عنوان: حديث سي و چهارم: عواقب ترجیح تمایلات نفسانی بر دستورات الهی
شرح:

بِسْمِ‏ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم‏

«رَبِّ اشْرَحْ لي صَدْري‏ وَ يَسِّرْ لي أَمْري وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني يَفْقَهُوا قَوْلي‏»

 

مرحوم کلینی«رحمت‌الله‌علیه» در جلد دوم اصول کافی، روایتی نقل کرده که نظیر آن در روایات وجود دارد. امّا به جهت تأکید فراوانی که از سوی خداوند متعال در این روایت به کار برده شده، برای بحث این جلسه انتخاب گردیده است.

در این روایت شریف، امام باقر«سلام‌الله‌علیه»، از قول مبارک رسول خدا«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» و آن حضرت از قول خداوند تبارک‌وتعالی نقل می‌کنند:

«يَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي وَ عَظَمَتِي وَ كِبْرِيَائِي وَ نُورِي وَ عُلُوِّي وَ ارْتِفَاعِ مَكَانِي لَا يُؤْثِرُ عَبْدٌ هَوَاهُ عَلَى هَوَايَ إِلَّا شَتَّتُّ عَلَيْهِ أَمْرَهُ وَ لَبَّسْتُ عَلَيْهِ دُنْيَاهُ وَ شَغَلْتُ قَلْبَهُ بِهَا وَ لَمْ أُؤْتِهِ مِنْهَا إِلَّا مَا قَدَّرْتُ لَهُ وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي وَ عَظَمَتِي وَ نُورِي وَ عُلُوِّي وَ ارْتِفَاعِ مَكَانِي لَا يُؤْثِرُ عَبْدٌ هَوَايَ عَلَى هَوَاهُ إِلَّا اسْتَحْفَظْتُهُ مَلَائِكَتِي وَ كَفَّلْتُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِينَ رِزْقَهُ وَ كُنْتُ لَهُ مِنْ وَرَاءِ تِجَارَةِ كُلِّ تَاجِرٍ وَ أَتَتْهُ الدُّنْيَا وَ هِيَ رَاغِمَةٌ»[1]

خداى عزوجل می‌فرمايد: سوگند به‌عزّت و جلال خودم و بزرگى و كبريایم و نور و برترى مقامم كه هيچ بنده‌ای تمایل و دلخواه خود را بر دلخواه من مقدم ندارد، مگر اينكه كارش را پريشان می‌كنم و دنيايش را درهم و ویران می‌سازم، و دلش را به آن مشغول می‌كنم، و از دنيا به جز آنچه برايش مقدر كرده‏ام، به او نمی‌دهم. و سوگند به‌عزّت و جلال و بزرگى و نور و برترى و بلندى مقامم كه هيچ بنده‌ای نیست که دلخواه مرا بر خود مقدم ندارد، مگر آنكه فرشتگان من از او نگاهبانى كنند، و آسمان‌ها و زمين‌ها متكفّل رزق و روزى او می‌شوند. و در تجارت هر تاجرى، پشتيبان و نگران او خواهم بود، و دنيا هم در حالى كه او نمی‌خواهد، به‌جانب او رو می‌كند.

این روایت از قدسّیات است و چندین تأکید دارد. نقل قول ولایت از نبوّت، نوعی تأکید است، چنان که روایت پیامبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» از قول خداوند سبحان تأکید دیگری است. قسم‌های خداوند در روایت نیز نشانۀ تأکید است. این قسم‌ها شبیه قسم‌های سورۀ شمس است. در آن سوره، ابتدا خداوند متعال، یازده سوگند یاد می‌کند، سپس می‌فرماید: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها، وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها»[2].

در این روایت نیز خداوند سبحان به عزت و جلالش قسم خورده، به عظمتش قسم خورده، به ذات کبریایی و به جبروت خود قسم خورده، سپس فرموده است: اگر انسان تابع هوا و هوس باشد و هواهای نفسانی را بر متابعت از خدای تعالی ترجیح دهد، گرفتار چند بلا خواهد شد؛ بلای اوّل اینکه: «شَتَّتُّ عَلَيْهِ أَمْرَهُ»؛ یعنی کارهای او را آشفته و بی ‌سر و سامان می‌کنم. چند بلای دیگر نیز در همین راستاست. چنان‌که می‌فرماید: دنياي او را به هم می‌ریزم و دلش را به آن مشغول می‌كنم و از دنيا به جز آنچه برايش مقدر كرده‏ام، به او نمی‌دهم.

در واقع می‌فرماید: شخص هوس‌باز، مشمول قهر و غضب خداوند سبحان می‌شود و خداوند، کار او را پراکنده و آشفته می‌سازد، که این هم تأکید دیگری افزون بر تأکیدهای قبلی است. یعنی خداوند متعال با این همه تأکید می‌فرماید: کسی که اهل هوا و هوس است، دنیای او پر از گرۀ کور می‌شود و هر گره‌ای که باز می‌شود، گرۀ دیگری در زندگی‌اش بسته خواهد شد و به‌طور کلي زندگي او روي برکت و گشايش را نخواهيد ديد.

قرآن کريم، در آيه‌اي، زندگى ناخوش و همراه با سختي و تنگي را نتيجۀ غفلت از ياد خدا مي‌داند. مي‌فرمايد: «مَنْ أَعْرَضَ‏عَنْ ذِكْري فَإِنَّ لَهُ مَعيشَة ضَنْكاً»[3]؛ هرکه از خدا و ذکر او رويگردان است، به عبارت ديگر، هركس تابع خواهش‌هاي نفساني است و به خداوند توجه ندارد، دچار زندگي سختي خواهد شد که با دلهره، پريشاني و اضطراب خاطر، عجين است. حتي ممکن است ثروت، قدرت و امكانات دنيوي داشته باشد، امّا گره‏هاى درهم پيچيده‏اى سراسر زندگى او را فرامي‌گيرد و توان گشودن گره‌ها را نخواهد يافت.

بعضی افراد واقعاً در مسائل زندگی سردرگم شده و به درد «چه کنم، چه کنم» مبتلا هستند. کار این افراد و مشکلات آنها به هیچ وجه، جمع نمی‌شود. گره‌های آنها باز نمی‌شود، یا اگر باز شود، گرۀ محکم دیگری بسته خواهد شد. امّا اگر به‌جای هوا و هوس، به معنویّات رو بیاورند و به فکر خدا و آخرت باشند، کارهای آنها جمع و جور می‌شود.

در روایت دیگری از قول امام صادق«سلام‌الله‌علیه» آمده است: «مَنْ أَصْبَحَ وَ أَمْسَى وَ الدُّنْيَا أَكْبَرُ هَمِّهِ جَعَلَ اللَّهُ تَعَالَى الْفَقْرَ بَيْنَ عَيْنَيْهِ وَ شَتَّتَ أَمْرَهُ وَ لَمْ يَنَلْ مِنَ الدُّنْيَا إِلَّا مَا قَسَمَ اللَّهُ لَهُ وَ مَنْ أَصْبَحَ وَ أَمْسَى وَ الْآخِرَةُ أَكْبَرُ هَمِّهِ جَعَلَ اللَّهُ الْغِنَى فِي قَلْبِهِ وَ جَمَعَ لَهُ أَمْرَهُ»[4]

یعنی اگر همّ و غمّ کسی، شبانه‌روز فقط دنیا باشد، به فقر و فلاکت مبتلا شده، زندگی‌اش بی‌سر و سامان و مثل کلاف سردرگم خواهد شد. در مقابل، آنکه همّت اصلی‌اش در شبانه‌روز، آخرت باشد، خداوند متعال به وی غنای قلبی می‌بخشد و کارهایش را اصلاح می‌کند.

به هر حال، کسی که تابع هوا و هوس و طالب دنیا باشد و تمایلات نفسانی را بر امور معنوی ترجیح دهد، کارهاي زندگی‌اش پراکنده است و جمع نخواهد شد. چنین شخصی به همان تمایلات و اهداف دنیوی و آمال و آرزوهایش نیز نمی‌رسد، در حالی که عمر خود را بیهوده برای دویدن به دنبال آن تمایلات نفساني صرف می‌کند.

بی جهت نیست که پیامبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم»، نفس انسان را دشمن‌ترینِ دشمنان او می‌دانند: «أَعْدَى عَدُوِّكَ‏ نَفْسُكَ الَّتِي بَيْنَ‏ جَنْبَيْكَ»‏[5]. امام صادق«سلام‌الله‌علیه» نیز فرمودند: از هواهاى نفسانى خود بترسيد و بر حذر باشيد، همان‌طور که از دشمنان خویش حذر مي‌كنيد، زيرا دشمنیِ هیچ دشمنی براى مردم، بیشتر از هواهاى نفسانی آنها نیست. البته امام«سلام‌الله‌علیه» دشمنی و خسارت بیهوده‌گویی و محصول بی فایدۀ زبان را نیز به همان اندازه می‌دانند: «احْذَرُوا أَهْوَاءَكُمْ كَمَا تَحْذَرُونَ أَعْدَاءَكُمْ فَلَيْسَ شَيْ‏ءٌ أَعْدَى لِلرِّجَالِ مِنِ اتِّبَاعِ أَهْوَائِهِمْ وَ حَصَائِدِ أَلْسِنَتِهِمْ‏»[6].

این دشمن، انسان را گرفتار می‌کند و سبب می‌شود زندگی‌ گره بخورد و در هم بپیچد. در قدیم وقتی می‌خواستند کسی را نفرین کنند، به او می‌گفتند: الهی نان بدود و آب بدود و تو به دنبالش. عبارت «شَتَّتُّ عَلَيْهِ أَمْرَهُ» نیز معنای همین نفرین را دارد. گاهی خواهش‌ها و تمایل‌ها می‌دود و انسان به دنبال آن می‌دود و بالأخره هیچ کدام به هم نخواهند رسید. از امام کاظم«سلام‌الله‌علیه» روايت شده است که: «اتَّقِ الْمُرْتَقَى السَّهْلَ إِذَا كَانَ مُنْحَدَرُهُ وَعْراً»[7]؛ بپرهيز از نردبانى كه بالا رفتنش آسان و پائين آمدنش دشوار است.

توجه به نفس و هواهای نفسانی و نیز توغّل در دنیا و مادیّات، انسان را به جايگاه پستي مي‌کشاند که در آن به  همّ‌وغم تمام نشدنی و آمال و آرزوهای بی‌جا و دست نیافتنی، دچار مي‌گردد.

پیامبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» در حدیثی می‌فرمایند: «مَنْ أَصْبَحَ وَ الدُّنْيَا أَكْبَرُ هَمِّهِ‏ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْ‏ءٍ وَ أَلْزَمَ قَلْبَهُ أَرْبَعَ خِصَالٍ هَمّاً لَا يَنْقَطِعُ عَنْهُ أَبَداً وَ شُغُلًا لَا يَنْفَرِجُ مِنْهُ أَبَداً وَ فَقْراً لَا يَبْلُغُ غِنَاهُ أَبَداً وَ أَمَلًا لَا يَبْلُغُ مُنْتَهَاهُ أَبَدا»[8]

کسی که شبانه روز به فکر دنیا باشد، خدا به او اعتنا ندارد و به چهار بلا مبتلا می‌گردد که یکی از آنها آرزوهای دست نیافتنی است که تمامی هم ندارد.

امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» می‌فرمایند: «إِنَّمَا أَخَافُ عَلَيْكُمُ اثْنَتَيْنِ اتِّبَاعَ الْهَوَى وَ طُولَ الْأَمَلِ أَمَّا اتِّبَاعُ الْهَوَى فَإِنَّهُ يَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ وَ أَمَّا طُولُ الْأَمَلِ فَيُنْسِي الْآخِرَةَ»[9]؛ من از دو چیز دربارۀ شما خیلی خوف دارم؛ یکی پیروی از هوا و هوس و دیگری، آمال و آرزوهای بی‌جا و دست نیافتنی است. بعد می‌فرمایند: پیروی از هوا و هوس، باعث می‌شود انسان مقابل حق بایستد و آرزوی طولانی، آخرت را از یادش می‌برد.

کسي که هواهاي نفساني را بر خواست خدا ترجيح دهد، يعني کسي که بگويد: دلم مي‌خواهد چنين کنم و از دستورات الهي غفلت ورزد، شبانه‌روز مثل کرم ابریشم در هوس‌ها و در آرزوهای بی‌جا می‌غلطد و به دور خود می‌تند تا جانش گرفته شود. خدا نکند بنده‌ای مشمول قهر و غضب خدا شود و خداوند سبحان اراده نماید که امورش اصلاح نگردد، چنین کسی یک عمر مثل همان کرم ابریشم به دور خود می‌تند تا بمیرد.

کسی که به هوا و هوس اهمیّت می‌دهد، نظیر آن چوپانی است که یک کوزۀ روغن بالای سرش گذاشته بود. هوس و آرزو، وجودش را فرا گرفت. باخود گفت: فردا این کوزۀ روغن را می‌فروشم و با پول آن گوسفند می‌خرم. کم‌کم گوسفند می‌زاید و پس از مدتی صاحب چند گوسفند می‌شوم و بعد گلّه‌دار خواهم شد، سپس همسر و خانه پیدا می‌کنم و تشریفاتی فراهم می‌کنم. در آن موقع، نوکری خواهم داشت و اگر آن نوکر از اوامر من تمرّد کرد، با چوب بر سر او می‌کوبم. همان‌طور که  در آن آمال و آرزوهایش غرق بود، چوبی که در دست داشت را بلند کرد که مثلاً بر سر نوکر بزند، چوب به کوزۀ روغن خورد و افتاد و شکست و روغن‌ها بر زمین ریخت. یعنی آرزوها و هوس‌های چوپان نقش بر زمین شد.

وقتی انسان خدا را در زندگی نداشته باشد، هوا و هوس، جای خدا را در دل او اشغال مي‌کند، افکار بیهوده، سراسر وجودش را می‌گیرد و راه رهایی از آن نمی‌یابد. اگر هوا و هوس، هیچ مصیبتی به جز همین که می‌فرمایند: «شَتَّتُّ عَلَيْهِ أَمْرَهُ» در پی نداشت، بس بود که انسان مراقب باشد هوسی نشود.

همان‌طور که بيان شد، پیامبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» می‌فرمایند: «مَنْ أَصْبَحَ وَ الدُّنْيَا أَكْبَرُ هَمِّهِ‏ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْ‏ءٍ»[10]؛ یعنی کسی که تمام همتّش دنیا باشد، خدا دیگر اعتنایی به او ندارد. بي‌اعتنايي خداوند به بنده، همان«شَتَّتُّ عَلَيْهِ أَمْرَهُ» است. زيرا وقتی خداوند اعتنا به کسی نداشته باشد، خود‌به‌خود کارهایش پراکنده و آشفته می‌گردد و امورش اصلاح نخواهد شد. توفیق از چنین کسی سلب می‌شود، دست عنایت خداوند سبحان از روی سرش برداشته می‌شود و همین مقدار برای بدبختی او کافی است. به جای توفیق، خذلان دارد و به جای پیشرفت معنوی، دچار سقوط می‌شود، به جای اینکه خدا در زندگیش حکم‌فرما باشد و نور خدا را به نظاره بنشیند، هوا و هوس بر وی غالب می‌گردد.

چشم و گوش و زبان چنین شخصی تابع دلش و دلش پر از آمال و آرزو و هوس‌های بیهوده است. نه تنها خدا را ندارد، بلکه مظهر قهر خداست و بدبختی روی بدبختی او می‌آید. امام صادق«سلام‌الله‌علیه» فرمودند: «لَا تَدَعِ النَّفْسَ وَ هَوَاهَا، فَإِنَّ هَوَاهَا فِي رَدَاهَا وَ تَرْكُ النَّفْسِ وَ مَا تَهْوَى أَذَاهَا وَ كَفُّ النَّفْسِ عَمَّا تَهْوَى دَوَاهَا»[11]؛ نفس سركش را به ميل و خواهش خود رها نكن، زيرا كه نابوديش در تمايل آن است. رها سازي نفس به آنچه مي‌خواهد، براى آن درد، و جلوگيرى آن، از آنچه مي‌خواهد، درمان آن است.

افرادی که دچار دوستي‌ها و عشق‌های هوسی می‌شوند، که البته عشق نیست، نوعی نادانی و سفاهت است، شبانه‌روز در فکر رسیدن به هوا و هوس خود هستند و آرزوهای دست نیافتنی در سر خويش می‌پرورانند و به هیچ‌جا هم نمی‌رسند. اگر از وقت و فکر خویش در جایگاه مناسب استفاده کنند، می‌توانند با تحصیلات عالی، برای جامعه افرادی مفید و مؤثر باشند، می‌توانند متخصّص شوند و باعث آبرو و افتخار برای پدر و مادر خود گردند، امّا تمام فکر و نیروی خود را صرف رسیدن به دوست ناباب می‌کنند و در نهایت به نتیجۀ مطلوب نیز نخواهند دست یافت.

قرآن کریم، يکي از حسرت‌‌های انسان در قیامت را دوستی او با افراد گمراه و صرف وقت براي آنها برمي‌شمرد: «يا وَيْلَتى‏ لَيْتَني‏ لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَليلاً ، لَقَدْ أَضَلَّني‏ عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جاءَني‏ وَ كانَ الشَّيْطانُ لِلْإِنْسانِ خَذُولاً»[12].

دوستِ بد، مثل شیطان است؛ انسان را منحرف می‌کند و هرچه دوستی او عمیق‌تر گردد، تأثير انحرافش نیز بیشتر خواهد بود. افرادي که با هوا و هوس، به‌دنبال دوست ناشايست و منحرف مي‌روند، در قیامت با پشیمانی می‌گویند: وای بر من! کاش با فلانی دوستی و همنشینی نداشتم که این مجالست، مرا گمراه کرد. اگر آن دوستي، با افراد نامحرم و جنس مخالف باشد که گناه آن مضاعف و وزر و وبالش هم بيشتر و خطرناک‌تر است.   

اگر انسان عقل خود را به کار اندازد و فکرش را در جایگاه نیکو مستقر سازد، سقوط نمی‌کند و به هوا و هوس و عشق‌هاي مجازي مبتلا نمي‌گردد.

امیرالمومنین«سلام‌الله‌علیه» فرمودند: جبرئیل امین بر حضرت آدم«سلام‌الله‌علیه» وارد شد و گفت: شما اختیار دارید یکی از سه چیز را انتخاب کنید و دوتای دیگر را رها کنید. حضرت آدم گفت: آن سه، چیست؟ جبرئیل گفت: عقل، حیا و دین. حضرت آدم«سلام‌الله‌علیه» گفت: من عقل را انتخاب می‌کنم. جبرئیل به دین و حیا گفت: بروید. آنها گفتند: ما ملازم عقل هستیم و به ما امر شده است که هرکجا عقل باشد، در کنار او بمانیم.[13]یعنی اگر عقل انسان کار کند، از دین و حیا نيز برخوردار خواهد شد. چنان‌که امیرالمومنین«سلام‌الله‌علیه» در حديث ديگري می‌فرمایند: «أَعْقَلُ النَّاسِ أَحْيَاهُمْ»[14] عاقل‌ترین مردم، باحیاترین آنهاست.

اگر عقل انسان درست به کار نیفتد، اگر تعقّل و تفکّر در کار نباشد، انسان تابع هوا و هوس می‌شود. در این صورت، خودش، اطرافیان و حتی جامعه را به فساد و تباهی می‌کشاند. امّا اگر به جای هوا و هوس، خداوند متعال بر دلش حکمفرما گردد، سعادت و رستگاری او حتمی است، دنيايش هم آباد مي‌شود.

در انتهاي روايت اين جلسه، خداوند متعال مي‌فرمايد: لَا يُؤْثِرُ عَبْدٌ هَوَايَ عَلَى هَوَاهُ إِلَّا اسْتَحْفَظْتُهُ مَلَائِكَتِي وَ كَفَّلْتُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِينَ رِزْقَهُ وَ كُنْتُ لَهُ مِنْ وَرَاءِ تِجَارَةِ كُلِّ تَاجِرٍ وَ أَتَتْهُ الدُّنْيَا وَ هِيَ رَاغِمَةٌ»[15]؛ پس از چندين قسم، فرموده است که هرکس خواست خداوند را بر تمايلات نفساني ترجيح دهد، آسمان‌ها و زمين‌ها متكفّل رزق و روزى او می‌شوند؛ درحالي که او دنيا را نمي‌طلبد، دنيا به او رو مي‌کند و در تجارت هر تاجري، سهمي خواهد داشت.

علامۀ مجلسي«رحمت‌الله‌عليه» در معناي عبارت: «وَ كُنْتُ لَهُ مِنْ وَرَاءِ تِجَارَةِ كُلِّ تَاجِرٍ» چند وجه ذکر کرده و يکي از آن وجوه اين است که خداوند تعالي مي‌فرمايد: دل تاجران را مسخّر او مي‌كنم، يعني به دلشان مي‌اندازم که سهمى از بهرۀ تجارت خود، به وي بدهند.[16]

بهتر از آن را قرآن کريم چنين فرموده است: «وَ مَنْ‏ يَتَّقِ‏ اللَّهَ‏ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِب»[17]؛ يعني کسي که تقوا داشته باشد، کسي که دستورات و تمايلات الهي را بر خواهش‌هاي نفسش ترجيح دهد، خداوند تعالي از راه بي‌گمان، يعني از راهي که خودش خيال نمي کند، به او روزي مي‌رساند.  

به‌يقين، آنچه خدا براي انسان تعيين کند، برتر و ارزشمندتر از چيزي است که خود انسان دنبال مي‌کند. رزق و روزي از راه بي‌گمان، همان است که خداوند متعال براي بندگان مي‌فرستد.

طبق روايتي از اميرالمؤمنين«سلام‌الله‌علیه» اهدافي که انسان در تحقّق آن اميدي ندارد، يعني با محاسبات بشري، دور از ذهن و دور از انتظار است، اگر خدا بخواهد، بهتر محقّق خواهد شد. ايشان مي‌فرمايند: «كُنْ لِمَا لَا تَرْجُو أَرْجَى مِنْكَ لِمَا تَرْجُو»؛ در آنچه نااميدى، اميدوارتر از آن چيزي باش که بدان اميد بسته‌اي! سپس مثال مي‌زنند و مي‌فرمايند: موسى«سلام‌الله‌علیه» رفت تا آتش و روشنايي براى خاندانش بياورد، خداوند با او سخن گفت و «نبيّ مرسل» شد و برگشت؛ ملكۀ سبا به درگاه سليمان نبي رفت و ايمان آورد؛ جادوگران فرعون رفتند تا نزد او عزيز شوند، مؤمن برگشتند.[18]



[1]. الكافی، ج ‏2، ص 335.

[2]. شمس، 9 و 10: « كه هر كس آن را پاك گردانيد، قطعاً رستگار شد، و هر كه آلوده‏اش ساخت، قطعاً درباخت.»

[3]. طه، 124: «هر كس از ياد من روى گردان شود، زندگى (سخت و) تنگى خواهد داشت.»

[4]. الکافی، ج 2، ص 319.

[5] . مجموعه ورام، ج‏1، ص59.

[6]. الكافي، ج‏2، ص335.

[7]. الكافي، ج‏2، ص336.

[8]. مجموعۀ ورام، ج 1، ص 130.

[9]. الكافي، ج‏2، ص336.

[10]. مجموعۀ ورام، ج 1، ص 130.

[11]. الكافي، ج‏2، ص336.

[12]. فرقان‏، 28و29: «اى واى، كاش فلانى را دوست [خود] نگرفته بودم. او [بود كه‏] مرا به گمراهى كشانيد پس از آنكه قرآن به من رسيده بود. و شیطان همواره فروگذارندۀ انسان است.»

[13]. الکافی، ج 1، ص 10

[14]. غرر الحكم و درر الكلم، ص 256.

[15]. الكافی، ج ‏2، ص 335.

[16]. مرآة العقول، ج‏10، ص315.

.[17] طلاق،3- 2: «و كسى كه از خدا پروا كند براى او راه خروجى (از مشكلات) قرار مى‏دهد، و او را از راهى كه گمان نمى‏برد روزى مى‏دهد.»

[18]. الكافي، ج‏5، ص83.