أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.
فصلٌ یستحب فیهما أمورٌ:
در اذان و اقامه مستحب است اموری مراعات شود.
الأوّل: الاستقبال. الثانی: القیام. الثالث:الطهارة فی الأذان،و أمّا الإقامة فقد عرفت أنّ الأحوط-بل لا یخلو عن قوّة-اعتبارها فیها،بل الأحوط اعتبار الاستقبال و القیام أیضاً فیها، و إن کان الأقوی الاستحباب.
اول: اذان و اقامه رو به قبله باشد. دوم: اذان و اقامه در حال ایستادن باشد. سوم: طهارت است و اما دیروز مباحثه کردیم و فرمودند نه، اقامه حتماً باید با طهارت باشد. دیروز گفتم روایاتی هم در این باره هست و یکی از روایات را خواندیم که فرموده بود طهارت در اقامه شرط است. در اذان شرط نیست بلکه مستحب است، اما در اقامه شرط است. اینجا هم میفرمایند: « و أمّا الإقامة فقد عرفت أنّ الأحوط-بل لا یخلو عن قوّة-اعتبارها فیها،بل الأحوط اعتبار الاستقبال و القیام أیضاً فیها، و إن کان الأقوی الاستحباب.»؛ در اقامه بگوییم باید رو به قبله باشد و باید در حال ایستاده باشد، اما اگر رو به قبله نشد و نشسته بود، مانعی ندارد؛ و اینکه مرحوم سیّد به یک نسق جلو نرفتند، به خاطر روایات است. در باب استقبال، برای رو به قبله بودن، دلیل نداشته باشیم، کفایت میکند بر استحباب؛ و اما راجع به اقامه چون دلیل داریم، لذا میفرماید استقبالش مستحب و قیامش مستحب است، اما طهارتش واجب است. از نظر ذوقی فقهی گفتن این حرف مشکل است؛ الاّ اینکه به راستی کسی تعبد به اصول و روایت کند و بگوید راجع به استقبال و قیام، دلیل نداریم، پس مستحب است؛ و اما راجع به طهارت، دلیل داریم، بنابراین واجب است. این فقه پسند نیست. اگر واجب باشد، باید در هر سه بگوییم و اگر واجب نباشد، در هیچکدام نیست و جداً الغای خصوصیت از روایاتی که میگوید طهارت در اقامه شرط است، و باید بگوییم اقامه مثل نماز است و هرچه در باب نماز گفتیم در باب اقامه هم میگوییم، الاّ ما أخرجه الدلیل. لذا الان هم بعضی از محشین بر عروه، اقامه را واجب و جزء نماز میدانند، اما نتوانستند بگویند اگر اقامه نگفت، نماز باطل است. لذا وجوبش را گفتند اما بطلانش را نگفتند؛ درحالی که این بحثهای امروز سرسری تمام شده و لذا میبینید که در عروهها یک صفحه مباحثۀ امروز است و همۀ محشین هم حاشیه ندارند و هرچه مرحوم سیّد «رضواناللهتعالیعلیه» گفته، قبول کردند و جلو رفتند. اما به راستی مسئله مشکل است. مثلاً در استقبال و قیام و طهارت، اگر واجب باشد، هر سه لازم است و اگر واجب نباشد، هر سه لازم نیست؛ اما اگر بگوییم طهارت لازم است و تعبد است چون روایت داریم، و برای قیام و استقبال روایت نداریم، با اصل، بین این شرایط تفکیک میاندازیم. از نظر اصول خیلی خوب است، اما از نظر ذوق فقهی و مخصوصاً برای کسانی که اقامه را واجب میدانند، شرایط حمد و سوره باید در اقامه بیاید، حال یا واجب تکلیفی است یا وجوب وضعی است. اما مطالعه کردید که مرحوم سید تفکیک میاندازند بین استقبال و قیام و میگویند نشسته و بدون وضو اذان و اقامه میگوید و بعد وضو میگیرد و نماز میخواند. و اما راجع به طهارتش بگوییم نه.
الرابع: عدم التکلّم فی أثنائهما، بل یکره بعد «قد قامت الصلاة» للمقیم، بل لغیره أیضاً فی صلاة الجماعة، إلّافی تقدیم إمام، بل مطلق ما یتعلّق بالصلاة، کتسویة صفّ ونحوه، بل یستحبّ له إعادتها حینئذٍ.
در وسط اذان و اقامه حرف بزند، اول میگویند مستحب است که حرف نزند و بعد میگویند حرف زدن در وسط اذان و اقامه مکروه است. مثلاً در وسط اقامه در بزنند و این بگوید در را باز کن و بعد اقامه را تمام کند.
همۀ اینها روایت دارد، اما نتوانستند روایتها را حمل بر وجوب کنند، لذا یا استحباب را زدند ویا کراهتش را جلو آوردند. لذا مرحوم سیّد راجع به استقبال و قیام و طهارت، کراهت را نگفته و راجع به طهارت وجوب در اقامه و استحباب در اذان را گفته و اما راجع به تکلّم، هم کراهت در اذان و هم کراهت در اقامه را گفته است. بالاخره دائرمدار روایات و ذوق شماست و نمیشود تحمیل کرد. بعضیها مثل مرحوم سیّد «رضواناللهتعالیعلیه» درحالی که اول میگویند «یستحب فیهما امورٌ»، اما در وسط میفرمایند طهارت راجع به اقامه واجب است و بعد میفرماید حرف زدن راجع به اذان و اقامه کراهت دارد. این به خاطر همین روایات است که بعضی روایات را حمل بر استحباب کردند و در این هفت هشت امر گفتند «یستحب فیهما امور» و غالب محشین بر عروه تبعا از صاحب جواهر گفتند و بعضیها هم در اقامه گفتند همۀ این امور لازم است و در اذان همۀ این امور لازم نیست، بلکه مستحب است و بعضیها هم به خاطر روایت، مثلاً میگویند حرف زدن حتی در اقامه، اقامه را باطل نمیکند، اما مکروه است. دَوَران امر است بین فهم شما، و فهم شما برای شما حجت است.
الخامس: الاستقرار فی الإقامة.
فرمودند باید در اقامه راه نرود و بدن مستقر باشد و اما در اذان اگر راه برود، طوری نیست. مثلاً دو سه قدم بردارد و در ضمن راه رفتن اذان نماز را بگوید و در اقامه مستقر باشد. لذا ایشان میفرمایند: الاستقرار فی الإقامة، یعنی اگر در اذان استقرار نداشته باشد، طوری نیست؛ درحالی که اگر ذوق فقهی باشد، اقتضاء میکند به اینکه روایات را لاأقل حمل بر کراهت کنند، هم در اذان و هم در اقامه؛ و بگویند مکروه است که دو سه قدم راه برود و در راه اذان و اقامه را بگوید و بعد نماز را بخواند.
السادس: الجزم فی أواخر فصولهما مع التأ نّی فی الأذان والحدر فی الإقامة علی وجه لا ینافی قاعدة الوقف.
مستحب است در هر جملهای که میگوید جمله را تمام کند. جملات را به هم وصل نکند. مثلاً نگوید «الله اکبرُ الله اکبرُ الله اکبرُ الله اکبر» و به عبارت دیگر اگر فرموده بودند «الوقف فی أواخر فصولهما»، خیلی بهتر بود.
السابع: الإفصاح بالألف والهاء من لفظ الجلالة فی آخر کلّ فصل هو فیه.
اذان و اقامه را مرتب و فصیح و بلیغ بگوید. سرسری و به طوری که فصاحت بیفتد، نباشد. راجع به حمد و سوره نیز همینطور است و در حمد و سوره هم مستحب است که با طمأنینه و تأمل و جملات جدا از یکدیگر و با فصاحت و بلاغت و با ادب باشد.
الثامن: وضع الإصبعین فی الاُذنین فی الأذان.
گذاشتن دو دست در پشت گوش در اذان اعلامی هست و روایت داریم و سفارش شده است. کسی که مؤذن است و روی پشت بام اذان میگفت، دو دستش را پهلوی گوشش میگذاشت.
مرحوم سیّد این را در اذان نماز آورده است اما چنین رسمی نبوده و شنیده نشده و سیرۀ ائمۀ طاهرین «سلاماللهعلیهم» نیز بر این نبوده است. حتی اگر بگوییم کراهت هم دارد، اشتباه نکردیم که بگوییم مراعات ادب نشده و باید دو دست افتاده باشد، در حمد و سوره همین است و در اذان و اقامه نیز همین است. مرحوم سید باید فرموده باشند «وضع الإصبعین فی الأذنین فی اذان الإعلامی».
مرحوم سیّد روایاتی که میگوید مستحب است که در اذان اعلامی دو دست را پهلوی گوش بگذارد، در اذان نماز هم آوردند. لذا بحث ما در اذان و اقامه نمازی است و در اذان و اقامه نماز، گذاشتن دو دست پهلوی گوش، سیرهای ندارد، بلکه سیرۀ اهل بیت «سلاماللهعلیم» و سیرۀ بزرگان، عکس این است.
التاسع: مدّ الصوت فی الأذان ورفعه، ویستحبّ الرفع فی الإقامة أیضاً، إلّا أنّه دون الأذان.
فرمودند هم در اذان و هم در اقامه صدایش را بلند کند؛ در اذان خیلی و در اقامه مدّ الصوت باشد، اما کمتر از اذان باشد. این نیز مربوط به اذان اعلامی است که دستها را پهلوی گوش بگذارد و صدا را بلند کند و با فصاحت و بلاغت اذان بگوید به طوری که مردم لذت ببرند؛ اما راجع به اذان و اقامۀ صلاتی، سیرۀ اهل بیت، نه دست گذاشتن پهلوی گوش بوده و نه رفع صوت بوده است، و الان هم نیست و اینها مربوط به اذان اعلامی است.
محشین بر عروه هم در اینجا حاشیه ندارند و چون امر مستحبی بوده، با تسامح در ادلّۀ سنن، هرچه مرحوم سیّد گفتند، قبول کردند.
مرحوم صاحب جواهر «رضواناللهتعالیعلیه» نیز همینطور گفتند و جلو رفتند اما گفتند اذان و اقامۀ در نماز و اما مدّ الصوت را راجع به اذان اعلامی گفتند و نه راجع به اذان صلاتی.
العاشر: الفصل بین الأذان و الإقامة بصلاة رکعتین أو خطوة أو قعدة أو سجدة أو ذکر أو دعاء أو سکوت، بل أو تکلّم لکن فی غیر الغداة، بل لا یبعد کراهته فیها.
روایت داریم که مستحب است بین اذان و اقامه، دو رکعت نماز مستحبی بخواند یا اینکه یک سجده بخواند یا یک قدم بردارد. الان هم رسم است که بعضی از بزرگان وقتی اذان میگویند یک قدم به جلو برمیدارند و بعد برمیگردند. یا اینکه کمی سکوت کند و یا حرفی بزند. فاصله به ذکر مستحب است اما فاصله با حرف زدن، ظاهراً کراهت دارد. آن گام برداشتن، روایت دارد؛ اما روایت ضعیفالسند است و با تسامح در ادلّۀ سنن آن را درست کنیم. و اما در «لکن فی غیر الغداة، بل لا یبعد کراهته فیها»، لکن به کجا میخورد؟! یا اینکه به «أو تکلّم» میخورد؟!
اینکه فرق باشد بین نماز صبح و مغرب و عشا، ظاهراً تفاوتی ندارد؛ و در همۀ نمازها، فواصلی باشد اما آن فاصلهها به ذکر و ورد با خدا باشد و همچنین کراهتی در اینکه اذان و اقامۀ نماز صبح بلافاصله با هم باشد، نیست. ظاهراً اگر مرحوم سیّد فرموده بودند: «العاشر: الفصل بین الأذان و الإقامة بصلاة رکعتین أو خطوة أو قعدة أو سجدة أو ذکر أو دعاء»، کفایت میکرد. اما برای تکلم و سکوت، سیرهای نداریم و بزرگان نیز نگفتند. بعد هم فرق گذاشتن بین نماز صبح و نماز ظهر و عصر، کار مشکلی است. بله، اگر کسی بگوید تسامح در ادلّۀ سنن، همۀ اینها را مستحب میکند؛ اما مشکل است که بگوید حرف زدن بین اذان و اقامه مستحب است. و اما مراجع هم در رسالهها دارند که مستحب است بین اذان و اقامه دو رکعت نماز بخواند، وگرنه یک سجده کند.
صلّی الله علي محمّد وَ آل محمّد