بسم الله الرّحمن الرّحيم
«رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَيَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي»
نماز، مانع سقوط خاشعين
در ادامۀ مبحث «موانع سقوط انسان»، در اين جلسه راجع به «نماز» به عنوان يکي از مهمترين موانع سقوط، صحبت خواهيم کرد. قرآن شريف ميفرمايد:
«إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ لَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ ما تَصْنَعُونَ»[1]
نماز معلم اخلاق انسان است؛ معلمی که همه جا حضور دارد و همه ميتوانند از آن بهره ببرند؛ به تدريج روح و اخلاق انسان را پاكيزه ميكند و موجب نجات انسان از گمراهيها و هدايت او به سوي رستگاري ميشود، معلّمي كه انسان را به راه راست كه راه سعادت است، هدايت ميكند و مانع سقوط او ميشود. آيۀ ديگري از قرآن کريم میفرماید: از نماز کمک بگیريد تا در راه مستقيم بمانيد و ساقط نشويد:
«وَ اسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ وَ إِنَّها لَكَبيرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخاشِعينَ»[2]
اين آيۀ شريفه، سنگین بودن نماز را به عنوان يک زنگ خطر مطرح ميفرمايد، لذا میبینیم درحالی که نماز باید مکالمه و معاشقه با خداوند و وسيلهاي براي ممانعت از سقوط باشد، امّا برای عموم مردم، سنگین است. حتّي برخي از کسانی که به نماز اهميّت ميدهند نيز، نماز مختصر و فوري را ميطلبند، از اين جهت امام جماعتي را دوست دارند که نماز را زود تمام کند. امّا اگر انسان دل خاشع داشته باشد، نماز براي او سنگین نخواهد بود و علاوه بر آنکه از نماز لذّت ميبرد، ميتواند برای دستيابي به خیر دنیا و آخرت، از نماز کمک بگیرد.
پيامبر اکرم«صلياللهعليهوآلهوسلّم» طبق روايتي که از زبان همسران ايشان نقل شده است، در دل شب نماز ميخواندند و سر مبارک را روی خاک میگذاشتند و به اندازهای گریه میکردند که خاک تر میشد و میگفتند:
«اللَّهُمَّ وَ لَا تَكِلْنِى إِلَى نَفْسِى طَرْفَة عَيْنٍ أَبَدا»[3]
یعنی خدایا یک لحظه مرا به خودم وامگذار، که نتيجۀ آن سقوط است. اگر در یک راه سنگلاخ و باریک، دست انسان را گرفته باشند و ناگهان را رها کنند، ساقط خواهد شد. معناي ذکر و دعاي پيامبر گرامي همين است که اگر خداوند لحظهاي انسان را رها کند، سقوط خواهد کرد. خود آن حضرت با استمداد از نماز، از خداوند ميخواستند که ايشان را لحظهاي رها نکند.
تأکيد قرآن کريم بر اقامۀ نماز
مطلبي که در موضوع نماز، توجه جدي ميطلبد، اینکه قرآن کريم همواره به اقامۀ نماز امر ميفرمايد و خواندن نماز را براي جلوگيري از سقوط انسان کافي نميداند. معنای اقامۀ نماز، به جا آوردن اين فريضه در مسجد و با جماعت است. افزون بر اين، نماز مورد نظر قرآن کريم بايد از «خضوع» و «خشوع» برخوردار باشد؛ يعني هم «ادب ظاهري» در آن مراعات شود و با مقدّمات و مؤخرّاتي نظير اذان، اقامه و تعقيبات همراه باشد و هم از «ادب باطني» برخوردار باشد و با حضور قلب اقامه گردد. چنين نمازي، برترين و مهمترينِ اعمال عبادي است.
امام صادق«سلاماللهعلیه» نماز را مهمترين عمل بعد از معرفت الهي دانستهاند[4]، همچنانکه قرآن کريم در آيات ابتدايي سورۀ بقره، بر اهميّت نماز، پس از ايمان به غيب تأکيد کرده است:
«هُدىً لِلْمُتَّقینَ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ»[5]
در زمان پیغمبر اکرم«صلياللهعليه وآله وسلّم» مردم به جز در ضرورت، نماز فرادا نميخواندند. لذا در روايت آمده است که یک نابينا خدمت آن حضرت رسيد و گفت: یا رسول الله! نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا را در مسجد و با جماعت میخوانم، امّا برای نماز صبح کسی نیست که مرا بیاورد، اجازه دهید که فرادا در خانه بخوانم. پیامبر اکرم«صلياللهعليه وآله وسلّم» فرمودند: نه، ريسماني از خانه تا مسجد به دیوارها بکش و هنگام نماز صبح به کمک آن به مسجد بیا.[6]
بنابراين، نماز بايد در جامعه و در زندگی مسلمانان زنده باشد و همه مخصوصاً جوانان عزيز، در اوّل وقت نماز، در مسجد و در بين جماعت مسلمين حضور يابند و به اقامۀ نماز بپردازند.
تبعات سبک شمردن نماز و غفلت از نماز
قرآن کريم، غفلت از نماز را به شدّت نکوهش کرده و ميفرمايد: وای بر نامسلمانی که در وقت نماز، غافل از نماز است.
« فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ ، الَّذينَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ »[7]
سورۀ مبارکۀ ماعون از چنين کساني سلب اسلام کرده و ميفرمايد: واي بر کساني که در وقت نماز، به جای مسجد، در خانه يا محلّ کسب و کار يا مراکز تفريحي حضور دارند و مشغول کارهای دنیا هستند. يعني آنانکه در وقت نماز، غافل از نمازند، مسلمان واقعي نيستند و سقوط میکنند؛ شیطان درون و برون و رفیق بد، آنها را فريب ميدهند و در اثر اين فريب، نمیتوانند در راه مستقیم بمانند، حال انحرافی پیدا میکنند و به گناه ميافتند.
راهکار نجات از چنين سقوطي، چنگ زدن به عروة الوثقی، يعني نماز است. به اين معنا که انسان میتواند با تمسّک به نماز، در راه مستقیم بماند و سقوط نکند. همگان و به ويژه جوانان، باید این دو آيه از سورۀ ماعون را مرتّب و به صورت ذکر بخوانند و به خود تلقین کنند که من باید نماز اوّل وقت بخوانم و موقع نماز، نگويم کار دارم، بلکه بگويم: نماز دارم و هیچ چیزي، هيچ کسي و هیچ کاری مرا مشغول نکند.
پيامبر اکرم«صلياللهعليهوآلهوسلّم» در روايتي پانزده عقوبت براي کسي که نماز را سبک بشمارد ذکر ميفرمايند که عبارتند از: عمر و روزي او بيبرکت ميشود، سيماى شايستگان را از چهرهاش محو مىكنند، كارهايش بدون پاداش ميشود، دعاي او مستجاب نخواهد شد، از دعاى مؤمنين بهرهمند نميگردد، با خوارى مىميرد، گرسنه و تشنه جان مىسپارد، فرشتهاى بر او مىگمارند كه پيوسته او را در قبر حركت دهد و قبر را بر او تنگ گرداند، قبرش تاريك است، در قيامت او را در برابر چشم مردم به صورت روى زمين مىكشند، حساب او را سخت مىگيرند، خداوند به او نظر نمىكند و او را پاك نمىسازد و عذابى دردناك خواهد داشت.[8]
اقسام و مراتب نماز
نماز داراي مراتبي است؛ نماز عوام، نماز خواص و نماز اخصّ الخواص
مرتبۀ اوّل نماز كه معمولاً مربوط به انسانهاي عادي است، نماز لساني است که در آن، اذکار و ارکان نماز به درستي ادا میشوند. اين نماز براي انسان رفع تكليف ميكند و باعث میشود چنين انساني تارك الصلاة نباشد.
مرتبۀ دوّم نماز كه از اهميّت بالاتري بر خوردار است، نمازي است كه همراه با خضوع و خشوع باشد. یعنی علاوه بر آنکه نمازگزار رعایت آداب ظاهری را در نماز میکند، دل او نیز به ياد خدا خاشع باشد. اين نماز علاوه بر اینکه صحیح است، مقبول است و خدا آن را میپذیرد. گاهی نيز علاوه بر اینکه مقبول است، مبرور است، یعنی خداوند به آن نماز آفرین میگوید.
اگر کسي بخواهد نماز او مقبول و مبرور باشد، باید دل داشته باشد؛ یعنی از وقتی که الله اکبر میگوید تا پايان نماز، از نماز بیرون نرود و تمام توجّه او به نماز باشد. چنين نمازي به طور کامل مقبول است. امّا هرچه در نماز فکر انسان و توجّه او از نماز خارج شود و به سمت دنيا و جاهاي ديگر برود، به همان اندازه از مقبوليّت نماز کاسته ميشود. چنانکه پيامبر اکرم«صلّياللهعليهوآلهوسلّم» میفرمایند: گاهی نصف نماز، گاهي اندکي از نماز و يا گاهي فقط یک الله اکبر از نماز قبول است.[9]
نماز بدون حضور قلب، اگر درست ادا شود، صحیح است و قضا ندارد، اما جان هم ندارد. نماز انسان بايد حیات داشته باشد و زنده باشد و اين حيات، مبارزه میخواهد، جدیّت، عشق و محبّت به نماز میخواهد.
مرتبه سوّم از نماز اين است كه انسان خود را در محضر خدا مييابد. علاوه بر اينكه با دل خود درمييابد در محضر خداست و خدا با او حرف ميزند، درك ميكند که او نيز با خداوند حرف ميزند. در اين صورت، نماز، مبدّل به گفتگو و مكالمه با خداوند ميشود و هرچه انسان جلوتر برود، نماز او به صورت يك معاشقه در ميآيد. پیامبر اکرم«صلياللهعليهوآلهوسلّم» میفرمایند: «الرَكْعَتَانِ فِي جَوْفِ اللَّيْلِ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنَ الدُّنْيَا وَ مَا فِيهَا»[10]
دو رکعت نماز در دل شب، نزد من، بيش از دنیا و آنچه در دنیاست ارزش دارد. يعني اگر تمام دنيا و محتويات آن را در اختيار آن حضرت قرار دهند و از ايشان بخواهند که از دو رکعت نماز منصرف شوند، محال است بپذيرند.
ما باید مبارزه و کوشش کنیم که علاوه بر برخورداري از نماز اوّل وقت در مسجد و با جماعت، نمازمان روح داشته باشد و افزون بر اين، مبدّل به مکالمه و معاشقه با خداوند شود. خوشا به حال کساني که چنين نمازي دارند و از والاترين لذّت معنوي برخوردارند.
سیري در سیرۀ حضرات معصومین«سلاماللهعلیهم»، اهمیّت و توجّه فوقالعادۀ آن ذوات منوّر به نماز و نيز معاشقۀ يک يک آن بزرگواران در نماز با خداي تعالي را آشکار ميسازد. پیامبر اکرم«صلياللهعليهوآلهوسلّم» هنگام نماز، به اندازهاي تلاطم درونی پیدا میکردند و تغییر حالت میدادند که گوئي ديگران ایشان را نميشناختند و آن حضرت نیز کسي را نمیدیدند.[11] امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» در آن بيست و پنج سال خانه نشيني که بيست و شش مزرعه آباد کردند، شبها در مزارع و پاي درختهايي که ميکاشتند نماز ميخواندند و هنگام نماز لرزه بر بدن مبارکشان ميافتاد و رنگشان دگرگون ميشد و گاهي در نماز مدهوش ميشدند. امام سجاد «سلاماللهعلیه»، وقتي به آيۀ شريفۀ «مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ»[12] مىرسيدند، به حدّي آن را تکرار مىنمودند، كه هر كس آن حضرت را مىديد، گمان مىكرد كه حضرتش نزديك است جان بسپارند.[13] امام باقر و امام صادق«سلاماللهعلیهما» نيز هر گاه به نماز بر مىخاستند، رنگشان تغيير مىكرد، گاهى سرخ و گاهى زرد مىشدند، گوئى با كسى مناجات مىكنند كه او را مىبينند.[14]
تبعات ترک نماز
آن کسی که نماز نمیخواند، دستاويزي ندارد که به آن چنگ بزند و از اينرو سقوط میکند و خداوند او را به خودش واگذار میکند. افزون بر اين، تارک نماز در قیامت کافر عملي محسوب شده و در صف مسلمانان نیست تا امیرالمؤمنین«سلاماللهعليه» او را به زیر لوای حمد ببرند، بلکه در صف کفّار است و جایگاه او جهنّم خواهد بود.
«مَنْ تَرَكَ الصَّلَاةَ مُتَعَمِّداً فَقَدْ كَفَر»[15]
کفر، به سه قسم مُنقسم میشود: کفر اعتقادی، آن است که انسان خداوند و اصول دين را قبول نداشته باشد و منکر ضروريّاتي همچون نماز شود. کفر نفاقی، مربوط به کافري است که اعتقاد ندارد، امّا نفاق ميورزد و با زبان و به صورت ظاهري، خود را مسلمان نشان ميدهد. قسم سوّم، کفر عملی است و در صورتي رخ ميدهد که انسان از نظر عمل، مانند کفار باشد. يعني مثلاً نظير کفّار که نماز نميخوانند، تارک نماز باشد يا مرتکب گناه شود و يا به امور مردم رسیدگی نکند.
قرآن کريم در چند آيه از سورۀ مدثّر، موقعيّت جهنّمي کساني که دچار کفر عملي شدهاند را مورد توجه قرار ميدهد و ميفرمايد: در قیامت، بهشتیان و جهنّمیان همديگر را مي بينند و با هم مکالمه و گفتگو دارند. سپس ميفرمايد: اهل بهشت، افرادي را در جهنّم مشاهده ميکنند و از سياق آيه بر ميآيد که آن افراد محبوس در جهنّم، از شيعيان بودهاند. آنگاه بهشتيان تعجب میکنند که شیعه و جهنّم؟! و سؤال ميکنند که چرا مورد شفاعت اهل بیت«سلاماللهعليهم» واقع نشديد و به جهنّم رفتید؟
«في جَنَّاتٍ يَتَساءَلُونَ ، عَنِ الْمُجْرِمينَ ، ما سَلَكَكُمْ في سَقَرَ ، قالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ ، وَ لَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكينَ ، وَ كُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضينَ ، وَ كُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ ، حَتَّى أَتانَا الْيَقينُ ، فَما تَنْفَعُهُمْ شَفاعَةُ الشَّافِعينَ »[16]
دستهاي از آنان در پاسخ به علّت جهنّمي شدن خود ميگويند: «ما نماز نمیخواندیم»، از اين رو نتوانستيم از شفاعت اهل بیت«سلاماللهعليهم» بهرهمند شويم. دستۀ ديگري از آنها میگویند: «به دیگران رسیدگی نمیکردیم». میتوانستیم به خدمت به خلق خدا کنیم، اما خودگرایی و تجمّل گرایی، مانع شد و جهنّمی شدیم. دستۀ سوم میگويند: «با اهل باطل همنشين بوديم»، يعني گناه ميکرديم؛ مثلاً فيلمهاي مبتذل ماهواره را ميديديم، قمار ميکرديم، با هم مینشستیم و غیبت میکردیم و بالأخره زندگی ما توأم با گناه بود. دستۀ چهارم اقرار ميکنند: «معاد را تکذيب ميکرديم»، ما معاد را فراموش کرده و یاد مرگ نبودیم و برای قبر و عالم برزخ و قیامت خود کاری نميکرديم.
این چند آیه، انصافاً تکان دهنده است. در آخر هم میفرماید: شفاعت اهلبیت«سلاماللهعليهم»، شامل اینگونه افراد نمیشود: «فَمَا تَنفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِينَ»
امام صادق«سلاماللهعلیه»، در آخرين لحظات حيات، فرمودند خویشانم را جمع کنید. همه تصوّر کردند که امام صادق وصیت خاصّی راجع به دنیا دارند. امّا وقتی همۀ خویشان جمع شدند، آن حضرت فرمودند:
« إِنَّ شَفَاعَتَنَا لَا تَنَالُ مُسْتَخِفّاً بِالصَّلَاة »[17]
يعني کسی که نماز را سبک بشمارد، به شفاعت ما اهل بیت نمیرسد. معلوم است کسی که به شفاعت اهل بیت«سلاماللهعلیهم» نرسد، جهنّمی است؛ زيرا در قیامت همه محتاج شفاعتند و باید با مهر ولایت، بهشتی شوند. این مطلب یک معنای تکوینی و یک معنای خاص دارد که شرح آن دو معنا در اين جلسه ميسّر نيست، امّا همین مقدار بايد بدانيم که اهمیّت به نماز و اقامۀ آن با جماعت و در مسجد، مانع سقوط است و کوتاهي در اهميّت به نماز، زندگی ناخوشی همراه با غم، غصه، نگرانی و اضطراب خاطر براي انسان رقم خواهد زد و مهمتر اينکه آدمي را از نعمت عظيم شفاعت محروم ميسازد و دست عنایت خداوند را از روی سر او بر ميدارد و وای به کسی که دست عنایت خداوند روی سرش نباشد.
قرآن کريم در آيۀ ديگري میفرماید:
«وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْري فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكاً وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى»
آن کسانی که اعراض از نماز دارند، يعني کساني که نماز نميخوانند و يا گاهی نماز میخوانند و نيز افرادي که نماز اوّل وقت نمیخوانند و به نماز در مسجد و با جماعت اهمیّت نمیدهند، به دو مصيبت گرفتار خواهند شد:
مصیبت اوّل این است که یک زندگی ناخوش، بی نشاط، مرده و توأم با غم، غصه، نگرانی و پریشانی نصيب آنان ميشود. مصیبت دوم آن است که چنين کساني کور وارد صف محشر میشود. بعد با خدا درد و دل میکنند که: «رَبِّ لِمَ حَشَرْتَني أَعْمى وَ قَدْ كُنْتُ بَصيراً » خدایا من که در دنيا چشم داشتم، پس چرا اکنون کور هستم؟ به آنان خطاب میشود: « كَذلِكَ أَتَتْكَ آياتُنا فَنَسيتَها وَ كَذلِكَ الْيَوْمَ تُنْسى »[18]
يعني تو در دنیا ما را فراموش کردی و ما نيز اکنون تو را فراموش کردیم و نتیجۀ اینکه ما تو را فراموش کردیم، کوری تو است. کسي که در دنيا به نماز اهميّت ندهد و چشمان خود را بر اين فريضۀ مهم ببندد، در قيامت نابينا خواهد بود و معلوم است که چنين کسي بايد به جهنّم برود.
پينوشتها
====================
1. العنكبوت / 45
2. بقره / 45
3. تفسير القمى، ج 2، ص 75
4. الکافي، ج 3، ص 264
5. بقره / 3-2
6. تهذيبالأحكام، ج 3، ص 266
7. ماعون / 5-4
8. فلاح السائل، ص 22
9. ستدرک الوسائل، ج 3، ص 58
10. علل الشرائع، ج 2، ص 363
11. عدّة الداعي، ص 152: «كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) يُحَدِّثُنَا وَ نُحَدِّثُهُ فَإِذَا حَضَرَتِ الصَّلَاةُ فَكَأَنَّهُ لَمْ يَعْرِفْنَا وَ لَمْ نَعْرِفْهُ»
12. حمد / 4
13. بحارالأنوار، ج 81، ص 247
14. همان، ص 248
15. بحارالأنوار، ج 30، ص 673
16. مدثر / 48-40
17. من لايحضرة الفقيه، ج 1، ص 206
18. طه / 126-124