد، احمد هست، ولي به محض اينکه از او صرفنظر کنيد، احمدِ در ذهن، به طور کلّي نابود ميشود و با توجّه مجدّد، احمدِ در ذهن، موجود ميشود.
نکتۀ قابل توجّه آنکه، وجود ذهني احمد، همان احمد است، در حالي که خود احمد نيست، زيرا با صرفنظر از او، نابود ميشود. غير از احمد هم نيست، زيرا در لحاظ دوّم، همان احمد، به تمام معنا در ذهن ميآيد. پس ماهيّت احمدِ در ذهن چيست؟ بايد بگوييم: «مثل» احمد است.
همين جريان که در ذهن انسان اتفاق ميافتد، در رابطه با خداوند متعال، در عالم وجود اتفاق ميافتد:
«إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ»
به تعبير بزرگان، اين «كُنْ»، کنِ ايجادي است؛ به اين معنا که پروردگار عالم اراده ميکند و عالم ايجاد ميشود يا پروردگار عالم اراده ميکند و عالم نابود ميشود.
نفخ صور اسرافيل و ميکائيل نيز به همين معناست که با ارادۀ پروردگار، عالم هستي نابود ميشود و بعد از شايد هزاران سال، دوباره اراده ميکند و عالم موجود ميگردد. عالمي که مجدّدا ايجاد ميشود، خود عالم قبلي نيست، همانگونه که غير آن هم نيست، بلکه «مثل» آن عالم است. همان که در آخر سورۀ يس، با تعبير زيبايي ميفرمايد:
«أَ وَ لَيْسَ الَّذي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِقادِرٍ عَلى أَنْ يَخْلُقَ مِثْلَهُمْ بَلى وَ هُوَ الْخَلاَّقُ الْعَليمُ»[9]
آيا خدا نميتواند اين عالم را دوباره موجود کند؟ بلي، ميتواند. وقتي اراده ميکند، عالم وجود دوباره موجود ميشود.
قرآن کريم در آيۀ ديگري ميفرمايد: منکران معاد تعجّب ميکنند از اينکه چگونه معاد جسماني واقع ميشود؟ سپس پاسخ ميدهد که خداوند قادر متعال، نه تنها ميتواند همۀ موجودات را پس از مرگ زنده کند، بلکه خط هاي سر انگشتان انسان را نيز زنده ميکند:
«بَلى قادِرينَ عَلى أَنْ نُسَوِّيَ بَنانَهُ»[10]
اين آيۀ کريمه، يکي از معجزات تکويني و تشريعي بزرگ قرآن کريم است. زيرا در روي کرۀ زمين، خطوط سر انگشتان هيچ انساني، شبيه انگشتان ديگري نيست و حتّي خطوط سرانگشت دو قلوها نيز متفاوت است. و در احياي مجدّد، آن خطوط نيز باز احيا ميگردد.
پس از آنکه با ارادۀ خداوند سبحان، عالم نابود ميشود: «فَصَعِقَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ»، و خداوند يا اهل بيت پاسخ ميدهند که همه چيز متعلّق به خداوند يکتا و قهّار است: «لِمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ»، و زماني ميگذرد، باز خداوند متعال اراده ميکند و فوراً دوباره عالم را ايجاد ميفرمايد. عالمي که مجدّدا ايجاد ميشود، همان عالَم قبلي است، امّا خودش نيست و غير آن هم نيست، بلکه «مثل» آن است.
وقتي خداوند قادر، اراده کند، عالمي که به طور کلي نابود شده است، باز همان عالم به تمام معنا و به طور کلّي زنده ميشود. اين زنده شدن مجدّد، به معناي معاد است. قرآن کريم ميفرمايد:
«يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ»[11]
معاد روحاني و جسماني
همانگونه قبلاً نيز بيان شد، ما دورنمايي بيشتر از معاد نداريم و نميتوانيم حقيقت آن را درک کنيم، ولي با توجّه به آنچه قرآن کريم فرموده يا در روايات اهل بيت آمده است، ميتوانيم برداشتهايي داشته باشيم. در خصوص روحاني يا جسماني بودن معاد نيز بايد بگوييم: عقيدۀ اسلام و تشيّع، آن است که معاد، هم جسماني و هم روحاني است و اعتقاد به معاد روحاني يا معاد جسمانيِ فقط، غلط است.
در معاد، انسانها مانند دنيا، از جسم و روح برخوردارند؛ يعني اهل بهشت و اهل جهنّم، هم لذت يا الم روحي دارند و هم لذت يا الم جسمي. مثلاً بهشتيان علاوه بر برخورداري از نعمتهاي جسمي نظير حورالعين و انواع خوردني و آشاميدني، از نعمتهاي معنوي و روحي مانند ملاقات با خدا و اهل بيت«سلاماللهعليهم» نيز لذّت ميبرند.
جهنّميان نيز افزون بر آنکه از نظر روحي به شدّت معذّبند و توسّط ملائکه و خداوند، با جملاتي نظير: «ذلِكَ بِما قَدَّمَتْ أَيْديكُمْ»[12]، براي افتادن به جهنّم سرزنش ميشوند، عذاب جسمي دارند و مثلاً پوست بدن آنان ميسوزد و مجدّداً به جاي آن پوست تازه قرار ميگيرد تا عذاب شوند: «كُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْناهُمْ جُلُوداً غَيْرَها»[13]
در اين خصوص نيز مراجعه به مثال قبلي، براي فهم بيشتر موضوع مفيد است؛ وقتي انسان، احمد را در ذهن خود خلق يا تصوّر ميکند، احمد موجود در ذهن، مثل خود احمد، مرکّب از روح و جسم است و هيچگاه نميشود که آن احمدي که در ذهن انسان خلق ميشود، روح بدون جسم يا جسم بدون روح باشد. خلق مجدّد و احياي مجدّد عالم هستي پس از نفخ دوّم هم به همين صورت است؛ يعني مثل عالم هستي و مثل موجودات، دوباره خلق ميشود و در خصوص انسانها، همانطور که در دنيا مرکّب از جسم و روح بودهاند، در قيامت و در احياي مجدّد نيز مرکّب از جسم و روح خواهند بود.
ترکيب جسم و روح در قيامت
در مورد نحوۀ ترکيب جسم و روح که دو جنس متضاد هستند، بحثهاي زيادي بين دانشمندان علوم اسلامي مطرح شده است. از جمله فلاسفه، مباحث زيادي بيان کردهاند تا نحوۀ ترکيب اين دو را بدانند، امّا جز خداوند متعال، کسي نميداند جسم و روح، چگونه با هم ترکيب شده و آميختهاند. ولي به هرحال، مرکّب بودن انسان از جسم و روح، نزد همه آشکار است. در قيامت نيز وقتي انسانها برانگيخته ميشوند، باز مرکّب از روح و جسم هستند که به تعبير قرآن، حتّي خط هاي سر انگشتان آنان نيز احيا ميشود.
اثبات و بيان خصوصيّات معاد، معجزۀ بزرگ قرآن
گرچه بين عالم مادّي دنيا و عالم آخرت، تفاوتهاي فراواني وجود دارد، امّا در خلق دوبارۀ عالم در قيامت، همه چيز «مِثل» عالم در دنيا است. نظير تصور ذهني که از «احمد» بيان شد و خلق دوبارۀ آن که مثل احمد است.
قرآن کريم، تمام شبهات را با کلمۀ «مِثْلَهُمْ» جواب داده است!
به راستي قرآن معجزۀ جاويدي براي نبوّت پيامبر خاتم«صلّياللهعليهوآلهوسلّم» است که يک نفر انسان درس نخوانده و «اُمّيّ»[14] که در ميان جامعهاي بيسواد زندگي ميکرده است، چنين کتابي بياورد که «تِبْياناً لِكُلِّ شَيْءٍ»[15] است و با بيان يک کلمه، بسياري از شبهات پيرامون معاد و قيامت را پاسخ دهد.
قرآن کريم، با عباراتي موجز، بسياري از مشکلات علمي، فلسفي و اعتقادي را پاسخ داده است و تفاوت آن با کتابهاي ديگر در آن است که مثلاً صدرالمتألهين وقتي ميخواهد در کتاب اسفار، معاد را با حرکت جوهري اثبات کند، يک کتاب قطور دربارۀ آن مينويسد، ولي قرآن کريم با يک کلمۀ «مِثْلَهُمْ» کار را تمام ميکند. اين نحوۀ بيان، از معجزات بزرگ قرآن کريم است.
همچنين قرآن کريم با بيان برخي از مشخّصات معاد، مانند احياء خطوط سر انگشتان، روييدن پوست جديد پس از سوختن پوست در جهنّم، ملاقات با خداوند متعال و ... بر معاد جسماني و روحاني تأکيد و تصريح ميکند.
البته قرآن کريم معجزات فراوان ديگري نيز دارد که افرادي مانند طنطاوي، آيات بسياري را در مورد علوم طبيعي و ... از آن استخراج کردهاند.[16] ولي در باب قيامت، دقّت کافي و لازم نشده است. توجّه به همين آيات کوتاه، مانند «بَلى قادِرينَ عَلى أَنْ نُسَوِّيَ بَنانَهُ» و کلمۀ «مِثْلَهُمْ» ميتواند شبهات و سؤالات فراواني را پاسخ گويد. ولي متأسّفانه کمتر به آنها توجّه شده است.
شبهۀ آکل و مأکول، يکي از موضوعات و شبهات مهم در مورد قيامت ميباشد که بسياري از افراد و بزرگان، سعي کردهاند به آن پاسخ دهند، ولي توجّه و دقّت در يک کلمۀ قرآن، مانند «مِثْلَهُمْ» باعث ميشود اين شبهۀ مهم، سالبۀ به انتفاع موضوع گردد.[17]
کمي تدبّر در وضعيّت انسان و اينکه او به عنوان يک موجود بسيار ضعيف، ميتواند در ذهن خود چيزي خلق کند و سپس نابود کند و مجدّداً آن را بسازد، ميتواند راهي به سوي شناخت قدرت مطلق حق تعالي باشد. وجود ضعيف انسان، تصوير موجودي ضعيف را ايجاد ميکند، ولي پروردگار عالم، وجودي قوي و قدرمند و به عبارت قرآن کريم، «ذُو الْقُوَّةِ الْمَتينُ»[18] است:
وقتي وجود قوي است، موجود آن نيز قوي است و آثار حيات بر آن هويدا و پيدا خواهد بود.
پس از خلقت مجدّد عالم هستي و احياء عالَم، خداوند متعال همۀ موجودات را گرد هم جمع ميکند: «وَ نُفِخَ فِي الصُّورِ فَجَمَعْناهُمْ جَمْعاً»، البته در مورد اينکه کجا چنين اجتماع عظيمي تشکيل ميشود، مطلب خاصّي نميدانيم؛ اينکه چگونه همۀ انسانها از زمان خلقت آدم«عليهالسّلام» تا قيامت، در يک مکان جمع ميشوند، به راحتي قابل فهم نيست، ولي اين را ميدانيم که چنين کاري، براي خداوند متعال، سهل و آسان است و با ارادۀ الهي، به راحتي چنين امري شکل ميگيرد و همه يکجا جمع و محشور ميشوند:
«إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ»
تفکيک نيکوکاران و بدکاران در صحنۀ قيامت
در مورد اينکه خوبان و بدکاران چگونه از هم مشخّص ميشوند، قرآن کريم ميفرمايد: مجرمان از چهرههايشان شناخته مىشوند.
«يُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسيماهُمْ»[19]
در روايات نيز آمده است که اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» با سعۀ وجودي خود، به صف محشر ميآيند و شيعه را از غير شيعه تميز ميدهند. صورتهاي شيعيان سفيد و درخشنده است و ملائکه احترام خاصّي براي ايشان قائل هستند. اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» شيعيان را زير لواي حمد و در کنار حوض کوثر ميبرند. حوض کوثر، حقيقت حضرت زهرا«سلاماللهعليها» است و اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» ساقي آن است. شيعيان به دست مبارک آن حضرت از آب کوثر سيراب ميشوند. اگر کسي آب کوثر را بنوشد، هرگونه زشتي و بدي از وجود او پاک ميشود؛ اگر سياه است، سفيد ميشود، اگر پير است جوان ميگردد، اگر بيمار است سلامتي مييابد، اگر ناقص العقل است، عقل او کمال پيدا ميکند و خلاصه هرگونه بدي و زشتي، با خوردن آب کوثر از وجود انسان پاک ميگردد و يک انسان به تمام معنا ميشود.
قيامت با تمام سختيهايش، براي چنين انساني به مثابۀ يک لحظۀ گذراست و پس از آن، با جواز اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» و پشت سر ايشان با يک چشم برهم زدن، به بهشت وارد ميشود.[20]
همانگونه که نيکوکاران و شيعيان اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» با درخشندگي چهرههايشان شناخته مي شوند، بدکاران و منکران ولايت نيز با چهرههايشان شناخته ميشوند. چنانکه قرآن کريم، سيماي مجرمان را نشانگر بدي و زشتي آنان ميداند. در حقيقت وقتي در پيشاني کسي مُهر و نشان ولايت نباشد، اهل جهنّم خواهد بود:
«نَحْنُ نُوقَفُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ بَيْنَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ فَمَنْ يَنْصُرُنَا عَرَفْنَاهُ بِسِيمَاهُ فَأَدْخَلْنَاهُ الْجَنَّةَ، وَ مَنْ أَبْغَضَنَا عَرَفْنَاهُ بِسِيمَاهُ فَأَدْخَلْنَاهُ النَّار»[21]
قرآن شربف در مورد بدکاران ميفرمايد: موهاي سر و پاهايشان را ميگيرند و آنها را به جهنّم پرتاب ميکنند:
«فَيُؤْخَذُ بِالنَّواصي وَ الْأَقْدامِ»[22]
بدکاران بايد در آتش جهنّمي که خود تهيه کردهاند، بسوزند و چارهاي جز سوختن ندارند. به راستي که عذاب جهنّم دشوار است و يک لحظه از آن، به اندازۀ هزاران سال سختي و رنج به همراه دارد.
زمينهسازي شفاعت در دنيا
خوشا به حال کساني که در طول شبانه روز، مرتّباً به ياد قيامت و معاد هستند و با اصلاح کارها و امور روزمرّه، خود را براي آن شرايط دشوار و سخت آماده ميکنند. اگر کسي در دنيا با اعتقاد کامل، به اصلاح امور دنيا و آخرت بپردازد و خود را در مسير ولايت اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» و حضرات معصومين«سلاماللهعليهم» قرار دهد، در آن روز سخت، با شفاعت اهل بيت«سلاماللهعليهم» نجات خواهد يافت، ولي اگر کسي خود را در مسير آنان قرار ندهد، چگونه انتظار دارد در روز محشر، در مسير شفاعت ايشان واقع شود؟
پربار کردن نعمتهاي بهشتي يا برافروختن آتش جهنّم، به دست خود انسان و در دنياست. انسانها با اعمال و رفتار خود، مانند نماز، روزه، صدقات، نيکي به مردم، انجام امور خير، خدمت به خلق، رابطۀ مداوم و توجّه هميشگي به خداوند و ... ميتوانند بهشت را براي خود فراهم آورند که در سايۀ شفاعت اهل بيت«سلاماللهعليهم» به آن دست يابند، يا با ظلم و ستم و ترک اوامر الهي و ... جهنّمي را براي خود بسازند که شنيدن سختي و عذاب آن نيز انسان را دچار ترس و وحشت ميکند.
پينوشتها
===================
[1][1]. مطففين / 5-1
2. غافر / 16
3. زمر / 68
4. قصص / 88
5. التوحيد (للصدوق)، ص 150
6. زمر/ 67
7. کهف / 99
8. يس / 82-81
9. يس / 81
10. قيامت / 4
11. ابراهيم / 48
12. آل عمران / 182
13. نساء / 56
14. اعراف / 157
15. نحل / 89
16. ر.ک: التفسير الوسيط للقرآن الكريم (الطنطاوي)
17. ر.ک: معاد در قرآن(از تأليفات معظّم له)، صص 82-73
18. ذاريات / 58
19. الرحمن / 41
20. ر.ک: الغدير، ج 2، صص 460-453
21. شواهد التنزيل، ج 1، ص 263
22. الرحمن / 41