أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.
میفرمایند:
إنّ الأذان قسمان: أذان الإعلام،و أذان الصلاة، و یشترط فی أذان الصلاة کالإقامة قصد القربة، بخلاف أذان الإعلام،فإنّه لا یعتبر فیه، ویعتبر أن یکون أوّل الوقت،و أمّا أذان الصلاة فمتّصل بها و إن کان فی آخر الوقت.
دو قسمت اذان داریم؛ یک قسمت اذانی که برای اعلام به مردم گفته میشود و اذانی هم برای نماز گفته میشود.
اذان نماز، از عبادات است و یشترط فیه قصدالقربة، و مانند اقامه است. اذان و اقامه ولو مستحب هم باشد، ولی از جملۀ نماز شمرده میشود و نماز قصد قربت میخواهد، بنابراین اذان و اقامه هم قصد قربت میخواهد. و اما اذان اعلانی برای اینست که به مردم بگوید صبح شده یا ظهر یا مغرب و عشا شده است. میفرمایند در این اذان قصد قربت شرط نیست، لذا مثلاً پول میگیرد تا اذان بگوید و این مانعی ندارد. یا مثلاً برای اینکه العیاذبالله بنمایاند که من اول صبح اذان میگویم و بیدارم و بالاخره ریاکاری کند. اگر ریا باطلش نکند، از جهت اینکه قصد قربت نداشته است، این اذان باطل نیست.
قاعدۀ کلی در باب عبادات اینست که هرکجا یقین داریم که قصد قربت میخواهیم، دلیل برایمان کار میکند و میگوید این عمل قصد قربت میخواهد و اما اگر دلیلی نداشته باشیم، دَوَران امر بین توصلیّت و تعبدیّت است و قاعدۀ أقل و أکثر اقتضاء میکند که قصد قربت در آن، شرط نباشد. اگر برای خدا بگوید ثواب میگیرد و اگر هم برای خدا نگوید، اذانش باطل نیست بلکه یک امر توصلی است و ترغیب و تحریص شده روی آن و این شخص برای اینکه پول بگیرد، اذان میگوید؛ لذا اصل اقتضاء میکند عدم وجوب تقرّب را.
در همۀ تعبدیات و توصلیّات همین است و من جمله در مانحن فیه. لذا حتی اگر کسی در باب اذان و اقامۀ خود نماز هم شک کند که تعبدی است یا توصلی است، اصل اقتضاء میکند توصلیّت را و اگر اذان گفت نه برای خدا و یا اقامه گفت و قصد قربت نکرد، اگر شک کنیم که آیا تعبدی است یا توصلی است، باید بگوییم که قصد قربت در آن واجب نیست؛ الاّ اینکه مرحوم سیّد و دیگران فرض کردند اذان و اقامه عبادت است و سابقاً صحبت کردند که «یشترط فی العبادة قصد القربة»؛ لذا میفرمایند در اذان نماز، قصد قربت میخواهیم؛ و اما در اذان اعلانی اگر قصد قربت داشته باشد، ثواب دارد و اما اگر قصد قربت نداشته باشد، ثواب عبادت را ندارد و ممکن است ثواب اعلان را داشته باشد. همین مقدار که شک کنیم توصلی است یا تعبدّی است، میگوییم تعبدی نیست و خواه ناخواه توصلی میشود و اگر با قصد قربت آورد، ثواب دارد، و الاّ نه؛ اما مرحوم سیّد نفرموده و قطعاً شما میفرمایید که توصلی بودنش هم ثواب دارد. اعلام ذکر خدا و اعلام برای اینکه مردم برای نماز مهیا شوند، ذاتاً عبادت است؛ حال اگر کسی بگوید قصد قربت نمیخواهد، اگر نیت قربت کند، مثل توصلی است که قصد قربت میکند و ثواب میگیرد؛ اما در بعضی از توصلیّات، قصد قربت نمیکند اما ذاتاً ثواب دارد. مرحوم سیّد این را نفرموده است. بالاخره این شخص برای اینکه پول بگیرد، اول اذان صبح به گلدسته میرود و مردم را بیدار میکند و اعلام میکند که صبح شده و باید نماز بخوانید و همین ثواب بالایی دارد. ولو اینکه پول گرفته، اما ذات این کار عبادت است. آنگاه اگر کسی حرف مرا بزند، باید بگوییم اذان و اقامه عبادی است و وقتی عبادی شد، قصد قربت در آن شرط است، خواه اذان اعلامی باشد و خواه اذان نماز باشد. ولی مرحوم سیّد قبول ندارد و میفرماید:
إنّ الأذان قسمان: أذان الإعلام،و أذان الصلاة، و یشترط فی أذان الصلاة کالإقامة قصد القربة، بخلاف أذان الإعلام،فإنّه لا یعتبر فیه،...
میفرمایند قصد قربت در آن شرط نیست و من میگویم اگر ذاتش عبادت باشد، مثل اذان و اقامه نماز است و همینطور که آن عبادت است و قصد قربت میخواهد، این نیز عبادت است و قصد قربت میخواهد.
علی کل حالٍ اگر راجحیت آن را قبول دارید، آنگاه عبادت میشود و قصد قربت در عبادت شرط است.
بعد میفرمایند:
ویعتبر أن یکون أوّل الوقت،و أمّا أذان الصلاة فمتّصل بها و إن کان فی آخر الوقت.
در اذان اعلان باید وقت شناس باشند و اذان را اول وقت بگویند و این کار مشکلی هم هست که اول ظهر و عصر را بفهمد و بشناسد و مغرب و عشا را بداند و زوال حمره را بفهمد و مخصوصاً در صبح بفهمد که طلوع فجر شده است. لذا همان وقت باید اذان بگوید. اگر زودتر اذان بگوید، بدعت و حرام است و فریب مردم است و معلوم است که فریب مردم در عبادت خیلی گناه دارد.
و اگر دیر بگوید، باز فریب مردم است. مثلاً نیم ساعت بعد از صبح اذان بگوید.
آن وقتها که رسانهها نبود، این وقت شناسی مختص به بعضی از مردم بود کاری بود بسیار مشکل، اما الان اگر شما صدا و سیما را خبرۀ کار بدانید، کار آسان شده و صدا و سیما مقیدند که سر دقیقه اذان بگویند، هم در ظهر و هم مغرب و هم طلوع فجر.
حضرت امام «رضواناللهتعالیعلیه» در طلوع فجر، احتیاطی داشتند اما در آخر عمر مبارکشان تقریباً از این احتیاط برگشتند و روی آن فتوا، میفرمودند ده دقیقه بعد از طلوع فجر است و اما اگر کسی وقت شناس باشد و خودش ببیند و یا صدا و سیما را خبره بداند، احتیاط حضرت امام هم معنا ندارد.
شنیدم که در مشهد مقدس به تازگی جارچی داد میزند که پنج دقیقه بعد از اذان صبر کنید و تقریباً مردم را پنج دقیقه معطل میکنند و بعد نماز صبح میخوانند.
اگر صدا و سیما خبره نباشد، یقیناً باید صبر کرد تا یقین پیدا کرد. اگر خبره باشد، مثل مؤذنی است که اهل کار باشد و وقتشناس باشد. همینطور که در روایات آمده مؤذن قولش حجت است، چون خبره است؛ پس باید بگوییم صدا و سیما هم قولش حجت است، چون خبره است، و رؤیتش دقیق هم هست، هم برای اصفهان و هم برای تهران و سایر جاها. مانند وقت شناسها که خبره بودند و کارشان بررسی بود و امتحان میدادند و بزرگان و مراجع آن امتحان را امضا میکردند و وقتی خُبرویت او اثبات میشد، قولش حجت بود و با قول او میشد نماز ظهر یا مغرب و یا نماز صبح خواند.
بنابراین معلوم است که باید اذان اعلام را در وقت گفت، و گفتن قبل از وقت و بعد از وقت جایز نیست. اما اذان و اقامه نماز، دائرمدار نماز است و ممکن است نمازش را دم غروب بخواند و یا اول وقت بخواند و اذان و اقامه مستحب است.
میفرمایند:
وفصول الأذان ثمانیة عشر، و فصول الإقامة سبعة عشر.
فصلها در اذان هجده و در اقامه هفده مورد است. بعضیها گفتند و در بعضی از رسالهها آمده که در اقامه هم دو تا لا اله الاّ الله بگوید، ولی همینطور که مشهور است، در اقامه یک لا اله الّا الله است و دو تا قدقامت الصلوة اضافه بر اذان است و در اذان چهار تا الله اکبر است و لذا اذان هجده فصل و اقامه هفده فصل میشود.
تا اینجا حرفی نیست و حرف در اینست که میفرمایند:
و أمّا الشهادة لعلیّ علیه السلام بالولایة فلیست جزءاً منهما.
شهادت به امیرالمؤمنین جزء اذان و اقامه نیست.
مشهور در میان رسالهنویسان یا محشین بر عروه، میگویند جزء نیست اما تبرّکاً و تیمنّاً، شهادت به ولایت هم بگوید، خوب است. لذا معمولاً در رسالۀ مراجع نوشته فصول اذان هجده مورد و فصول اقامه هفده تاست و شهادت به ولایت از باب تبرک و تیمّن باید گفته شود و جزء اذان و اقامه نیست.
این فتاوایی است که از مراجع است، در رسالهها و حواشی بر عروه. حتی مرحوم سیّد این جمله را هم ندارند و میفرمایند: «و أمّا الشهادة لعلی علیه السلام بالولایة فلیست جزءاً منهما»؛ جزء اذان نیست و جزء اقامه هم نیست.
اما مرحوم کلینی روایتی نقل میکند که بعضیها به این روایت تمسک کردند برای اینکه شهادت به ولایت مثل شهادت به خدا و شهادت به رسالت است، و اینها جداشدنی نیست.
مرحوم کلینی در کافی در صفحه 441، جلد 1 میفرمایند:
عن أبی عبدالله علیهالسلام قال: إنّا أوّل أهل بیت نوّه الله بأسمائنا انّه لمّا خلق السموات و الارض أمر منادیا فنادی اشهد ان لا اله الا الله ثلاثا، أشهد أنّ محمداً رسول الله ثلاثا، أشهد أنّ علیاً أمیرالمؤمنین حقّاً ثلاثا.
در ازل، اول خلقی که خدا کرده است، ما أهل بیتیم و آنجا خود خدا شهادت به ذات خودش و شهادت به رسالت و شهادت به ولایت داده است.
فرمودند در ازل اول حرفی که خدا زده، شهادتین نبوده بلکه شهادات بوده است و بعضی از بزرگان گفتند شهادتین منهای شهادت به ولایت ناقص است، پس در اذان باید شهادت به ولایت باشد تا اینکه اذان تام شود و در اقامه نیز باید شهادت به ولایت باشد تا اینکه شهادت، تام شود.
حرف دیگری که هست، در مقابل کسانی که میگویند شهادت به ولایت جزء نیست. میگوییم اگر جزء هم نباشد، اما اگر کسی در وسط حمد و سوره بگوید «أشهد أنّ علیاً ولی الله» نمازش باطل است یا نه؟ همه میگویند نه. میگویند: «کلّ ما یکون ذکراً أو دعاءاً أو قرآناً فلابأس فی الصلاة». لذا همینطور که در رکوع انسان صلوات بفرستد و حتی عجل فرجهم را هم بگوید و ایشان میفرمایند در سجده هم مستحب است، حال اگر کسی وسط حمد و سوره، صلوات یا شهادت به ولایت و امثال اینها بدهد، ذکر است، و ذکر در نماز مستحب است. بنابراین اگر چنین باشد که هست، شهادت به ولایت در اذان و شهادت به ولایت در اقامه با شهادت به ولایت، ذکر میشود و همینطور که شهادت به رسالت و شهادت به عبودیت و شهادت به توحید، ذکر است؛ این شهادت به ولایت هم ذکر است و گفتن آن در وسط حمد و سوره هم اشکال ندارد.
مرحوم آقای حکیم «رضواناللهتعالیعلیه» جملۀ شیرینی دارند و نمیدانم چه شده که در مستمسک آمده، اما در حاشیه بر عروه نیامده است و جملۀ ایشان اینست که میفرمایند شهادت به ولایت، الان واجب است که در اذان و اقامه گفته شود؛ برای اینکه سیرۀ تشیّع است و اگر کسی نگوید، این سیرۀ تشیع را ترک کرده و گناه کرده است. لذا میفرماید الان شهادت به ولایت نه تنها در اذان و اقامه بلکه در همه جا باید شهادت به توحید و رسالت و شهادت به ولایت باشد و این سیرهای از تشیع است و ترک کردن سیرۀ تشیع حرام است.
خلاصۀ حرف اینست که ما سه دلیل داریم بر اینکه شهادت به ولایت باید با شهادت به رسالت توأم باشد. یک ـ به دلیل روایت اصول کافی. دوـ ولو کلام آدمی هم باشد و جزء اذان و اقامه نباشد، اما همینطور که اگر کسی شهادت به ولایت را در وسط حمد و سوره بخواند، ذکر است و ثواب دارد؛ حال اگر کسی هم بگوید شهادت به ولایت جزء اذان و اقامه نیست، اما مثل شهادت به ولایت در وسط حمد است؛ و همینطور که در وسط حمد اشکال ندارد، بلکه ذکر است و ثواب دارد؛ در اینجا هم ذکر است و ثواب دارد.
دلیل سوم، این فرمایش آقای حکیم است که بسیار فرمایش خوبیست و اینکه اگر اگر جزء هم نباشد و اگر هم زمان پیغمبر اکرم گفته نشود، الان باید از باب سیرۀ تشیع، باید گفته شود؛ برای اینکه الان یک فرق بین سنی و شیعه همین است که سنّی «اشهد أنّ علیاً ولی الله» ندارد و شیعه «أشهد أنّ علیاً ولی الله» دارد و شیعه باید این سیره را زنده نگاه دارد.
شاید از این جملهای که در رسالهها آمده، معنای دوم اراده شده است. در رسالهها آمده اذان هجده تا و اقامه هفده تا و اما شهادت به ولایت جزء اذان و اقامه نیست و اما تبرّکاً گفته شود. شاید مراد همین باشد که الان سیرۀ شیعه است و باید شیعه شهادت به ولایت را در اذان و اقامه فراموش نکند، ولو جزء اذان و اقامه هم نباشد.
علی کل حال، نماز بدون شهادت به ولایت، نماز نیست.
صلّی الله علي محمّد وَ آل محمّد