أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.
مسئلهای که دیروز عنوان شد و ناتمام ماند، از نظر فقهی مسئلۀ مشکلی است.
السادس: أن لا یکون حریراً محضاً للرجال؛ سواء کان ساتراً للعورة أو کان الساتر غیره، وسواء کان ممّا تتمّ فیه الصلاة أو لا علی الأقوی، کالتکّة والقلنسوة ونحوهما، بل یحرم لبسه فی غیر حال الصلاة أیضاً إلّامع الضرورة لبرد أو مرض، وفی حال الحرب، وحینئذٍ تجوز الصلاة فیه أیضاً و إن کان الأحوط أن یجعل ساتره من غیر الحریر،و لا بأس به للنساء، بل تجوز صلاتهنّ فیه أیضاً علی الأقوی،بل وکذا الخنثی المشکل، وکذا لا بأس بالممتزج بغیره من قطن أو غیره ممّا یخرجه عن صدق الخلوص و المحوضة، وکذا لا بأس بالکفّ به و إن زاد علی أربع أصابع، و إن کان الأحوط ترک ما زاد علیها، ولا بأس بالمحمول منه أیضاً، و إن کان ممّا تتمّ فیه الصلاة.
شرط ششم در لباس مصلّی اینست که باید برای مردها لباس حریر و از ابریشم نباشد، اما برای زنها مانعی ندارد. برای مردها مطلقا حرام است و نماز خواندن با آن باطل است. فرقی هم نمیکند که این لباس کم باشد مثل یک دکمۀ ابریشمی یا زیاد باشد مانند یک پیراهن ابریشمی.
این مسئله مشهور در میان اصحاب است. روایاتی هم هست که به اطلاق روایت تمسّک کردند و گفتهاند مثل حاشیۀ یک لباس مثل حاشیۀ عبا که الان در میان قارونهای خلیج فارس مشهور است. یا لباس باشد یا نقشه باشد و بشود ستر عورت با آن کنند یا نشود، تتمّ الصلاة یا لا تتمّ الصلاة باشد، مطلقا مرد باید نزدیک لباس ابریشمی نرود، ولو یک دکمه باشد. زیرا هم حرام تکلیفی است و هم حرام صلاتی.
این مسئله مشهور در میان اصحاب است و تمسّک کردند به روایاتی.
روایت 1 از باب 11 از ابواب لباس مصلّی، وسائل الشیعه، جلد 4، صفحه 367:
صحیحه حَریز: هَلْ یصَلِّی اَلرَّجُلُ فِی ثَوْبِ إِبْرِیسَمٍ؟ قَالَ «لاَ»
روایت 2 از باب 11 از ابواب لباس مصلّی، وسائل الشیعه، جلد 4، صفحه 368:
روایت 1 از باب 14 از ابواب لباس مصلّی، وسائل الشیعه، جلد 4، صفحه 376:
صحیحه عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ قَالَ كَتَبْتُ إِلَى أَبِی مُحَمَّدٍ ع أَسْأَلُهُ هَلْ یصَلَّى فِی قَلَنْسُوَةِ حَرِیرٍ مَحْضٍ أَوْ قَلَنْسُوَةِ دِیبَاجٍ؟ فَكَتَبَ ع لَا تَحِلُّ الصَّلَاةُ فِی حَرِیرٍ مَحْضٍ.
تمسک به اینگونه روایات کردند و طبق فتوای مرحوم سید «رضواناللهتعالیعلیه» فتوا دادند:
أن لا یکون حریراً محضاً للرجال؛ سواء کان ساتراً للعورة أو کان الساتر غیره، وسواء کان ممّا تتمّ فیه الصلاة أو لا علی الأقوی، کالتکّة والقلنسوة ونحوهما، بل یحرم لبسه فی غیر حال الصلاة أیضاً إلّا مع الضرورة.
مشهور نیز همینطور که سید «رضواناللهتعالیعلیه» فرموده، فرمودند. مثل مرحوم صاحب جواهر و امثال اینها نیز ادعای اجماع روی مسئله کردند. اگر لباس باشد، پوشیدن آن حرام است و نماز خواندن با آن هم باطل است. و اما اگر مالاتتمّ الصلاة باشد، مانند حاشیه عبا یا دکمۀ پیراهن و امثال اینها که به اندازهای نیست که مرد بخواهد با آن نماز بخواند، طوری نیست.
روایت 2 از باب 14 از ابواب لباس مصلّی، وسائل الشیعه، جلد 4، صفحه 376:
احمد بن هلال عن الحلبی عن أبی عبدالله علیهالسلام: کل مالا تجوز الصلوه فیه وحده فلا بأس بالصلوه فیه مثل التکة الابریسم والقلنسوه والخف والزنار یکون فی السراویل.
میبینید که دلالت روایت خیلی بالاست، لذا این روایت میگوید اگر مالاتتمّ الصلاة باشد، نماز خواندن در آن اشکال ندارد، بلکه اصلاً همراه بودن آن هم اشکال ندارد.
مثل صاحب جواهر و محشین بر عروه میگویند روایت ضعیفالسند است و روایت را با ضعف سند از کار میاندازند و تمسک میکنند به روایاتی که دو تا از آن را خواندم، و میگویند اطلاق آن روایتها میگوید فرقی نیست بین ما تتمّ فیه الصلاةیا نه، بلکه روایت محمد بن عبدالجبار اسم میآورد و میفرماید: «فِی قَلَنْسُوَةِ حَرِیرٍ مَحْضٍ أَوْ قَلَنْسُوَةِ دِیبَاجٍ فَكَتَبَ ع لَا تَحِلُّ الصَّلَاةُ فِی حَرِیرٍ مَحْضٍ».
مرحوم سید هم حسابی فتوا دادند و به روایت احمد بن هلال اعتنا نکردند و فرمودند:
السادس: أن لا یکون حریراً محضاً للرجال؛ سواء کان ساتراً للعورة أو کان الساتر غیره، وسواء کان ممّا تتمّ فیه الصلاة أو لا علی الأقوی، کالتکّة والقلنسوة ونحوهما، بل یحرم لبسه فی غیر حال الصلاة أیضاً إلّامع الضرورة
اشکالی که هست، اینکه اولاً این روایتها اطلاق داشته باشد و هم حرمت تکلیفی و هم حرمت وضعی را بگیرد و ماتتمّ الصلاه و لا تتمّ الصلاة را بگیرد، این اطلاقی که مشهور دل خوش کردهاند و گفتهاند و ما میگوییم اطلاق ندارد و در مقام بیان نیست.
میخواهد در لباس ابریشمی و غیرابریشمی صحبت کند و میفرماید در لباس ابریشمی نمیتوان نماز خواند و در لباس غیرابریشمی نمیتوان نماز خواند، لذا راجع به تکه و قلنسوه و امثال اینها روایت نداریم. و اما مهمتر، احمد به هلال است. بعضیها احمد بن هلال را خیلی تضعیف کردند. مثلاً رجالی که متأخر نوشته شده نظیر جامع الرواة و رجال مامقانی و مرحوم آقای خوئی «رضواناللهتعالیعلیهماجمعین»، تضعیفش کردند. عمدۀ تضعیفش هم اینست که گفتند غالی است. در آن زمان، همین حرفهایی که ما الان میزنیم را گفتند نباید بزنیم ولو واقعیت هم داشته باشد. باید اتحاد را حفظ کنیم و هرکه این حرفها را میزد او را طرد میکردند به اینکه غالی است. این احمد بن هلال چوب غلوّش را میخورد، درحالی که حرفهایی که میزده، هم ریشه قرآنی و هم ریشه روایی داشته است. بالاتر اینکه عقیدۀ شیعه بوده است. مثلاً واسطۀ فیض برای اهل بیت «سلاماللهعلیهم» عقیدۀ شیعه است. آنکه شیعه است عقیده دارد به «بکم فتح الله و بکم یختم و بکم ینزل الغیث و بکم یمسک السماء ان تقع علی الأرض و بکم ینفس الهم و یکشف الضرّ».
زیارت جامعه که از اسرار شیعه است و همۀ اسرار شیعه در این زیارت آمده، از زیاراتی است که علما و بزرگان هر صبح برای اظهار ارادت به امام زمان، میخواندند. علامه مجلسی اول میگوید تشرف پیدا کردم و مداحوار زیارت جامعه را خواندم و آقا امام زمان به من گفتند «نعم الزیارة هذه». لذا ما اصلاً قبول نداریم رمی به غلوی که برای بعضیها شده است. این عین تشیع است و برای اینکه دشمن ما را تکفیر نکند و دشمن نگوید ما مشرک هستیم، لذا به ما میگفتند وحدت را حفظ کنید و علناً چیزهایی که از اسرار شیعه است، نگویید. اگر کسی جرأت میکرد و تشیعش گل میکرد و میگفت، به او غالی میگفتند. من در رجالی که نوشتم خیلی جاها اثبات کردم که این غلوی که اینها میگویند عین تشیع است و اصلاً تشیع وابسته به این اسرار است. تشیع وابسته به اینست که ما در مقابل امام «سلاماللهعلیه» بایستیم و بگوییم السلام علیک یابن رسول الله تسمع کلامی و تردّ سلامی. در مقابلش بگوییم آقا!خدا عالم را به دست تو داده است و واسطۀ فیض این عالم تو هستی. حال اگر کسی این را نپذیرفت و این غلو و امثال اینها که گفتیم، موجب تضعیف در احمد بن هلال شود، اولاً غضائری کتاب نوشته و اهل رجال است، اما سختگیر در رجال است. مثل مرحوم آقای خوئی «رضواناللهتعالیعلیه» است. مرحوم آقای خوئی جداً تخصصی در رجال داشته است. پنج شش جلد فهرستی هم نوشته است. اما ایرادی که به آقای خوئی و غضائری و امثال اینها هست، اینست که مرتب روات حسابی را رد میکنند،درحالی که نود درصد اینها از اصحاب ائمۀ طاهرین هستند و مورد رضایت ائمۀ طاهرین هستند و رد کردن آنها مشکل است. اما علی کل حال مثل مرحوم آقای غضائری از مرحوم آقای خوئی خیلی سختگیرتر است که کسی را قبول کند و این احمد بن هلال را قبول کرده و توثیق کرده و تعریف او را کرده و گفته احمد بن هلال موثق است. بالاتر از این، ابن محبوب از اصحاب اجماع است و روایت از او نقل کرده است. مهمتر از این، ابن ابی عمیر، که مشهور در میان اهل رجال است، چه قدماء و چه متأخرین، و میگویند «لایروی الاّ ان ثقة» و این ابن ابی عمیر نه تنها از این آقا روایت نقل کرده بلکه در سلسله سند ابن ابی عمیر، احمد بن هلال هست. لذا روایت احمد بن هلال از نظر سند، هم در پیش قدما و هم در پیش متأخرین اشکال ندارد و این روایت احمد بن هلال میگوید در لباس حریر نمیشود نماز خواند. اما اگر این لباس نباشد، مالاتتمّ الصلاة باشد، نماز خواندن در آن اشکال ندارد. لذا این فرمایش مرحوم سید که میفرمایند: «السادس: أن لا یکون حریراً محضاً للرجال؛ سواء کان ساتراً للعورة أو کان الساتر غیره، وسواء کان ممّا تتمّ فیه الصلاة أو لا علی الأقوی، کالتکّة والقلنسوة ونحوهما، بل یحرم لبسه فی غیر حال الصلاة أیضاً إلّامع الضرورة»، روایت احمد بن هلال میگوید اینطور نیست.
روایت اینست که:
احمد بن هلال عن الحلبی عن أبی عبدالله علیهالسلام: کل مالا تجوز الصلوه فیه وحده فلا بأس بالصلوه فیه مثل التکة الابریسم والقلنسوه والخف والزنار یکون فی السراویل.
در روایت آمده بند شلوار اگر از ابریشم باشد، نماز خواندن با آن مانعی ندارد. لذا اگر حاشیه عبا با ابریشم باشد، اشکال ندارد. بنابراین جمع بین روایات اقتضا میکند کراهت را. اگر کسی اطلاق گیری کند، اگر کسی روایت صحیحه حریز را بگوید که «سئلت الرضا هَلْ یصَلِّی اَلرَّجُلُ فِی إِبْرِیسَمٍ قَالَ «لاَ»». اگر یادتان باشد قبلاً من در دو جا عرض کردم در مثل لا تصلّ فی وبر ما لا یؤکل لحمه، فی از ظرفیت است. وقتی ظرفیت باشد، موی گربه روی لباس را نمیگیرد. ملبوس به لباس میگویند و اما اگر نتواند با آن ستر عورت کند یا حاشیه لباس یا دکمه لباس باشد، آن روایات اینها را نمیگیرد و میگوییم آن روایاتی که میگوید لاتصلّ، مربوط به لباس است و غیرلباس را نمیگیرد. اگر هم کسی حرف مرا قبول نکند، میگوییم آن مطلق است و روایت احمد بن هلال قید آن است. آن مطلق میگوید جایز نیست و این مقید میگوید جایز است و حمل مطلق بر مقید میگوید اگر لباس باشد جایز نیست و اگر لباس نباشد، جایز است.
روایت احوص این بود که: «سئلت الرضا هَلْ یصَلِّی اَلرَّجُلُ فِی إِبْرِیسَمٍ؟ قَالَ «لاَ»».
در اینجا لا اطلاق دارد و خواه ماتتمّ الصلاه باشد یا نباشد، روایت احمد بن هلال میگوید به جز آنجا که ملبوس نباشد.
بنابراین یا حمل مطلق بر مقید و یا آن عرض من که اصلاً «فی» در اینجا نمیتواند کار کند برای اینکه فی دلالت بر ظرفیت دارد و باید لباس باشد و اگر لباس نباشد، نماز خواندن با آن اشکال ندارد و لاأقل بگویید جمع بین روایات و جمع بین روایت احمد بن هلال میگوید کراهت دارد.
و صلّی الله علی محمد و آل محمد