أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.
میلاد مقدس أبی عبدالله الحسین «سلاماللهعلیه» و میلاد برادر بزرگوارشان حضرت ابوالفضل «سلاماللهعلیه» و میلاد پربرکت امام چهارم امام سجاد و میلاد پربرکت مهدی «روحنافداه» را به همۀ شما تبریک میگویم و از طرف همۀ شما این چهار عیدی که در این ماه مقدس است و منحصر به فرد است که در یک ماه چهار میلاد باشد. لذا این اعیاد چهارگانه را به ساحت مقدس حضرت ولی عصر «روحنافداه» تبریک میگویم، و از طرف همۀ شما عزیزان از آقا امام زمان میخواهیم که این بلای بزرگی که برای ما آمد، یعنی این سیل مخرب را به طوری که ما گمان نداریم جبران خسارت کند. و این سال آینده را به طوری که گمان نداریم به حق میلاد کعبه، مهدی «روحی فداه» این سختیها را مبدل به آسانی و این تاریکی را مبدل به روشنایی کند و سالی فوقالعاده بهتر از سالهای گذشته داشته باشیم، ان شاء الله.
بحث ما دربارۀ احکام مساجد بود. در حکم اول دربارۀ مساجد فرمودند باید طلاکاری در مسجد نشود. فیالجمله در این باره صحبت کردیم. دوم اینکه فرمودند مسجد و هرچه وقف است، فک بیع شده و نمیشود مسجد را فروخت. در این باره هم صحبت کردیم و اگر یادتان باشد مرحوم شیخ انصاری «رضواناللهتعالیعلیه»، آنکه همه چیز را از نظر فقهی و اصولی به همه یاد داده است، راجع به بیع وقف خیلی سختگیری کردند. ولی علی کل حالٍ دیروز عرض کردم این حکم هم حکم حیثی است و بعضی اوقات حکومت و حاکم اسلامی و مجتهد جامع الشرایط میتواند وقف را بفروشد. مثال زدیم به اینکه خانهای وقف مسجد است، اما در بن بستی واقع شده و استفادهای ندارد و چون باستان شناسی است، میتوانند این خانه را مبدل کنند به خانهای که برای مسجد مفید باشد. گفتم حاکم شرع میتواند این کار را انجام دهد. قدری بالاتر گفتم بیع مسجد است. بعضی اوقات مسجد در معرض خیابان است و چارهای نیست به جز اینکه تخریب شود و حاکم شرع میتواند این مسجد را مبدل کند به زمین یا خانه یا مسجدی بهتر از مسجد اولی. مشهور در میان اصحاب میگویند باید تبدیل به احسن باشد و اما دیروز میگفتیم قضیه تبدیل به احسن نیست، بلکه قضیه اقتضائی است. اگر اقتضائی جلو آمد یا امر مهمی جلو آمد، حاکم شرع میتواند وقف را بفروشد. موارد تفاوت میکند و مرحوم شیخ انصاری اصلا جایز نمیداند اما معمولاً به قاعدۀ أهم و مهم، بسیاری از محشین بر عروه و من جمله صاحب جواهر جایز میدانند و علی کل حالٍ دیروز مسئلهاش را گفتیم که اگر زمینۀ مهم و واجبی پیدا شد، حاکم شرع یا مجتهد جامعالشرایط میتواند مسجد را بفروشد یا خانه کند و به جای آن مسجد دیگری بهتر از آن مسجد و یا نظیر آن، تهیه کند. بالاخره میشود این مسجد مبدل شود به مسجد پراستفادهای، چنانچه حاکم شرع میتواند وسائل این مسجد را بفروشد، مثلاً فرشها قدیمی اما قیمتی است و یا چیزهایی در مسجد هست که به درد نمیخورد، میتواند بفروشد و آن پول را صرف مسجد کند. به این میگوییم حکم حیثی، یا قاعدۀ اهم و مهم، و بالاخره قاعدۀ مصلحت اندیشی. بنابراین یکی از کارهای مجتهد جامعالشرایط اصلاح کار مردم است، طبق نظریۀ اسلام عزیز.
سوم اینکه میفرمایند نجس کردن مسجد حرام است، و اگر کسی مسجد را نجس کند، واجب است که فوراً این مسجد را تطهیر کند. الان بعضی از محشین بر عروه هم دارند که قبل از نماز باشد. دوَران امر است بین اینکه اول نماز بخواند و بعد مسجد را تطهیر کند یا اول مسجد را تطهیر کند و بعد نماز بخواند. در اینجا گفتند نمیتواند نماز بخواند و نمازش باطل است و باید اول مسجد را تطهیر کند و بعد نماز بخواند.
قاعده اقتضاء میکند که اگر مسجد را نجس کنند، مثلاً بچه نجس کند یا شخص دیگری نجس کند و فرار کند و یا خود این شخص نجس کند و ببیند که مسجد نجس است، باید تطهیر کند؛ مگر اینکه امکان نداشته باشد. در این صورت اگر میتواند امکان را فراهم کند و مسجد را فوراً تطهیر کند، اما اگر نماز بخواند، نمیشود گفت که نمازش باطل است. کار حرامی به جا آورده و باید اول مسجد را تطهیر کند و بعد نماز بخواند اما اول نماز خوانده و بعد مسجد را تطهیر کرده و بالاخره اهم را کنار گذاشته و مهم را گرفته است. همینطور که مرحوم سید هم فرمودند نماز باطل نیست، اما احتیاط کردند به اینکه تطهیر مسجد واجب فوری است و اگر چیزی مهمتر از آن جلو نباشد، مثل نماز آخر وقت، آنگاه حتماً باید مسجد را تطهیر کند. اما اگر مسجد را تطهیر نکرد و کار دیگری کرد و مثلاً نماز خواند، نمازش صحیح است. حتی از باب اجتماع امر و نهی هم نیست بلکه از باب امر به شیء مقتضی نهی از ضد خاص است و معلوم است که امر به شیء مقتضی نهی از ضدّ خاص را در اصول نگفتید، لذا معصیت کرده است و فوریت تطهیر را از دست داده، و اما نمازش باطل نیست. حتی از باب اجتماع امر و نهی هم نیست و باید بگوییم نمازش صحیح است و کسانی که گفتند نماز صحیح نیست، از همان باب اجتماع امر و نهی جلو آمدند و گفتند این مبعد است و نمیتواند مقرب باشد، بنابراین چون اول باید مسجد را تطهیر کند، نماز خواندن الان مبعد است و چون مبعّد است نمیتواند قصد قربت کند. و اما جوابش هم اینست که قضیه مبعد و مقرب و اجتماع امر و نهی و امثال اینها نیست، بلکه تقارنی است، یعنی دو واجب برای اوست. یک واجب نماز و یک واجب ازالۀ نجاست است. قدری بالاتر بگوییم یک واجب و یک مستحب است. مسجد نجس شده و نماز جماعت هم به پا شده و اول نماز جماعت میخواند و بعد سراغ تطهیر مسجد میرود. درحالی که دوران امر بین واجب و مستحب است، اما روی قاعدۀ تقارن که از باب اجتماع امر و نهی نیست، یک مستحب با یک واجب با هم تزاحم کردند و این میتواند اول نماز جماعت را بخواند و بعد مسجد را تطهیر کند. اینکه ما بگوییم نماز باطل است، آنگاه بیفتیم در این مسئله که اگر آخر وقت شد، چه باید بگوییم و کدام مهم است، نوبت به اینها نمیرسد.
عبارت مرحوم سیّد اینست که:
الثالث: یحرم تنجیسه، وإذا تنجس یجب إزالتها فورا وإن کان فی وقت الصلاة مع سعته، نعم مع ضیقه تقدم الصلاة، ولو صلى مع السعة أثم لکن الأقوى صحة صلاته، ولو علم بالنجاسة أو تنجس فی أثناء الصلاة لا یجب القطع للازالة وإن کان فی سعة الوقت، بل یشکل جوازه، ولا بأس بإدخال النجاسة الغیر المتعدیة إلا إذا کان موجبا للهتک کالکثیرة من العذرة الیابسة مثلا وإذا لم یتمکن من الازالة بأن احتاجت إلى معین ولم یکن سقط وجوبها، والأحوط إعلام الغیر إذا لم یتمکن، وإذا کان جنبا وتوقفت الازالة على المکث فیه فالظاهر عدم وجوب المبادرة إلیها بل یؤخرها إلى ما بعد الغسل ، ویحتمل وجوب التیمم والمبادرة إلى الازالة.
کسانی که گفتند نماز باطل است، گفتند معبد است و نمیتواند مقرب باشد و مرحوم سید میگویند از باب اجتماع امر و نهی نیست، بلکه از باب اهم و مهم است و باید اهم را جلو بیندازد و اگر مهم را جلو آورد، آن مهمّ صحیح است، اما برای قاعدۀ اهم و مهم که مهم را مقدم انداخته، گناه کرده است.
این زیاد اتفاق میافتد که مسجد نجس شده و در قدرت این آقا یا خانم نیست که این مسجد را تطهیر کنند. آنگاه به قاعدۀ ضرورت و حرج، بر این شخص واجب نیست، اما باید اینطرف و آنطرف بگوید و به اندازهای که میتواند کار کند و دیگران مسجدی را که نجس شده، تطهیر کنند. این زیاد اتفاق میافتد که نجاست بالایی در دیوار مسجد پیدا شده است. مثلاً همین مسجدهای باستان شناسی مثل مسجد امام. به عنوان مثال دیده که کافری دست نجس به کاشیها میمالد و حسابی کاشیها را نجس میکند و این اگر بخواهد تطهیر کند، نمیشود. بنابراین بر این شخص ساقط است اما به هر اندازه که بتواند به تطهیر مسجد کمک کند، واجب است.
بعد مرحوم سید میفرمایند:
مسألة 1:
یجوز أن یتخذ الکنیف ونحوه من الامکنة التی علیها البول والعذرة ونحوهما مسجدا، بأن یطم ویلقى علیها التراب النظیف...
مثلاً زمینی هست که گودالی دارد و این گودال زمین محل تطهیر بوده است و حسابی نجس است. حال این شخص میخواهد این زمین را مسجد کند، تطهیرش ممکن نیست و یا برای او امکان ندارد. مرحوم سیّد میفرمایند که میتواند پر کند و سطح زمین را پاک کند و مسجد بسازد و اگر زیر مسجد نجس باشد، طوری نیست.
روایت 1 از باب 11 از ابواب احکام المساجد، وسائل الشیعه، جلد 5، صفحه 209:
صحیحه حلبی، قال لأبی عبدالله: فیصلح المکان الذی کان حشاً زماناً ان ینظف ویتخذ مسجداً فَقَالَ نعم: «إِذَا أُلْقِيَ عَلَيْهِ مِنَ اَلتُّرَابِ مَا يُوَارِيه فإنّ ذلک یُنظفه و یُطهره».
به عنوان مثال زمینی بوده و محل تطهیر داشته و الان این زمین را میخواهند مسجد کنند. سوال میکند این زمین نجس است و جایی از آن جای تطهیر بوده، حال چه کند؟ امام «سلاماللهعلیه» میفرمایند خاک روی آن بریزید و وقتی خاک ریختید، روی آن پاک است و اگر روی آن مسجد بسازد، طوری نیست. درحالی که میدانید مسجد من طهور الأرض الی عنان السماء، است و لذا اگر کسی در زمینی مسجد بسازد، هرچه پایین رود، مسجد است و اگر بخواهد چاه توالت در مسجد بکند، نمیشود. اگر بخواهد مستراحهای مسجد را در مسجدی که وقف شده، بسازد، نمیشود. و قضیه خاک ریختن و غیره نیست بلکه هرچه پایین رود مسجد است و هرچه بالا رود، مسجد است، بنابراین مثلاً زمینی را مسجد کردند و دوطبقه ساختند. طبقه اول مسجد و طبقه دوم مسجد است و اگر ده طبقه ساختند، همۀ ده طبقه مسجد است. مگر اینکه استثنا کند و بگوید طبقۀ همکف مسجد و طبقۀ دوم کتابخانه و طبقۀ سوم تجارتخانه و طبقۀ چهارم مدرسه برای طلبهها باشد. اینها جایز است برای اینکه مقید کرده به چیز معینی. و اما اگر مطلق، زمینی را علی سبیل الاطلاق صیغۀ مسجد خواندند و میدانید که علاوه بر صیغه باید دو رکعت نماز خوانده شود و یک نماز جماعت هم در این مسجد خواندند. این زمین هرچه پایین رود یا بالا رود، مسجد است و اگر بخواهند طبقۀ دوم آن را غیر مسجد کنند، نمیشود. از اول میتواند منقسم کند به اقسامی و اما اگر وقف کرد، نمیتوان هیچ کار کرد.
باز در اینجا مسئلهای جلو میآید و اینکه اگر طبقه پایین بدون استفاده مانده و میتوانند استفادۀ حسابی از این طبقه بکنند. مثلاً به عنوان انباری بفروشند و طبقه دوم را بسازند برای توسعۀ مسجد. آیا میشود این کار را کرد یانه؟!
این باز برمیگردد به مسئلۀ قبل که بیع وقف جایز هست یا نه؟!
اگر مجتهد جامع الشرایط صلاح بداند، اجازه میدهد. البته هیئت امنا باید جلسه بگیرند و بررسی کنند و اگر صلاح است که طبقه پایین نباشد و به جای آن طبقه دوم باشد، آنگاه میتوانند طبقه پایین را بفروشند و طبقه دوم را بسازند. اما علی کل حالٍ این فرمایش امام «سلاماللهعلیه» را باید اینطور معنا کنیم و بگوییم مراد امام اینست که اگر مثلاً گودالی در زمین هست و این گودال مستراح بوده یا منجلاب بوده و الان میخواهند مسجد بسازند و نمیشود اینجا را تطهیر کرد، حال چه کنند؟ حضرت فرمودند پر کنند و آنگاه ظاهرش تطهیر میشود و میتوان مسجد ساخت و شما قید بزنید و بگویید معنای قول امام «سلاماللهعلیه» اینست که باید بنویسند و در وقت بگویند که قسمت پایین مسجد نیست. و الاّ اگر بخواهد به عنوان مسجد باشد، معلوم است که نمیشود و آنجا نجس است و نمیشود مسجد کرد. لذا در فرمایش حضرت که فرمودند: المکان الذی کان حشاً زماناً ان ینظف ویتخذ مسجداً فَقَالَ: «إِذَا أُلْقِيَ عَلَيْهِ مِنَ اَلتُّرَابِ مَا يُوَارِيه فإنّ ذلک یُنظفه و یُطهره»؛ معنای ینظفه و یطهره یعنی ظاهر؛ و الا نمیتوان وقتی پر شد، پاک میشود. لذا اینطور میشود که زیر مسجد، مسجد نیست و روی آن مسجد است. لذا مسجدی که زیر آن نجس بوده و خاک روی آن ریختند و به حسب ظاهر پاک است و میشود مسجد کرد.
صلّی الله علي محمّد وَ آل محمّد