عنوان: جلسه یازدهم؛ عامل هشتم: ناامنی
شرح:

بِسْمِ‏ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم‏

«رَبِّ اشْرَحْ لي صَدْري‏ وَ يَسِّرْ لي أَمْري وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني يَفْقَهُوا قَوْلي‏»

 

بحث درس اخلاق دربارۀ عواملی بود که انسان را به سقوط می­کشاند و موجب بدبختی، ذلت و آبروریزی انسان در دنیا و آخرت می‌شود. دربارۀ عوامل سقوط انسان فی الجمله صحبت و نکاتی بیان شد.

بحث این جلسه دربارۀ هفتمین عامل سقوط انسان است. عاملی که انسان، جامعه و خانواده را به سقوط می­کشاند و آن «ناامنی» است.

اگر ناامنی در خانواده، در جامعه و در فرد حکم‌فرما باشد، این جامعه، این خانواده و این فرد، رو به سقوط است، آن هم چه سقوط خطرناکی! در مقابل، اگر امنیّت در اجتماع و در خانواده حکم فرما باشد، این جامعه رو به سلامت است و اقتضای رسیدن به درجات عالی را دارد.

قرآن شریف روی کلمۀ امنیّت و ناامنی، خیلی پافشاری دارد. قرآن ملتی را که امنیّت داشته باشد، مورد تأیید قرار داده است و یکی از نعمت‌های بزرگ را برای آن ملت همین امنیّت قرار داده است. می‌فرماید: «وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا قَرْيَةً كانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً يَأْتِيها رِزْقُها رَغَداً مِنْ كُلِّ مَكانٍ فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذاقَهَا اللَّهُ لِباسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ بِما كانُوا يَصْنَعُون»[1]

یا رسول الله مثال بزن ملتی را که در رفاه و در آسایش بودند، ملتی که سعادت دنیا و آخرت داشتند. آسایش و سعادت ملت به خاطر دو چیز بود، یکی امنیّت و دیگر اینکه اقتصاد سالم داشتند. اما گناه کردند و در اثر گناه، امنیّت رفت و ناامنی آمد، اقتصاد سالم رفت و بدبختی، اقتصاد مریض و فقر آمد. بعد قرآن کریم می‌فرماید: امنیّت و اقتصاد سالم در دست خود این ملت بود و خود برای خود ایجاد کرده‌اند و اگر گرفتار ناامنی، فقر و فلاکت شدند، از طرف خدا نیست و آن را هم خودشان ایجاد کرده‌اند. ناامنی و فقر تقصیر خداوند کریم نیست، بلکه تقصیر خود انسان‌ها و اعمال آنهاست.

خداوند متعال در این آیۀ شریفه سعادت ملت را در گرو امنیّت قرار داده است. در واقع خداوند امنیّت را دوش به دوش اقتصاد سالم قرار داده است، بعد هم دوش به دوش اقتصاد ناسالم، فقر، فلاکت و ناامنی را قرار داده است. بنابراین بالاترین بلا برای یک جامعه ناامنی، و بالاترین نعمت برای یک جامعه امنیّت است. از این جهت، در اسلام، برای ایجاد ناامنی در جامعه کیفرها و عذاب‌های سنگینی وضع شده است.[2] کسانی که سبب ایجاد ناامنی در در جامعۀ اسلامی می‌شوند، در واقع با خدا و با پیغمبر«صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» در جنگ هستند.

امنیّت خود دارای اقسامی است که اگر ملتی آن اقسام را داشته باشد، سرفراز است و سعادت دنیا و آخرت را دارد و اگر ملتی اقسام امنیّت را یا یکی از آنها را نداشته باشد، آن ملت، ذلیل، خوار و بدبخت است.

قسم اول امنیّت، امنیّت ظاهری است که به آن امنیّت اجتماعی گفته می‌شود. کسی که جان، مال، آبرو و ناموسش در امان است، امنیّت اجتماعی دارد. اگر مردم امنیّت ظاهری یا امنیّت اجتماعی را داشته باشند، دیگر در زندگی خود اضطراب و وحشت ندارند و می‌توانند سالم زندگی کنند و بدون وحشت به فعالیّت‌های روزانه بپردازند و به مسافرت بروند.

در روایات می­خوانیم که در زمان ظهور امام زمان«ارواحناه فداه»، ایشان به عدالت حکم می‌دهند و بساط ظلم و ستم برچیده می‌شود و امنیّت در شهرها و راه‌ها حاکم می‌گردد.[3] در آن زمان به قدری همه امنیّت دارند که طبق روایات، اگر زنی بخواهد از یک طرف دنیا به طرف دیگر آن مسافرت کند، کسی متعرّض او نخواهد شد.[4]

دربارۀ اهمیت امنیّت در روایات آمده است: «نِعْمَتَانِ مَجْهُولَتَانِ الْأَمْنُ وَ الْعَافِيَةُ»[5] یعنی دو نعمت مجهول است که اگر نباشد اهمیت آن معلوم می­شود؛ یکی امنیّت و دیگری صحت و سلامتی است.

آن ملتی که امنیّت ظاهری دارد، نمی­داند چه نعمت بزرگی دارد. وقتی یک ناامنی برای ملتی جلو بیاید، آن وقت می­فهمند که چه نعمت بالایی داشته‌اند و اکنون آن را از دست داده‌اند.

قسم دوم امنیّت که مهم‌تر از امنیّت ظاهری است و قرآن کریم روی آن خیلی پافشاری دارد، امنیّت قلب و امنیّت دل است. یعنی انسان یک زندگی منهای غم ‌و غصه و یک زندگی منهای اضطراب خاطر داشته باشد. زندگی منهای غم و غصه و اضطراب خاطر، خیلی ارزشمندتر از امنیّت ظاهری است.

قرآن کریم راجع به اولیای الهی می‌فرماید که نسبت به گذشته «غصّه» و نسبت به آینده «دلهره» ندارند: «أَلا إِنَ‏ أَوْلِياءَ اللَّهِ‏ لا خَوْفٌ‏ عَلَيْهِمْ‏ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ»[6]

 اگر کسی غم‌ و غصه­ای روی دلش باشد، دیگر نمی­تواند شب به راحتی بخواند و روز هم نمی­تواند کار و فعالیّت کند. آن غم و غصه و آن اضطراب خاطر نمی­گذارد این شخص راحت باشد. خواب و خوراک از او گرفته می­شود و بالاخره یک زندگی پر از تلاطم برایش ایجاد می‌شود. به این قسم از امنیّت، امنیّت دل می­گویند. متأسفانه اکثر انسان‌ها امنیّت دل ندارند. انسان باید از نظر دل آرام باشد، غم و غصه، اضطراب خاطر و نگرانی نداشته باشد، و الاّ اگر دل مضطرب باشد، زندگی مرگ تدریجی می‌شود، نه یک زندگی توأم با نشاط. مرگ تدریجی مال چه کسی است؟ آن کسی که دلش آرام و قرار ندارد. به قول شاعر:

زندگی کردن من مردن تدریجی بود          آنچه جان کند تنم عمر حسابش کردم

قرآن کریم، تشکیل خانواده را راهکاری برای رسیدن زن و شوهر به امنیّت خاطر می‌داند. ازدواج و تشکیل خانواده سبب دستیابی به زندگی منهای غم و غصه و زندگی منهای اضطراب خاطر است. قرآن می‌فرماید:

«وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً»[7]

از الطاف بزرگ خداوند این است که زن را برای شوهر و شوهر را برای زن خلق کرده است، برای اینکه آرامش دل داشته باشند. لذا در خانه­ای که اختلاف بین زن و شوهر باشد، ناامنی دل پدید می‌آید و زندگی در آن خانه، مرگ تدریجی است. زن یا مرد حاضر است مرگ را بخرد و آن زندگی را نداشته باشد. جامعه­ای که ملتش پر از غم و غصه، اضطراب خاطر و نگرانی باشند، ناامنی دل دارد و آن ملتی که ناامنی دل داشته باشد، بدتر از آن ملتی است که ناامنی ظاهری دارد.

همه تصدیق می­کنند که ناامنی قلب خیلی مهم‌تر از ناامنی ظاهری است و متأسفانه این ناامنی در اکثر جامعه‌ها وجود دارد. خودکشی­، اختلاف بین زن و شوهر، طلاق‌ و انواع جرم و جنایت، از فقدان امنیّت سرچشمه می‌گیرد و بالاخره آن ملتی که امنیّت دل نداشته باشند، دچار یک زندگی غیر انسانی خواهند شد.  

قرآن کریم در سورۀ انعام دربارۀ ناامنی دل و راه درمان آن می­فرماید:

«فَأَيُّ الْفَريقَيْنِ أَحَقُّ بِالْأَمْنِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ، الَّذينَ آمَنُوا وَ لَمْ يَلْبِسُوا إيمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ»[8]

کدام ملت امنیّت دل دارد؟ آن ملتی که ایمان به خدا داشته باشند، این زیر بنایش است، و روبنایش هم آنکه گناه در زندگی آن ملت نباشد. بعد قرآن تأکید می­کند و می­فرماید: «أُولئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُون»، یعنی دست عنایت خداوند متعال روی سر آن ملت است و هدایت شده‌اند و یک ملت به تمام معنا باسعادت می‌شوند.

قرآن کریم در آن سورۀ شریفه اولاً: امنیّت دل را فوق­العاده مهم می­داند. ثانیاً: ناامنی دل که موجب می‌شود دل انسان پر از غم و غصه، اضطراب و نگرانی بشود را فوق­العاده بلا می­داند. اما می‌فرماید: اگر می­خواهید این بلا را نداشته باشید، باید مؤمن و متقی باشید. ایمان، زیربنا و تقوا، روبناست و اگر یک مسلمان متّقی شدید، حتماً زندگی سالم از نظر دل خواهید داشت که در آن غم و غصه، اضطراب خاطر و نگرانی راه نمی‌یابد.

تذکری به جوان‌های عزیز بدهم! نکته‌ای کمرشکن از آیۀ شریفه استفاده می­شود و آن اینست: ملتی که غم و غصه‌ و اضطراب و نگرانی داشته باشند، آن ملت مسلمان نیست. خدا اسلام این ملت را امضاء نخواهد کرد. خداوند اسلام چه کسانی را امضاء می­کند؟ آن کسانی که از زندگی منهای غم و غصه، اضطراب و نگرانی برخوردار باشند و اگر هم بخواهند چنین زندگی داشته باشند، باید مؤمن باشند. اگر انسان ببیند که اضطراب خاطر دارد، باید پی ببرد که مسلمان واقعی نیست و الاّ قرآن کریم می‌فرماید: «الَّذِينَ آمَنُوا وَ لَمْ يَلْبِسُوا إِيمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُون‏»[9]

دست عنایت خدا روی سر انسان‌ها است و حتماً سعادت و امنیّت دارند و امنیّت دل بالاتر از امنیّت ظاهری است.

قسم دیگر امنیّت، امنیّت اقتصادی است. جامعهای که از امنیّت اقتصادی برخوردار است، ثبات دارد و  در آن از توّرم، گرانی، ربا، رشوه، دزدی، بیکارى، تبعیض، اختلاس و حیف‏ومیل، خبری نیست.

امنیّت اعتقادی و فرهنگی نیز یکی از اقسام امنیّت است. تضعیف بنیان اعتقادی مردم و ترویج فرهنگ ناسالم و مبتذل، نوعی ناامنی به شمار می‌رود. حفظ مرزهای اعتقادی، فرهنگی و اخلاقی، اگر مهم‌تر از مرزهای جغرافیایی نباشد، دست کم در ردیف آن است.

در جامعۀ سالم پدر و مادرها دغدغۀ سلامت دینی و سلامت روحی و اخلاقی فرزندان خود را ندارند. دخترشان را به دانشگاه  می‌فرستند و سالم برمی‌گردد. پسرشان در اجتماع زندگی کند و بابت او نگرانی ندارند. به این می­گویند امنیّت اخلاقی و فرهنگی. دزدی ایمان در جامعه، ناامنی اخلاقی پدید می‌آورد و موجب سقوط و تباهی آدمیان می‌گردد.

اگر در اجتماع، در دانشگاه یا در مدرسه و نظایر آن، به دین و اعتقادات جوانان ضربه وارد شود و عواملی سبب انحراف فکری و عقیدتی جوان‌ها گردد، به‌گونه‌ای که نسبت به قرآن کریم، اهل‌بیت«سلام‌الله‌علیهم» و نسبت به عقاید دینی شبهه پیدا کنند، آن جامعه امنیّت دینی و اخلاقی ندارد.

یکی از شاخه‌های امنیّت فرهنگی، رعایت حجاب و عفاف است. بر این اساس جامعه‌ای که امنیّت فرهنگی دارد، از نظر پوشش و حجاب سالم است و ارتباط ناسالم و دوست‌یابی بین افراد نامحرم در آن جامعه نیست.

بدتر از همۀ این‌ها، ناامنی اخلاقی در خانه است. ماهواره­ها را که برای دختر و پسر تهیه می‌کنند، معمولاً آنها را به فساد اخلاقی می‌کشاند. به عبارت دیگر ناامنی در خانه به واسطۀ ماهواره است. حتی برخی فیلم‌ها و برنامه‌های صداوسیما و رسانه‌های داخلی هم مخلّ امنیّت اخلاقی است.

بعضی از فیلم‌ها یا کتاب‌ها برای دختران و پسران ناامنی دل ایجاد می‌کند. کتاب که یک نعمت بزرگ است و باید موجب ترّقی انسان‌ها باشد، گاهی موجب تنزّل آنها می‌شود. یعنی برخی از کتاب‌ها دختران و پسران را از نظر ایمان سست و از نظر اخلاق فاسد می‌کند. همۀ اینها در اثر یک چیز است و آن فساد اخلاقی است.

اجتماع باید نسبت به عفاف و حجاب بی تفاوت نباشد. چرا در قرآن کریم بیش از بیست آیه راجع به عفاف و حجاب آمده است؟[10] چرا قرآن از زنان چادر می­خواهد؟

قرآن کریم می‌فرماید: «يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْواجِكَ وَ بَناتِكَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنينَ يُدْنينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلاَبِيبِهِنَّ ذلِكَ أَدْنى‏ أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْن‏.»[11]

چرا قرآن می­فرماید باید اختلاط بین زن و مرد نباشد؟ حتی در خصوص زن‌هایی نظیر همسران پیامبر اکرم«صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم»، می­فرماید: زن‌های پیغمبر! شما هم باید اختلاط با مردان نامحرم نداشته باشید. حتی اگر چیزی می­خواهید داد و ستد کنید، از پشت پرده باشد. می‌فرماید: «وَ إِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ ذلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ»[12]

علتش را هم بیان می‌کند، برای اینکه اختلاط زن و مرد و بی حجابی برای جامعه خطرناک است و اگر بی‌عفتی و بی‌عصمتی در جامعه پیدا شود، فساد اخلاقی به دنبال آن می‌آید و خواه‌ناخواه، امنیّت اخلاقی و فرهنگی را از بین می­برد.

همه باید به فساد اخلاقی اهمیّت بدهند. همه باید بدانند که ناامنی فرهنگی و اخلاقی، از اقسام دیگر ناامنی مهم‌تر و خطرناک‌تر است. همه باید بدانند آن ملتی که امنیّت فرهنگی و اخلاقی نداشته باشد، به هیچ جا نخواهد رسید. بلکه اگر به جایی هم برسد، بچه­هایش زمین‌گیر می­شوند یا به جایی می­رسد که دختر و پسرش دچار دوست‌یابی و عشق‌های مجازی می‌شوند، بعضی اوقات هم کارشان به دیوانگی و افسردگی می‌کشند و بالأخره حتماً نمی‌توانند به جایی برسند. آن دختر نمی‌تواند مادر خوبی شود و آن پسر هم نمی­تواند فرد مؤثری در اجتماع باشد.

 



[1]. نحل، 112: «و خدا شهرى را مثل زده است كه امن و امان بود [و] روزيش از هر سو فراوان مى‏رسيد، پس [ساكنانش‏] نعمتهاى خدا را ناسپاسى كردند، و خدا هم به سزاى آنچه انجام مى‏دادند، طعم گرسنگى و هراس را به [مردم‏] آن چشانيد.»

[2]. ر.ک: مائده، 33.

[3]. الارشاد، ج 2، ص 384.

[4]. تفسیر العیاشی، ج 2، ص 61.

[5]. روضة الواعظين، ج‏ 2، ص 472.

[6]. یونس، 62: «آگاه باشيد كه بر دوستان خدا نه بيمى است و نه آنان اندوهگين مى‏شوند.»

[7]. روم، 21: «و از نشانه‏هاى او اينكه از [نوع‏] خودتان همسرانى براى شما آفريد تا بدانها آرام گيريد، و ميانتان دوستى و رحمت نهاد.»

[8]. انعام، 81 و 82: «پس اگر مى‏دانيد، كدام يك از [ما] دو دسته به ايمنى سزاوارتر است؟ كسانى كه ايمان آورده و ايمان خود را به شرك نيالوده‏اند، آنان راست ايمنى و ايشان راه‏يافتگانند.»

[9]. انعام، 82: «كسانى كه ايمان آورده و ايمان خود را به شرك نيالوده‏اند، آنان راست ايمنى و ايشان راه‏يافتگانند.»

[10]. احزاب، 32، 35، 53، 59؛ نور، 31، 58تا60.

[11]. احزاب، 59: «اى پيامبر، به زنان و دخترانت و به زنان مؤمنان بگو: «پوششهاى خود را بر خود فروتر گيرند. اين براى آنكه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگيرند [به احتياط] نزديكتر است‏.»

[12]. احزاب، 53: «ولى هنگامى كه دعوت شديد داخل گرديد، و وقتى غذا خورديد پراكنده شويد بى‏آنكه سرگرم سخنى گرديد.»