أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.
مسئله 16:
إذا ارتفع العذر فی أثناء الوقت المشترك بمقدار صلاة واحدة ثم حدث ثانیا كما فی الاغماء والجنون الأدواری فهل یجب الإتیان بالأولى أو الثانیة أو یتخیر وجوه.
این مسئله از مسائل مشکلی شده برای مرحوم سید «رضواناللهتعالیعلیه»، به اندازهای که فتوا روی آن ندادند. حتی احتیاط هم دربارۀ آن نکردند و به طور اجمال فرمودند سه وجه در مسئله هست.
به عنوان مثال کسی در حال اغماست و فی الجمله به هوش میآید. به اندازۀ یک نماز به هوش میآید و دوباره در کُما میرود. از اول وقت تا آخر وقت در اغما یا کُما بوده است و نماز بر او واجب نبوده است، اما به اندازهای که به هوش بوده، نماز بر او واجب بوده است. اگر مثلاً یک ربع بوده و میتوانسته هم نماز ظهر و هم نماز عصر را بخواند و یا در شب هم نماز مغرب و هم عشا را بخواند، و اگر آخر وقت به هوش آمده، به اندازۀ چهار رکعت بوده، باید نماز عصر را بخواند؛ برای اینکه قاعدۀ «من أدرک» میگوید آخر وقت مختص به نماز دوم است. اگر در اول وقت بوده، مرحوم سید میفرمودند وقت نماز عصر نیست بلکه وقت نماز ظهر است و این وقت نماز ظهر به هوش بوده و باید نماز ظهر را بخواند و بعد هم که بیهوش شده تا آخر وقت.
همۀ اینها معلوم است و آنچه مرحوم سید را گیر انداخته، اینست که مثلاً عصر به هوش آمد اما به اندازۀ یک نماز به هوش آمده و دوباره بیهوش شد. از اول ظهر تا مغرب فقط میتوانسته چهار رکعت نماز با مقدماتش بخواند. حال مرضش خوب شده و به هوش آمده، باید قضای نماز ظهر و عصرش را بخواند. یک نمازش را خوانده یکی را نخوانده، پس الان کدام نماز را بخواند.
مرحوم سید میفرماید احتمال هست که بگوییم نماز ظهر و احتمال هست که بگوییم نماز عصر، احتمال هست که بگوییم مخیر است بین اینکه نماز ظهر بخواند یا نماز عصر بخواند. نمیدانیم گیر مرحوم سید در کجا بوده است. مسلّم اگر از شما بپرسند که از اول ظهر تا آخر میتوانسته یک نماز بخواند و مابقی را بیهوش بوده، حال چه کند؟ شما میفرمایید نماز ظهر مقدم بر نماز عصر است و برای نماز عصر بیهوش بوده و نماز ظهر را میتوانسته بخواند اما نخوانده و الان قضایش را بخواند. پس تعیداً باید بگوید نماز ظهر، ما نمیدانیم چه چیز در نظر مرحوم سید بوده که نتوانستند بگویند نماز ظهر، احتمال میدهند که نماز ظهر قضا شده و احتمال میدهند که نماز عصرش قضا شده و یا احتمال میدهند که چهار رکعت نماز از او قضا شده، اما نمیدانیم نماز ظهر است یا عصر و مخیر است بین اینکه نماز ظهر یا نماز عصر را بخواند.
عجیبتر اینکه چرا مرحوم سید روی مسئله فتوا ندادند و احتیاط نکردند، و بالاخره مقلّد مرحوم سید چه کند! لذا باید بگوییم که مقلّد مرحوم سید چون مجتهدش فتوا ندارد، باید به دیگری مراجعه کند. بنابراین نمیدانیم گیر مرحوم سید کجا بوده است، درحالیکه مسئله از نظر ما خیلی واضح است. از اول ظهر تا شب، بیهوش بوده است و نماز برایش واجب نیست. اما از ظهر تا عصر، به اندازۀ چهار رکعت نماز به هوش بوده است و دوباره بیهوش شده است. نمازهای بیهوشی قضا ندارد و این نمازی که به هوش بوده،قضا دارد، حال نماز ظهر مقدم بر نماز عصر است، پس نماز ظهر را بخواند.
صورت دیگری هست که فرض مرحوم سید نیست و آن اینست که نزدیک غروب به هوش آمده است و به اندازۀ چهار رکعت نماز عصر یا به اندازۀپنج رکعت نماز است. اگر به اندازۀپنج رکعت باشد،هر دو نماز قضاست و باید هر دو را بخواند و اگر به اندازۀچهار رکعت است، مختص نماز عصر است و باید قضای نماز عصر را بخواند و اگر اول ظهر است، نماز ظهر را بخواند. اما اگر یک ساعت بعد از ظهر به هوش آمده و دوباره بیهوش شده است. باید چهار رکعت نماز قضا کند، و نماز ظهر برایش واجب بوده، پس باید نماز ظهر را بخواند؛ لذا مرحوم سید فرمودندکه: «إذا ارتفع العذر فی أثناء الوقت المشترك بمقدار صلاة واحدة ثم حدث ثانیا كما فی الاغماء والجنون الأدواری فهل یجب الإتیان بالأولى أو الثانیة أو یتخیر وجوه.».
مثلاً یک یا دو ساعت بعد از ظهر به هوش آمده یا یک ساعت بعد از مغرب به هوش آمده است و دوباره بیهوش شد. بنابراین باید نماز ظهر را بخواند برای اینکه نماز ظهر مقدم بر نماز عصر است. مرحوم سید از شما طلبهها سوال میکنند که من احتمال میدهم نماز ظهرش قضا شده و احتمال میدهم نماز عصرش قضا شده و احتمال میدهم هر دو قضا شده و مخیر است که نماز ظهر یا نماز عصر یا هر دو را بخواند. لذا ما میگوییم که «فهل یجب الإتیان بالأولی أو الثانیة الأقوی هو الأولی»؛ در نماز ظهر و عصر، ظهر مقدم و در نماز مغرب و عشا، مغرب مقدم است.
محشین بر عروه نیز چیزی ندارند و این هم جای تعجب دارد، و اما مسئله از نظر ما معلوم است و حرفی ندارد و اینکه اگر کسی بین ظهر و مغرب به اندازۀ چهار رکعت نماز به هوش آمد و بعد دوباره بیهوش شد، نمازهایی که در حال اغما بوده برایش واجب نیست و آن چهار رکعت نماز برایش واجب است و نماز اولی مقدم است. یعنی اگر ظهر و عصر است،نماز ظهر و اگر مغرب و عشاست، نماز مغرب را بخواند.
روایت 5 از باب 4، ابواب المواقیت، وسائلالشیعه، جلد 4، صفحه 126:
«اذا زالت الشّمس دخل الوقتان إلاّ أنّ هذه قبل هذه» ، این به اندازۀ چهار رکعت میتوانسته بخواند، و نماز دوم را هم نمیتوانسته بخواند، پس نماز اول را قضا کند.
در نماز مغرب و عشا نیز «اذا دخلت المغرب دخل الوقتان الاّ أنّ هذه قبل هذه»، در شب به هوش آمده اما به اندازۀ یک نماز به هوش بوده است. حال اگر به اندازۀ سه رکعت بوده،نماز مغرب و اگر به اندازۀ چهار رکعت بوده، هم نماز مغرب و هم نماز عشا. برای اینکه قاعدۀ «من أدرک» میگوید نماز مغرب به جا و یک رکعت از نماز عشا را هم میتوانستی بخوانی.
ما خیلی واضح فتوا میدهیم و هیچ شک و شبههای هم در آن نداریم، امّا مرحوم سید نتوانستند فتوا دهند. لذا از همۀ شما تقاضا دارم روی این مسئله فکر کنید و اینکه اصلاًبه مقام مرحوم سید نمیخورد که بگوید «فهل یجب الإتیان بالأولى أو الثانیة أو یتخیر وجوه»؛ الاّ اینکه مرادشان از «أو یتخیر» این باشد که نه نیت ظهر کن و نه نیت عصر. پس تقاضا دارم روی این مسئله فکر کنید.
مسئله 17:
إذا بلغ الصبی فی أثناء الوقت وجب علیه الصلاة إذا أدرك مقدار ركعة أو أزید، ولو صلى قبل البلوغ ثم بلغ فی أثناء الوقت فالأقوى كفایتها وعدم وجوب إعادتها وإن كان أحوط وكذا الحال لو بلغ فی أثناء الصلاة.
بچه ظهر بالغ شد، معلوم است که باید نماز ظهر و عصرش را بخواند. حتی اگر به اندازۀ یک رکعت یا بیشتر، بالغ شد، باید نماز عصر را بخواند. و اگر بچۀ نمازخوان است و ایستاد به نماز و در وسط نماز بالغ شد، همان نمازی که قبل بلوغ خوانده، برای او کفایت میکند.
در مسئله اختلاف است و سابقاً هم دربارهاش صحبت کردیم که آیا عبادات نابالغ، تمرینی است یا تشریعی!
معنای تمرینی اینست که مثلاً نماز ظهر و عصر میخواند برای اینکه یاد بگیرد و بعد که بالغ شد، نماز اول وقت بخواند. اما این نماز صورتاً نماز است و نه اینکه واقعاً نماز باشد.
تشریعی اینست که نماز کسی که بالغ نشده، هیچ فرق نمیکند با کسی که بالغ است. هر دو نماز ظهر و عصر خواندند و هر دو ثواب دارند. بر یکی واجب نبوده اما امتثالاً لأمر مولی نماز خوانده و یکی هم برای این خوانده که نماز برایش واجب بوده است.
اگر یادتان باشد، ما تبعاً از مرحوم سید و مشهور گفتیم عبادات نابالغ تشریعی است و نه تمرینی. همینطور که نماز ظهر و عصر بر مکلّفین واجب است، نماز ظهر و عصر بر غیرمکلّفین مستحب است. روایات و آیاتی که امر به نماز میکند، همه را میگیرد، حتی نابالغ را، الاّ اینکه «رفع القلم عن الصبی حتی یحتلم» میگوید بر تو واجب نیست.
کسانی که قائل به تمرین هستند، سه دلیل دارند و دلیلهایشان خیلی ناتمام است. البته قول، شاذّ است و دلیلها هم ناتمام است. یکی «رُفع القلم عن الصبی حتی یحتلم» است. گفتند نماز از گردن او برداشته شده، بنابراین اگر نماز بخواند، تمرین است و تشریع نیست. اما جوابش اینست که «رفع القلم عن الصبی حتی یحتلم» در مقام بیان اینست که نماز وقتی واجب میشود که بالغ شود. لذا «رفع القلم عن الصبی حتی یحتلم» مربوط به واجب و مستحب است و نه مربوط به تشریع و تمرین.
دلیل دیگر گفتند در روایات آمده «عمد الصبی خطاءٌ»، بنابراین بچهای که نماز میخواند مثل کسی است که یادش رفته نماز نخوانده است.
این دلیل هم مربوط به بحث ما نیست و مربوط به دیات است که اگر بچهای کسی را کُشت، او را نمیکشند اما مسلّم دیۀ او را از ورثه میگیرند یا بعد از اینکه بزرگ شد از او میگیرند. اما علی کل حال این امرها اصلاً در فقه ما معنا ندارد. ادب بچه اینست که ما او را به عبادات واداریم و او را از محرمات نهی کنیم. اگر بچه تهمت بزند یا غیبت کند، گناه کرده است یا بچه در صورت کسی بزند تا در باغ مردم برود و دزدی کند یا مال مردم را تلف کند، همه میگویند ضمان دارد. ضمانش را یا ولی او باید بدهد و اگر ولی ندارد و نمیتواند باید از بیت المال بدهند، و یا از مال خودش بدهند. کلیۀ تعزیرات برای بچۀ نابالغ هست، کلیۀگناهان برای بچۀ نابالغ هست. حال بگوییم عمده خطا، پس العیاذبالله میتواند عمل منافی عفت کند. احدی این را نگفته و اینها گناهان بزرگ است و حتی گناهان کوچک هم بر اطفال هست و هیچ تفاوتی ندارد. لذا اگر بالغی در صورت کسی بزند، قرآن میگوید حاکم شرع باید او را تعزیر کند. همۀ تعزیرات در مقابل دیات است. همۀ این تعزیرات برای بچه هست و همۀ دیات نیز برای بچه هست و روی تعزیرات عمل میکنند و روی دیات عمل نمیکنند، آنگاه حاکم شرع هرچه صلاح میداند روی دیات نابالغ عمل میکند.
گفتند دلیل سوم هم اجماع است. بعد از این همه تسلّمی که بین اصحاب است، نمیدانیم اجماع یعنی چه. لذا دلیلی برای اینکه بچۀ نابالغ در منهیات، منهی نیست و یا بچۀ نابالغ در تکلیفات، اگر نماز بخواند نماز درست و صحیح است؛ تقریباً باید بگوییم تسلّمی بین اصحاب است و فرقی نیست بین صغیر و غیرصغیر. مثلاً بچۀ نابالغ باید چادر سر کند. هیچکس نگفته که بچۀ نابالغ سربرهنه در کوچه بیاید و بعد هم بگوییم «رفع القلم عن الصبی حتی یحتلم». مسلّم است که تمام منهيات برای نابالغ هم هست، حال پسر باشد يا دختر.
اين از نظر ما مسلّم است و از نظر مرحوم سيّد نيز مسلّم است و اگر ايرادی داريد، حتماً بايد با دليل بگوييد تا مباحثه کنيم.
و صلّی الله علی محمد و آل محمد