عنوان: وجوب قضاء نمازهای یومیه
شرح:

أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.

 

بحث امروز به امید خدا مربوط به نماز قضاست. بحث فوق‌العاده مفصل و مفیدی است.

می‌فرمایند واجب است کسی که نماز نخوانده، نمازش را در خارج وقت بخواند. فرقی هم نمی‌کند عمداً نخوانده باشد یا سهواً نخوانده باشد یا جهلاً نخوانده باشد و یا اضطراراً نخوانده باشد. علی کل حال هرکسی که نمازش قضا شد، باید قضای آن را بخواند. دلیل هم می‌آورند که: «من فاتته الفریضه فالیقضها کما فاته». نمی‌دانیم این روایت است یا نه، اما علی کل حالٍ در کلمات اصحاب این جمله زیاد دیده می‌شود.

این استثناهایی دارد ولی علی کل حالٍ یک قاعدۀ کلی، همینطور که مرحوم سیّد«رحمت‌الله‌علیه» و دیگران فرمودند، این جملۀ «من فاتته الفریضه فالیقضها کما فاته» در کلمات اصحاب زیاده دیده می‌شود و ادعای اجماع هم روی آن شده است و گفتم مرحوم سیّد«رحمت‌الله‌علیه» الان می‌فرمایند فرقی نیست بین اینکه نخوانده باشد و نخواندن او هم عمداً باشد یا سهواً یا اضطراراً باشد و یا خوانده باشد اما باطل خوانده باشد. نماز صحیح باید تحویل دهد، اگر در وقت تحویل نداد، در خارج وقت فوراً باید نمازش را قضا بخواند. مسئله‌ای هست که مرحوم سیّد«رحمت‌الله‌علیه» در اینجا مسئله را متعرض نشدند و ما در جاهای دیگر متعرض شدیم، هم در باب عبادات و هم در باب معاملات. مشهور در میان اصحاب اینست که اگر کسی جهلاً نماز نخواند و آن هم به جهل مقصّر؛ باید فوراً‌ نمازش را قضا کند و جاهل مقصر کالعامد؛ مثل کسی است که عمداً نماز نخوانده باشد. قاعده‌ای هم در میان فقها مشهور شده است که «الجاهل المقصّر کالعامد الاّ فی موضعین؛ الجهل و الاخفات و القصر و الاتمام». جاهل مقصر همه جا معذور نیست، الاّ در دو جا. یکی آنجا که نمازش را باید بلند بخواند و آهسته خوانده و یا باید آهسته بخواند و بلند خوانده و یک جا هم در آنجا که نمازش را باید شکسته بخواند و تمام خوانده است؛ و اما جاهای دیگر «الجاهل المقصّر کالعامد».

مرحوم سیّد«رحمت‌الله‌علیه» در اینجا می‌فرماید نماز قضا واجب است سواءٌ کان اینکه ترکش عمدی باشد یا سهوی باشد یا اضطراری باشد و یا نسیانی باشد. یک قاعدۀ کلی می‌فرمایند که نماز قضا برهرکه واجب شد، به وجوب فوری باید قضا کند. اما ما این جاهل مقصر را کالعامد نمی‌دانیم. نظیر جاهل قاصر است که جاهل قاصر، کالعامد نیست بلکه معذور است الاّ‌ما أخرجه الدلیل. ما جاهل مقصّر را نیز معذور می‌دانیم الاّ ما أخرجه الدلیل. قاعدۀ رفع به ما می‌گوید جاهل مقصّر، معذور است. اگر عمداً‌ باشد ولو کتک دارد اما دوباره نباید نمازش را بخواند. حدیث لاتُعاد به ما می‌گوید جاهل مقصّر، معذور است، به ما می‌گوید هرکسی که نماز نخواند، ولو مقصر باشد، معذور است الاّ ما أخرجه الدلیل.

این حرف من گرچه خلاف شهرت است و خلاف گفتۀ سیّد«رحمت‌الله‌علیه» است و اینکه «الجاهل المقصّر کالعامد» همینطور که اگر عمداً نماز نخواند، باید جبران کند، اگر معصیت هم کرد و نخواند، علاوه بر اینکه معصیت کرده و باید توبه کند، باید قضای مافات را نیز انجام دهد.

روایتی هست که صحیح‌السند است و ما در جای خود مفصّل صحبت کردیم. روایت در باب حج است. امام صادق«سلام‌الله‌علیه» رد می‌شدند و دیدند که اطراف کسی را گرفتند و زمزمه‌ها دارند. آقا امام صادق«سلام‌الله‌علیه» فرمودند چه خبر است؟ گفتند: این آقا بدون احرام به مکه و در حرم آمده و الان به او می‌گویند باید به میقات برگردی و مُحرم شوی و بیایی اعمالت را به جا بیاوری و سال آینده هم باید دوباره حج به جا بیاوری. امام صادق«سلام‌الله‌علیه» فرمودند: نه، از همین جا مُحرم شود و لازم نیست لباسهایت را از سرت در بیاوری، بلکه از همین جا مُحرم شو و اعمالت را به جا بیاور و حج تو درست است و حج مِن قابل نیز لازم نیست. معلوم است این آقا خیلی خوشحال شد. بعد امام صادق«سلام‌الله‌علیه» رو کردند به مردم و یک قاعدۀ کلی فرمودند که: «أیّ ما رجلٍ رکب أمراً بجهالة فلا شیء علیه»؛ هرکسی از روی جهالت کاری را انجام بدهد، جبران ندارد و این آقا جهلاً این کار را کرده و برگشت به میقات و محرم شدن از آنجا و حج مِن قابل و غیره هم لازم نیست.

ما به قاعدۀ رفع یعنی «رُفع مالایعلمون» و به قاعدۀ حدیث لا تُعاد «لا تُعاد الصلاة الاّ من خمس»[1] و به قاعدۀ این روایت و قواعد و روایات زیاد دیگر، می‌گوییم جاهل مقصّر، کالعامد نیست. اگر قاصر باشد، گناه هم نکرده و اگر جاهل مقصّر، باشد و نسیانی در کار نباشد و عمداً واجبی به جا نیاورده باشد، رُفع مالایعلمون و «أیّ ما رجلٍ رکب أمراً بجهالة فلا شیء علیه» می‌گویند قضا ندارد. گرچه حرف ما خلاف مشهور است اما دست برداشتن از این قواعد، دست برداشتن از تساهل در اسلام عزیز و صرف نظر کردن مشکل است؛ لذا ما قائلیم جاهل مقصّر، کالعامد نیست. جاهل مقصّر مثل جاهل قاصر است الاّ ما أخرجه الدلیل. هرکجا دلیل داشته باشیم که جاهل مقصّر کالعامد، می‌گوییم، و به صِرف «من فاتته الفریضه فالیقضها کما فاته» یا شهرت، اکتفا نمی‌کنیم. البته حرف من خلاف مشهور است اما دلیل آن محکم است و ما در جاهای دیگر، هم در باب عبادات و هم در باب معاملات و مخصوصاً در باب ضمانات، در این باره صحبت کردیم و «الجاهل المقصر کالجاهل القاصر» و همینطور که جاهل قاصر معذور است، جاهل مقصّر نیز معذور است و فرقش اینست که جاهل قاصر کتک هم ندارد و جاهل مقصّر به خاصر تقصیرش کتک دارد و اما قضا ندارد.

بحث مفصل است و مرحوم سیّد«رحمت‌الله‌علیه» هم در اینجا متعرض نشدند و به این اندازه کفایت می‌کنیم.

مرحوم سیّد«رحمت‌الله‌علیه» می‌فرمایند:

و لا یجبُ علی الصبی إذا لم یبلغ فی اثناء الوقت؛

اگر طفلی در وسط وقت، بالغ شد باید نمازش را بخواند و اما اگر در وسط وقت بالغ نشد و مثلاً در مغرب شرعی بالغ شد، قضا ندارد.

لا یجب علی الصبی و لا علی المجنون فی تمامه مطلقاً کان او ادواریاً.

اگر کسی دیوانه باشد در تمام وقت، «رُفع القلم عن الصبی حتی یحتلم» و «رُفع القلم عن المجنون علی یفیق»[2].

فرقی هم نمی‌کند جنونش مطبقی باشد یعنی همیشگی یا ادواری باشد که گاهی حالش خوب است و گاهی دیوانه است. در حال دیوانگی نماز نمی‌خواند و قضا هم ندارد.

و لا علی مُغمی علیه فی تمامه

کسی در تمام وقت بیهوش شد. این مُغمی علیه نیز لازم نیست قضای نمازش را بخواند.

و لا علی کافر الاصلی اذا أسلم

اگر کسی کافر بود، کافر فطری یا کافر ملّی؛ اگر از اول کافر بود و الان مسلمان شد، قاعدۀ جبّ می‌گوید قضا ندارد.

بعد خروج الوقت بالنسبة الی ما فات منه حال کفره و لا علی الحائض و النفساء مع استیعاب الوقت.

اگر زنی حائض بود و اگر زنی نفسا داشت، قرآن می‌فرماید که نماز برایش لازم نیست.

همۀ اینها مسلّم پیش اصحاب است و علاوه بر تسلّم بین اصحاب، حرفی نداریم و در فقه ما مسلّم است راجع به مُغمی علیه بعضی از بزرگان گفتند قضا دارد و روایتی نقل کردند.

 

روایت 2 از باب 3 از ابواب قضاء الصلوات، وسائل الشیعه، جلد 8، صفحه 259:

صحیحۀ أیوب بن نوح عن ‌أبی الحسن علیه‌السلام، یسأله عن المغمی علیه یوماً أو أکثر هل یقضی مافاته من الصلوات أولا؟« فکتب لا یقضی الصّوم و لا یقضی الصّلاة»

 

روایت 8و9 از باب 3 از ابواب قضاء الصلوات، وسائل الشیعه، جلد 8، صفحه 260:

صحیحه موسی بن بکر لأبی عبدالله علیه‌السلام: الرجل یغمی علیه یوماً او یومین و الثلاثه و الأربعه و أکثر من ذلک کم یقضی من صلاته؟ قال: ألا أخبرک بما یجمع هذه الأشیاء. کلّما غلب الله علیه من أمرٍ فاللّه أعذر لعبده قال: هذا من الأبواب التّی یفتح کلّ باب من ألف باب.

از مُغمی علیه سؤال کردم و حضرت فرمودند هرچه مانع نمازش شود، قضا ندارد و بعد هم آقا فرمودند این حرف من یک قاعدۀ کلی است و بابی است که هزار باب از آن باز می‌شود.

این دو روایت به خوبی می‌گوید مُغمی علیه و اگر این دو روایت و مخصوصاً صحیحه موسی بن بکر استفاده کنیم که جاهل مقصر هم مثل مغمی علیه است، «یُفتح منه ألف باب»، جاهل مقصر هم بابی از این ابوابی است که آقا فرموده، اشتباه نکردیم.

اما متأسفانه بزرگان مثل صاحب جواهر و دیگران و من جمله سیّد«رحمت‌الله‌علیه» روایت را مختص به مُغمی علیه گرفتند و این جمله‌ای که حضرت فرمودند «هذا من الأبواب التّی یفتح کلّ باب منها ألف باب» را اصلاً درباره‌اش صحبت نکردند و بعضی‌ هم اصلاً ‌آخر روایت را نیاورند و همین جملۀ «کلّما غلب الله علیه من أمرٍ فاللّه أعذر لعبده» را گفتند و آخر جمله که بسیار جملۀ شیرینی است، اصلاً نفرمودند.

روایتی داریم که این روایت می‌گوید مُغمی علیه، قضا دارد.

 

روایت 14 از باب 4 از ابواب قضاء الصلوات، وسائل الشیعه، جلد 8، صفحه 267:

صحیحه حفص عن أبی عبدالله علیه‌السلام سألته عن المُغمی علیه قال: فقال یقضی صلاة یوم.

مغمی علیه اگر دو سه روز بیهوش بود، بعد که به هوش آمد، نمازهایش را قضاء کند.

اصحاب روایت را حمل بر استحباب کردند و این اولاً منافات دارد با جمله‌ای که حضرت می‌فرماید می‌خواهم یک قاعدۀ کلی برایت بگویم که هزار مسئله و هزار باب از آن پیدا شود و ما بگوییم این روایت حمل بر استحباب است و از آن طرف هم جمع عرفی می‌گوید این روایت، شاذ است. وقتی روایت شاذ باشد، جمع بین روایات اقتضاء می‌کند که این روایت را طرد کنیم «خُذ بمشتهر بین أصحابک ودع الشاذ النادر فانّ شاذ النادر لایعبأ به».

و اما راجع به کافر؛ در باب کافر اصلی حرفی نیست و قاعدۀ جبّ می‌گوید کسی که کافر باشد و مسلمان شود، لازم نیست گذشته‌ها را قضا کند. پیغمبر اکرم«صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» وقتی در فتح مکه همه را مسلمان کرد، فرمود چیزی بر ذمّۀ شما نیست؛ نه قضایی و نه تعذیری و همۀ شما به امید خدا.

اما قرآن می‌فرماید کافر، معذور است. می‌فرماید: «قُلْ لِلَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ يَنْتَهُوا يُغْفَرْ لَهُمْ مٰا قَدْ سَلَفَ»[3]

چیزی برای کافر لازم نیست. اما آن قاعدۀ پیغمبر اکرم«صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» می‌گوید حق‌الناس‌ها هم لازم نیست و مشهور در میان اصحاب هم می‌گویند حق‌الناس هم لازم نیست اما ما در باب ضمانات نتوانستیم بپذیریم و می‌گوییم چه کافر اصلی و چه کافر فطری و چه کافر ذمّی، اگر مسلمان شد، قاعدۀ جبّ می‌گوید چیزی برایت واجب نیست، اما مال مردم را باید ادا کنی، اما مشهور در میان اصحاب می‌گویند نه. شاید این آیۀ شریفه هم بفرماید نه. ظاهر کلام پیغمبر هم می‌فرماید نه؛ ولی ما در باب ضمانات راجع به حق‌الناس نتوانستیم مطلق بگوییم نه و اما بحثش در اینجا نیست.

و صلّی الله علی محمّد و آل محمّد


[1]. وسائل الشیعه،‌ج 1،‌ ص 371، ح 8.

[2]. وسائل الشیعه،‌ج 1،‌ ص 45، ح 11.

[3]. أنفال، 38.