عنوان: قرآن/كتاب اخلاقي
شرح:

پس فصل پنجم ما اين بود كه قرآن يك كتاب اخلاق است آمده است انسان بسازد، درخت رذالت را از دل بكند درخت فضيلت به جاي آن غرس كند بارور كند و همه از ميوة آن استفاده كنند و اين كار، كار مهمي است بهترين كارها كه اگر بشود اين كار را كرد مدينه فاضله درست مي شود مردم اگر درست مي شدند اگر صفات رذيله نداشتند اگر فضايل بر آنها حكمفرما بود ديگر خيانت، جنايت، خودگرايي نيست يا كم است و يك مدينه فاضله است و قرآن در آيات فراواني مي گويد من براي همين نازل شدم من كتاب اخلاقم و پيغمبر اكرم هم معلم اخلاق است و امر هم به اندازه اي مهم است كه خدا منت گذاشته است بر سر ما و اين كتاب اخلاق و اين معلم اخلاق را براي ما فرستاده است «لقد من الله علي المومنين بعث فيهم رسولا منهم يتلو عليهم آياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمه» خدا منت گذاشته است بر سر مردم قرآن پيامبر فرستاده است براي اينكه مردم را مهذب كند البته بدون علم نمي شود مردم را عالم كند و بار ديگر مردم را مهذب كند اين كار مهم ضمانت اجرايي مي خواهد بدون ضمانت اجرايي نمي توان اين كار را كرد البته با زور و قلدري و تحميل هم نمي شود كار كرد «المتصل لايدوم» بايد ضمانت اجرايي كه خود مردم مجري آن باشند اسلام داشته باشد اين معلم اخلاق اين كتاب اخلاق داشته باشد و ضمانت اجرا را قرآن شريف يك چيز مهم قرار داده است و آن اعتقاد به معاد، اعتقاد به اينكه قبري، برزخي، حساب و كتابي و بالاخره بهشتي و جهنمي هست اين ضمانت اجرا به اندازه اي مهم است كه 1400 آيه در قرآن راجع به اين معاد است و گفتم كه در مكه چونكه اسلام پايه ريزي مي شد غالب سوره ها و آيات مربوط به معاد است شايد سه چهارم آياتي كه در مكه نازل شده است مربوط به معاد و خصوصيت معاد است لذا اسلام ضمانت اجرايش خوف از خدا، خوف از روز قيامت كه در درون انسان حكمفرما باشد اگر مردم ترس از خدا و معاد داشته باشند و اين ترس رسوخ در دل آنها بكند رنگ عاطفي بگيرد از دانستن به ياببيدن برود قطعا اين انسان كنترل مي شود ديروز مي گفتم كه هيچ چيز و كسي نمي تواند انسان را كنترل كند جز دين. عقل با آن همه فضيلتش و علم، تربيت، قانون وجدان اخلاقي با آن همه فضيلتشان و كاربردشان نمي توانند انسان را كنترل كنند مخصوصا در وقتيكه يكي از اين غرايز طوفاني شود. غريزه جنسي، حب به مال حب به رياست اگر طوفاني شد همه اينها كه گفتم در مقابلش پوچ است آن سيلي كه مي آيد هر علمي، عقلي و هر تربيتي را مي برد اما يك چيزي هست آن در مقابل آن سيل مي ايستد و آن سيل را كنترل مي كند و آن دين است اما نه دين علمي. علم نمي تواند. دين قلبي ديني كه رسوخ در دل كرده باشد و از اثر رابطة با خدا در اثر عبادت رياضتهاي ديني پيدا شده باشد آن ديني كه انسان را 100% كنترل مي كند تجربه هم به ما مي گويد چنين است لذا همين جا من يك خواهشي دارم كه سر و كار با منبر و محراب داشته باشيد يك كاري كنيد كه بچه هاي شما سر و كار با منبر و محراب و مسجد داشته باشند سر و كار با قرآن، جلسه هاي ديني، نماز داشته باشند اين مي تواند بچه هاي شما را كنترل كند. بهترين چيزها براي تامين آتيه بچه هاي شما همين وا داشتن بچه ها كه سر و كار با قرآن و روحانيت و مسجد، منبر و محراب داشته باشند و اين دين قلبي كه با سر و كار با روحانيت، مسجد، منبر و محراب، نماز، رابطه با خدا پيدا مي شود مي تواند در طوفانها و بحرانها شما را كنترل كند مي تواند در بحرانها و طوفانها بچة شما را كنترل كند به قول علي (ع):مي رسد به آنجا كه اگر عالم را به بچه تو بدهند و بگويند كه يك جنايت و خيانت كن يك ظلم كن حتما نمي كند اگر بچه شما دين داشت عفتش حفظ مي شود غيرتش حفظ مي شود ديگر يك آدم ظالم، جاني براي جامعه درست نمي شود اما اگر دين نباشد هيچ چيز نمي تواند فرزندان و خود شما را كنترل كند آنكه مي شود همين دين عاطفي و قلبي است ديني كه در اثر منبر و محراب درست مي شود اسلام براي اينكه انسانها را كنترل كند براي اينكه بتواند درخت رذالت را از دل مردم بكند بتواند فضايل را در جامعه اسلامي جا بيندازد ضمانت اجرا را معاد قرار داده است و روي اين معاد پا فشاري دارد كه در قرآن هيچ چيزي نمي توانيد پيدا كنيد به اندازه اين اهميت به معاد گفتم 1400 آيه به بالا راجع به معاد است لذا به خانم ها سفارش مي كنم ترس از خدا و روز قيامت را در خانه هايتان حكمفرما كنيد كاري كنيد كه بچه ها از كودكي از معاد بترسند از شب اول قبر، روز قيامت، حساب و كتاب حساب ببرند اسلام اين كار را كرده است الا اينكه يك چيز مهمي كه در قرآن هست و جاهاي ديگر ديده نمي شود ابتكار روشگردهاي قرآن است اينكه معاد را گفته است اثر اعمال ماست و روي آثار اعمال ما قرآن خيلي پا فشاري دارد قرآن نمي گويد كه از معاد بترس مي گويد از اعمال زشت خودت بترس مي گويد اين اعمال تو آثاري دارد مراتب دارد اين اعمال در دنيا موجب سعادت و شقاوت است در قبر و عالم برزخ در قيامت موجب سعادت . شقاوت است و بالاخره بهشتيان اعمال خودشان را استفاده مي كنند جهنمي ها هم از اعمال بد خودشان كيفر مي بينند اگر جهنم است ما درست مي كنيم اگر بهشت است ما درست مي كنيم پيغمبر اكرم مي فرمود در بهشت مي گشتم ديدم آن كسانيكه قصر درست مي كنند اينها گاهي كار مي كنند و گاهي بيكارند جبرئيل به من گفت اين چيزهايي كه اينجا هست در اثر اعمال مردم است، نمازهاي مردم، روزه هاي مردم و خيرخواهي هاي مردم كمك كردن مردم به ديگران اينها مصالح از براي بهشت است كه ديروز مي گفتم بهشت موجود است الان اما مصالحش بايد از اين دنيا برود تا آنجا قصر و باغ بشود و بالاخره آن بهشت موعودي كه در قرآن آمده با آثارش اعمال ماست كه آن اوصاف را در بهشت ايجاد مي كند اعمال بد ما هم آتش جهنم مي شود اعمال بد ما هم مارو مور، عقرب در قبر، عالم برزخ و بالاخره در جهنم مي شود اين مال قرآن است و معلوم است فوق العاده از نظر ضمانت اجرا اهميت دارد راستي بحث ديروز را به ضميمه بحث امروز اگر كسي روي آن فكر كند راستي احتمال آن را بدهد بس است از براي اينكه يك نيروي كنترل كننده براي او بشود بس است براي اينكه صفات رذيله را آن معلم اخلاق، كتاب اخلاق بتواند از دل بكند فكر مي خواهد يك قدري بررسي مي خواهد و تقاضا دارم فكر كنيد. در زمان حضرت موسي، عيسي در ميان فلاسفه و عرفا اين بحث تجسم عمل يا مراتب اعمال نبوده است از قرآن پيدا شده است از كتابي كه پر از علم، حكمت، دقت است بعد شاگردهاي قرآن مثل صدرالمتألهين ها حاجي سبزواري ها علامه طباطبايي ها. حضرت امام ها روي اين بحث كار كرده اند. بحث كرده اندو كتابها نوشته اند و آنچه قرآن شفاف دارد آنها مفصل درباره اش صحبت كرده اند قرآن فشرده است اما شفاف است يكي از امتيازهاي بزرگ قرآن اين است همان جا هم كه اشاره است اما خيلي رسا، شفاف، مجمل و مختصر است اين اجمال را اين اختصار را شاگردهاي قرآن خيلي مفصل درباره اش صحبت كرده اند كه من ديروز اشاره اي كردم و بنا شد امروز يك مقداري مفصل تر درباره اش صحبت كنم. مراتب اعمال در همين دنيا آيات فراواني داريم اعمال خوب ما دست و پا پيچ ما در همين دنيا اعمال بد ما هم دست و پا پيچ ما در همين دنيا. اعمال خوب و بد ما براي ما در همين دنيا تاثير دارد. گفتار، كردارو افكار ما آيه اي در قرآن است راجع جامعه اي كه فساد نداشته باشد و جامعه اي كه فساد داشته باشد فساد اخلاقي داشته باشد «ضرب الله مثلا قريه آمنته مطمئنه يعطيها رزقها رقدأ من كل مكان فكفرت بانعم الله فعذاته الله لباس الجوع و الخوف بما كانوا يسمعون» يا رسول مثال بزن براي اين مردم بگو شهري بود بسيار آباد در اثر تقوايشان در اثر شكر نعمتهايشان نعمت مثل باران برايشان مي باريد در امنيت بودند غم و غصه نداشتند نگراني نداشتند. امنيت اقتصادي و فرهنگي داشتند و بالاخره يك شهر مدينه فاضله در اثر اعمالشان اما بعدها نفوذ كردند نسل جوان را خراب كردند وقتي بدها نفوذ كردند و جامعه و شهر بد شد نعمتها رفت امنيت رفت ناامني آمد نا امني اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي به جاي رفاه گراني، تورم، قتل و عناد و بالاخره يك جامعه اي شد پر از احتياج و پر از غم و غصه و نگراني قرآن مي فرمايد يا رسول الله به آنها بگو خدا نكرد خودشان كردند «بما كانوا سيغون» اگر امنيت بود در اثر اعمال خوبشان خدا بهشان داده بود اگر نا امني بود در اثر اعمال بدشان برايشان جلو آمد. اگر رفاه و آسايش بود در اثر اعمال خوبشان جلو آمده بود اگر هم نا امني، گراني، تبعيض و بالاخره قطع و قعد و گرسنگي، خشك سالي آن هم در اثر اعمال بدشان بود و اين جمله «بما كانوا سيغون» بيش از 20 جا در قرآن تكرار شده است آن دختري كه رابطه با خدا نداشته باشد آن پسري كه بي نماز و بد نماز و كاهل نماز باشد آن دختري كه عفت خود را حفظ نكند آن جامعه كه فساد اخلاقي در آن جامعه باشد بدانيد اين جامعه خراب است. خراب از دو جهت 1 فساد اخلاقي 2 بلا و اين براي ضمانت اجرا خيلي خوب است براي اينكه انسان را كنترل كند هميشه در نظرش باشد اين حرف قرآن نفوذ در دلش بكند يقين در دلش داشته باشد مسلم كنترل مي شود مسلم قرآن و پيغمبر اكرم روي اين مي تواند تأثير به سزا بگذارند گناه قساوت مي آورد وقتي قساوت در جامعه جلو آمد گناه در مقابلش كوچك است و بي ارزش ديگر رسيدگي به مردم برايش مفهوم ندارد آنچه برايش مفهوم دارد اين است كه غرايز خود را ارضا كند يك خود گرايي در آن جامعه و شخص ايجاد مي شود لذا قرآن مي فرمايد دلي به اين دل «فوئل للعاصيه قلوب من ذكر الله» ولي به دلي سنگ شده و ديگر اين حرفها در او تاثيري ندارد در اثر گناه روي گناه دل سنگ مي شود اينگونه حرفها در او تاثير ندارد كم كم مي رسد به آنجا كه لجباز و عنود مي شود و در مقابل هر حق و حقيقتي قد علم مي كند اما اگر جامعه فساد نداشته باشد اگر گناه دل كسي را سياه نكرده باشد قرآن مي فرمايد: وضعش اين است تا حرف حق و حقيقت را به او مي گويند گريه شوق مي كند وقتي قرآن برايش مي خواند گريه مي كند نفوذ در دلش مي كند بعد هم با زبان حال و قالش مي گويد چرا حقيقت را نپذيرم و زير بار حق نروم من كه فطرتم دنبال حق است «و اذا سمعوا ما انزل الي الرسول تري اعظيم تفيذ من الدمع مما عرفوا من الحق» وقتيكه قرآن برايشان خوانده مي شود و حق را به دست مي آورند و واقعيت را مي يابند گريه شوق مي كنند و مثل آدم گرسنه بر سر ظرف غذا مي تازد براي حق يك ولهي پيدا مي كند چرا حق را نپذيرم از قرآن يك ترسيمي از جامعه دارد جامعه را دو قسم مي كند:1 جامعه اي كه فساد دارد. فردي كه گناه او را دل سياه كرده و لجوج و عنود است و در اثر گناه آن عناد و لجاجش سر سختي براي او آورده قرآن مي فرمايد اين وضعش اين است كه زير بار حق نمي رود واقعيات را نمي پذيرد اگر يك زمان ببيند حق رو افتاد اگر ببيند كه واقعيت دارد در جامعه جا باز مي كند طلب مرگ از خدا مي كند نمي تواند حق را از بين ببرد طلب مرگ مي كند اي كاش يك سنگي آمده بود مرا نابود مي كرد اي كاش آتشي مرا مي سوخت و نمي ديدم كه حق دارد رو مي افتد «اللهم ان كان هذا هو الحق من عندك فانت الينا حجاره من السماء او اعتنا بعذاب اليم» اي خدا نمي توانم اين را ببينم اين واقعيت رو افتاده جامعه دارد رو به اخلاق مي رود نمي توانم ببينم نه مي توتنم از بينش ببرم نه مي توانم ببينم حالا كه چنين است پس يك سنگ و آتشي بيايد مرا نابود كند شأن نزولش را مي گويند وقتي پيغمبر اميرالمومنين را روي دست گرفتند گاهي شما يك حرف مي زنيد و حرف شما آتش مي شود و جامعه را به آتش مي كشد خانم معلم سر كلاس جمله اي مي گويد ناگهان يك آتش مي شود و عفت همه دخترها را مي سوزاند اول مثل ته سيگار يك دودي بيش نيست اما همين ناگهان برافروخته مي شود. همين عرب كه اين جمله را گفت بعد از پيغمبر اكرم يك آتش شد گفتند كه پيغمبر اكرم اشتباه كرد و از خودش بود از خدا نبود هر چه پيغمبر داد زد اين جبرئيل است من از طرف خدا بعد آيه آمده «اليوم اكملت لكم دينكم و اتمعت عيكم نعمتي و رضيت لكم اسلام دنيا» بالاخره همه اينها فراموش شد و حرف مرد عرب بعد ثقيفه بني ساعده رو افتاد حتي الان هم يكي از رفقا مي گفت بعضي از جوانان افغاني خيلي براي سعودي ها كار مي كنند يغني آمدند ايران زبان فارسي ياد گرفتند حالا رفتند آنجا عليه تشيع خيلي كار مي كنند يكي از اينها مي گفت شما بيخود اين طرف و آن طرف مي زنيد ابوطالب خيلي خدمت به پيغمبر كرد پيغمبر اكرم مي خواست پاداش به ابي طالب بدهد لذا براي دوستي كه با حضرت ابي طالب داشت امير المومنين را منصوب به خلافت كرد حرف مرد عرب الان 1000 سال است اين افغاني مي گويد در حاليكه دو دو تا چهار است. كه پيغمبر اكرم اميرالمومنين را منصوب به خلافت كرد به اذن خدا «يا ايها الرسول بلغ ما انزل عليك من ربك» خود سني ها گويند اين آيه در مكه نازل شد دو دفعه در غدير خم نازل شد پيغمبر مي ترسيد اختلاف شود و نپذيرند قرآن دو دفعه آمد «والله يعصمك من الناس» نترس درست مي شود و اميرالمومنين منصوب به خلافت شد وقتيكه منصوب به خلافت شد آيه آمد «اليوم اكملت لكم دينكم و اتمت عليكم نعمتي و رضيت لكم الاسلام دنيا» شيعه مي گويد سني هم اغرار مي كند. بعضي اوقات يك جمله نامربوط يك آتش مي شود عالم را مي سوزاند من تقاضا دارم شما در خانه جلوي بچه ها عصباني هستيد يك دفعه يك جمله عليه روحانيت اثر مي گذارد روي دل بچه و مي شود ضد آخوند واي به آن جواني كه ضد آخوند باشد معلوم است شيطان جني و انسي او را مي برد يك دفعه يك دبير و استاد دانشگاه يك جرقه مي زند عليه دين و نظام اين آتش مي شود ناگهان يك براندازي در دانشگاه پيدا مي شود خيلي بايد مراقب حرفها بود كه عرب آمد جلوي پيغمبر اكرم گفت يا رسول الله اين كار خودت بود يا كار خدا؟ اگر كار خودت بود قبول نداريم اگر كار خدا بود نمي توانم ببينم از خدا بخواه يك آتشي بيايد مرا نابود بكند پيغمبر اكرم فرمودند اينجا كه نمي شود برو همان كه مي خواهي مي شود در تاريخ مي خوانيم رفت در بيابان صاعقه اي آمد و نابودش كرد آيه شريفه نازل شد در همان غدير خم «اللهم ان كان هذا هو الحق من عندك و اعطد النيا حجاره من السماء اوعطنا بعذاب اليم» آدم لجوج كارش به اينجا مي رسد گناه روي گناه نمي گذارد ضمانت اجرايي انسان داشته باشد و بالاخره مي رسد به اينجا اين يك ترسي نيست كه قرآن دارد يك ترسيم ديگر براي دل پاكها آنهايي كه گناه دلشان را سياه نكرده است و حق و حقيقت را مي يابند و قبول مي كنند قرآن مي فرمايد اينها هم در مقابل او اين است «و اذا سمعوا ما انزل الي الرسول تري اعنيهم نفيذ من الدمع مما عرفوا من الحق»وقتيكه دل پاك شد گريه شوق مي كند وقتي ببيند اميرالمومنين منصوب به خلافت شد وقتي ببيند قرآن نازل شد و واقعيات رو افتاده، عفت و غيرت در جامعه مي خواهد حكمفرما بشود گريه شوق مي كند شكر مي كند خوشحال مي شود اين در اثر چيست »آنكه به آنجا مي رسد و آنكه به اينجه مي رسد چيست؟ اعمال خودش، اعمال ماست كه بر ما قساوت مي آورد اعمال ماست كه ما را لجوج مي كند و ما را عنود در مقابل حق مي كند و ما را رقيق القلب مي كند و ما را در مقابل حق و واقعيت متواضع مي كند لذا مرتبه اول عمل اين است كه تمام گفتار و كردار و افكار ما تاثير دارد روي سعادت و شقاوت ما و اگر براي نيروي كنترل كننده براي ضمانت اجرا ما چيزي در قرآن نداشتيم غير از اين آياتي كه مربوط است به اين است كه انسان مواظب باش سعادت تو در همين دنيا مرهون اعمال و افكار توست شقاوت تو مرهون اعمال و افكار توست و قرآن روي دين پافشاري دارد حتي در قضيه حضرت خضر و موسي كه از شاهكارهاي قرآن است و در اين 5،4 تا آيه فوق العاده حرفهاي علمي و مباحث علمي هست در همان جا مي فرمايد پدر و مادر خوب است كه موجب مي شود اولادش سعادتمند مي شود پدر و مادر بد است كه موجب مي شود اولادش شقاوتمند مي شود ما آتش بر مي افروزيم رشيد اولادمان را مي كنيم ما درخت فضيلت مي كاريم اولاد ما از آن درخت فضيلت استفاده مي كند.شخصي مي گفت من نوكر اربابي بودم كه وضعش خيلي خوب بود به اندازه اي كه قصري درست كرده بود در آن قصر مردم مي آمدند چه ها رياستها مي كرد. يك روز من آمدم در مقابلش او در ايوان ايستاده بود و من خارج از ايوان باران گرفت اين داشت امروز نهي مي كرد به من به من نگفت بيا تو ايوان و من زير اين باران تر شدم دلم سوخت طولي نكشيد ناگهان برگشت آن قصر آتش گرفت نابود شد از رياستش عزل شد من بالا رفتم او پايين آمد من نوكر به جاهاي بالا رسيدم آن ارباب به جاهاي پايين آمد. يك روزي ماه مبارك رمضان بود من سر افطار نشسته بودم ديدم همان با پاي برهنه كه از قوزك پا به بالا در گل رفته بود آمد خانه من از بس گرسنه بود بدون اجازه من بنا كرد بخورد من خيلي احترام به او گذاشتم و توجه كردم اما يادم آمد از آن باران كه به سر من آمد و اين نگفت بيا تو ايوان همين باران براي اين همين گل و شل و بدبختي و نكبت شد و الان آمده پيش من و به من گفت به اندازه اي زن و بچه ام داد گرسنگي شان بلند بود كه من چاره اي نديدم بيايم پيش تو بگويم رحمي بكن به زن و بچه من از اينها فراوان است در تاريخ مي خوانيم آخر خليفه بني اميه مروان حمار بود اين مروان فرار كرد از دست ايرانيان (و شاهكاري كه ايرانيان دارند و بالاخره بعدش اين شاهكار هست براي اينكه بدست ايراني به رهبري امام زمان پرچم اسلام روي كره زمين افراشته مي شود بني اميه و بني عباس را ايرانيان نابود كردند) از اين شهر به آن شهر راهش ندادند لشكر مسلم خراساني رسيد اين فرار كرد در وسط بولش گرفت از اسب پياده شد بول كند رسيدند و گرفتندش يك عربي گفت «ذهبت الدوله بالبوله» به يك بول كردن دولت بني اميه نابود شد. مروان را آوردند پيش مسلم خراساني مروان جسارت كرد مسلم خراساني گفت زبانش را ببريد زبانش را بريدند انداختند يك گربه آمد زبان را برداشت رفت يك كسيكه آنجا نشسته بود گفت لا اله الا الله سبحان الله گفت چرا سبحان الله گفتي؟ گفت دشمن خدا را زبانش را بريدند گفت نه طولي نمي كشد شايد يك ماه قبل همين مروان حمار روي همين تخت نشسته بود غلامش در مقابلش اين غلام زبان درازي كرد گفت جلاد بيا زبانش را ببر، زبانش را بريدند انداخت همين گربه زبانش را خورد يك ماه طولي نكشيد كه زبان خودش بريده شد و همين گربه زبان را خورد. اين شعر عوامانه را فراموش نكنيد «از مكافات عمل غافل نشود گندم از گندم برويد جو ز جو» اگر آدم خيرخواه ديگرگرا، به فكر مردم، عفت، غيرت مردم شدي و بالاخره به فكر اينكه يك جامعه خوب به اندازة وسعت بدان عاقبت بچه هايت به خير مي شود و اما اگر يك آدم بد زبان نانجيب شدي جامعه را بهم زدي به عفت و غيرت مردم ضربه زدي بدان بچه هايت بدبخت مي شودند اينكه مي خواهي يك جمله بگويي حجاب نباشد ناگهان خبر مي آورند و فترت را گرفتند بردند كلانتري بيا ببين چه خبر است. مراقب باشيد زبان شما بچه هاي شما را به باد ندهد. مراقب باشيد تا مي توانيد خدمت به خلق خدا بكنيد كه اين خدمت براي بچه هاي شما خيلي مفيد است «و ليخش الذين لاتركوا من خلفهم ذريه ضعافا خافوا عليهم فليتق الله و ليقولوا قولا سديداً» اي كسانيكه تأمين آتيه براي بچه هاتون مي خواهيم و از آينده بچه هاتان مي ترسيد تقوا داشته باشيد مراقب زبانتان با شيد و شايد اين آيات را اگر جمع كنيد كتابي شود.