أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.
فصل یشترط فی الأذان و الإقامة امور:
اول از آنها نیت بود با قصد قربت، که اگر بخواهد اذان و اقامه که مستحب است، واقع شود، باید با قصد قربت باشد. اگر مثلاً برای گرفتن پول باشد، این اذان و اقامه باطل است. اگر یادتان باشد، گفتم دلیلی برای این مطلب نیست الاّ اینکه کسی بگوید اصالةالقربة در عبادات است. و این هم مشهور است اما مخالف با اصل است و ما اصالة التوصلیّة داریم الاّ ما أخرجه الدلیل. اگر دلیلی پیدا کنیم که بگوییم قصد قربت شرط است، و الاّ هرکجا شک کنیم آیا توصلّی است یا تعبّدی، اصالة التوصلی میگوید «لایشترط فیه قصد القربة». آنگاه دائرمدار مطالعۀ شماست که آیا دلیلی برای حرف مرحوم سیّد پیدا کردید یا نه، و دلیل معتنابهی نیست، بنابراین اصالة التوصلیة میگوید در اذان و اقامه قصد قربت باشد، خوب است، اما بخواهیم بگوییم اگر قصد قربت نداشت باطل است، دلیلی بر بطلان نداریم. ما زیاد داریم که عبادت است، اما قصد قربت هم در آن شرط نیست. مثلاً سلام عبادت است اما اینطور نیست که با قصد قربت باشد. اذان، اعلامی است و عبادت است، اما قصد قربت نمیخواهد؛ لذا مرحوم سیّد در اذان اعلامی میفرماید شرط قربت نمیخواهد. به عنوان مثال همینطور که برای گفتن اذان پول میگیرد و حتی برایش وقف میکنند که فلان زراعت مسجد برای این مؤذن باشد، و مؤذن اذان و اقامه میگوید یا صدایش را بلند میکند برای اینکه این عبادت را مردم بشنوند، و در همۀ اینها قصد قربت لازم نیست، همین مقدار که دلیل نداشته باشیم، اصالة التوصلیّة به ما میگوید قصد قربت شرط نیست.
گفتم مشهور در میان اصحاب اینست که هرچه عبادت است، قصد قربت میخواهد؛ لذا مرحوم سیّد میفرماید اذان و اقامه عبادت است، پس قصد قربت میخواهد. گفتم برای این حرفی که زده شده، دلیل نداریم. اگر دلیل داشته باشیم، شما میفرمایید عبادت است، پس قصد قربت میخواهد و مشهور این را گفتند و من هم میگویم و جوابش اینست که به چه دلیل است! حتی اذان اعلامی عبادت است و خیلی ثواب بار بر آن است، مخصوصاً صبحها؛ اما شخصی پول میگیرد برای اینکه صبحها اذان بگوید و یا مؤذن مسجدی است و ظهر و شب اذان میگوید. مرحوم سید میفرمایند قصد قربت نمیخواهد.
میفرمایند:
و أما أذان الإعلام فلا یشترط فیه قصد القربة.
دوم عقل و ایمان بود و دربارهاش صحبت کردم. سوم، بلوغ بود، که گفتم بلوغی که میفرمایید: فالأقوی عدم إعتباره؛ دائرمدار اینست که عبادات صبی را تشریعی بدانیم و بنا شد که تشریعی ببینیم، پس بلوغ در آن شرط نیست و همینطور که اگر غیر بالغ اذان و اقامه گفت، وقع فی محلّه، اگر بچه نماز خواند، وقع فی محلّها؛ بنابراین اگر اذان و اقامه هم گفت، وقعَ فی محلّه. دائرمدار اینست که شما اعمال غیربالغ را تشریعی بدانید نه تمرینی!
فرمودند:
الرابع: الموالاة بین الفصول من کلّ منهما علی وجه تکون صورتهما محفوظة بحسب عرف المتشرّعة،وکذا بین الأذان و الإقامة، وبینهما وبین الصلاة،فالفصل الطویل المخلّ بحسب عرف المتشرّعة بینهما،أو بینهما وبین الصلاة مبطل.
قاعدۀ کلی اینکه هرچه صورت چیزی را به هم بزند، آن چیز نمیتواند واقع شود، حال تعبدی باشد یا توصلی باشد؛ من جمله اذان و اقامه باید پی در پی باشد و اگر پی در پی نشد، اذان و اقامه واقع نمیشود.
در مباحثۀ قبل گفتم این یک امر مسلّم در میان فقهاست. در همۀ عبادات، چه تعبدی و چه توصلی، و در همۀ کارها میگویند موالاة میخواهد. اما اگر اذان اعلام موالاة ندارد، به معنای اینکه کسی که اذان و اقامۀ نماز را میگوید، در وقتی که امام میگوید الله اکبر، این هم میگوید الله اکبر و وقتی حمد و سوره تمام شد و امام به رکوع رفت، این هم میگوید الله اکبر و به رکوع میرود. در حرفهای امام موالات هست اما در کلمات این مؤذن موالات نیست. بین کلمات از اول تا آخر، موالات به هم میخورد و پی در پی عرفی نیست؛ اما همه به او، مؤذن میگویند. هم شارع مقدس به او مؤذن گفته و هم مردم میگویند مؤذن این امام جماعت فلانی است، درحالی که اذان اعلام گفته نشده یا نیم ساعت قبل گفته شده و این آقا مؤذن امام جماعت است و موالات ندارد، درحالی که مؤذن بر او صادق است. الاّ اینکه کسی بگوید موالات یک امر عرفی است و در اینجاها موالات هست. مثلاً بگوید این که میگوید الله اکبر تا آخر که بگوید السلام علیکم، مؤذن پی در پی عرفی امام جماعت است.
الخامس: الإتیان بهما علی الوجه الصحیح بالعربیة،فلا یجزی ترجمتهما، ولا مع تبدیل حرف بحرف.
این امر مسلّمی در میان فقهاست که نماز را باید عربی خواند و اذان و اقامۀ آن را هم باید عربی خواند.
بعضیها گفتند که عربها نماز عربی میخواندند و ما فارسها هم باید نماز فارسی بخوانیم. آنها معنایش را میدانستند و ما هم معنایش را بدانیم. این از خوددرآوری است و نماز باید عربی و پی در پی باشد و اگر بخواهد ترجمه نماز را بخواند و ترجمه اذان و اقامه را بگوید، ممکن است بگویند اعلام است اما اذان و اقامه نیست. مثل اینکه کسی میایستد و در اذان امام جماعت میگوید تکبیر. برای رکوع هم میگوید رکوع و برای سجده میگوید سجده و در بین سجدتین میگوید الله اکبر. این مسلّماً ثواب دارد، اما اذان اعلامی اسلام نیست. لذا نحوۀ اذان نماز و اذان اعلامی را گفتند و همۀ اینها تعبد است و باید به این تعبّد عمل کرد.
السادس: دخول الوقت، فلو أتی بهما قبله، ولو لا عن عمد لم یجتز بهما و إن دخل الوقت فی الأثناء، نعم لا یبعد جواز تقدیم الأذان قبل الفجر للإعلام و إن کان الأحوط إعادته بعده.
کسی اذان را میگوید و بعد اقامه را میگوید و هنوز وقت نشده و وقتی موقع نماز است، به همان اذان و اقامه اکتفا میکند. حال آیا اذان و اقامه گفته یا نه؟
مرحوم سید میفرمایند نه، اما عرف متشرعه میگوید آری. دلیلی بر اینکه اذان و اقامه در وقت باشد، نداریم؛ و اگر دلیل نباشد، باز اصالة التوصلیّة میگوید که میشود اذان و اقامه را قبل از وقت گفت و وقتی اذان شد، نماز بخواند. (أقم الصلوة لِدُلوکِ الشّمس) داریم و اگر کسی بگوید «أقم الصلوة لدلوک الشمس» یعنی اذان و اقامه و مابقی نماز باید در وقت باشد.
السابع: الطهارة من الحدث فی الإقامة علی الأحوط، بل لا یخلو عن قوّة، بخلاف الأذان.
اقامه طهارت میخواهد، و اما طهارت در اذان شرط نیست. لذا مثلاً اذان نماز را میگوید و بعد وضو میگیرد و اقامۀ نماز را میگوید، در اینجا اذان و اقامه گفته شده است؛ یکی با طهارت و یکی بدون طهارت.
روایت 1 باب9 از ابواب الاذان و الاقامه، جلد 5، صفحه 391:
صحیحه زراره عن أبی جعفر (علیهالسلام) أنه قال تؤذن وأنت على غير وضوء في ثوب واحد قائما أو قاعدا وأينما توجهت، ولكن إذا أقمت فعلى وضوء متهيئا للصلاة.
گفتند این روایت دلالت میکند بر اینکه لازم نیست اذان با طهارت باشد اما اقامه جزء نماز است، بنابراین طهارت میخواهد. گفتند «متهیئا للصلاة»، یعنی اقامه جزء نماز است و همینطور که نماز، وضو میخواهد، این نیز وضو میخواهد.
به این جملۀ «ولكن إذا أقمت فعلى وضوء متهيئا للصلاة.» تمسک شده و گفتند معنای «متهیئا للصلاة» اینست که در نماز هستی و همینطور که نماز طهارت میخواهد، این هم طهارت میخواهد. علی الظاهر دلالت ندارد؛ برای اینکه «متهیئا للصلاة» یعنی اذان و اقامه خارج نماز است و برای تهیّأ اذان و اقامه میگوید و نماز را شروع میکند.
روایت 2 باب9 از ابواب الاذان و الاقامه، جلد 5، صفحه 391:
صحیحه حلبی عن أبی عبدالله (علیهالسلام) قال لاَ بَأْسَ أَنْ يُؤَذِّنَ اَلرَّجُلُ مِنْ غَيْرِ وُضُوءٍ وَ لاَ يُقِيمُ إِلاَّ وَ هُوَ عَلَى وُضُوءٍ .
اگر اذان را بدون وضو بگوید طوری نیست و اما اگر بدون وضو اقامه بگوید، نمیشود. لذا مرحوم سیّد هم فتوا داده و هم احتیاط وجوبی کرده است و قضیه «تهیّأ للصلاة» را کنار بگذارید و دلالت این روایت خوب است که در اذان وضو لازم نیست و اما در اقامه وضو لازم است. آنگاه تایید کنیم و بگوییم معنای «متهیئا للصلاة» هم اینست که مثلاً اقامه جزء نماز است. لذا دلالت صحیحه زراره خیلی خوب است و لذا:
السابع: الطهارة من الحدث فی الإقامة علی الأحوط، بل لا یخلو عن قوّة، بخلاف الأذان.
علی الأحوط را گفتند برای اینکه بگویند در مسئله اختلاف است و «بل لا یخلو عن قوّة» را گفتند که بگویند دلالت روایت زراره خوب است. فتلّخص ممّا ذکرناه اینکه در اذان وضو و طهارت شرط نیست، اما در اقامه طهارت شرط است. اگر کسی بگوید اقامه واجب است، باید با طهارت باشد و اما اگر بگوید اقامه مستحب است، اقامه بدون طهارت، اقامه نیست.
صلّی الله علي محمّد وَ آل محمّد