عنوان: مسئله 18 و 19/ احکام شکوک: مسئله 1
شرح:

أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.

 

مسئله 18 از مسائل خلل:

لو نسي ما عدا الأركان من أجزاء الصلاة لم تبطل صلاته، وحينئذ فإن لم يبق محل التدارك وجب عليه سجدتا السهو للنقيصة، وفي نسيان السجدة الواحدة والتشهد يجب قضاؤهما أيضاً بعد الصلاة قبل سجدتي السهو، و إن بقي محل التدارك وجب العود للتدارك ثم الإتيان بما هو مرتب عليه مما فعله سابقا وسجدتا السهو لكل زيادة، وفوت محل التدارك إما بالدخول في ركن بعده على وجه لو تدارك المنسي لزم زيادة الركن وإما بكون محله في فعل خاص جاز محل ذلك الفعل كالذكر في الركوع والسجود إذا نسيه وتذكر بعد رفع الرأس منهما وإما بالتذكر بعد السلام الواجب،...

مسئله را ولو خیلی مفصّل فرمودند اما این مفصل را در جاهای متعدد زیاد فرمودند یعنی این مسئلۀ 18 چندین مرتبه در کتاب صلاة عروه آمده است و یک مسئله هست که مشهور در میان اصحاب است، ولی مرحوم سیّد«رحمت‌الله‌علیه» و بعضی دیگر قول مشهور را نپسندیدند و آن اینست که سجدۀ سهوی که می‌گوییم، مشهور می‌گویند در پنج جا واجب است؛ کلام بی‌جا، سلام بی‌جا، سجدۀ فراموش شده، تشهد فراموش شده و شک بین چهار و پنج.

این چیز مشهوری در روایات ما در میان اصحاب است، اما بعضی مثل مرحوم سیّد«رحمت‌الله‌علیه» در جاهای متعدد اصرار هم دارند و می‌گویند «لکلّ زیادة و نقیصة» دو سجدۀ سهو واجب است و روی این فرمایش مرحوم سیّد، اولاً اگر چنین بود، شمردن پنج جا وجهی نداشت و همین که می‌گفتند «لکلّ زیادة و نقیصه»؛ و اما اینکه می‌گویند پنج جا سجدۀ سهو واجب است، بلکه در هر زیاده و نقصانی، یعنی آن زیادی و نقصان مستحب است. اما مرحوم سیّد این را نپذیرفتند و خیلی جاها و من جمله در اینجا دو سه مرتبه این را تکرار کردند که می‌فرمایند «و فی ما غیر الخمسة لکلّ‌زیادة و نقیصه» واجب است. ولی این وجوب دلیلی ندارد و ظاهراً بهترین چیزها اینست که بگوییم اگر در نماز عمداً کم کند یا زیاد کند نماز باطل است، اما اگر عمداً یا جهلاً نباشد، نماز باطل نیست. حرف دیگری هم که بارها زده شد و در اینجا هم گفته می‌شود، اینست که صورت جهلش چه می‌شود. از نماز کم می‌گذارد برای اینکه مسئله را نمی‌داند و یا در نماز زیاد می‌کند برای اینکه مسئله را نمی‌داند. این همان جاهل قاصر و جاهل مقصّر است که ما بارها گفتیم جاهل مقصر و جاهل قاصر معذور است و جاهل قاصر گناه هم ندارد برای اینکه تقصیر ندارد و جاهل مقصّر گناه دارد ولو سجدۀ سهو را هم به جا بیاورد، برای اینکه مقصّر است در یاد گرفتن نماز.

این خلاصۀ این مسئله است که در اینجا زیاد گفته شده است و مسئلۀ آخر در باب خلل مسئلۀ 19 است که آن هم یک نحو تکرار است.

 

مسئله 19:

لو كان المنسي الجهر أو الأخفات لم يجب التدارك باعادة القراءة أو الذكر على الأقوى، وإن كان أحوط إذا لم يدخل في الركوع .

در مسئلۀ جهر و اخفات مسلّم پیش اصحاب است و حتی مرحوم سیّد که «لکلّ زیادة و نقیصه» می‌گویند، در مسئلۀ جهر و اخفات سجدۀ سهو نمی‌گویند و بطلان نمی‌گویند در صورتی که جاهل مقصر باشد و سابقاً‌ صحبت کردیم که می‌گویند «الجاهل المقصّر کالعمد الاّ فی موضعین»، ‌یکی جهر و اخفات و یکی هم تمام خواندن به جای شکسته در مسافرت.

این را دوباره اینجا فرمودند و جملۀ جاهل مقصر معذور است را فرمودند و روایت هم داریم و کسانی که می‌گویند «لکلّ زیادة و نقیصه» واجب است، تمسک به آن روایت کردند.

 

روایت 1 از باب 26 از ابواب القرائة، وسائل الشیعه، جلد 6، صفحه 86:

عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع) فِي رَجُلٍ جَهَرَ فِيمَا لَا يَنْبَغِي الْإِجْهَارُ فِيهِ- وَ أَخْفَى فِيمَا لَا يَنْبَغِي الْإِخْفَاءُ فِيهِ- فَقَالَ أَيَّ ذَلِكَ فَعَلَ مُتَعَمِّداً فَقَدْ نَقَضَ صَلَاتَهُ- وَ عَلَيْهِ الْإِعَادَةُ فَإِنْ فَعَلَ ذَلِكَ نَاسِياً أَوْ سَاهِياً- أَوْ لَا يَدْرِي فَلَا شَيْ‌ءَ عَلَيْهِ وَ قَدْ تَمَّتْ صَلَاتُهُ.

این هم جاهل مقصر را می‌گوید و جاهل قاصر را هم به طریق اولی می‌گوید و هم صورت نسیان را می‌گوید و می‌فرماید «فلاشئ علیه». با این روایت می‌گوییم در پنج جا سجدۀ سهو واجب است، اما در غیر این پنج جا سجدۀ سهو واجب نیست و جاهل قاصر هم مطلقا معذور است و جاهل مقصر هم معذور است به این معنا که قضا و اعاده ندارد.

مسائل خلل تمام شد، اما مسئلۀ لازم چند مسئله بیشتر نبود و مابقی مسائل یا تکرار بود و یا اینکه لازم به گفتن نبود.

مسائل بعد راجع به شکیّات است. اینکه مشهور شده شکیات و ظنیات و سهویات؛ این سهویات یعنی خلل؛ و اگر این جمله را هم مرحوم سیّد در عروه آورده بودند، خوب بود. برای اینکه این سهویّات به عبارت دیگر یعنی خلل وارد در نماز. مرحوم سیّد«رحمت‌الله‌علیه» به جای اینکه اول شکیات را بگویند و بعد ظنیات و بعد سهویات را بگویند، اول سهویات را فرمودند به نام خلل در نماز و از این به بعد راجع به شکیّات است.

 

فصل في الشك

وهو إما في أصل الصلاة وأنه هل أتى بها أم لا وإما في شرائطها وإما في أجزائها وإما في ركعاتها .

موقع ظهر و عصر است و شک می‌کند نماز ظهر و عصر خوانده یا نه. یا اینکه مثلاً نماز صبح را خوانده و شک می‌کند آیا وضو داشته یا نه. یا اینکه مثلاً در نماز صبح شک می‌کند آیا رکوع کرده یا نه و یا شک بین رکعات می‌کند و یا بعد از نماز شک می‌کند دو رکعت به جا آورده یا چهار رکعت.

 

مسئله 1:

إذا شك في أنه هل صلى أم لا فإن كان بعد مضي الوقت لم يلتفت و بنى على أنه صلى سواء كان الشك في صلاة واحدة أو في الصلاتين، وإن كان في الوقت وجب الإتيان بها كأن شك في أنه صلى صلاة الصبح أم لا أو هل صلى الظهرين أم لا أو هل صلى العصر بعد العلم بأنه صلى الظهر أم لا، ولو علم أنه صلى العصر ولم يدر أنه صلى الظهر أو لا فيحتمل جواز البناء على أنه صلاها، لكن الأحوط الإتيان بها، بل لا يخلو عن قوة بل وكذلك لو لم يبق إلا مقدار الاختصاص بالعصر وعلم أنه أتى بها وشك في أنه أتى بالظهر أيضاً أم لا فإن الأحوط الإتيان بها، وإن كان إحتمال البناء على الإتيان بها وإجراء حكم الشك بعد مضي الوقت هنا أقوى من السابق، نعم لو بقي من الوقت مقدار الاختصاص بالعصر وعلم بعدم الإتيان بها أوشك فيه وكان شاكا في الإتيان بالظهر وجب الإتيان بالعصر ويجري حكم الشك بعد الوقت بالنسبة إلى الظهر لكن الأحوط قضاء الظهر أيضاً .

مثلاً در شب شک می‌کند آیا نماز ظهر و عصر را خواندم یا نه و آیا درست خواندم یا نه. در اینجا بگوید نماز خواندم و درست خواندم. این در زمانی است که خارج وقت باشد. در باب شکیّات می‌گوییم شک بعد از وقت، نماز را باطل نمی‌کند و نماز صحیح است.

یا اینکه عصر است و شک می‌کند آیا نماز ظهر و عصر را خواندم یا نه. در اینجا باید بخواند.

می‌داند نماز عصر را خوانده و یا درحال خواندن است اما نمی‌داند نماز ظهر را خوانده یا نه؛ احتمال دارد در شک بعد از محل و شک بعد از اتیان بعد، بگوییم بنا را بگذارد بر اینکه خوانده است. مرحوم سیّد احتیاط واجب می‌کنند که نه. شک بعد از محل یا شک بعد از وقت، شک تجاوز، در اینجاها نمی‌آید و این باید نماز ظهرش را بخواند. زمانی لازم نیت بخواند که وقت نماز ظهر و عصر تمام شده باشد. بله، اگر آخر وقت یعنی در وقت اختصاصی باشد و بیش از چهار رکعت وقت نداشته باشد، نماز عصر را شروع کرده و یا یک رکعت بیشتر وقت ندارد و بالاخره باید نماز عصر را بخواند. اگر در اینجا شک کند، مرحوم سیّد«رحمت‌الله‌علیه» می‌فرمایند شک بعد از محل است اما اگر یک ساعت به غروب مانده که درحال خواندن نماز عصر است و یا خوانده است، شک کند که ظهر را خوانده یا نه، باید نماز ظهر را بخواند و این قول منافات دارد با قاعدۀ تجاوز.

قاعدۀ تجاوز همین است. مثلا در جزئیاتش به رکوع رفته و شک می‌کند حمد خوانده یا نه، بگوید خواندم. در کلیات نیز مثلا اگر نماز عصر می‌خواند، شک کرد که نماز ظهر را خوانده یا نه، با قاعدۀ تجاوز باید بگویند خواندم. این أقوی که مرحوم سیّد دارند، ظاهراً ضعیف است و خلاف أقوی است و قاعدۀ تجاوز و قاعده‌ای که نماز ظهر وقت دارد و این که نماز عصر می‌خوانده، وقتش گذشته است و بالاخره اگر در حین نماز عصر یا بعد از خواندن نماز عصر شک کند نماز ظهر خوانده یا نه، باید بگوید خواندم. اما مرحوم سیّد اول احتیاط می‌کنند و بعد هم فتوا می‌دهند که «الإتیان بها بل لا یخلو من قوة».

این مسئله هم مسئله‌ای است که فرمایش مرحوم سیّد خواه ناخواه غیرمشهور است، لذا اول احتیاط می‌کنند و بعد دلیلی که در ذهن مبارکشان است، قوی می‌شود و می‌فرمایند: «الأقوی». ولی علی کل حالٍ قواعد به ما می‌گوید اگر کسی نماز بعدی را می‌خواند یا می‌داند که خوانده است و شک کند که نماز قبلی را خوانده یا نه؛ قواعد به ما می‌گوید بگو نماز قبلی را خواندم و نماز بعدی را هم که می‌دانم خواندم و یا می‌خوانم.

روایتی هم در مسئله هست که روایت صحیحۀ حریز است و روایت صحیح‌السند است.

 

روایت 2 از باب 60 از ابواب المواقیت،‌ وسائل الشیعه، جلد 4، صفحه 283:

صحیحه حَرِيزِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: فَإِنْ شَكَّ فِي الظُّهْرِ- فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ أَنْ يُصَلِّيَ الْعَصْرَ قَضَاهَا- وَ إِنْ دَخَلَهُ الشَّكُّ بَعْدَ أَنْ يُصَلِّيَ الْعَصْرَ- فَقَدْ مَضَتْ ...

اگر نماز عصر نخوانده و الان می‌خواهد نماز عصر بخواند اما نمی‌داند نماز ظهر خوانده یا نه، باید نیت نماز ظهر کند. اما اگر نماز عصر را خوانده و شک کرد نماز ظهر را خوانده یا نه، بگوید خواندم.

این روایت هم صحیح‌السند و ظاهرالدلاله است و قطع نظر از روایت، قواعد به ما می‌گوید در هر چیزی اگر وقت آن گذشته باشد، شکّ بعد از وقت داریم و ان‌شاءالله در باب اینکه چه جایی سجدۀ سهو واجب است، گفته می‌شود. همچنین در هرچه می‌داند وقت آن گذشته است و وقت دیگری آمده و یا گذشته است، باید بگوییم «قَد مَضَت صلاتُه». اما مرحوم سیّد این جملۀ «و إن دخلهُ الشکّ بعد أن یصلّی العصر فقد مَضَت» را معنا می‌کنند به بعد نماز عصر. و اما اگر در نماز عصر باشد، شک بعد وقت نیست و باید نماز ظهر را بخواند، اما این روایت بر فرض احتمالش هم باشد، اما قواعدی که داریم دلالت می‌کند که اگر حتی الله اکبر نماز عصر را گفته و شک کرد نماز ظهر را خوانده یا نه، باید بگوید نماز ظهر را خواندم و این الله اکبر به جاست.

این خلاصۀ مقدمۀ شکیّات بود. شکیّات مسائل فراوانی دارد و مبتلابه است و روی آن تأکید هم شده است و حتی در رساله‌های عملیه آمده کسانی که شکیّات و سهویّات و ظنیات را نمی‌دانند، منافق هستند. یعنی واجب است بر آنها که یاد بگیرند. همۀ نماز را واجب است که یاد بگیرند و اگر یاد نگرفتند لاأقل جاهل مقصّرند و عقاب دارند و اما در خصوص شکیّات و سهویّات و ظنیّات، دقتی در روایات ما شده و فقها هم در رساله‌ این دقت را کردند و علی کل حالٍ باید همۀ ما این شکیّات و سهویات و ظنیات را بدانیم و یاد بگیریم و در مجالس گفتگو شود.

  و صلّی الله علی محمّد و آل محمّد