عنوان: مکان نمازگزار باید غصبی نباشد(فروعات)
شرح:

أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.

 

مرحوم سیّد «رضوان­الله­تعالی­علیه» فرمودند از شرایط نماز اینست که مکان باید غصبی نباشد و دو سه جلسه مباحثه نمودیم.

بعد مرحوم سید بیست و سه فرع مترتب بر این مسئله کردند و همۀ این بیست و سه مسئله از مصادیق بحث این دو روز ماست. یعنی بیست و سه مصداق برای مکان مصلی ذکر فرمودند. به طور کلی همین است که مکان نمازگزار باید غصبی نباشد و اگر غصبی باشد، نماز باطل است. و اما چون این بیست و سه فرع خیلی مفید است و خیلی به درد می­خورد و خصوصیاتی هم دارد، لذا من این بیست و سه فرع را اینطور که مرحوم سید فرمودند، مباحثه می­کنم.

 1ـ انّ الافتراش بالفرش الغصبی یوجب البطلان.

معنایش اینست که مکان نمازگزار باید غصبی نباشد، لذا اگر خانه از خودش است و اما فرشی که در اطاق است از غیر است، مکان غصبی است و نماز باطل است. مصداقی برای کلی ذکر کردند و آن فرش نماز غصبی است.

2ـ انّ الصلاة علی سقف مباح یعتمد علی الأرض المغصوب یوجب الفساد.

زمینی را غصب کرده و زمین از خودش است، اما ساختمان از غیر است، اگر بخواهد در این فضا نماز بخواند، نماز باطل است؛ برای اینکه از مصادیق مکان نمازگزار است.

زمینی را غصب کرده و در آن ساختمان بنا کرده است. اگر بخواهد در این ساختمان نماز بخواند، نمازش باطل است.

3ـ الأرض المباحه و علیه سقف مغصوب لایوجب الفساد.

اما اگر قضیه برعکس شد. یعنی زمین از خودش است و اما با پول دیگران ساختمان کرده است. در اینجا اگر بخواهد نماز بخواند، نمازش صحیح است. برای اینکه مکان نیست، بلکه بناست و بنا ربطی به مکان ندارد.

بعد در اینجا می­فرماید در خیمه غصبی چنین نیست. زمین از خودش است اما خیمه غصبی زده و اگر بخواهد در این خیمه نماز بخواند، نماز باطل است. برای اینکه آنجا که نماز می­خواند احتیاج به این خیمه دارد. ممکن است کسی بگوید چه فرق می­کند بین خیمه و بنا! شما در بنا می­فرمایید که آن مکان متوقف بر آن بنا نیست و برعکس آن نماز باطل است و اما اگر سقف غصبی باشد، طوری نیست. فرض کنید طبقه اول از خودش است و طبقه دوم از برادرش است و این غصب کرده و نمی­دهد. می­گویید نماز خواندن در طبقه اول که از خودش است، طوری نیست اما زمین از خودش است و به جای اینکه سقف بزند، خیمه زده است و اگر بخواهد در این خیمه نماز بخواند، نمازش باطل است.

در جواب گفتند خیمه و زمین عرفا یک چیز است اما طبقه اول و دوم عرفا دو چیز است. پس در طبقه بندی، نماز صحیح است اما در خیمه، نماز باطل است. برمی­گردد به تفاهم عرفی. برمی­گردد به اختلاف در فهم، لذا همینطور که در طبقه اول و دوم گفتند اگر طبقه اول غصب نیست و طبقه دوم غصب است، نماز خواندن در آن طبقه اشکال ندارد؛ اگر زمین از خودش است و خیمه روی آن زده و در زمین خودش نماز می­خواند، نماز صحیح است. برای اینکه مکان غصبی نیست بلکه خیمه غصبی است. اما مرحوم سید نپذیرفتند و فرمودند فرق است بین طبقه اول و دوم و بین زمین و خیمه. عرف زمین و خیمه را یک چیز می­داند و طبقه اول و دوم را دو چیز می­داند و اگر طبقه اول مباح است و طبقه دوم غصبی است، در طبقه اول می­تواند نماز بخواند اما در مورد خیمه چون زمین و خیمه را مکان نماز می­دانند، اگر زمین غصب باشد، نماز باطل است و اگر خیمه هم غصبی باشد، نماز باطل است. خیلی از محشین می­فرمایند خیمه مثل سقف است، همینطور که شما درباره سقف می­گویید ربطی به مکان ندارد، این خیمه هم ربطی به مکان ندارد، و اما اگر بناست که اشکال داشته باشد، هم سقف غصبی اشکال دارد و هم خیمه اشکال دارد و فرق گذاشتن بین سقف زمین مباح و بین خیمه که غصبی است و زمین مباح است، درست نیست. یا در هر دو باید بگویید نماز صحیح است و یا در هر دو بگویید نماز باطل است. اما مرحوم سیّد سقف را با زمین دو چیز دانستند، لذا می­فرمایند که:

نعم مثل الخیمة المغصوبة علی الأرض المباحة یوجب الفساد. و الأرض المباحه و علیه سقفٌ مغصوب لا یوجب الفساد.

عمده همین است که مرحوم سید این را دو چیز دانسته و محشین بر عروه یک چیز دانستند، لذا آنها می­گویند هیچکدام اشکال ندارد و مرحوم سید می­فرمایند اگر طبقه دوم مغصوب است، نماز خواندن در طبقه اول اشکال ندارد، و اما اگر خیمه است، ولو زمین مباح است و خیمه غصبی است، نماز باطل است.

 تبطل الصلاة علی دابة المغصوبة و نحوها.

اگر ماشین غصبی است، نشستن و تصرف در این ماشین حرام است و اگر مجبور باشد که در ماشین نماز بخواند، نمازش باطل است برای اینکه مکان نمازگزار شده و اگر مکان نمازگزار غصبی باشد، نماز باطل است.

5ـ قیل أنّ الصلاة علی الأرض التی ترابٌ مغصوب یوجب الفساد.

زمین از خودش است، اما خاک غصبی آورده و این زمین را پر کرده است و زمین مسطح شده است. حال اگر بخواهد نماز بخواند، گفتند این نماز باطل است برای اینکه مکان غصبی است.

مرحوم سید می­گویند نه.

عبارت اینست که:

قیل: أنّ الصلاة علی الأرض التی ترابٌ مغصوب یوجب الفساد ولکن لا یوجب الفساد اذا کان شیء مدفون فیها والفساد فی تلک الأرض یتوقف علی صدق التصرف فی الغصب و أنّه مشکلٌ.

زمین از خودش است و خاک غصبی روی این زمین ریخته است و اما بعد خاک مباح روی این زمین ریخته است، آیا نماز صحیح است یا نه؟!

گفتند نماز باطل است و مرحوم سیّد نتوانستند جزم پیدا کنند و فرمودند مسئله مشکل است.

اینها چیزی نیست که روایتی برای آن داشته باشیم و چیزی نیست که دلیلی برای صحت یا برای بطلان داشته باشیم، بلکه همه، فهم مجتهد و دلیل فهمش هم عرف است. آنکه می­گوید باطل است، می­گوید صدق عرفی دارد که این مکان غصبی است و نماز ندارد و آنکه می­گوید صحیح است، می­گوید این مکان غصب نیست و اشکال ندارد.

زیاد پیدا می­شود که خانه سه چهار طبقه هست که به ارث به پسران رسیده است. حال یک طبقه از این ساختمان غصبی است. یعنی فروخته اما تحویل نمی­دهد. نماز خواندن در چهار طبقه اشکال دارد یا نه؟

مرحوم سیّد می­فرمایند طبقه غصبی نماز ندارد و در مابقی نماز صحیح است، برای اینکه صدق آن یک طبقه غصب است اما طبقات دیگر مربوط به آن طبقه نیست و مانعی ندارد. یا مثلا دو برادر هستند که یک خانه به آنها ارث رسیده است. یکی از برادرها حق این برادر را نمی­دهد و یک طبقه از خودش است و یک طبقه از برادرش است. در طبقه­ای که از برادرش هست، نمی­توان نماز خواند و در طبقه­ای که از خودش هست، مرحوم سید می­فرمایند که می­شود نماز خواند اما بسیاری از محشین می­گویند خودش یا سقفش یا زیرزمینش اگر غصبی باشد، صدق غصب می­کند و نماز ندارد. ممکن است در همین جلسه مقدس عده­ای حرف مرحوم سید را قبول داشته باشند و عده­ای قبول نداشته باشند، اما روایت یا دلیلی نیست، بلکه اختلاف مصادیقی داریم و او می­گوید عرفا یک چیز است و نماز باطل است و دیگری می­گوید عرفا دو چیز است و نماز صحیح است.

6ـ الصلاة فی السفینة المغصوبة توجب البطلان.

قبلاً فرمودند که: «تبطل الصلاة علی دابة المغصوبة و نحوها». یعنی هر دو جا می­گویند «توجب البطلان». در همان جا «نحوها» یعنی سفینه مغصوبه. فرقش اینست که در مورد چهارم مرکبش بود و اینجا سفینه است.

7ـ أنّ الصلاة علی دابة خیط جرحها بخیط المغصوب کذا قیل و أنّه لیس بصحیح لعدم صدق التصرف فی الغصب.

خودشان می­فهمانند که مسئله دائرمدار صدق عرفی است. حال به جای اینکه آن اسب و قاطر زخمی شده و زخمش را بستند به این مثال می­زنند که دهنۀ این اسب غصبی است. آیا نماز خواندن روی این اسب، صحیح است یا نه؟!

می­فرمایند گفته شده که نماز صحیح نیست، اما اقوی اینست که نماز صحیح است برای اینکه صدق نمی­کند نماز علی الغصب. چون صدق نمی­کند، بنابراین نماز صحیح است و کسی هم که گفته، این را گفته که سوار شدن بر آن متوقف بر آن دهنه و یا جرحی است که پانسمان کردند، بنابراین نماز باطل است.

مثال دیگر اینکه بنزین اتومبیل غصبی است. اتومبیل از خودش است اما بنزین زده و پولش را نداده و فرار کرده است. حال نشستن در این اتومبیل حرام است یا نه؟ اگر مجبور باشد نماز بخواند، نماز باطل است یا نه؟!

بعضیها گفتند نماز باطل است، برای اینکه صدق عرفی دارد که نماز خوانده و تصرف در غصب کرده است. مرحوم سیّد می­فرمایند نه، این با آن تفاوت دارد و اگر بنزین آن غصبی باشد یا مثلاً پانسمان این مرکب یا اتومبیل غصبی باشد. مثلاً اتومبیلش را درست کردند و این پولش را نداده و الان بدهکار به مردم است. حال نماز خواندن در این اتومبیل درست است یا نه؟

بعضی گفتند نه، برای اینکه صدق عرفی دارد که تصرف در غصب کرده است. بعضیها هم گفتند نماز صحیح است برای اینکه به دیگران بدهکار است و بنزین در اتومبیل موجب فساد نمی­شود. پانسمان در مرکب هم موجب فساد نمی­شود.

همۀ اینها از مصادیق یک قاعدۀ کلی است و تطبیق کلی بر مصادیق برای شما آسان است.

8ـ المحبوس فی المکان المغصوب علی نحو المتعارف لا بأس به.

یک قاعدۀ کلی اینکه اگر کسی مضطر باشد در مکان غصبی نماز بخواند، نماز ساقط نیست و رُفع ما اضطروا الیه می­گوید نماز بخوان و نمازت صحیح است.

یک دفعه مقصر است و او را زندان کردند و یک دفعه بی­گناه است و زندانش کردند. اینها تفاوت ندارد. قاعدۀ کلی اینکه هرکه زندان است و رها نمی­شود و موقع نماز اجازه نمی­دهند در مکان غیرغصبی و مباح نماز بخواند. نماز خواندن در این زندان اگر زندان هم غصبی باشد، اشکال ندارد. برای اینکه اگر صدق عرفی هم باشد، رفع ما اضطروا الیه، می­گوید نماز صحیح است و اعاده ندارد.

بعضی از محشین گفتند وقتی می­خواهد نماز بخواند به اندازۀ ضرورت تصرف در غصب کند. حتی گفتند ننشیند و به ایما و اشاره نماز بخواند، اما قول، شاذ است و کسی قبول نکرده و همه گفتند نه. کسانی که زندانی هستند، چون مجبورند در این مکان باشند، مثل اینکه در بیابان است و مجبور است در اتومبیل نماز بخواند؛ همینطور که آنجا نماز صحیح است، در اینجا هم نماز متعارف و تصرف در غصب، اشکال ندارد.

9ـ اذا اعتقد الغصبیه و صلّی ثم تبیّن الخلاف و صلاته صحیح.

خیال می­کرد جایی که نماز می­خواند غصب است، اما لاابالی گری کرد و نماز خواند و بعد دید غصب نیست. در اینجا معلوم است که نماز صحیح است.

10ـ الجاهل المقصر بالحکم صلاته صحیح و إن کان الأحوط الإعاده.

دیروز فرمودند نماز جاهل مقصر در غصب صحیح است و ما هم متابعت از سید کردیم و امروز نیز همان را تکرار فرمودند.

همۀ محشین می­گویند جاهل مقصر معذور نیست و ما گفتیم جاهل مقصر، معذور است.

و صلّی الله علی محمد و آل محمد