عنوان: مسئله 2 و 3
شرح:

أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.

 

در باب خلل دو مسئلۀ اول برای ما مشکل ساز شده است و اگر بتوانیم این دو مسئله را حل کنیم، کار آسان می‌شود. اگر آنطور که مرحوم سیّد«رحمت‌الله‌علیه» می‌فرمایند، دو مسئله از نظر شهرت و از نظر گفتۀ فقها حل می‌شود و اگر حرف مرحوم سیّد را قبول نکنیم، دو مسئلۀ مشکل پیدا می‌کنیم که شهرت با مرحوم سیّد«رحمت‌الله‌علیه» است و خلاف شهرت گفتن کاری مشکل است.

دیروز دربارۀ مسئلۀ اول صحبت کردم و این عبارت مرحوم سیّد«رحمت‌الله‌علیه» در مسئلۀ دوم خلل بود. مسئله این بود که:

الخلل العمدي موجب لبطلان الصلاة بأقسامه من الزيادة والنقيصة حتى بالاخلال بحرف من القراءة أو الأذكار أو بحركة أو بالموالاة بين حروف كلمة أو كلمات آية أو بين بعض الإفعال مع بعض، وكذا إذا فاتت الموالاة سهوا أو إضطرارا لسعال أو غيره ولم يتدارك بالتكرار متعمدا .

نماز را باید از اول تا آخر صحیح خواند و اگر کلمه‌ای جا افتاد یا زیاد درآمد و بالاخره یا نماز را آنچه نمازگزاران و آنچه فقها آوردند، به جا نیاورد، ولو یک کلمه یا یک حرف باشد، این نماز باطل است.

اشکال ما این بود که اگر چنین باشد، پنجاه درصد مردم حتی در زمان معصومین«سلام‌الله‌علیهم» نمازهایشان باطل بوده است و اینکه متقیّد باشند به نماز صحیح، پنجاه درصد هم کمتر است. حمد و سوره‌ها معمولاً صحیح نیست. مردم معمولاً مسئله نمی‌دانند و حتی در زمان معصومین نیز چنین بوده است. الان هم روستایی و شهری ندارد و مردم مسئله نمی‌دانند و مسائل نماز را دنبال نکردند و اگر کسی چیزی را دنبال نکند، به آن نمی‌رسد. اگر بگوییم مثلاً در «إیّاک نعبد» تشدید إیاک را نگفت و یا در «غیرالمغضوب علیهم» مخرج ضاد را نیاورد و ضاد «والضالین» را نیاورد، نمازش باطل است، آنگاه باید بگوییم پنجاه درصد مردم به دنبال این مسائل نبودند و باید بگوییم نمازهایشان باطل است و گفتن این خیلی جرئت می‌خواهد؛ لذا ما رسیدیم به اینجا که آنچه واجب است، نماز متداول است مثل عموم مردم که نماز می‌خوانند. اینها نماز می‌خوانند و به حسب عرف هم نماز صحیح می‌خوانند و یک جملۀ غلطی هم در میانشان هست و اگر بگویند این نمازت درست نیست و مخارجش نیامد و مقارناتش نشد، و نماز تو مطابق فتاوا نیست، یک جواب عوامانه می‌دهند و می‌گویند نمازی که خدا از مراجع و علما خواسته، از ما نخواسته است. با همین بهانۀ غلط جلو می‌روند و یک عمر نماز غلط می‌خوانند.

دیروز می‌گفتم و عجیب‌تر اینست که این اگر متنبّه شود و پیش علما و بزرگان برود، اینها کارشان را درست می‌کنند و مسائلشان را می‌گویند و به آنها سفارش نماز صحیح می‌کنند اما نمی‌گویند نمازهایت را قضا کن. این نگفتن، یعنی نمازت صحیح است. آنچه در رساله‌ها آمده و آنچه الان مرحوم سیّد«رحمت‌الله‌علیه» می‌فرمایند و فقها فرمودند، اینست که دقت فقهی و تجوید علمی لازم نیست و باید نماز صحیح بخواند و همین که عرف بگوید نمازت صحیح است کفایت می‌کند. اگر بگوییم عرف می‌گوید این نمازها قبول است که مرحوم سیّد الان فرمودند لازم می‌آید پنجاه درصد به بالا نمازها باطل باشد. اگر بگوییم صحیح است، بزرگان نفرمودند.

عبارت مرحوم سیّد«رحمت‌الله‌علیه» را دیروز خواندم و این عبارت از مرحوم سیّد نیست بلکه از همه است و محشین بر عروه که بیش از بیست نفر هستند، فرمایش مرحوم سیّد را امضا کردند.

عبارت این بود که:

الخلل العمدي موجب لبطلان الصلاة بأقسامه من الزيادة والنقيصة حتى بالاخلال بحرف من القراءة أو الأذكار أو بحركة أو بالموالاة بين حروف كلمة أو كلمات آية أو بين بعض الإفعال مع بعض، وكذا إذا فاتت الموالاة سهوا أو إضطرارا لسعال أو غيره ولم يتدارك بالتكرار متعمدا .

به این عمل کنیم یعنی بگو پنجاه درصد به بالا نمازها، نماز روستایی‌ها و یا شهری‌ها که دنبال مسائل نیستند، باطل است درحالی که نمی‌شود این را گفت. لذا بحث ما رسید به اینجا گرچه نگفتند، می‌گوییم و آن اینست که نماز به نحو متداول بین مردم و متداول در فقه، صحیح است. از شهری باشد یا روستایی و از مقصر باشد یا از قاصر و بالاخره نماز صحیح فقهی نیست اما نماز صحیح عرفی هست و همین مقدار بس است و غیر از این هم چاره‌ای نیست. البته ندیدم کسی بگوید، اما چاره‌ای هم نیست به گفتن و لذا عملاً آنچه می‌گویم، بزرگان عمل می‌کنند، اما در زمان گفتن، حرف مرحوم سیّد را می‌زنند.

مسئله انصافاً مشکل است و خیلی دلم می‌خواست کسی جواب مرا بدهد و این حرف مرحوم سیّد«رحمت‌الله‌علیه» را درست کند و لازمه‌اش اینست که مسئله‌ای که ملتزم شدن به پنجاه درصد به بالای نماز مردم باطل است، جواب دهد.

این مسئله فوق‌العاده مشکل است و مسئلۀ دوم هم فوق‌العاده مشکل است و آن جاهل مقصر است. معمولاً‌ گفتند جاهل قاصر، معذور است. یک روستایی که دسترسی به فقها ندارد و یا یک بادیه‌نشین که فقها را ندیده و افرادی که جلسات دینی را ندیدند و نمازی هم می‌خوانند و تخیل می‌کنند نمازشان درست است، این جاهل قاصر است و گفتند جاهل قاصر، معذور است. یعنی همین نماز باطلش، صحیح است.

و اما جاهل مقصر کسی است که دسترسی دارد اما به دنبالش نمی‌رود. مثل صد در صد مردم که دسترسی به فقها و علما دارند. روستایی‌ها که دسترسی به روحانیت دارند و یا شهری‌ها که دسترسی به رساله و روحانیت دارند، اگر نمازش را غلط بخواند، می‌توانسته به دنبالش برود و نرفته، جهل مقصر دارد و این معذور نیست؛ یعنی همین که مرحوم سیّد فرمودند ولو بحرفٍ اگر باطل شد، نماز باطل است. یک جمله هم درست کردند و این جمله روایت نیست و اما یک شهرت بسزاست. «الجاهل المقصّر کالعامد الاّ فی موضعین»، الجهر و اخفات به جای یکدیگر و اتمام به جای قصر. گفتند این دو جا نماز صحیح است. شخصی دسترسی داشت اما به دنبالش نرفته و نمی‌داند نماز مسافر دو رکعت است و نماز ظهر و عصر و عشا را چهار رکعت می‌خواند. گفتند این معذور است. یا شخصی دسترسی دارد اما به دنبالش نرفته و نمی‌داند باید حمد و سورۀ نماز صبح و مغرب و عشا را بلند بخواند و تسبیحات اربع را آهسته بخواند و یا باید حمد و سورۀ نماز ظهر و عصر را آهسته بخواند و مدت‌ها خلاف این عمل می‌کرده است. گفتند این هم معذور است. و اما مابقی معذور نیستند؛ «الجاهل المقصّر کالعامد الاّ فی موضعین».

این هم مثل مسئلۀ اول است. اگر قائل باشیم که جاهل مقصّر معذور نیست، پنجاه درصد مردم در حالی که دسترسی به فقها و دسترسی به رساله و دسترسی به مجالس دینی دارند، اما مسئله بلد نیستند. معمولاً الان در شهرها چه رسد به دهات، مسئله نمی‌دانند. خواص هم چون به دنبالش نرفتند ولو اینکه از نظر فرهنگی بالا هستند، اما از نظر دینی پایین هستند و نماز باطل خواندند.

گفتند این جاهل مقصر، معذور نیست. کسی که می‌توانسته نماز صحیح بخواند اما نخوانده، گفتند نمازش باطل است.

مرحوم سیّد«رحمت‌الله‌علیه» و امثال مرحوم سیّد دیدند گفتن این حرف مشکل است و معمولاً مردم حتی در زمان معصومین«سلام‌الله‌علیهم» به دنبال دین و به دنبال فروعات و به دنبال اصول نبودند. معمولاً دین آنها، دین پدر و مادری است. وقتی چنین باشد، در میان فقها اختلاف است و من جمله مرحوم سیّد و نتوانسته تصمیم بگیرد. گاهی فرمودند جاهل مقصر، معذور نیست. اگر یادتان باشد چند روز قبل فتوا دادند به اینکه جاهل مقصر، معذور نیست و اگر می‌توانسته مسائل دینش را درست کند و مسائل دینی او صحیح نبوده، چه نماز و چه مابقی احکام باطل است.

مرحوم سیّد«رحمت‌الله‌علیه» و همچنین دیگران توجه به این مطلب داشتند، لذا گاهی فرمودند «و فی الجاهل المقصّر إشکالٌ». اما بعضی اوقات هم صریح می‌فرمایند جاهل مقصر، معذور است. در مباحثۀ امروز ایشان می‌فرمایند جاهل مقصّر معذور است.

 

مسئله 3:

إذا حصل الاخلال بزيادة أو نقصان جهلا بالحكم فإن كان بترك شرط ركن كالاخلال بالطهارة الحدثية أو بالقبلة بأن صلى مستدبرا أو إلى اليمين أو اليسار أو بالوقت بأن صلى قبل دخوله أو بنقصان ركعة أو ركوع أو غيرهما من الأجزاء الركنية أو بزيادة ركن بطلت الصلاة، وإن كان الإخلال بسائر الشروط أو الأجزاء زيادة أو نقصاً فالأحوط الالحاق بالعمد في البطلان، لكن الأقوى إجراء حكم السهو عليه .

حسابی فتوا می‌دهند که جاهل مقصّر، معذور است. حمد و سوره‌اش غلط است و مثل کسی است که می‌توانسته حمد و سورۀ صحیح بخواند اما سهواً حمد و سورۀ او صحیح نبوده است. قاعدۀ سهو اقتضاء می‌کند که اگر غیر رکن باشد، نمازش صحیح باشد. علی کل حالٍ اینجا فتوا می‌دهند که جاهل مقصّر معذور است. ما در همه جا گفتیم جاهل مقصّر معذور است. ولو با جاهل قاصر تفاوتش اینست که چون جاهل قاصر دسترسی نداشته گناه ندارد و اما جاهل مقصر چون دسترسی داشته، ترک واجب کرده و تعلیم و تعلّم دینی از واجبات بزرگ است و این گناه کرده اما نمازش باطل نیست. این هم اگر مباحثۀ دیروز باشد قطع نظر از دلیل باید بگوییم روش در میان فقها همین است. اگر بگوییم جاهل مقصر، معذور نیست، پنجاه درصد نمازها باطل است. بنابراین  باید بگوییم که جاهل مقصر معذور است تا نمازهای مردم را درست کنیم و نگوییم قضا دارد.

قاعدۀ رفع هم می‌گوید جاهل مقصّر، معذور است. این قاعدۀ رفع، قاعدۀ امتنانی است یعنی خیلی چیزها نیامده اما خدا بخشیده است. رفع مالایعلمون یعنی جاهل مقصر. «انّما علی الأمة رفع مالایعلمون»

«لاتعادُ ‌الصلاة إلاّ من خَمس»؛ این هم قاعدۀ امتنانی است. خدا منت گذاشته و گفته لا تُعاد الصلاة الاّ در پنج جا؛ که این دایره قدری کمتر شده اما دایرۀ حدیث رفع خیلی عالی و دامنه‌دارتر است.

«أیّ ما رجل رکب امراً بجهالة فلاشئ علیه»؛ این خیلی بالاتر است. روایت صحیح‌السند داریم که امام صادق«سلام‌الله‌علیه» می‌گذشتند و دیدند در منی شلوغ است. گفتند چه خبر است؟ گفتند کسی احرام نکرده با همین لباس‌ها در مکه آمده است و الان به او می‌گویند باید برگردی و لباس‌هایت را از پا درآوری و بعد مکه و اعمالت را به جا بیاوری و بعد هم باید حجّت را دوباره به جا بیاوری. دیدند که حضرت می‌لرزد و مات است. حضرت فرمودند لباس‌هایت را از همین جا درآور و از همین جا محرم شو. برو اعمالت را به جا بیاورد و اعمالت کفایت می‌کند و حج دوباره هم نمی‌خواهد. بعد هم حضرت«سلام‌الله‌علیه» یک قاعدۀ کلی فرمودند که: «أیّ ما رجلٍ رکبَ أمراً بجهالة فلاشئ علیه». این نظیر رفع مالایعلمون است. رُفع مالایعلمون کلی است و نماز و غیر نماز را می‌گیرد و این جزئی است و مخصوص به حج است. اما کلیّتش اینست که: «رکبَ أمراً بجهالة فلاشئ علیه»

نظیر این زیاد است، لذا باید بگوییم، به این معنا که حرج لازم نیاید و مردم از دین رمیده نشوند و به معنای اینکه اسلام سهل است و به معنای اینکه باید به نوعی احکام و اعمال مردم را درست کنیم، می‌گوییم جاهل مقصر، معذور است. حکم وضعی ندارد و حکم تکلیفی او اینست که گناه کرده و از این به بعد باید مواظب باشد رفع این گناه بشود و این هم آدم متدین و مسئله‌دان باشد. این عقیدۀ ماست و اگر عقیدۀ ما پیاده نشد، مثل مسئلۀ دیروز، حرج و عذرهای غیرموجه لازم می‌آید و همچنین لازم می‌آید که بگویند این احکام از کسانی است که کار ندارند و ما کار و زندگی داریم و ما نمی‌توانیم به دنبال رساله رویم و از این عذرهای غلط. حال قبل از اینکه به عذرهای غلط برسیم، به این جملۀ مرحوم سیّد«رحمت‌الله‌علیه» در اینجا عمل می‌کنیم و این دو مسئله حل می‌شود. یک مسئله راجع به اینکه نماز متداول کفایت می‌کند و احکام متداول و عرفی کفایت می‌کند. یکی هم اینکه انسان باید به دنبال دینش باشد و اگر به دنبال دینش نرفت، معاقب است؛ اما همین دین متداول و همین دینی که مردم شهری و مردم روستایی دارند، همچنین مردمی که دسترسی دارند و مردمی که دسترسی ندارند، آن را دارند، کفایت می‌کند و «الجاهل المقصّر کالساهی» است.

من عقیده دارم به مسئلۀ اول و دوم، گرچه هر دو مسئله شاذ در میان بزرگان است و شهرت با مرحوم سیّد است مخصوصاً در مسئلۀ اول؛ اما چاره‌ای نداریم به غیر از گفتن من تا اینکه اسلام سهل را در میان مردم پیاده کنیم.

  و صلّی الله علی محمّد و آل محمّد