عنوان: جلسه بیستم؛ عامل چهاردهم: دنیاگرایی
شرح:

بِسْمِ‏ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم‏

«رَبِّ اشْرَحْ لي صَدْري‏ وَ يَسِّرْ لي أَمْري وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني يَفْقَهُوا قَوْلي‏»

 

بحث جلسات اخلاق دربارۀ موضوع مهم عوامل سقوط انسان بود. بعضی از عوامل نمی­گذارد تا انسان استکمال پیدا کند. مانع می­شوند از اینکه آن هدفی که در خلقت انسان است به ثمر برسد و انسان به کمال دست یابد. بلکه موجب می­شود به جای استکمال، سقوط کند. بعضی اوقات انسان به آنجا می‌رسد که طبق فرمایش قرآن کریم به پایین‌ترین درجات دوزخ سقوط می‌کند: «إِنَّ الْمُنَافِقِينَ فِي الدَّرْكِ الأسْفَلِ مِنَ النَّارِ».

بحث این جلسه در مورد سیزدهمین عامل سقوط انسان یعنی«دنیاگرایی» است. شاید بتوان گفت این عامل از همۀ عوامل قبلی که ذکر شد، خطرناک‌تر و سقوطش بیشتر است. زرق و برق دنیا، دلبستگی به دنیا و مشغول شدن به دنیا و بالاخره دنیای حرام، انسان را به سقوط می­کشاند. اگر انسان مواظب نباشد، این عامل سقوط نمی­گذارد او به جایی برسد، بلکه او را جهنّمی می­کند. خیال هم نکنید که می‌توان در امتحان‌های دنیا نمرۀ خوب آورد. امام حسین«سلام‌الله‌علیه» می­فرمایند: «إِنَّ النَّاسَ‏ عَبِيدُ الدُّنْيَا وَ الدِّينُ لَعْقٌ عَلَى أَلْسِنَتِهِمْ يَحُوطُونَهُ مَا دَرَّتْ مَعَايِشُهُمْ فَإِذَا مُحِّصُوا بِالْبَلَاءِ قَلَّ الدَّيَّانُونَ»[1].

مردم بندۀ دنیا هستند؛ تا وقتی امتحان جلو نیامده ممکن است مردود نشوند، اما اگر امتحان جلو آمد، کم پیدا می­شود کسی که بتواند نمره بیاورد. دنیا به معنای عام، پول، شهوت و ریاست است. هر یک از اینها جلو بیاید و انسان در آن امتحان نمره بیاورد، مشکل است. اگر انسان دلبستگی به دنیا پیدا کرد، معلوم نیست بتواند در امتحان‌ها قبول شود.

یکی از مراجع بزرگ که درجاتش عالیست، گفته بود: در آن زمانی که من مثلاً یک میلیون تومان دارم، عادل هستم، اما بعد از آن و بیشتر از آن چه شود، نمی­دانم؟! یعنی نمی­شود انسان بگوید اگر پول جلو آمد، در امتحان نمره می­آورم. گرچه باید چنین باشد، یعنی یک شیعۀ تابع امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» باید در امتحان پیروز گردد.

امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» می‌فرمایند: «وَ اللَّهِ لَوْ أُعْطِيتُ الْأَقَالِيمَ السَّبْعَةَ بِمَا تَحْتَ أَفْلَاكِهَا عَلَى أَنْ أَعْصِيَ اللَّهَ فِي نَمْلَةٍ أَسْلُبُهَا جُلْبَ‏ شَعِيرَةٍ مَا فَعَلْتُه»[2]، یعنی به خدا قسم اگر عالم هستی را به من بدهند و بگویند: به یک مورچه ظلم بکن و پوست جو را بیجا از دهان آن مورچه بگیر، نمی­کنم، یعنی عالم هستی اصلاً و ابداً در مقابل ظلم به یک مورچه در نزد من ارزش ندارد. گرچه انسان‌ها باید چنین باشند، اما اکثر آنها چنین نیستند و اگر مال دنیا جلو بیاید، خودشان را گم می­کنند.

قرآن کریم می‌فرماید: «كَلَّا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَيَطْغَى أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَى»[3]، یعنی اگر مثلاً برای انسان پول جلو بیاید، سرکش می­شود و در امتحان رفوزه می­شود. خیلی مبارزه می­خواهد که انسان بتواند در امتحان‌ها نمره بیاورد، ولو نمرۀ خوب هم نیاورد، ولی رفوزه نشود.

اگر غریزۀ جنسی گُل کند، شهوت جلو بیاید، مشکل است کسی بتواند نمره بیاورد. قرآن کریم راجع به حضرت یوسف«سلام‌الله‌علیه» که چه نمره­های خوبی آورده و درمورد کلام حضرت یوسف به خداوند متعال، می­فرماید: «وَ إِلاَّ تَصْرِفْ عَنِّي كَيْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيْهِنَّ وَأَكُن مِّنَ الْجَاهِلِينَ»[4]؛ یعنی اگر خدا کمکم نکرده بود، من هم تمایل به آن زن‌ها پیدا می­کردم. اگر خدا در صحنه­ها به فریاد من نرسیده بود، من هم رفوزه می­شدم. یعنی اگر عصمت نبود، معلوم نبود که در آن صحنه­ها بتواند نمرۀ خوب بیاورد.

انسان باید توجه داشته باشد که دنیا به معنای عام، ذاتش فریب است. قرآن کریم درمورد آن می‌فرماید: «یا أیها النّاس! فَلَا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَلَا يَغُرَّنَّكُم بِاللَّهِ الْغَرُورُ»[5]؛ یعنی مواظب باشید که دنیا شما را گول نزند.

آیات بسیاری در خصوص دنیاگرایی زنگ خطر می­زند، که اجتناب از لازم و واجب است و مبارزه می­خواهد، البته خون جگر می­خواهد. انسان به آنجا برسد که صفت قناعت پیدا کند و دلبستگی به دنیا نداشته باشد. اگر دنیای حرام جلو آمد، فریب آن را نخورد و بتواند دنیای حرام را زیر پا بگذارد و سالم از امتحان بیرون بیاید.

وقتی در تاریخ برویم، می­بینیم اکثراً وقتی که دنیا برای مردم جلو آمده است، آنها گول خورده‌اند و آن دلبستگی به دنیایشان موجب خسران دنیا و آخرت برای خودشان و بعضی اوقات موجب خسران دنیا و آخرت برای دیگران شده است. اگر العیاذبالله دنیا کسی را گول بزند، خسران دارد، هم برای دنیا و هم برای آخرتش.

رواتی از پیامبر اکرم«صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» است که روایت خیلی ارزنده است، برای کسانی که دنیا آنها را گول زده و دلبستگی به دنیا دارند و فریب دنیای حرام را خورده­اند. می­فرمایند: «مَنْ أَصْبَحَ وَ الدُّنْيَا أَكْبَرُ هَمِّهِ‏ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْ‏ءٍ وَ أَلْزَمَ قَلْبَهُ أَرْبَعَ خِصَالٍ هَمّاً لَا يَنْقَطِعُ عَنْهُ أَبَداً وَ شُغُلًا لَا يَنْفَرِجُ مِنْهُ أَبَداً وَ فَقْراً لَا يَبْلُغُ غِنَاهُ أَبَداً وَ أَمَلًا لَا يَبْلُغُ مُنْتَهَاهُ أَبَداً»[6]

جملۀ «فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْ‏ءٍ»[7] فقط یک مرتبه در قرآن استعمال شده و آن هم برای افرادی است که دوستی با اجانب دارند. در روایات اهل‌بیت هم کم استعمال شده است. معنای روایت این است که اگر کسی همّ و غمش دنیا باشد، اگر کسی دلبستگی به دنیا داشته باشد، اول مصیبتش اینست که دست عنایت خدا از روی سر او برداشته می­شود. وای به کسی که دست عنایت خدا روی سر او نباشد و خدا او را به خودش واگذاشته باشد. اول مصیبت شخص دنیاطلب، کسی که دنیا دلش را برده است و آنکه همّ و غمش، دنیا باشد و نه آخرت، اول مصیبتش اینست که «فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْ‏ء»، یعنی خدا به او اعتنایی ندارد. بزرگان اسم این را می­گذارند، کسی که از زیر ولایت خدا بیرون آمده است. پروردگار عالم ولایتش را از آن شخص قطع کرده است. یکی از بزرگان گفته بود: اگر هیچ خسارتی نبود به غیر از این، بس بود که بفهمیم که دنیاطلبی بد است، بفهمیم که اگر دلبستگی به دنیا آمد، خسران دنیا دارد و خسران آخرت دارد. بفهمیم که دیگر نمی­شود رو به سعادت رفت. اما این روایت شریف می­فرماید علاوه بر این، در دل این شخص چهار خصلت پیدا می­شود. می‌فرماید:

اول: «هَمّاً لَا یَنقَطِعُ عَنهُ أبَداً»؛ چنین شخصی، آدمی می­شود که دلش پر از غم‌وغصه، دلهره و اضطراب خاطر و نگرانی است. کم پیدا می­شود که چنین نباشد، کسی می­خواهد که از اولیاء الله باشد، قرآن می‌فرماید: «أَلاٰ إِنَّ أَوْلِيٰاءَ اَللّٰهِ لاٰ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لاٰ هُمْ يَحْزَنُونَ»[8]، از گذشته غم ندارد و از آینده ترس ندارد. زندگی منهای غم‌وغصه، اضطراب خاطر و نگرانی است. خوشا به حال آن کسانی که این حالت را دارند. روایت می­فرماید که دلبستگی به دنیا اول مصیبتش اینست که شبانه روز غم‌وغصه، نگرانی و اضطراب خاطر دارد تا بالاخره با این مصیبت بمیرد.

دوم: «فَقراً لَا یَبلُغُ غِنَاهُ أبَداً»؛ شخصی که دلبستگی به دنیا دارد، محتاج است. ولو پول، ثروت و امکانات دارد، اما محتاج صددرصد است. چک و سفته­ها همه را محتاج کرده است. در روایات دارد که انسان دنیا را مثل آب دریا می­بیند، هرچه بخورد تشنه تر می­شود. دریا نمی­تواند انسان را سیراب کند و آب دیگری می­خواهد.

روایت می‌فرماید: آن کسی که هم‌وغمش دنیاست و همه وقت به فکر دنیاست، محتاج است: «فَقراً لَا یَبلُغُ غِنَاهُ أبَداً».

افراد زیادی را دیده‌ایم که از نظر امکانات خیلی بالا هستند، اما از نظر دل محتاجند. مثل آنکه در عمق ذات او فقر خوابیده و ذات او فقیر است. روایت شریف می­فرماید: افرادی که دلبستگی به دنیا دارند، معلوم است که نمی­توانند استکمال پیدا کنند و ساقط می­شوند. دلش محتاج به دنیاست. امکانات خیلی بالا دارد، پول خیلی دارد، از نظر خوراک، پوشاک، مسکن و ازدواج، در رفاه صددرصد است، اما همین شخص از نظر غریزۀ جنسی محتاج است، چشم چران است، چشمش دنبال زن مردم است یا اگر زن است چشمش دنبال مردان است و بالاخره در این دسته از افراد دلبستگی به شوهر و دلبستگی به همسر کم شده است.

سوم: «شُغلاً لَا یَنفَرِجُ مِنهُ أبداً»؛ چنین شخصی دلش مشغول است و دنیا دل او را برده است. به جای اینکه مشغول معنویات و رابطه با خدا باشد، بلکه در نمازش هم به فکر دنیاست. شبانه روز دنیا، خواب دنیا می­بیند و در بیداری به فکر دنیاست و بالاخره همان که روایت می‌فرماید: «شُغلاً لَا یَنفَرِجُ مِنهُ أبداً».

چهارم: «أمَلاً لَا یَبلُغُ مُنتَهَاهُ أبَداً»؛ انسان در اثر دلبستگی به دنیا، اهل آمال و آرزو می‌شود. مثل اینکه می­خواهد هزار سال در این دنیا بماند، فکر هزار سال دیگر را هم می­کند. ممکن است فردا بمیرد اما چه افکار و چه آمال و آرزوهایی دارد. و یک مصیبت بزرگی برای دل او شده است. چنین افرادی دنیاپرست و ریاست طلب هستند یا العیاذبالله شهوت جنسی آنها را برده است. پروردگار عالم دست عنایتش را از روی آن جامعه و از روی آن فرد برداشته و وقتی که دست عنایت خدا نباشد، هم فقیر هستند، هم غم‌وغصه دارند، هم اشتغال دل به دنیا و هم یک آدم آمال و آرزویی هستند و آن هم آمال و آرزویی که عقل تعجب می­کند که این آدم چرا اینقدر آمال و آرزو دارد؟!

روایتی از پیغمبر اکرم«صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» است که این روایت را اهل سنت نقل می‌کنند. سند روایت از سنن ابی داوود است که یکی از کتاب‌های معتبر اهل تسنن است. پیغمبر اکرم«صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» یک وقتی فرمودند: «يُوشِكُ الْأُمَمُ أَنْ تَدَاعَى عَلَيْكُمْ كَمَا تَدَاعَى الْأَكَلَةُ إِلَى قَصْعَتِهَا»، یعنی یک وقتی پیدا شود که دشمن بر مسلمان‌ها هجوم بیاورد، مثل آدم‌های گرسنه که بر سر ظرف غذا هجوم می‌آورند، افراد پای منبر تعجب ­کردند که مگر می­شود مسلمان کارش به آنجا برسد که اجنبی او و امکاناتش را ببرد و حتی مسلمان را نوکر خودش کند و فرهنگش را بر او تحمیل کند؟! لذا مسلمان‌های صدر اسلام تعجب می­کردند. یکی از مسلمان‌ها گفت: «وَمِنْ قِلَّةٍ نَحْنُ يَوْمَئِذٍ؟» ما در آن روز چون از نظر تعداد کم هستیم، استثمارگرها ما را می­برند و غیرمسلمان‌ها ما را استثمار می­کنند؟ پیامبر«صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» فرمودند: خیر «بل أنتم يومئذٍ كثير، وَلكنَّكُم غُثاءِ كَغُثاءِ السَّيل»[9]، بلکه از نظر تعداد بسیار بالا هستید، اما مسلمان واقعی نیستید.

روایتش را خواندم که امام حسین می­فرمایند: «إِنَّ النَّاسَ‏ عَبِيدُ الدُّنْيَا وَ الدِّينُ لَعْقٌ عَلَى أَلْسِنَتِهِمْ»[10]، یعنی مثل كف هستید مانند كف روي سيل، و اگر هیچ مصیبتی برای دنیاطلبی نباشد جز این جملۀ پیغمبر«صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» دربارۀ ما مسلمان‌ها که فرمودند: «غثاء كغثاء السَّيل»، مثل كف هستید، برای دوری از دنیاطلبی کافی است. لذا اجنبی می­تواند بر سر آنها مسلط شوند. بعد پیغمبر اکرم«صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» این کف را معنا کردند و فرمودند: خداوند ابهت مسلمانان را از دل کفار و از دل اجانب بیرون می‌کشد. یعنی مسلمانی که اگر کافر اسمش را بشنود باید بلرزد، این ابهت اسلام از دل آنها می­رود و ضعف و سستي در دل مسلمان‌ها ریخته می­شود. فردی سؤال کرد اینکه می­فرمایید در دل مسلمان‌ها وهن ریخته می­شود به چه معنایی است؟ فرمودند: «حبُّ الدُّنيا وكراهية الموت»[11]، مسلمان‌ها حبّ به دنیا پیدا می­کنند و همّ و غم آنها دنیا می­شود و وقتی چنین شد، آنگاه زیر بار شهادت نمی­روند و از مرگ می­ترسند و وقتی از مرگ ترسیدند، معلوم است که استثمارگر آنها را حسابی می­برد.

این روایت هم مثل روایت قبلی است و بلکه بالاتر از آن، که پیغمبر اکرم«صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» خبر دادند: اگر محبت دنیا بیاید و اگر همّ و غم انسان دنیا بشود و اگر جامعه همّ و غمش دنیا باشد، استثمارگرها او و جامعه را می­برند و دیگر نمی­تواند مستقل باشد و نه فقط استثمارگرها بر سر او مسلط می­شوند و امکاناتش را می­برند، بلکه خودش را هم می­برند و غیر مسلمان را بر سر مسلمان مسلّط می‌کند.

نتیجۀ این جلسۀ اخلاق این شد که باید همُ و غم انسان دنیا نباشد. انسان باید مواظب باشد که قناعت به معنای دنیای حلال و زهدِ به معنای عدم دلبستگی به دنیا، داشته باشد. اسلام نمی­گوید دل به دنیا نداشته باشید بلکه می­فرماید: دنیای حلال خوب است. قرآن کریم می‌فرماید: «وَ اِبْتَغِ فِيمٰا آتٰاكَ اَللّٰهُ اَلدّٰارَ اَلْآخِرَةَ وَ لاٰ تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ اَلدُّنْيٰا»[12]، همان­طور که به فکر آخرت هستید، باید به فکر دنیا هم باشید. باید از نظر خوراک، پوشاک، مسکن و ازدواج در رفاه باشید و باید جامعۀ اسلامی تلاش کند و محتاج نباشد. جامعۀ اسلامی همان­طور که به فکر آخرتش است، به فکر دنیایش هم باید باشد. پس چه دنیایی بد است؟ دنیای حرام. چه چیزی بد است؟ دلبستگی به دنیا و اینکه دنیا انسان را رو به جهنّم بکشاند. و بالاخره همّ و غم انسان به قول پیامبر«صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم»، دنیا باشد.

انسان معمولاً در امتحان­ها رفوزه می­شود و بالاترین عامل سقوط برای انسان دنیاگرایی و دنیاپرستی است و اینکه همّ و غم او دنیا باشد و متأسفانه جامعۀ کنونی به این درد مبتلاست. انسان اگر بخواهد رستگار شود، باید این درد را از جامعۀ خود بردارد. راه آن هم ایجاد دلبستگی به خدا، دلبستگی به آخرت و بالاخره دلبستگی به آدمیت و انسانیت است. اما دلبستگی به دنیای حرام، انسان را به آنجا می­رساند که حاضر است شکم خود و خانواده­اش را از حرام پر کند، و وای به آن جامعه­ای که شکم­های آنها از حرام پر شده باشد. وای به آن خانواده­ای که شکم­هایشان از حرام پر شده باشد.  

امام حسین«سلام‌الله‌علیه» در روز عاشورا به خاطر اینکه دلش برای این مردم می‌سوخت، برای تبلیغ به میدان آمد و هرچه گفت فایده‌ای نکرد. سپس می‌فرماید: می‌دانید چرا فایده ندارد و جاذبۀ من شما را نمی‌گیرد؟ زیرا: «مُلِئَتْ‏ بُطُونُكُمْ‏ مِنَ الْحَرَام‏»[13]؛ شکم‌های شما از حرام پر شده است. چون حرام در شکم‌های شماست، جاذبۀ من نمی‌تواند شما را بگیرد.

 

 



[1]. تحف العقول، ص 245.

[2]. نهج البلاغه، خطبه 224.

[3]. علق، 7-6: «حقا كه انسان سركشى مى ‏كند، همين كه خود را بى ‏نياز پندارد».

[4]. یوسف، 33: «و اگر نیرنگشان را از من نگردانی به آنان رغبت می‌کنم و از نادانان می‌شوم.»

[5]. فاطر، 5: «ای مردم!  پس این زندگی دنیا[ی زودگذر،] شما را نفریبد و شیطان فریبنده، شما را [به کرم] خدا مغرور نکند.»

[6]. مجموعۀ ورام، ج 1، ص 130.

[7]. آل عمران، 28: «در هیچ پیوند و رابطه‌ای با خدا نیست.»

[8]. یونس، 62: «آگاه باشید! یقیناً دوستان خدا نه بیمی بر آنان است و نه اندوهگین می‌شوند.»

[9]. سنن أبي داود،ج 5، ص38.

[10]. تحف‌العقول، ص 245.

[11]. سنن ابي داود، ج 5، ص 38.

[12]. قصص، 77: «در آنچه خدا به تو عطا کرده است سرای آخرت را بجوی، و سهم خود را از دنیا فراموش مکن.»

[13]. بحارالأنوار، ج 45، ص 8.