أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.
مسئله 16:
یجب الترتیب فی الفوائت الیومیة؛ بمعنی قضاء السابق فی الفوات علی اللاحق وهکذا، ولو جهل الترتیب وجب التکرار إلّا أن یکون مستلزماً للمشقّة التی لا تتحمّل من جهة کثرتها،فلو فاتته ظهر ومغرب ولم یعرف السابق صلّی ظهراً بین مغربین، أو مغرباً بین ظهرین، وکذا لو فاتته صبح وظهر أو مغرب وعشاء من یومین أو صبح وعشاء أو صبح ومغرب ونحوهما ممّا یکونان مختلفین فی عدد الرکعات، و أمّا إذا فاتته ظهر و عشاء أو عصر و عشاء أو ظهر و عصر من یومین ممّا یکونان متّحدین فی عدد الرکعات فیکفی الإتیان بصلاتین بنیّة الاُولی فی الفوات و الثانیة فیه، وکذا لو کانت أکثر من صلاتین فیأتی بعدد الفائتة بنیّة الاُولی فالاُولی.
مسئله از مسائل مهم عروة الوثقی است و مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» در این مسئله و مسائل بعد خیلی پافشاری دارند و باید بگوییم به جایی هم نرسیدند. علی کل حالٍ در این مسئلۀ 16 میفرماید ترتیب در نمازهای قضاء لازم است. حتی اگر کسی نماز صبحش را نخوانده و الان میخواهد نماز ظهر و عصر بخواند، اول باید نماز صبح را بخواند و بعد نماز ظهر و عصر را بخواند و اگر ترتیب یادش رفته است، باید به اندازهای نماز بخواند تا ترتیب پیدا شود. مگر اینکه مشقّت طاقت فرسا داشته باشد و ممکن نباشد. آنوقت نگفتند قاعدۀ حرج آن ترتیب را از کار بیندازد.
باید توجه داشته باشید که یک مسئلۀ مستحدث است. در میان قدماء این مسئله نبوده است و این مسئله از زمان شیخ طوسی«رحمتاللهعلیه» و فقط در خِلاف پیدا شده است و آنجا مرحوم شیخ طوسی ادعای اجماع هم کرده است و ترتیب را فقط در خِلاف لازم دانسته است. توجه به این مطلب داشته باشید که بالاتر از نود درصد اجماعهای در خلاف، اجماع نیست؛ لذا بزرگان ماندند که با این فرمایش مرحوم شیخ طوسی«رحمتاللهعلیه» چه کنند. بهترین حرفها، حرف استاد بزرگوار ما آقای بروجردی«رحمتاللهعلیه» است. میفرمایند مراد از این اجماعها در خلاف، یک اصطلاح است. اینکه میفرمایند «فیه اجماعٌ» یعنی «فیه روایةٌ» و اصطلاح ایشان اینست که هرکجا روایتی باشد، این روایت را تقبّل کردند به همگی و ادعای اجماع روی آن کردند و الاّ بیش از نود درصد اجماعهای در خِلاف، اجماع اصطلاحی در اصول نیست. یعنی مسئلهای را همه گفته باشند و نصّی برای آن مطلب نباشد. از آن طرف هم مثل شیخ طوسی«رحمتاللهعلیه» فوقالعاده مهم است. من یادم نمیرود هروقت مرحوم آقای بروجردی اسم شیخ طوسی را میآوردند، فوقالعاده به او اهمیت میدادند. زمانی یکی از حرفهایشان این بود که میفرمودند مصباح المتهجد را ایشان نوشتند و اول خودشان یک دوره به مصباح المتهجد عمل کردند. مصباح المتهجد مثل مفاتیح است و کتاب بزرگی در ادعیه است. بعد هم دستور دادند اهل بیت و خانوادۀ ایشان یک دوره به مصباح المتهجد عمل کنند، و بعد اجازۀ انتشار آن را دادند. مصباح المتهجد کتاب دعا، یعنی مورد عمل شیخ طوسی است و همه میدانیم که دو کتاب اصول اربعه مربوط به شیخ طوسی است. ما تهذیب و استبصار و من لایحضر داریم که تهذیب و استبصار مربوط به این مرد بزرگ است؛ لذا ایشان در این مسئله ادعای اجماع کردند اما مجبوریم اجماع را به قول آقای بروجردی«رحمتاللهعلیه»، به معنای روایت معنا کنیم.
روایت 1 از باب 63 از ابواب مواقیت، وسائل الشیعه، جلد 4، صفحه 290:
صحیحه عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: إِذَا نَسِيتَ صَلاَةً أَوْ صَلَّيْتَهَا بِغَيْرِ وُضُوءٍ وَ كَانَ عَلَيْكَ قَضَاءُ صَلَوَاتٍ فَابْدَأْ بِأَوَّلِهِنَّ فَأَذِّنْ لَهَا وَ أَقِمْ ثُمَّ صَلِّهَا ثُمَّ صَلِّ مَا بَعْدَهَا بِإِقَامَةٍ إِقَامَةٍ لِكُلِّ صَلاَةٍ قال: وَ إِنْ كَانَتِ اَلْمَغْرِبُ وَ اَلْعِشَاءُ اَلْآخِرَةُ قَدْ فَاتَتَاكَ جَمِيعاً فَابْدَأْ بِهِمَا قَبْلَ أَنْ تُصَلِّيَ اَلْغَدَاةَ اِبْدَأْ بِالْمَغْرِبِ ثُمَّ اَلْعِشَاءِ.
روایت از نظر سند خوب است و از نظر دلالت هم خوب است، اما چیزی که هست قدماء اصلاً به این روایت عمل نکردند. گفتم اول کسی که قائل به ترتیب شده و ادعای اجماع کرده که اجماع یعنی روایت، مرحوم شیخ طوسی«رحمتاللهعلیه» است و از قبل شیخ طوسی اصلاً این قول در کتاب فقه ما نیست و این قول مهم و این قول فوقالعاده به درد بخور و مورد ابتلا را متعرض نشدند.
چیزی که باید توجه کنیم اینکه گفتم اول کسی که روایت را نقل کرده و ادعای اجماع کرده، شیخ طوسی«رحمتاللهعلیه» است و بعد هم توجه داشته باشید که گفتۀ شیخ طوسی«رحمتاللهعلیه» مطرود شده است. یعنی در میان فقها بعد از شیخ طوسی، قول به وجوب ترتیب یا نیست و یا کم است و اگر هم باشد، احتیاط واجبی در مسئله هست. مثلاً در عروه مسئله وقتی مرحوم سیّد مسئله را متعرض شده، همۀ محشین گفتند ترتیب لازم نیست. اگر مثل استاد بزرگوار ما آقای بروجردی«رحمتاللهعلیه» باشد، ایشان هم احتیاط واجب کردند. اما همین احتیاط واجب برایشان سنگین بود؛ لذا در صدد توجیه بودند، چنانچه خود مرحوم سیّد در عروه در مسئلۀ 17 تا 26 و 27 تمهّلات و توجیهاتی برای مسئله درست میکنند که این بار سنگین را بردارند. اینکه خیلی از مردم نماز قضاء دارند و ترتیبش را نمیدانند و بخواهند ترتیب بین قضاء و ادا درست کنند، خیلی مشکل است. بعضی اوقات باید صد نماز بخوانند تا ترتیب پیدا شود؛ لذا محشین بر عروه گفتند ترتیب در نماز قضاء لازم نیست. بعضیها احتیاط کردند که من در احتیاطش هم اشکال دارم، برای اینکه احتیاط کردن در اینگونه مسائل، مشکل است.
درجاتشان عالیست، عالیتر، استاد بزرگوار ما آقای بروجردی«رحمتاللهعلیه» درحالی که یک مجسمۀ احتیاط بودند، اما در درس بارها از ایشان شنیده بودم که میفرمودند احتیاط هم در ترک احتیاط است. اما آقای بروجردی نمیتوانستند دست از این احتیاطها بردارند.
فراموش نمیکنم وقتی که آقای بروجردی«رحمتاللهعلیه» از دنیا رفتند، هفت هشت ده نفر بر توضیحالمسائل حاشیه نوشتند و حاشیۀ غالب اینها این بود که این احتیاط لازم نیست. یادم نمیرود مثل آقای شاهرودی«رحمتاللهعلیه» یکی دو جا احتیاطهای آقای بروجردی را قبول داشتند و یا فتوا میدادند و یا احتیاط را قبول داشتند و الاّ همۀ آنها میگفتند این احتیاط لازم نیست و باید توجه داشته باشیم که «الإسلام سهله»، مخصوصاً در فقه. ما که الحمدلله در فقه مستغنی هستیم، ما که الحمدلله در فقه مثل شیخ طوسی و مثل صاحب جواهر داریم، باید احتیاط در رسالۀ ما نباشد. این احتیاطها قابل توجیه است و با قاعدۀ «الإسلام سهله» باید احتیاط را توجیه کرد و نه احتیاط را بر مردم تحمیل کرد. لذا این قول به ترتیب، یک قول شاذی است، در میان متأخرین مثل محشین بر عروه و مثل رسالهنویسها، لازم نمیدانند و اگر هم لازم بدانند، شاذ است و احتیاط واجب میکنند.
مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» رفتند در توجیهات، لذا تا توانستند برای رفع وجوب، توجیه درست کردند. مثلاً اگر نمیداند چند نماز به ذمّه دارد، یک شبانه روز نماز بخواند برای به دست آوردن ترتیب. بعد نماز قضاها را شروع کند و اگر ترتیب هم در مورد آنها نیست، مانعی ندارد. علاوه بر این، روایت معارض هم دارد.
روایت 6 از باب 62 از ابواب مواقیت، وسائل الشیعه، جلد 4، صفحه 289:
عن جمیل عن أبی عبد الله عليهالسلام، قال: قلت: تفوت الرجل الأولی والعصر والمغرب ويذكر بعد العشاء؟ قال: یبدأ بصلاة الوقت الذي هو فيه، فإنه لا يأمن الموت فيكون قد ترك الفريضة فی وقت قد دخل، ثم يقضی ما فاته الأول فالأول.
حتی در آنجا که یقین دارد، مثلاً نماز صبحش قضاء شده و میخواهد نماز ظهر و عصر بخواند و سوال میکند که آیا اول نماز صبح را بخواند و بعد نماز ظهر و عصر و یا میتوانم نماز ظهر و عصر را بخوانم و بعد نماز صبح را بخوانم؟ حضرت میفرمایند: نه، نماز ظهر و عصر را بخوان، برای اینکه ممکن است بمیری و نماز ظهر و عصرت از بین برود.
سند روایت عالیست و دلالت روایت نیز عالیست و معارض با روایت قبلی است، لذا جمع بین روایات اقتضاء میکند روایت جمیل و روایتی که دلالت بر وجوب میکند، نه اینکه حمل بر استحباب کنیم، برای اینکه برای حمل بر استحباب غالباً هرج لازم میآید؛ بلکه باید روایت را طرد کنیم، به خاطر اعراض اصحاب. اصحاب به روایت عمل نکردند و قدماء که اصلاً قولی در میانشان نیست و متأخرین هم شیخ طوسی است که فرموده و ادعای اجماع و ادعای روایت کرده و روایتش هم روایت جمیل است. بعد هم بزرگان عمل به روایت نکردند و کم است کسی که ترتیب را در نماز قضاها واجب بداند. بنابراین علاوه بر اینکه روایتی که به آن تمسّک شده معارض دارد و جمع بین روایات، طرد روایت است، «خُذ بمشتهر بین أصحابک ودع الشاذ النادر فانّالمجمع علیه لاریب فیه». به راستی وقتی انسان دو روایت را ببیند، به خوبی میگوید «فإن المعرض علیه لاریب فیه»، «فانّ الشاذ لاریب فیه» و علی کل حالٍ دو دسته روایت داریم. یک روایت مستهله است یعنی از زمان شیخ طوسی پیدا شده است. یک روایت قدیمی است و در میان قدماء بوده است و معلوم است که روایت قدماء مقدم بر روایات متأخرین است و علاوه بر این، متأخرین هم از این قول اعراض کردند و قول به وجوب ترتیب نداریم و باید بگوییم شاذ است و احتیاط است و باید ما این مسئله را در میان مردم طرح نکنیم برای اینکه برای مردم سنگین است و برای مردم هرج است و در این جملۀ مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» که میفرماید: «یجب الترتیب فی الفوائت الیومیة؛ بمعنی قضاء السابق فی الفوات علی اللاحق وهکذا، ولو جهل الترتیب وجب التکرار إلّا أن یکون مستلزماً للمشقّة التی لا تتحمّل من جهة کثرتها»؛ به مرحوم سیّد بگوییم این مشقّت در دل این ترتیب خوابیده است.
خیلی کم پیدا میشود شخصی خیلی نماز قضا داشته باشد و ترتیب را بداند و اگر بخواهد ترتیب را حفظ کند باید یک عمر نماز بخواند تا ترتیب پیدا شود، لذا اصلاً لازمۀ این فتوا، مشقّت است و مرحوم سیّد اگر فرموده بودند: «لایجب الترتیب فی الفوائت الیومیة لأنّه یستلزم المشقّة التی لا تتحمل من جهة کثرتها» خیلی عالیتر و بهتر بود.
بحث مفصل است و مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» خیلی مفصل در این باره صحبت کرده است اما متأخرین مثل محشین بر عروه یا رسالهنویسها به مسئله خیلی اهمیت ندادند و مفروغٌعنه گرفتند که ترتیب در نماز قضاء لازم نیست.
و صلّی الله علی محمّد و آل محمّد