أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.
بحث دربارۀ نماز آیات بود و در بحث دیروز گفتم نماز آیات برای چهار چیز واجب است. ماه گرفتن، خورشید گرفتن یعنی کسوف و خسوف، زلزله و هرچیزی که غالب مردم را به وحشت بیندازد و فیالجمله دربارۀ آن صحبت کردم.
بحث امروز دربارۀ اینست که این نماز آیات را چه وقت باید خواند. راجع به غیر خسوف و کسوف، تقریباً میشود گفت اختلاف نیست. گرچه روایت دربارۀ آن کم است اما اختلافی در مسئله نیست و آن اینست که وقتی مثلاً باد شدیدی آمد که غالب مردم از آن ترسیدند، نماز آیات واجب میشود و کسی را نداریم که بگوید نه و کسی دربارۀ آن صحبت کرده باشد به این معنا که بگوید واجب نیست یا واجب است با خصوصیاتی، نداریم. به عبارت دیگر میشود گفت اجمع الفقهاء در اینکه راجع به مخوّفات به مجرد اینکه پیدا شد، نماز آیات واجب میشود. حال در وقتی باشد که آن مخوّف و آن چیز وحشتآور تمام شده باشد یا نشده باشد. مثلاً باد وحشتناکی که گفتم، چند روزی طول بکشد همان وقتی که شروع شد، نماز آیات واجب است و زمانی وقت آن تمام میشود که ساکت شود. این واجب فوری هم هست. اگر به جا نیاورد، واجب فوری غیر موقت است؛ یعنی فوراً در هر وقتی که یادش آمد و یا هر وقتی که بخواهد، باید به جا بیاورد و اگر عمداً به جا نیاورد، گناه کرده است. اما قضا ندارد و همیشه اداست. مثلاً وضع خطرناکی در آسمان پیدا شد، حال یا فوراً تمام شد یا ادامه داشت، در این صورت این باید فوراً نماز آیات را بخواند و اگر نماز آیات را نخواند، ولو آن صحنه تمام شده باشد، بر او واجب است که نماز آیات را بخواند و نیت قضا هم نیست و هر وقت که بخواند، اداست. و اگر تأخیر بیندازد، معلوم است که در تأخیر عمدی آن معصیت کرده است و در تأخیر ضروری، اشکال ندارد. مثلاً زلزله میآید و طول میکشد و این هم صبر میکند تا زلزله تمام شود، آنوقت نماز آیات را میخواند و این اشکال ندارد. به عبارت دیگر، قضا نمیشود و راجع به همۀ مخوّفات، خواندن نماز آیات اداست؛ اگر در وقت وقوعش باشد، اداست و اگر بعد از وقوع هم باشد، باز هم اداست؛ لذا راجع به مخوّفات، حرفی نداریم و حرفی ندارند و واجب است که فوراً این نماز آیات را برای این چیزی که موجب ترس غالب مردم شده، اگر ضرورتی در کار نباشد، بخوانند و حتی مثلاً اگر بخواهد ده سال بعد هم بخواند، باز هم اداست.
و اما راجع به خسوف و کسوف؛ مشهور در میان اصحاب اینست که از وقتی که ماه گرفت و خورشید گرفت، نماز آیات واجب میشود و این وجوب هست و هرچه زودتر بخوانند بهتر است تا اینکه تمام شود. اگر مثلاً نماز آیاتش با گرفتن خورشید همزمان تمام شد، مشهور در میان اصحاب اینست که مانعی ندارد. اما در مسئله، اختلافی هست که مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» نتوانستند جزماً از این اختلاف بگذرند؛ لذا احتیاط کردند.
عبارت اینست که:
وأما وقتها ففي الكسوفين هو من حين الاخذ إلى تمام الانجلاء على الأقوى فتجب المبادرة إليها بمعنى عدم التأخير إلى تمام الانجلاء وتكون أداء في الوقت المذكور والأحوط عدم التأخير عن الشروع في الانجلاء، وعدم نية الأداء والقضاء على فرض التأخير،...
فتوا میدهند از وقتی که شروع به گرفتن کرد، این هم میتواند نماز آیات بخواند تا آخر که باز شود و این هم نماز آیات را با آن تمام کند. بعد أقوی، احتیاط میکنند و احتیاط هم احتیاط مستحبی میشود. میفرمایند تأخیر نیندازد تا وقتی که شروع به باز شدن میشود. قبل از اینکه شروع به باز شدن شود، این نماز آیاتش را خوانده باشد. بعد هم حتی احتیاط میکنند که اگر بعد از باز شدن خورشید یا ماه بخواهد این نماز آیات را بخواند، نیت ادا و قضا نکند.
میفرماید:
والأحوط عدم التأخير عن الشروع في الانجلاء، وعدم نية الأداء والقضاء على فرض التأخير
اگر هنوز خورشید گرفته و ماه گرفته است اما تمام نشده و این میخواهد نماز آیات بخواند، باید بخواند اما خوب است که نیت ادا و نیت قضا نکند.
این فرمایش مرحوم سید در کلمات بزرگان هم هست. مرحوم صاحب جواهر«رحمتاللهعلیه» از دیگران هم نقل میکند که وقت گرفتن خورشید یا ماه از وقتی است که شروع میشود تا وقتی که شروع به باز شدن میشود و اگر شروع به باز شدن بشود و این بخواهد نماز آیات بخواند، آنها گفتند قضاست. مرحوم سید نتوانستند این قضا را بپذیرند و احتیاط مستحبی کردند و گفتند نیت ادا و نیت قضا نباشد اما به جا آوردن مسلّم است، قبل از آنکه تمام خورشید یا تمام ماه باز شود.
در مسئله چند روایت داریم و این حرفی که صاحب جواهر و دیگران زدهاند، به خاطر آن روایات است.
روایات را میخوانیم تا ببینیم دلالت این روایات چه مقدار است.
روایت 4 از باب 4 از ابواب صلاة آیات، وسائل الشیعه، جلد 7، صفحه 489:
عن أبی عبدالله علیهالسلام: صلّی رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم والناس خلفه في كسوف الشمس، ففرغ حين فرغ وقد انجلى كسوفها.
پیغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» نماز ماه گرفتگی خواندند و با هم تمام شد. نماز پیغمبر اکرم تمام شد و ماه گرفتگی هم تمام شد.
دلالت روایت برای حرف مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» خوب است، ولو اینکه استبعادی دارد و اینکه پیغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» چیز مطلوبی را به تأخیر انداخته باشند. مگر اینکه بگوییم فعل رسول الله است و اطلاق و معنا ندارد و غرضی در کار بوده که پیغمبر اکرم نماز آیات را با گرفتن ماه تمام کردند.
روایت انصافاً حرف مرحوم سید را درست میکند که مرحوم سید فرمودند: «وأما وقتها ففي الكسوفين هو من حين الاخذ إلى تمام الانجلاء على الأقوى فتجب المبادرة إليها بمعنى عدم التأخير إلى تمام الانجلاء وتكون أداء في الوقت المذكور والأحوط عدم التأخير عن الشروع في الانجلاء، وعدم نية الأداء والقضاء على فرض التأخير»
روایت 2 از باب 8 از ابواب صلاة آیات، وسائل الشیعه، جلد 7، صفحه 498:
موثقۀ عمار عن أبی عبدالله علیهالسلام: إن صلّيت الكسوف الى أن يذهب الكسوف عن الشمس والقمر فتُطوّل في صلاتك فان ذلك افضل، وان احببت ان تصلی فتفرغ من صلاتک قبل أن یذهب الکسوف فهو جایز.
روایت تقریباً مضمون کار پیغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» است و اینکه خوب است از وقتی که خورشید یا ماه گرفت، این نماز آیات را شروع کند و با گرفتگی باشد تا اینکه هر دو با هم تمام شود.
این روایت هم برای حرف مرحوم سیّد عالیست و حتی از روایت استفاده میشود که اگر بتواند و اگر بخواهد از اول ماه گرفتن تا آخر ماه گرفتن نماز آیات بخواند و با هم تمام شود، عالیست.
حرفی که در مسئله هست، در اینست که: «إن صلّيت الكسوف الى أن يذهب الكسوف عن الشمس والقمر فتُطوّل في صلاتك فان ذلك افضل، وان احببت ان تصلی فتفرغ من صلاتک قبل أن یذهب الکسوف فهو جائز»
اگر از اجماع نترسیم و اگر از قول مشهور نترسیم، این دو روایت به خوبی دلالت دارد بر حرف مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» که میفرماید: «ففي الكسوفين هو من حين الاخذ إلى تمام الانجلاء على الأقوى فتجب المبادرة إليها بمعنى عدم التأخير إلى تمام الانجلاء والأحوط عدم التأخير عن الشروع في الانجلاء، وعدم نية الأداء والقضاء على فرض التأخير»
این دو روایت به خوبی دلالت بر حرف مرحوم سیّد دارد. اما بعضی نپذیرفتند.
روایت 3 از باب 4 از ابواب صلاة آیات، وسائل الشیعه، جلد 7، صفحه 488:
صحیح حماد عن أبی عبد الله علیه السلام قال: «ذکروا انکساف القمر و ما یلقی الناس من شدّته، قال: فقال أبو عبد الله علیهالسلام: إذا انجلی منه شیء فقد انجلی»
میفرماید در وقتی که شروع به باز شدن میشود، این هم وقت نماز آیاتش تمام میشود.
کسانی که گفتند وقت نماز آیات از وقتی است که شروع میکند تا وقتی که شروع به باز شدن میکند، اینست.
دلالت روایت انصافاً خوب است و سند هم خوب است الاّ اینکه معارض با دو روایت اول است و اگر بخواهیم جمع بین روایات کنیم، باید حرف مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» را بزنیم و اینکه: «وأما وقتها ففي الكسوفين هو من حين الاخذ إلى تمام الانجلاء» به خاطر روایت رحط و موثقۀ عمار. «والأحوط عدم التأخير عن الشروع في الانجلاء» به خاطر روایت صحیحۀ حماد. اینکه بگوییم مرحوم سید جمع بین روایات کرده و جمع بین روایت اینکه از وقتی که شروع میشود تا وقتی که شروع به باز شدن کند، وقت عالیست. اما از وقتی که شروع به باز شدن میکند، به قرینۀ جمع بین روایات، اینکه قصد ادا و قضا نکند و نماز را بخواند اما قضا نیست. روایات قبلی نمیگذارد که بگوییم قضاست. اگر بخواهیم بگوییم اداست، این روایت آخر نمیگذارد.
جمع بین روایات که جمع عرفی هم هست، اینست که بگوییم از وقتی که شروع به گرفتن کرد، وقت عالی برای خواندن نماز آیات است. اما وقتی شروع به باز شدن کرد، ولو اینکه مانعی ندارد، به خاطر روایت رحط و موثقۀ عمار، اما به خاطر روایت آخر یعنی صحیحه حماد که روایت صحیحالسند هم بود، بگوییم این کار بدی است و یا لاأقل اگر نگوییم کار بدی است، جمع بین روایات کنیم و بگوییم از وقتی که شروع کرد تا وقتی که شروع به باز شدن کرد، اداست و در وقتی که شروع به باز شدن کرد، اداست؛ اما نیت ادا و قضا نکند، بلکه بداند که کار مکروهی کرده، به خاطر جمع بین روایات.
ظاهراً این عرضی که من کردم و جمع بین روایات کردم، حرف مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» و مراد مرحوم سیّد باشد و اینکه ما روایات داریم که بعضی میگوید از وقتی که شروع کرد تا وقتی که تمام شد، وقت نماز آیات است، و بعضی روایات میگوید وقتی شروع کرد تا وقتی شروع به باز شدن کرد، وقتش تمام است؛ حمل بر استحباب کن.
بحث فردا به امید خدا دربارۀ کیفیت نماز آیات است. اینکه چطور باید نماز آیات را خواند.
و صلّی الله علي محمّد وَ آل محمّد