أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ
اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمينَ وَ الصَّلاة وَ السَّلامُ عَلی خَيرِ خَلقِهِ اشْرَفِ بَرِيَّتِهِ ابِيالْقاسِمِ مُحَمَّدٍ صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَ عَلی آلِهِ الطَّيّبينَ الطّاهِرينَ وَ عَلي جَميعِ الأَنبِيآءِ وَ المُرسَلينَ سِيَّما بَقِيَّةِ اللهِ فِی الأَرَضينَ وَ لَعْنَةُ اللهِ عَلی أعْدآئِهِمْ أجْمَعينَ.
خدا توفیق عبادت و بندگی و ترک معصیت، همیشه و مخصوصاً در ماه مبارک رمضان به همۀ شما عنایت کند. اظهار ارادت کنید خدمت امام زمان با سه صلوات.
یکی از صفات رذیله که انسان را نزد خدا و نزد اهل بیت و ملائکه بی شخصیت میکند و گناهش هم خیلی بزرگ است، نفاق دو دورویی و دروغ و تقلب است؛ و گناه نفاق و دروغ خیلی بزرگ است. علاوه بر اینکه شخصیت انسان را پیش خدا و اهل بیت از بین میبرد؛ علاوه بر اینکه در عالم ملکوت شخصیت ندارد، گناهش خیلی بزرگ است. پروردگار عالم دروغ گفتن را با بتپرستی پیش هم گذاشته است و از آن نهی کرده است:
«فَاجْتَنِبُوا اَلرِّجْسَ مِنَ اَلْأَوْثٰانِ وَ اِجْتَنِبُوا قَوْلَ اَلزُّورِ»
مواظب باش دو صفت نداشته باشی. یکی اینکه بت نپرستی و یکی هم اینکه دروغ نگویی. بحث الان ما راجع به ملکه است. یعنی بعضی اوقات انسان حالتی پیدا میکند که دروغگو محسوب میشود. در پیش خدا و ملائکه مشهور میشود به دروغگو و متقلب و منافق. در مقابل صفا و صداقت و امانت که بعضی اوقات در پیش خدا در عالم ملکوت به صادق و امین و درستکار نامیده میشود.
دروغ منقسم میشود به اقسامی؛ و همه پیش خدا مبغوض است و انسان را پیش خدا بیشخصیت میکند.
مرتبۀ اولش نفاق است. در حالی که اعتقاد ندارد، اظهار اسلام میکند. این همیشه بوده است. در میان مسلمانهای صدر اسلام بوده و الان هم هست. عقیده به اسلام ندارد، اما میخواهد از اسلام سوء استفاده کند.
قرآن دربارۀ این میفرماید که طبقۀ هفتم جهنم از اوست:
«إِنَّ اَلْمُنٰافِقِينَ فِي اَلدَّرْكِ اَلْأَسْفَلِ مِنَ اَلنّٰارِ وَ لَنْ تَجِدَ لَهُمْ نَصِيراً»
منافق را طبقۀ آخر یعنی طبقۀ هفتم جهنم میبرند. این منافقین همیشه برای اسلام بیش از کفار ضرر داشتند؛ برای اینکه خنجر را از پشت میزنند. در بحرانها ضررهای بزرگی میزنند؛ لذا مثلاً قرآن در اول سورۀ بقره پنج آیه راجع به مؤمن دارد، پنج آیه هم راجع به کفار مثل یهودیها و نصرانیها و دهریها و امثال اینها دارد؛ اما همان جا بیش از بیست آیه در مذمّت منافق دارد. از همۀ کفار بدتر، از نظر ضررزدن و از نظر جهنم رفتن، منافق است. منافق دروغگو است و قرآن هم میفرماید دروغگو است، یعنی در دل اسلام را قبول ندارد؛ اما به حسب ظاهر میگوید من مسلمان هستم، برای اینکه از اسلام سوء استفاده کند.
این قسم اول است و الحمدلله ما نداریم و اینگونه منافق در میان ما کم پیدا میشود، اما در روایات ما منافقی هست که کمرشکن است و آن اینست که ائمۀ طاهرین«سلاماللهعلیهم» فرمودند کسی که عقیده داشته باشد و شعار و زبان هم داشته باشد اما عمل بر طبقش نباشد. و آنچه انصافاً کمر را میشکند، اینجاست.
الحمدلله ما تا سرحد عشق علی را دوست داریم و اهل بیت را دوست داریم و ما الحمدلله در مملکتمان شعار «أشهد أنّ علیاً ولی الله» بلند است. جشنها داریم و اظهار محبت به اهل بیت داریم و دلمان برای کربلا پر میزند. دلمان برای رفتن به مشهد پر میزند و هوای امام رضا میکند. اینها خوب است و اما سومی هم یعنی عمل بر طبق اسلام هم باید باشد. نماز و روزه و زکات و خمس و جهاد و امر به معروف و نهی از منکر ما نیز باید به جا باشد.
ما مسلمانیم، اما این فساد اخلاقی در خیابانها و عروسیها و جلسات خصوصی را هم داریم! یعنی عملمان، عمل یهودیها و صهیونیستها و غربیهاست، اما گفتارمان «أشهد أنّ علیاً ولی الله» است. یعنی از نظر عمل لنگیم. این خیلی مصیبت است و اگر انسان برایش خون گریه کند، جا دارد. یعنی وضع اجتماع ما به امیرالمؤمنین نمیخورد. وضع اجتماعی ما به قرآن و به خدا و اسلام عزیز نمیخورد. منافق نیستیم و منافق آنست که عقیده نداشته باشد. ما میگویم که همۀ چهارده معصوم گفتهاند کسی که اینگونه است، مرتبهای از نفاق را دارد. برای اینکه باید عملش به عقیده بخورد، اما نمیخورد و این یک نحو نفاق و دروغ است.
گاهی عقیده به عمل نمیخورد که آن منافق و نجس است و طبقۀ آخر جهنم نیز از اوست و او توطئهگر و مضرّ برای اسلام است؛ اما یک دفعه عقیده هست و زبان و شعار هست اما عمل آنطور که باید باشد، نیست. ائمۀ طاهرین فرمودهاند این یک نحو نفاق و دروغ است؛ برای اینکه صداقت اینست که عمل به عقیده بخورد و دروغ اینست که عقیده به عمل و یا عمل به عقیده نخورد. این سه باید به هم بخورند تا اینکه صادق شویم و در عالم ملکوت نفس صداقت داشته باشیم.
این هم مرتبۀ دوم است که انسان خیلی برای آن ناراحت است و ائمۀ طاهرین برایمان گریه میکنند. یکی از گریههای امام زمان همین است که وقتی اعمال ما را میبیند، پیش خدا شرمنده میشود. میگوید در سرداب مطهر زمزمه و گریۀ آقا را شنیدم که میگفت خدایا این شیعیان ما گناهکارند و پشتوانۀ آنها ما هستیم، تو رحمی کن. شرمندۀ پیش خدا هستند به خاطر نفاق ما. ما تا سرحد عشق امام زمان را دوست داریم و میخواهیم امام زمان بیاید، اما در عملمان لنگیم. آدم با صفا و صداقت و صمیمیت کسی است که عقیدهاش به زبان و زبانش به عمل و عمل به زبان و زبان هم به عقیده بخورد.
قسم سوم دروغ، بدعت در دین است که گناهش خیلی بزرگ است. گناه به اندازهای بزرگ است که حتی راجع به علما، روایتی داریم که برای آنها کمرشکن است. میفرماید:
«إِذَا ظَهَرَتِ الْبِدَعُ فِي أُمَّتِي فَلْيُظْهِرِ الْعَالِمُ عِلْمَهُ فَمَنْ لَمْ يَفْعَلْ فَعَلَيْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ»
وقتی بدعتی رو افتاد، عالم باید اظهار علم کند و در مقابلش ایستادگی کند و اگر نکرد، لعنت خدا بر این عالم است؛ آنگاه ببینید گناه بدعتگذار و کسی که از بدعت متابعت میکند، چقدر بزرگ است! این بدعت اول کوچک است اما کم کم بزرگ میشود.
میرزا محمد بهاء آدم ناجوری بود و انگلیسها از او استفاده کردند. انگلیسها خیلی متقلب و شیطان و حقهباز هستند و اول به او نمیگفتند که بگو من امام زمان هستم. به او گفتند تو الهام داری و کم کم به او فهماندند که تو نایب امام زمان هستی. کم کم به او گفتند تو خود امام زمان هستی و اگر بگویی من امام زمان هستم، مردم از تو قبول میکنند. کمکم گفتند تو پیغمبری و او هم ادعای پیغمبری کرد. بعد هم در آخر کار که او را به دار کشیدند، ادعای خدایی کرد و گفت من خدا هستم. به این بدعت میگویند. الان اینها کم شده، اما بدعت دیگری در جامعه هست. یعنی مشتی آدم دروغگو و دغل و حقهباز ادعای تشرف میکنند. میگوید من امام زمان را میبینم و امام زمان اینطور به من گفتند و فرمودند اینطور عمل کنید. اول از کم شروع میکند اما به جاهای بدی میرسد. این بدعت مثل قارچ میروید. آدم دغلی را پیدا میکنند و مخصوصاً آخوند، و اطراف او را میگیرند به عنوان تشرف. کم کم عنوان الهام و اینکه خدا اینطور گفته و خواب دیدم و امام زمان اینطور گفتند، آنگاه این جوانها را زیر یوغ خود میبرند. معلوم است که وقتی طلبه یا دانشگاهی زیر نظر علما نرفت، اینطور میشود.
این بدعت در زمان ما یک دروغ است و اگر بدعت بدتر از نفاق نباشد، قطعاً کمتر نیست. این هم مرتبۀ سوم از دروغ است و کسانی که گول میزنند جایشان «فِي اَلدَّرْكِ اَلْأَسْفَلِ مِنَ اَلنّٰارِ» است و کسانی هم که اطرافشان را میگیرند «فِي اَلدَّرْكِ اَلْأَسْفَلِ مِنَ اَلنّٰارِ» هستند. لذا در روایات میخوانیم در روز قیامت یکی از اینها را به صف محشر میآورند و میگویند چرا اظهار تشرف کردی و اطرافیانش هم میآیند و همه به جهنم میروند: «إِنَّ اَلْمُنٰافِقِينَ فِي اَلدَّرْكِ اَلْأَسْفَلِ مِنَ اَلنّٰارِ».
این گریه دارد و هرچه داد بزنیم فریادمان به جایی نمیرسد.
گوش اگر گوش تو و ناله اگر نالۀ من آنچه البته به جایی نرسد فریاد است
قسم چهارم که آن هم «فِي اَلدَّرْكِ اَلْأَسْفَلِ مِنَ اَلنّٰارِ» است، نمّامی و سخنچینی و تهمت است. گناه تهمت به اندازهای بزرگ است که مرحوم کلینی در کافی میفرماید که آن تهمتزن و دو به هم زن را به صف محشر میآورند و دروغها و تهمتهایش یک تل چرک و خون شده و پنجاه هزار سال روی این تل چرک و خون میایستد و باید این چرک و خونها را بخورد و بعد هم به جهنم برود. گناهش خیلی بزرگ است اما ما امروزه این دو به هم زنی را داریم.
مثلاً شوهر خسته از کار آمده و به جای اینکه این زن خستگی را از دل شوهر بیرون کند، شروع میکند پشت سر مادر این مرد حرف بزند. اگر راست باشد، گناهش مثل آدمکشی است و اگر دروغ باشد، فتنهگری و بالاتر از این، تهمت است. خدا نکند مادرشوهر جایی پسر را پیدا کند که عروس نباشد، دروغ میبافد و مرتب میگوید که دل این پسر را آزرده خاطر کند. اگر راست بگوید، گناهش در حد کفر و قتل است : «وَ اَلْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ اَلْقَتْلِ»؛ فتنه گری از آدم کشی بدتر است. اگر دروغ هم بگوید، تهمت است و تهمت هم آن تل چرک و خون را دارد. الان در مجالس مقدسها تهمت هست. زمانی من به شما میگفتم گناه غیبت خیلی بزرگ است و آدمی که غیبت کند و پشت سر مردم حرف بزند، او را به جهنم میبرند درحالی که به صورت سگ است و آن غیبتها نان و خورِشت او میشود و به او میخورانند:
«الْغِيبَةُ إِدَامُ كِلَابِ النَّار»
غیبت چیزی است که واقعاً باشد و شما پشت سرش بگویید، اما اگر نباشد یا نمیدانید که هست یا نه، این غیبت نیست، بلکه تهمت است و گناه بزرگی دارد. لذا من التماس میکردم و میگفتم باید بگوییم ای مردم تهمت نزنید. الان جلسات ما پر از تهمت است. حتی روزنامههای ما علاوه بر اینکه فحش نامه است، پر از تهمت است. این سایتها چه تهمتها و غیبتها دارند. اینها خیلی گناه دارد و گناهش هم دست و پا پیچ ما میشود. این وضع غم و غصه و نگرانیها و اضطراب خاطرها از کجا پیدا میشود؟!
«يٰا أَيُّهَا اَلنّٰاسُ إِنَّمٰا بَغْيُكُمْ عَلىٰ أَنْفُسِكُمْ مَتٰاعَ اَلْحَيٰاةِ اَلدُّنْيٰا ثُمَّ إِلَيْنٰا مَرْجِعُكُمْ فَنُنَبِّئُكُمْ بِمٰا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»
ای مردم ظلم شما در این دنیا، دست و پا پیچ شما میشود و در آخرت هم باید به جهنم روید.
و السّلام علیکم و رحمة الله و برکاته
[1]. الحج، 30: «پس، از پليدىِ بتها دورى كنيد، و از گفتار باطل اجتناب ورزيد.»
[2]. ر.ک: ارشاد القلوب، ج 1، ص 178.
[3]. النساء، 145: «آرى، منافقان در فروترين درجات دوزخند، و هرگز براى آنان ياورى نخواهى يافت.»
[5]. ر.ک: الکافی، ج 2، ص 357.
[6]. البقره، 191: «فتنه، از قتل بدتر است.»
[7]. روضه الواعظین، ج 2، ص 470.
[8]. یونس، 23: «اى مردم، سركشى شما فقط به زيان خود شماست. [شما] بهره زندگى دنيا را [مىطلبيد]. سپس بازگشت شما به سوى ما خواهد بود. پس شما را از آنچه انجام مىداديد باخبر خواهيم كرد.»