أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.
فرمودند:
والظاهرعدم الفرق بین كون المصلی الناسی هوالغاصب أو غیره، لكن الأحوط الإعادة بالنسبة إلى الغاصب خصوصا إذا كان بحیث لا یبالی على فرض تذكره أیضاً.
دیروز فرمودند که اگر کسی عمداً در لباس غصبی نماز بخواند، نماز او باطل است. اگر کسی با دستمال غصبی که در جیبش هست، نماز بخواند، نماز او باطل است. و اما راجع به ناسی و جاهل به موضوع و جاهل به غصبیت، فرمودند نماز صحیح است. بلکه بالاتر رفتند و فرمودند جاهل به حکم هم نمازش صحیح است. مسئله را نمیداند و در لباس غصبی نماز میخواند، بنابراین نماز او صحیح است.
دیروز گفتم اصل مسئله که عمداً باشد، مسلّم پیش اصحاب است، و ندیدیم کسی در مسئله اشکال کند. حتی جاهل به حکم را هم در جاهای دیگر که بعضی فرمودند جاهل مقصر، معذور است، در اینجا همۀ محشین بر عروه حمله کردند بر مرحوم سید که چرا گفتی جاهل به حکم معذور است. جاهل مقصر کالعامد، و اگر مسئله را نمیدانسته و نماز خوانده، نماز او باطل است. اگر یادتان باشد، میگفتم مرحوم سید راجع به جاهل مقصّر، گاهی احتیاط واجب میکنند. گاهی با فیه اشکالٌ از مسئله میگذرند، گاهی فتوا میدهند به اینکه جاهل مقصر کالعامد. بعضی اوقات هم مثل اینجا، جاهل مقصر را کالعامد نمیدانند و او را معذور میدانند. و ای کاش مرحوم سید در این مسئلۀ ما جاهل مقصر را معذور نمیدانستند و لاأقل احتیاط واجب میکردند. برای اینکه همه گفتند که نماز خواندن در لباس غصبی، باطل است ولو اینکه جاهل مقصر باشد و مرحوم سید در اینجا میفرمایند لباس خواندن با لباس غصبی، نماز باطل است اما اگر جاهل مقصر یا جاهل قاصر یا جاهل به غصبیت باشد، نمازش صحیح است.
در مسئلۀ امروز میفرمایند ناسی که میدانسته در لباس غصبی نباید نماز بخواند، اما یادش رفت و در لباس غصبی نماز خواند، حال فرقی هم نمیکند که غاصب خودش باشد یا پدرش باشد. و اما اگر لاابالی در مسئله است، ناسی حکم به فساد میکند. تقریباً مرحوم سید در اینجا میفرماید ناسی هم اگر لاابالی در مسئله باشد، مثل عامد است. راجع به جاهل فتوا میدهند که جاهل به حکم معذور است اما در اینجا میفرمایند: «لكن الأحوط الإعادة بالنسبة إلى الغاصب خصوصا إذا كان بحیث لا یبالی على فرض تذكره أیضاً».
مسئله تقریباً منحصر به فرد میشود. همه میگویند اگر کسی لباسش غصبی است. یعنی فراموش کرد و نمیدانست و در لباس غصبی نماز خواند، نمازش صحیح است. اما همه میگویند اگر جاهل به حکم باشد و در لباس غصبی نماز خواند، نمازش باطل است. مرحوم سید تقریباً مسئله را برعکس کردند و فرمودند جاهل به حکم، نمازش صحیح است. اما راجع به ناسی میفرماید اگر لاابالی باشد در مال مردم، ولو نسیان کرده باشد، نمازش باطل نیست. همۀ محشین به مرحوم سید میگویند چرا اینطور گفتی برای اینکه خواه لاابالی باشد یا نباشد و خواه خودش غصب کرده باشد یا دیگری غصب کرده باشد و این میداند، اما اگر نسیان کرد و نماز خواند، نمازش صحیح است.
مرحوم سید «رضواناللهتعالیعلیه» تقریباً دو فتوای خلاف مشهور در اینجا دارند، یکی راجع به جاهل به حکم و یکی راجع به ناسی. اما آنچه مشهور در میان اصحاب است، اینست که اگر نسیان کرد و با لباس غصبی نماز خواند، نماز او صحیح است، و اما اگر جاهل به حکم بود و نماز خواند، نماز او باطل است.
ما جاهل به حکم را در همه جا به قاعدۀ رفع میگوییم معذور است. و اگر یادتان باشد در خیلی جاها راجع به این صحبت کردیم و گفتیم همینطور که قاعدۀ رفع یعنی «رُفع عن امتی تسعه»، نسیان را میگوید، جاهل به حکم را هم میگوید. رُفع مالایعلمون و رفع ناسی را در پیش هم گذاشته و همینطور که راجع به ناسی میگویید قاعدۀ رفع میگوید نماز صحیح است، اگر نسیان کرد، راجع به غصب هم باید بگویید نماز صحیح است. به مرحوم سید میگوییم اگر رُفع مالایعلمون را در جملۀ اول آوردید در جملۀ ثانی هم باید بیاورید و فرقی نمیکند که این آدم لاابالی باشد یا آدم مسئله دان باشد.
مسئلهای هست که اگر کسی میدانست لباسش نجس است و نسیان کرد و نماز خواند، نمازش صحیح است. این فقط مربوط به نجاست است و روایت هم طبق آن هست و از این نجاست هم به جای دیگری سرایت نکردند. اما مسئلۀ ما اینست که میدانست غصب است اما نسیان کرد و نماز خواند. رُفع نسیان هم در همه جا آمده الاّ در اینکه اگر نمیدانست لباسش نجس است و نماز خواند، نمازش درست است و اما اگر میدانست و نسیاناً نماز خواند، نمازش باطل است. این یک فرع خاصی است و همۀ فقها فرمودند و تقریباً تخصیصی در رُفع نسیان آمده است.
مسئله 1:
لا فرق فی الغصب بین أن یكون من جهة كون عینه للغیر أو كون منفعته له، بل وكذا لو تعلق به حق الغیر بأن یكون مرهونا.
مثل اینکه در لباسی که مال غیر است نماز بخواند و یا خانه را اجاره کرده و در خانۀ اجارهای که منفعتش از اوست اما مالالاجاره را نمیدهد، اگر نماز بخواند، نمازش باطل است.
منفعتش از غیر نیست اما دیگری روی این خانه حق دارد. خانه را رهن کرده اما پولی را که باید برای رهن میداده، نداده است. الان این خانه رهن است و حق دیگران روی این خانه هست و اگر بخواهد نماز بخواند، جایز نیست. لذا عین و منفعت و حق تفاوتی ندارد. اگر لباس یا مکان مال غیر باشد ولو حق غیر باشد یا مال غیر باشد ولو منفعت از غیر باشد و یا اینکه واقعاً مال غیر باشد، مثل آنجاست که عین آن را غصب کرده باشد و خانۀ مردم را به زور گرفته باشد. هرچه در مسئلۀ اول گفتیم در این مسئله هم میآید.
مسئله 2:
إذا صبغ ثوب بصبغ مغصوب فالظاهر أنه لا یجری علیه حكم المغصوب، لان الصبغ یعد تالفا فلا یكون اللون لمالكه، لكن لا یخلوعن إشكال أیضاً، نعم لو كان الصبغ أیضاً مباحا لكن أجبرشخصا على عمله ولم یعط اجرته لا إشكال فیه، بل وكذا لو أجبر على خیاطة ثوب أواستأجر ولم یعط أجرته إذا كان الخیط له أیضاً، وأما إذا كان للغیر فمشكل، وإن كان یمكن أن یقال: إنه یعد تالفا فیستحق مالكه قیمته خصوصا إذا لم یمكن رده بفتقه، لكن الأحوط ترك الصلاة فیه قبل إرضاء مالك الخیط خصوصا إذا أمكن رده بالفتق صحیحا، بل لا یترك فی هذه الصورة .
مثل اینکه پارچۀ سفید را رنگ کرد اما رنگ غصبی است، این حکم غصبی را ندارد؛ بنابراین نماز خواندن با پارچهای که رنگش غصبی است، مانعی ندارد. برای اینکه آن رنگ تلف شده و این رنگ از مالک نیست، بنابراین چون مالک نیست پول رنگی که پارچه را با آن رنگ کرده به ذمّهاش است و نماز خواندن با این لباس اشکال ندارد.
ظاهراً فرمایش ایشان عرفیت ندارد؛ زیرا مثلاً پارچه سفید بود و به رنگرز داد تا رنگ کند و او پارچۀ سفید را سیاه کرد. در وقتی که سفید بود متری ده تومان بود و الان متری دوازده تومان است. معلوم میشود رنگ مالکیت دارد، وقتی مالکیت داشت، بنابراین اگر لباس را با رنگ غصبی رنگ کرد، اگر بخواهد نماز بخواند، نماز باطل است؛ برای اینکه رنگ مالکیت دارد و قیمتی دارد. دائرمدار اینست که این پارچه قیمتش بالا رفته باشد یا نه. اگر قیمتش بالا رفته باشد، سیاهی در این پارچه قیمت پیدا کرده است، آنگاه میشود «یعدُ مالکا». اگر تفاوتی نکرده، مثل اینکه لباسش را شسته و تفاوتی نکرده و بگوییم «لایعدُّ مالکا». مرحوم سید فرض کردند که مالکیت دارد الاّ اینکه میگویند این مالکیت به ذمّه میآید. اگر لباسی را با رنگ غصبی رنگ کند، با این لباس غصبی و رنگدار میشود نماز خواند اما این شخص مدیون رنگی است که تلف کرده است. لذا میگویند «لان الصبغ یعد تالفا فلا یكون اللون لمالكه» اما ما میگوییم «یکون اللون لمالکه».
بعد میفرمایند:
وكذا لو أجبر على خیاطة ثوب أواستأجر ولم یعط أجرته، ... بل لا یترک فی هذه الصورة.
کسی را مجبور کرد که لباسش را بدوزد. میفرمایند با این لباس میشود نماز خواند، برای اینکه حق این «یعدّ تالفا». در همین جا به مرحوم سید میگوییم «لایعدّ تالفا». برای اینکه پارچه را میدهد که لباس کند و قیمتش مثلاً هزار تومان بوده و الان هزار و پانصد تومان است و این پانصد تومان در اثر خیاطت است، پس باید بگوییم نماز باطل است برای اینکه در غصب نماز خوانده است.
مرحوم سید مثل اینکه نتوانستند خوب جزم پیدا کنند و میفرمایند: «وكذا لو أجبر على خیاطة ثوب أواستأجر ولم یعط أجرته، بل لا یترك فی هذه الصورة». اما علی کل حال باید به هر دو صورت فتوا دهیم و آن اینست که رنگ در لباس مانند دوخت لباس است و هر دو عرفاً ملکیت دارد و وقتی ملکیت داشت، در غصب نماز خوانده و در هر دو صورت، چه لباس را رنگ کرده باشد با رنگ غصبی و چه اینکه لباس را برایش دوخته باشند و پول دوخت را ندهد؛ نماز خواندن در آن لباس باطل است.
مسئله 3:
إذا غسل الثوب الوسخ أو النجس بماء مغصوب فلا إشكال فی جواز الصلاة فیه بعد الجفاف، غایة الامر أن ذمته تشتغل بعوض الماء، وأما مع رطوبته فالظاهر أنه كذلك أیضاً وإن كان الأولى تركها حتى یجف.
به عنوان مثال لباسش را با آب غصبی شست و بعد این لباس خشکید. حال اگر بخواهد با این لباس نماز بخواند، میفرمایند اشکال ندارد. برای اینکه آن آب غصبی بوده و الان آن آب از بین رفته است. و اما اگر لباس خشک نشده و رطوبت دارد. در اینجا چون آب تلف شده، آن آب به ذمّهاش میآید و اما لباس مانعی ندارد. علی الظاهر در هر دو صورت باید بگوییم لباسی که شسته با لباس نشسته تفاوت دارد و تفاوتش غصب است، بنابراین مال غیر میشود و نمیتوان با آن نماز خواند. همانطور که رطوبت در این لباس غصب است، میگوییم همۀ اینها از نظر عرفی «یعدّ مالکا» و اگر خشک یا تر باشد، نمیشود با آنها نماز خواند برای اینکه تفاوت قیمت پیدا میکند و آن آب یا رنگ در این لباس موجود است و لباس من حیث انّه طاهر، غصبی است و نمیشود با آن نماز خواند. اما مرحوم سید راجع به رطوبت میفرمایند اما دربارۀ آبش نمیفرمایند.
بنابراین در هرکجا که در لباسی که میخواهد نماز بخواند آثار غصب باشد، نماز باطل است و هرکجا آثار غصب نباشد،نماز صحیح است.
و صلّی الله علی محمد و آل محمد