عنوان: سجده بر چه چیزهایی صحیح است؟
شرح:

أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.

 

الثامن: وضع الجبهة على ما يصح السجود عليه من الارض وما نبت منها غير المأكول والملبوس على ما مر في بحث المكان.

در مکان نمازگزار، مفصل در این باره صحبت کردند و فرمودند که باید بر زمین سجده کرد و یا چیزی که از زمین روئیده می­شود، مثل علف. هرچه از زمین و روئیدن روی زمین است، می­توان بر آن سجده کرد، به شرط اینکه سه چیز نباشد: مأکول نباشد، مثل خوردنی؛ ملبوس نباشد، مثل لباس؛ معدنی هم نباشد، مثل طلا یا نقره و امثال اینها.

در مسئله حرفی نیست و اینطور که گفتم، علاوه بر اینکه شهرت است و علاوه بر اینکه در کتابهای قدما و متأخرین است، سیرۀ متشرعه هم روی آن هست. یعنی نمازخوان­ها و کسانی که با مسائل آشنایی دارند، می­دانند که هرچه مربوط به زمین باشد، می‌توان روی آن سجده کرد به شرط اینکه مأکول و ملبوس و معدنی نباشد.  

مسئله حرفی ندارد اما مرحوم سید مثل اینکه یادشان رفته یا نخواستند به طور مفصل صحبت کنند، و لفظ معدن را در اینجا نیاوردند. درحالی که اگر یادتان باشد در نماز مکان نمازگزار، هفت هشت ده تا مسئله راجع به معدن صحبت کردند.

معدن از زمین است، اما چون یک عنوان ثانوی پیدا کرده، اطلاق زمین بر آن نمی­شود، بنابراین نمی­توان بر آن سجده کرد. اما در اینجا به طور کلی فراموش کردند، و اگر فرموده بودند: «الثامن: وضع الجبهة علی ما یصح السجود علیه من الأرض و ما نبت منها غیرالمأکول و الملبوس و المعدن علی ما مر فی بحث المکان»، بهتر بود. اما لفظ معدن را در اینجا نیاوردند. آیا فراموش کردند یا در نسخه­ها نیامده؟!

علی کل حال مسئله واضح و بلااشکال است که سجده باید روی زمین باشد و هرچه مربوط به زمین است؛ به شرط اینکه مأکول و ملبوس و معدنی نباشد.

التاسع: طهارة محل وضع الجبهة.

آنجا که سجده می­کند باید پاک باشد. معلوم است پیشانی که پاک است و از شرایط نماز اینست که طهارت باشد. آن چیزی هم که بر آن سجده می­کند باید طاهر باشد.

سابقاً صحبت کردیم که مکان نمازگزار، ولو نجس باشد اما خشک باشد، نماز خواندن روی آن فرش یا زمین نجس اشکال ندارد، اما به شرطی که مهر را روی آن بگذارد و نماز بخواند. وضع جبهه بر هرچه هست باید پاک باشد؛ و اما مابقی نماز باید با طهارت باشد و اما اگر جای نمازگزار نجس باشد اما سرایت نکند، نماز خواندن روی آن زمین نجس، اشکال ندارد؛ حال جای سجده باشد یا نباشد.

این مسئله نیز حرفی ندارد و سابقاً در این باره هفت هشت مسئله در مکان مصلی گفته شده و در اینجا تام و کمال به طور فشرده آورده شده است.

العاشر: المحافظة على العربية والترتيب والموالاة في الذكر.

باید نماز صحیح بخواند؛ من جمله در سجده گفتیم باید عربیت داشته باشد، ولو تجوید هم نباشد. دیروز دو سه تا مسئله گفتیم و در مسئلۀ آخر مانده بودیم که چه کنیم. اگر یادتان باشد، مسئلۀ آخر این بود که:

يشترط مباشرة الجبهة لما يصح السجود عليه، فلو كان هناك مانع أو حائل عليه أو عليها وجب رفعه حتى مثل الوسخ الذي على التربة إذا كان مستوعبا لها بحيث لم يبقى مقدار الدرهم منها ولو متفرقا خاليا عنه، ...

اگر مانعی در پیشانی هست، باید این مانع را رفع کند. دیروز گفتیم باید فرموده باشند «مثل الوسخ» که مانع باشد یعنی به عبارت دیگر چرکی جرم­دار باشد، و اگر چرکی جرم­دار نباشد، صدق می­کند که سجده کرده است؛ لذا اگر مثلاً مهر سیاه شده باشد، بد است اما طوری نیست؛ لذا باید بگوییم مرادشان اینست که: «مثل الوسخ الذي علی التربة و یکون له جرمٌ»، و الاّ اگر جرم نباشد، طوری نیست.

وكذا بالنسبة إلى سُفر المرأة الواقع على جبهتها، فيجب رفعه بالمقدار الواجب، ...

ما نتوانستیم این را معنا کنیم برای اینکه اگر چند تا مو یا خیلی از موها روی پیشانی خانم آمده باشد، سجده کردن بر آن اشکال ندارد، اما شرطش اینست که پوشیده باشد. اما اینکه پیشانی با موی سر پوشیده شود و مانع ایجاد کرده باشد، تصورش هم مشکل است. لذا من به جای «شعر المرأة» گفتم «سُفرالمرأة» یعنی روی صورت زینت دارد و اگر بخواهد روی آن زینت سجده کند، اگر جرم نداشته باشد، طوری نیست و اگر جرم داشته باشد، اشکال دارد.

حرف مهمی که دیروز گفته نشد و گذشتیم، این جملۀ «بل‎ ‎‏الأحوط إزالة الطین اللاصق بالجبهة» بود. من دیروز گفتم مثل اینکه صورت خاک­آلود باشد و بخواهد با آن خاک آلودگی سجده کند، طوری نیست. اما این تراب است و طین نیست. مرحوم سیّد می‌فرمایند: «بل الأحوط رفع الطین اللاصق بالجبهة». این زیاد هم پیدا می­شود. کسانی که روز عاشورا سینه می­زنند، رسمشان است که مقداری گِل به جلوی سر یا به پیشانی خود می­مالند. این گِل اگر روی همۀ پیشانی باشد، أحوط معنا ندارد و مسلّما مانع است و این گِل باید نباشد؛ و اما اگر مثلاً طرف راست پیشانی باشد و این هم به آن طرفی که گِل نیست، سجده می­کند. این هم طوری نیست. پس «أحوط» در اینجا یعنی چه؟! باید بگویند: «والأقوی رفع الطین اللاصق بالجبهة». دیروز گفتند به اندازۀ یک درهم اگر پیشانی صاف باشد، ولو مابقی را به زمین نگذارد، اما به اندازۀ یک درهم پیشانی پاک باشد، کافی است. اما اگر پیشانی را بسته باشد، چه کند؟! آیا باید روی همان دستمال سجده کنیم یا اینکه وضع جبهه هرچه باشد و چون ممکن نیست، روی همان سجده کند و تقریباً جبیره می­شود؛ لذا «والأحوط» باید «والأقوی» شود. اگر هم مرادشان اینست که مقداری از پیشانی گل آلود هست و مقداری گل آلود نیست، مانعی ندارد و احتیاط هم نمی­خواهد؛ لذا اگر مرحوم سید در اول فرموده بودند: يشترط مباشرة الجبهة لما يصح السجود عليه، فلو كان هناك مانع أو حائل وجب رفعه، خوب بود. راجع به «الوسخ المانع» یعنی بگوییم به اندازه­ای سیاه شده که جرم گرفته است و راجع به «شعر المرأة» نیز اگر چندتا مو باشد و حتی نصف پیشانی باشد و بتواند کمی از پیشانی را به زمین بگذارد، مسلّم بلااشکال است و أحوط و أقوی هم ندارد و اگر همۀ پیشانی به موی سر این خانم پوشیده شده، أحوط ندارد و مسلّم است و باید جای مهر را باز کند قبل از آنکه نماز بخواند. بنابراین ما دیروز «شعر المرأة» را «سُفر المرأة» معنا کردیم و طین را به تراب معنا کردیم و از مسئله گذشتیم؛ اما اگر ظاهر عبارت مرحوم سیّد باشد، حسابی به مرحوم سیّد اشکال وارد است. هم راجع به «شعرالمرأة» و هم راجع به «طین اللاصق» اشکال وارد است و باید أحوط نباشد و بگویند «يشترط مباشرة الجبهة لما يصح السجود عليه، فلو كان هناك مانع أو حائل وجب رفعه مثل الطین اللاصق بالجبهة» به شرط اینکه به تمام جبهه باشد. و یا «مثل شعر المرأة» به طوری که موها به همۀ جبهه باشد و اما اگر به بعضی از جبهه باشد، اشکال ندارد.

 

مسئله 4:

لا يجب استيعاب باطن الكفين أو ظاهرهما، بل يكفي المسمى ولو بالاصابع فقط أو بعضها، نعم لا يجزئ وضع رؤوس الاصابع مع الاختيار، كما لا يجزئ لو ضم أصابعه وسجد عليها مع الاختيار.

استیعاب همۀ کف دست لازم نیست و ظاهرش هم لازم نیست و به جای اینکه کف دست را بگذارد، پشت دست را بگذارد و یا سر انگشتها را بگذارد و به سجده رود به جای اینکه کف دست به زمین گذاشته شده باشد.

سابقاً روایت خواندیم و مسلّم پیش سیرۀ متشرعه است و بلااشکال است که باید کف دست باشد. اگر بخواهد پشت دست را وارونه بگذارد، نمی­شود. همچنین اگر بخواهد انگشتان را بدون کف دست بگذارد، باز نمی­شود و در روایت داشتیم «کفین» روی زمین باشد و من عقیده دارم منظور همۀ دست و حتی انگشتان. حال کسی بگوید کف مسلّم است اما اگر دست را روی زمین بگذارد و کف دست روی زمین باشد اما انگشتها بالا باشد و سجده کند و ذکر بگوید، طوری نیست؛ برای اینکه در روایت داشتیم «کفین». اما اگر یادتان باشد در روایت اول «یدین» و بعد «کفین» را گفت و یدین تفسیر کفین و کفین تفسیر یَدین است؛ و باید بگوییم یشترط در جبهه، همۀ باطن دست روی زمین باشد و نمی­شود پشت دست را روی زمین بگذارد و باید کف دست باشد. روایت ولو از نظر سند، تاریخ است اما آن روایت مشهور هست که در جلسۀ دشمن سوال کردند که باید دست دزد را برید (وَ اَلسّٰارِقُ وَ اَلسّٰارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمٰا) ﴿المائدة، 38﴾ و اینکه از کجا باید برید؟ یکی گفت از کتف، یکی گفت از آرنج و یکی گفت از مچ؛ و بالاخره از آقا امام جواد سوال کردند و ایشان می­دانستند خطر دارد، اما باید جواب سوال را بدهند، بنابراین فرمودند باید انگشتها را برید و بعد هم مثال زدند و گفتند «فانّ المساجد للّه»، کف دست از سجده است و سر انگشتان را نمی­گیرد. اگر این تاریخ درست باشد و امام جواد فرموده باشند، حرف مرحوم سید درست می­شود که مرحوم سیّد فرمودند که «کفین» باشد و اگر سر انگشتان نباشد، طوری نیست؛ اما در اینجا حرف مرحوم سید خراب می­شود برای اینکه می­فرمایند: «لا يجب استيعاب باطن الكفين أو ظاهرهما، بل يكفي المسمى ولو بالاصابع فقط أو بعضها».

حال قطع نظر از تاریخ و این معجزۀ امام جواد «سلام­الله­علیه»، کفین دو تا انگشت و سه تا انگشت را نمی­گیرد، بلکه بالاتر از اینهاست و بالاخره اگر کسی جرئت داشته باشد، بگوید همۀ کفین لازم است اما اگر انگشتها را روی زمین نگذارد، طوری نیست گرچه خلاف احتیاط است.

صلّی الله علي محمّد وَ آل محمّد