أعوذ بالله من الشّیطان الرّجیم
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین والصلاة والسّلام علی خیر خلقه أشرف بریته ابوالقاسم محمّد صلی الله علیه و علی آله الطیّبین الطاهرین و عَلی جمیع الانبیاء وَالمُرسَلین سیّما بقیة الله فی الأرضین و لَعنة الله عَلی اعدائهم أجمعین
اظهار ارادت کنید خدمت قطب عالم امکان حضرت ولی عصر «ارواحنافداه» با یک صلوات.
بحث این چند روز ما دربارۀ گناهانی بود که مربوط به زبان ما بود. نظیر غیبت، تهمت، شایعه پراکنی، که فیالجمله دربارۀ اینها صحبت کردم.
بحث امروزمان راجع به اهانت به دیگران است. این هم نظیر غیبت و اشاعه و نظیر تهمت، گناهش خیلی بزرگ است. قرآن در سورۀ همزه میفرماید: (وَیلٌ لِکُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ)، وای به کسی که به دیگران اهانت کند یا غیبت کند از دیگران. همزه و لمزه را در پیش هم گذاشته است و فرموده است وای به کسی که این دو صفت را داشته باشد.
وَیل در قرآن دو معنا دارد. یکی همان معنای فارسی «وای». معنای دیگر که امام صادق «سلاماللهعلیه» فرمودند چاهی در جهنم به نام ویل هست. لذا چه معنای اول و چه معنای دوم، فهمیده میشود گناه اهانت به دیگران نظیر غیبت از دیگران است. همینطور که گناه غیبت بزرگ است، گناه اهانت هم بزرگ است. پس زبان ما باید مؤدب باشد.
مرد در خانه و خانم راجع به شوهرش و مرد و زن راجع به بچهها مخصوصاً بچهها راجع به پدر و مادر، باید در گفتگوها با تلطف و مهربانی و کوچکی حرف بزنیم. اگر ادب را مراعات نکنیم گناه بزرگ است و مثل غیبت کردن که میگوید وای به تو که مردهخوری کردی. در این آیه هم قرآن میگوید وای به تو که اهانت به دیگری کردی.
ما باید با مردم با تلطف و مهربانی و با ادب صحبت کنیم. اگر مادر بر سر بچه داد بزند و بچه قهر کند یا زن و شوهر راجع به یکدیگر توهین کنند و بلند حرف بزنند و حرفهای رکیک بزنند، گناهش خیلی بزرگ است و اگر روزه باشد، حقیقت روزه را میبرد و این روزه بیروح است و حقیقت ندارد. اگر غیر ماه رمضان هم باشد، این حرفهای رکیک موجب میشود به محبت ضربه بزند. موجب میشود که بچهها در مقابل پدر و مادر جسور شوند. موجب بیادبی بچهها راجع به پدر و مادر میشود و گناه اینها خیلی بزرگ است و ما نباید سبک بشماریم. العیاذبالله اگر ما در خانه داد بر سر همدیگر بزنیم و بچهها یاد بگیرند، اگر زن و شوهر به یکدیگر توهین کنند و بچه ها یاد بگیرند، این بچهها که توهین میکنند، باید بدانیم گناه خودشان را دارند و به همان اندازه پدر و مادر هم گناه دارند.
ادب در کلام خیلی بالاست. ما باید در کلام مؤدب باشیم. باید مواظب باشیم موجب اهانت به دیگران و دلخوری دیگران و کوچک کردن دیگران نباشیم و متأسفانه امروز این رکاکت در کلمات زیاد دیده میشود حتی در میان مسئولین. باید بدانیم گناهش بزرگ است و ما باید در مقابل یکدیگر مودب باشیم. ما باید در مقابل یکدیگر زبانمان خراش نداشته باشد. زبانمان دل کسی را نسوزاند. زبانمان آبروی کسی را نبرد و خیال نکنید گناه کوچکی است بلکه گناهش خیلی بزرگ است.
امام صادق «سلاماللهعلیه» رفیقی داشتند که امام صادق را رها نمیکرد و همیشه به دنبال امام صادق بود. مراقب بود که امام صادق بیرون بیایند و او به دنبالشان راه بیفتد. اما یک روز غلامش عقب ماند. غلامش را صدا کرد و او نشنید و جواب نداد. بار دوم نیز جواب نداد. این عصبانی شد و گفت «یابن الفاعله» یعنی این ولد الزنا با تو هستم. تا این جمله را گفت امام صادق ایستاد. دست به کمر مبارکش گذاشت یعنی این کلام تو کمر مرا شکست. گفت یابن رسول الله! این غلام من حبشی است و معلوم نیست پدر و مادرش چه کسانی هستند. حضرت فرمودند توجیه غلط نکن. ما من به تو میگویم چرا بیادب هستی؟ چرا جسارت کردی و فحش دادی؟ بعد امام صادق «سلاماللهعلیه» فرمودند حق نداری با من رفاقت کنی و دنبال من راه بیفتی. در روایات میخوانیم تا امام صادق زنده بودند، او را راه ندادند. با او قهر نبودند اما رفاقت متداولی که بین او و امام صادق بود، امام صادق به خاطر یک فحش، قطع کردند. فرمودند مسلمان نباید زبان رکیک داشته باشد. مواظب باشید در خانه زبان بچههای شما رکیک نباشد. اگر بچهها بیادب شدند باید بدانید که تقصیر پدر و مادر است. پدر و مادر باید در خانه مؤدب باشند و با بچهها مؤدب باشند. اگر یک دفعه بچهها حرف زشتی زدند و اهانتی به برادر یا خواهرشان کردند، حسابی برخورد مؤدبانه کند و به این بچه بفهماند که کار زشتی انجام دادی. به این بچه بفهماند که در زبان یک مسلمان نباید رکاکت و زشتی و فحش دادن و توهین کردن باشد.
معمولاً علما و بزرگان راجع به این امر خیلی مواظبت میکردند. مرحوم وحید بهبهانی خیلی بالاست. مدتی هم در اصفهان درحالی که از مراجع بزرگ تقلید بود. خدمت زیادی به اصفهان کرده است. کتابی دارد و در این کتاب راجع به طلبهها میفرماید مواظب باشید یک دفعه توهین به علما و بزرگان نشود. مواظب باشید ناگهان حرفهای سبک راجع به علما زده نشود. بعد میفرماید به تجربه برای من اثبات شده که هرکسی که به علما و بزرگان جسارت کند، سردرگمی در این دنیا پیدا خواهد کرد. کم کم میرسد به آنجا که آن ایمان دل از دلش بیرون خواهد رفت. ایشان میفرمایند در وادیِ «تیه» واقع میشود، یعنی سرگردانی و چه کنم چه کنم دارد. گاهی راجع به دین میگوید چه کنم و گاهی راجع به دنیایش میگوید چه کنم.
مرحوم شیخ انصاری «رضواناللهتعالیعلیه» خیلی بالاست. دو کتاب به نام مکاسب و فرائد دارد. اینها کتابهای درسی طلبههاست. طلبهها دو سه سال باید این دو کتاب را بخوانند. از نظر عقلی خیلی فهیم بوده است، از نظر تقوا خیلی بالا بوده است، از نظر علمی الگو برای اهل علم بوده است. این مرد دم مرگ گریه میکرد. به او گفتند آقا شما چرا گریه میکنید. شما که جایتان معلوم است و امیرالمؤمنین میآید و تو را نزد خودش میبرد پس چرا ناراحتی؟ گفت برای اینکه در کتابم یک جسارت علمی به آقایی کردم و گفتم کسی که این جمله را گفته است، فهم نداشته است. میترسم در روز قیامت جواب این جملۀ در کتابم را نتوانم بدهم.
من فراموش نمیکنم و این خاطرۀ عجیبی برای من است. حضرت امام «رضواناللهتعالیعلیه» برای درس آمدند. نفسشان به شماره افتاده بود. کسی که وقتی از زندان برگشتند و در مسجد اعظم منبر رفتند، فرمودند والله تا حال نترسیدم و نمیترسم. وقتی مرا میبردند، آنها میترسیدند و من به آنها دلداری میدادم. اما الان نفسشان به شماره افتاده بود و بعد فرمودند من نیامدم درس بدهم بلکه آمدم نصیحتی کنم. این نصیحت را هم از زبان خودم نمیگویم بلکه از زبان یک عالم اصفهانی به میرزای بزرگ میگویم. مرحوم میرزای شیرازی یک نفر مبلّغ فرستادند به اصفهان و این خوب در نیاورد. عالم در اصفهان به مرحوم میرزا نوشت آقا عالمی که به جایی میفرستی باید سه شرط داشته باشد. باید عالم باشد، آشنا به احکام اسلام و آشنا به اعتقادات و اخلاق اسلام باشد. علاوه بر اینکه باید علم داشته باشد، باید متدین باشد. علاوه بر این باید عاقل هم باشد. بعد آن آقا به میرزا گفته بود اگر نمیتوانی کسی را بفرست که متدین و عاقل باشد و اگر نمیتوانی کسی را بفرست که عاقل باشد و با عقلش بتواند مردم را اداره کند. بعد حضرت امام فرمودند من نیز همان را به شما میگویم. اینکه عقل داشته باشید. نخواهید حوزۀ چهل ساله را با حرفهای زشت از بین ببرید. طلبۀ بیادبی پشت سر یکی از مراجع توهین کرده بود و این به حضرت امام رسیده بود و حضرت امام به اندازهای ناراحت شده بود که آمده بود و ما را نصیحت میکرد. تب مالت هم داشتند و تب مالت ایشان عود کرد و دو سه روز در خانه ماندند برای اینکه طلبهای به مرجع تقلیدی توهین کرده است.
روایتی داریم که از قدسیان است و صحیحالسند است. روایت خیلی بالاست اما خیلی داغ است راجع به کسانی که به مسلمانها توهین کنند. روایت از طرف خداست. «من أهان ولیاً فقد بارزنی بالمحاربة»، اگر کسی به یک شیعه توهین کند، گناهش مثل اینست که جنگ با خدا کرده است.
امام صادق «سلاماللهعلیه» وقتی روایت را نقل میکند، دفع شبهه میکند. میفرماید این اولیاءالله یعنی شیعیان ما. هرکسی شیعهای را سبک کند و توهین به شیعه کند و دل شیعه را بسوزاند، مثل اینست که جنگ با خدا کرده است.
تقاضا دارم مواظب زبان و حرفهایتان باشید. گناه توهین به دیگران خیلی بزرگ است اما ما سبک میشماریم و این هم برای دنیا و هم برای آخرتمان ضرر دارد.
نسئلک اللّهم و ندعوک باسمک العظیم الأعظم الأعز الأجل الأکرم
بامام زماننا، یا الله
یا الله یا رحمن یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلوبنا علی دینک