أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.
مسألة 1:
یسقط الاذان فی موارد:
أحدها: أذان عصر یوم الجمعة إذا جمعت مع الجمعة أو الظهر، وأما مع التفریق فلا یسقط.
الثانی: أذان عصر یوم عرفة إذا جمعت مع الظهر لا مع التفریق.
الثالث: أذان العشاء فی لیلة المزدلفة مع الجمع أیضا لا مع التفریق.
الرابع: العصر والعشاء للمستحاضة التی تجمعهما مع الظهر والمغرب.
الخامس: المسلوس ونحوه فی بعض الاحوال التی یجمع بین الصلاتین، کما إذا أراد أن یجمع بین الصلاتین بوضوء واحد، ویتحقق التفریق بطول الزمان بین الصلاتین لا بمجرد قراءة تسبیح الزهراء أو التعقیب والفصل القلیل، بل لا یحصل بمجرد فعل النافلة مع عدم طول الفصل، والأقوى أن السقوط فی الموارد المذکورة رخصة لا عزیمة وإن کان الأحوط الترک، خصوصا فی الثلاثة الأولى .
در پنج جا، اذان ساقط است. معنای سقوط هم این نیست که گفتنش بدعت یا حرام باشد؛ بلکه معنایش اینست که تأکیدی که در اذان راجع به نماز هست، آن تأکید در اینجا نیست.
بزرگان، قبل مرحوم شیخ، صاحب جواهر از خیلیها نقل میکند یک قاعدۀ کلی را، و اینکه اگر نماز ظهر و عصر را با هم میخواند، لازم نیست یعنی مستحب نیست که برای نماز دوم اذان بگوید. حتی مثلاً نماز قضا یا نماز استیجاری میخواند و اذان واحد کفایت میکند برای همۀ نمازها. اقامه ساقط نیست اما اذان ساقط است. آقایانی هم که این حرف را زدند، سقوط را به معنای عدم کراهت و حرمت و غیره نگفتهاند، بلکه گفتند که اگر دو تا نماز را با هم میخوانی، برای نماز دوم به بعد، اذان ساقط است. اما معنای تأکید اینست که تأکیدی که در اذان هست، برای نماز دوم آن تأکید نیست و میتوانی دو تا اذان و دو تا اقامه بگویی، اما آن تأکید نیست که بگوییم اشکال دارد و لازم است که اذان برای نماز دوم گفته نشود. الان هم رسم شیعه همین است. مثلاً شما عزیزان نماز ظهر و عصر برای مردم میخوانید، برای نماز اول اذان و اقامه میگویید و برای نماز دوم اذان و اقامه نمیگویید و به اقامه اکتفا میکنید. این رسم الان در میان تشیّع هست.
نمیدانم چه شده که مرحوم سیّد درحالی که کلمات صاحب جواهر و قبل صاحب جواهر را دیده، اما میفرماید: «یسقط الأذان فی موارد» و موارد هم پنج چیز است:
وقتی نماز جمعه میخوانید برای نماز عصر اذان لازم نیست.
روز عرفه وقتی نماز ظهر و عصر را با هم میخوانید، اذان لازم نیست.
اذان برای نماز عشاء در شب مزدلفه لازم نیست.
اذان برای مستحاضه لازم نیست.
برای مسلوس هم که باید زود نمازش را تمام کند، لازم نیست.
بعضی از مراجع «یسقط» مرحوم سیّد را فهمیدند که نمیشود. یعنی اگر اذان بگوید، بدعت است. ولی بنا بر قول مشهور، بدعت نیست و حرمت و عزیمت نیست بلکه رخصت است. لذا کسی گفته باشد حرام است یا عزیمت است، قول شاذی است. همه که مسئله را گفتند، این را گفتند که تأکیدی که در اذان برای نماز است، اگر دو نماز با هم بخوانید، آنگاه اذان آن تأکید را ندارد.
مرحوم صاحب جواهر از کاشف اللثام نقل میکند که:
یسقط الأذان بین کلّ صلاتین جمعَ بینَهُما...
اذان ساقط است، در هر نمازی که مثل نماز ظهر و عصر متصل به هم باشد. و این پنج موردی که مرحوم سیّد فرموده خصوصیت ندارد و یک قاعدۀ اینکه اذان ساقط است، در هر دو نمازی که با هم خوانده شود. البته در نماز اول، اذان ساقط نیست و در نماز دوم ساقط است و اقامه در نماز اول و دوم ساقط نیست. معنایش اینست که اگر اذان را بگویی فضیلت دارد و اگر اذان را نگویی، گناه نکردی و ثواب و فضیلتی که برای اذان است، برایت نیست.
کاشف اللثام انصافاً کتاب خوبیست و مرحوم صاحب جواهر هم علاقۀ خاصی به آن دارد. فاضل اصفهانی که برای تبلیغ به هندوستان رفته بود و مشهور شد به فاضل هندی، این طلبۀ اصفهانی که این کتاب را نوشته، میفرماید: «یسقط الأذان بین کلّ صلاتین جمَعَ بینهما کما قطع به الشیخ و الجماعة». علاوه بر اینکه شیخ طوسی فرموده، قدماء هم این مسئله را متعرض شدند.
مرحوم محقّق در معتبر میفرمایدکه: «یجمع یوم الجمعة بین الظهرین بأذان و اقامتین قاله الثلاثة و اتباعهم». ثلاثه یعنی شیخ مفید و شیخ طوسی و شیخ صدوق. بعد اتباعهم را هم آورده و یعنی قدماء. مرحوم محقق هم در معتبر ادعای شهرت میکند بین قدما و میفرماید: «یجمع یوم الجمعة بین الظُهرین بأذانٍ و إقامتین قاله الثلاثة و اتباعهم لأنّ الجمعة یُجمع فیها بین صلاتین».
قدما این را گفتند برای اینکه نماز جمعه و نماز عصر چون با هم خوانده میشود، در نماز عصر لازم نیست که اذان گفته شود. تقریبا قول کاشف اللثام و قول مرحوم محقّق در معتبر یک چیز میشود و علتش هم یک چیز میشود و آن اجتماع بین دو نماز است. اگر اجتماع بین دو نماز شد، اذان در نماز دوم ساقط است.
روایت 2 از باب 36 از ابواب الاذان و الاقامه، وسائل الشیعه، جلد 5، صفجه 445:
و زراره عن أبی جعفرعلیهالسلام: أنّ رسول الله (ص) جَمَعَ بین الظهر والعصر بأذان و اقامتین و جمع بین المغرب و العشاء بأذان واحد و اقامتین.
پیغمبر اکرم هم هروقت نماز ظهر و عصر و یا مغرب و عشا را با هم میخواندند، و گاهی بدون علت این کار را میکردند که بفهمانند که میشود نماز ظهر و عصر و یا مغرب و عشا را با هم خواند. در این حال در نماز دوم اذان نمیگفتند اما اقامه را میگفتند. لذا بر روی هم، یک مطلب مسلّم استفاده میشود و آن اینست که اگر بین دو نماز فاصله نیندازیم، به این معنا که نماز ظهر را اول وقت و نماز عصر را اول فضیلتش که تقریباً یک ساعت و نیم بعد است، نخوانیم؛ آنگاه میتوانیم نماز ظهر و عصر را با یک اذان و دو اقامه بخوانیم. یا اگر بین نماز مغرب و عشا فاصله نیندازیم، میتوانیم با یک اذان و دو اقامه بخوانیم.
این عبارت به ما میگوید اذان در نماز دوم ساقط است، اما آیا رخصت است یا عزیمت؟ در اینجا اختلاف بین فقهاست. مشهور در میان فقها همین است که گفتم معنایش رخصت است و نه عزیمت. به معنای اینکه تأکیدی که در اذان شده، راجع به نماز دوم متصل، آن تأکید نشده است، بلکه سیره بر اینست که در خواندن دو نماز با هم، چه در میان شیعه و چه در میان سنّی، در نماز دوم اذان ندارد.
در جواهر و جاهای دیگر عزیمت باشد، به معنای اینکه اذان گفتن بین دو نماز حرام باشد، قول شاذی است. لذا صاحب جواهر میفرماید که این رخصت است و نه عزیمت. والقول بالعزیمة شاذٌ لا یُعبأ به.
نمیدانیم فتوای مرحوم سیّد چیست برای اینکه ایشان میفرمایند: «یسقط الأذان فی الموارد» و بالعزیمه و بالرخصة را نمیگوید؛ لذا ممکن است مراد مرحوم سیّد رخصت باشد و نخواهد قول شاذ بگوید. اگر مطالعه کرده باشید، تقریباً همۀ محشین بر عروه میفرمایند این رخصت است و نه عزیمت. اگر اذان بگوید ثواب دارد و اما اگر اذان نگوید، رخصت است و اما از عبارت مرحوم سید فهمیده نمیشود که بگویند حرام است و از محشین بر عروه هم شاذ است که بگویند عزیمت است و مشهور در میان قدماء و متأخرین اینست که در نماز دوم که نماز را متصل به نماز اول میکند، فضیلتش اینست که یک اذان برای نماز اول بگوید و دو اقامه بگوید برای نماز اول و دوم.
و اما اگر اذان گفت، کار حرامی کرده، قول شاذی است. لذا یک ایراد به مرحوم سیّد هست و آن اینست که مرحوم سیّد چرا پنج مورد را گفت، درحالی که مرحوم سیّد جواهر را دیده و قول قدماء را میداند و آنها این پنج مورد را نگفتند، بلکه آنها گفتند اگر بین دو نماز فاصله نیندازی، آنگاه اذان برای نمازهای بعد، آن تأکید را ندارد و خود اذان و اقامه مستحب است و در اینجا آن استحباب را ندارد و اما اگر گفتی، فضیلت است. ولی چرا مرحوم سیّد پنج مورد گفته است درحالی که مرحوم صاحب جواهر و کاشف اللثام و دیگران اکتفا به پنج مورد نکردند بلکه یک قاعدۀ کلی دادند و قاعده اینست که هرکسی بخواهد دو نماز واجب را با هم بخواند، یک اذان بگوید برای نماز اول با یک اقامه و اما برای نمازهای بعدی یک اقامه کفایت میکند. یا مثلاً کسی که نماز استیجاری میخواند، اگر یک اذان بگوید و بعد یک شبانه روز یا دو شبانه روز نماز بخواند، نماز اول اذان دارد و برای نمازهای بعدی لازم نیست و اگر اقامه نگفت، صاحب پول حق ندارد بگوید چرا اقامه را نگفتی. میگوید من طبق معمول عمل کردم و طبق معمول اینست که اگر نمازهای واجب با هم خوانده شود، نماز اول اذان دارد اما نمازهای بعد اذان ندارد و اقامه دارد.
این خلاصۀ حرف است، اما انصافاً مسئلۀ مشکلی است؛ از یک طرف انسان بخواهد بگوید این اذان در نماز دوم حرام است یا بدعت یا عزیمت است، گفتن اینها مشکل است از یک طرف هم روایتها و حرفهای قدماء و اینکه مرحوم سیّد پنج مورد را گفته، ظاهراً شبهۀ عزیمت دارد و شاید مرحوم سیّد برای اینکه بگوید عزیمت است، قول شاذ بوده و لذا با عبارت «یسقط فی موارد» از مسئله گذشته است. اگر بخواهیم بگوییم رخصت است، مشهور در میان اصحاب است و اگر بگوییم عزیمت است، شاذ در میان اصحاب است؛ اما کلمۀ «یسقط» هم در جواهر آمده و هم جواهر از بسیاری از قدماء این کلمه را نقل میکند. لذا اگر معنا کنیم «یسقط الأذان» یعنی «یحرم الأذان»، قول شاذی است و اگر معنا کنیم «یسقط الأذان» یعنی یک رخصت است و بگوییم این رخصت یعنی اینکه روی آن تأکید نشده است، آنگاه با این سرو صداها جور در نمیآید زیرا تأکید روی اقامه هم نشده است. برای اینکه گفتیم اذان و اقامه مستحب مؤکّد است و ثواب زیادی دارد، اما اگر کسی اذان و اقامه نگوید، نمازش صحیح است و کم است کسی بگوید نماز باطل است، لذا اگر یادتان باشد، گفتم کسانی که میفرمایند یا أحوط یا فتواست به اینکه اقامه لازم است، اما یک نفر از اینها نیست که بگوید اگر اقامه نگفت، نماز باطل است. آنچه در عروه و ده بیست نفر از بزرگان دارند، اینست که احتیاط اینست که اقامه را بگوید، اما احدی نگفته که اگر اقامه را نگفت نماز باطل است. این برمیگردد به حرمت تکلیفی. و اگر بخواهیم بگوییم اذان در نماز دوم حرام است، کار مشکلی است. حال اگر معنا کنیم که «یسقط الأذان فی موارد» و یا یسقط الأذان در نماز دوم، به معنای اینکه اگر کسی نگفت، کار حرامی انجام نداده است. معنای یسقط این باشد که لایترکی که در اقامه دارند، در اینجا بگویند و ارادۀ تکلیف کنند. لذا اگر بگوییم قول شاذ که گفته عزیمت است، عزیمت تکلیفی را میگوید و نه وضعی؛ چنانچه در اقامه کسانی که میگویند واجب است، وجوب تکلیفی میگویند و نه وجوب وضعی. لذا در باب اذان و اقامه اگر کسی بگوید رخصت است، یعنی آن حرمت نیست. اگر بگوید یسقط، یعنی آن حرمت نیست. در باب اقامه اگر بگوید اقامه را بگو، یعنی واجب تکلیفی است و نه واجب وضعی.
حال اگر این عرض مرا قبول کنید، یسقط را معنا کنیم به اینکه عزیمت و تکلیف در اینجا نیست، شاید بتوان مطلب را درست کرد و علی کل حالٍ مسئله، مسئلۀ مشکلی است و نمیدانم چه شده که مرحوم سید به پنج مورد اشاره کردند و فرمودند «یسقط الأذان فی موارد».
صلّی الله علي محمّد وَ آل محمّد