عنوان: قرآن و عترت/فوائد ارتباط با قرآن و عترت
شرح:

بحث امسال ما درباره انس با قرآن و انس با اهل بیت علیهم السلام بود تمسک به قرآن تمسک به اهل بیت فصل هایی را در این باره عنوان کردم فصل پنجم بحث ما که بحث امروز است راجع به این است که قرآن کتاب اخلاق است چنانچه پیغمبر اکرم اهل بیت علیهم السلام از نظر قرآن آمدند برای اینکه آدم بسازند گفتم این آیه در قرآن چندین جا تکرار شده است منجمله در سوره جمعه «هو الذی بعث...» خدا پیامبرش را فرستاده است با معجزه یعنی با قرآن و این قرآن کتاب اخلاق است خود پیغمبر اکرم هم معلم اخلاقند قرآن آمده پیامبر آمده برای اینکه درخت رذالت را از دلها بکند درخت فضیلت به جای آن عرض کند او را آبیاری کند و همه همه از میوه آن استفاده کنند لذا اگر از ما بپرسند قرآن چه کتابی است باید بگوییم کتاب اخلاق کارخانه آدم سازی و اگر بپرسند پیغمبر اکرم ائمه طاهرین به عبارت دیگر عترت اینها چه کاره هستند باید بگوییم معلم اخلاق هر دو برای یک کار آمده اند «یرکیهم و یعلمهم الکتاب و الحمکه» آمده اند آدم بسازند به انسان دو تا بال بدهند یکی بال تعهد یکی هم بال تخصص یکی بال علم یکی هم بال عمل تا بواسطه این دو بال پرواز کند و هر کجا که بخواهد برسد چیزی که باید توجه به آن داشته باشیم این است که قرآن گرچه هر علمی را داراست و در این باره دو سه روز صحبت کردم اما همه اینها فرعند زائد بر برنامه هستند آن که برنامه قرآن است آنکه برنامه اهل بیت(ع) این است که مردم را آدم کند مهذب کند بال علم بال عمل به انسانها بدهند انسان را بواسطه این دو بال بتواند پرواز بکند به هر کجا می‌خواهد برسد اما نحوه اخلاق قرآن نحوه درس های پیغمبر اکرم نحوه کتابهای اخلاقی نیست و این هم یکی از معجزات بزرگ قرآن است که از نظر اخلاق قرآن پیغمبر اکرم انسها را دستشان را می‌گیرند و به مقصود می رسانند کتابهای اخلاقی طرز خودسازی را به مردم یاد می‌دهند که به او می گویند اخلاق نظری چه کن تا حسادت نداشته باشی چه کن تکبر نداشته باشی چه کن بتوانی درخت رذالت را از دل بکنی و بالاخره چه می توانی بکنی که درخت فضیلت در دل غرض بکنی بارور کنی به این می گوییم اخلاق نظری اخلاق علمی و کتابهایی که در اخلاق نوشته شده همه همه از این بانبد اما قرآن اهل بیت علیهم السلام اخلاقشان اخلاق عملی است و معنای اخلاق عملی این است که دست انسانها می‌گیرند به مطلوب می رسانند دست انسانها ار می‌گیرند به مقصود می رسانند و به قول قرآن شریف هدایتشان هدایت عناییه است نه هدایت تشریعی اگر یادتان باشد در این باره صحبت کردم گفتم هدایت دو قسم است یک هدایت تشریعی راه را نشان می‌دهد «انا هدینا...» یک هدایت عناییه که از لطف سرچشمه می‌گیرد که این مختص به متقین شد این که خدا دست متقی را می‌گیرد و امرا به مطلبو می رساند او را به مقصودی می رساند او را به راههای سلامتی می رساند و این دوم خیلی با اولی تفاوت دارد و چیزی که باید توجه به آن داشته باشیم این که نحوه قرآن نحوه کار پیغمبر اکرم اخلاق عملی است نه اخلاق نظری روش قرآن بر این است راه را نه نشان می‌دهد انسان را مقصود انسان را به مطلوب می رساند یعنی به دست قرآن به دست پیغمبر ائمه طاهرین انسان درخت رذالت را از دل می‌کند درخت فضیلت به جای غرض می‌کند با عنایات ولایت انسان می‌تواند کم کم آن درخت فضیلت که کاشته است بارور کند و بالاخره با عنایت ولایت انسان به مقصود برسد انسان به مطلوب برسد در این باره فردا صحبت می کنم اما بحث امروزمان در این باره است که قرآن اولا برای ضمانت اجرا برای اینکه بتواند کار کند برای اینکه بتواند مردم را به مطلوب به مقصود برساند راجع به معاد فوق العاده اهمیت داده است تقریباً 1400 آیه در قرآن راجع به معاد است راجع به اهل معاد راجع به قبر و عالم برزخ و حساب و کتاب و بهسشت و جهنم و در مکه که پایه ریزی اسلام آنجا شد قالباً آیات مربوط به معاد است و چرا هم این قدر اهمیت به معاد داده شده خود قرآن می فرماید چرا برای اینکه بهترین نیروها برای کنترل انسان همین اعتقاد به معاد است اگر در خانه ای معاد زنده باشد ترس از خدا ترس از آتش جهنم ترس از قبر و حساب و کتاب زنده باشد در این خانه اختلاف نیست در این خانه اتحاد تواضع رعفت مهربانی حکم فرماست اگر در جامعه ای ترس از خدا ترس از معاد حکم فرما باشد آن جامعه جامعه سالمی است ظلم دیگر در آن جامعه نیست اجحاف تبعیض دیگر در آن جامعه نیست حیف و میل دیگر در آن جامعه نیست و بالاخره یک جامعه سالم دیگر گرا برای اینکه ترس از معاد ترس از خدا این جامعه را سالم نگاه می دارد و بهترین ضمانت اجرا از برای جامعه همین معاد است ترس از خدا یک اختلافی هست که من در این باره یک کتابی نوشته ام یکی ده روز در جایی در قم صحبت کردم آن ده روز را یک کتاب کردم به نام کنترل غرایض و درآن جا بحثم این بوده است که چی می‌تواند این انسان را کنترل کند فرضیه ها از دیگران صحبت کردم آورده ام و بالاخره بحث رسیده به اینجا که هیچ چیزی هیچ کسی نمی‌تواند این انسان را کنترل که جز دین جز معاد جز ترس از خدا آن هم نه علمی اش آن رسوخی قلبی یعنی انسان اگر دین رسوخ دل او کرد اگر راستی قلب او باور کرد دل او باور کرد معاد هست قبر هست عالم برزخ هست حساب و کتاب هست این چه در خلوت چه در جلوت دیگر گناه نمی کرد خیلی کم پیدا می‌شود که شیطان درون شیطان برون بتواند این را گول بزند و اگر دیدیم جامعه ای فساد دارد اگر ببینیم خانواده فساد دارد اختلاف دارد باید پی ببریم که در این جامعه دین حکم فرما نیست باید پی ببریم که در این خانواده ترس از خدا ترس از قبر و قیامت حکم فرما نیست و بالاخره در آن کتاب بعد از آوردن فرضیه ها رد شدن فرضیه ها به اینجا رسیدیم که فقط چیزی که می‌تواند این انسان را کنترل کند ترس از خدا دین اما دین رسوخی دین قلبی نه دین علمی به عبارت دیگر اخلاق عملی نه اخلاق نظری این در آن کتاب بحث امروزمان همین است که پیغمبر اکرم برای ضمانت اجرا برای اینکه بتواند درخت رذالت را از دلها بکند بتواند درخت فضیلت را در دلها بکارد بتواند آن درخت را بارور کند بتواند جامعه را جامعه آدمی کند ضمانت اجرایش را معاد قرار داده است و در سوره قیامت همین را متذکر می‌شود «بسم الله الرحمن الرحیم لا اقسم به یوم...» یعنی این انسان دلش می‌خواهد جلو باز باشد به عبارت امروزی های بی دین دلش می‌خواهد آزاد باشد هر کاری می‌خواهد بکند از هر راهی بشود غرایض را ارضاء کند این وضع انسان است «یرید الانسان لیفجرا دامه» چون چنین است منکر معاد می‌شود برای اینکه سوسوی وجدان را آنچه قصیده دارد از بین ببرد تا جلو باز باشد منکر معاد می‌شود و الا معاد چیزی نیست که انسان منکر او باشد فطرت او می گوید باید حساب و کتاب باشد وجدان او می گوید معنا ندارد این باشد معاد نباشد و بالاخره آن فطرت درون او می گوید حتماً باید ترس از خدا باشد تا اینکه این انسان کنترل بشود و اگر می بینی بعضی ها زیر پل معاد می زنند ندیده می‌گیرند برای خاطر همین است که می‌خواهند جلو باز باشند بعد قرآن در همین دو سه تا آیه یکی دو سه تا مطلب دقیق استدلالی از برای اینکه معاد هست می آورد نکته اولش می فرماید «و لا اقسم...» قسم به روز قیامت و قسم به وجدان اخلاقی این دو را پهلوی هم می گذارد برای اینکه انسان وجدان مسلم است که هرچه به او بگویند بخواهند تحمیل بکنند که خلاف وجدانش باشد زیر بار نخواهد رفت معد این طور است در روز قیامت به قول قرآن شریف پارتی بازی رشوه دادن زور گفتن حق را باطل نشان دادن باطل را حق نشان دادن نیست چنانچه وجدان انسان هم همینطورا ست اگر یک کسی وجدان داشته باشد یک کار بدی کرده باشد شما بخواهید این وجدان را گوی بزنید گول نمی خورد شما بخواهید رشوه به او بدهید پارتی بازی کنید نمی‌شود شما بخواهید این وجدان را حق باطل نشان بدهید باطل را حق نشان بدهید نمی‌شود از این نیروی کنترل کننده در انسان هست چنانچه روز قیامت هم این نیروی کنترل کننده هست این دو قرآن می فرماید که بهترین چیزها برای اینکه انسان را کنترل کند پیغمبر اکرم راجع به معاد گفتم که در مکه پایه ریزی کرد و سوره هایی که در مکه نازل شده آیاتی که در مکه نازل شده معمولاً راجع به معاد است و این معاد را نحوه ای که اسلام درست کرده است یعنی پیغمبر اکرم از سوره های قرآن از آیات قرآن یک معادی درست شده است که انسان اگر یک توجهی به آن داشته باشد حتماً کنترل می‌شود کار آسان می‌شود برای اینکه بشود درخت رذالت را از دل این کند در حالی که خودسازی کاری است بسیار مشکل در سد حد محال اما اگر راستی معاد را آن طوری که قرآن ترسیم کرده است معاد را آن طوری که یک واقعیت است در قرآن یک معجزه بزرگ در قرآن است ما به آن عقیده پیدا بکنیم عقیده مخصوصاً اگر رسوخ در دل کند عاطفی بشود باور بشود دیگر معمولاً نه گناه در زندگی ما نیست همان کار مشکل برای ما آسان می‌شود همان کار در سد حد محال برای ما آسان می‌شود حتی من عقده دارم یکی از معلم های اخلاق بزرگ همین اعتقاد به معاد است از این جهت پیغمبر اکرم قرآن شریف کار مهمی که انجام داده اولاً این که یک ضمانت اجرا برای کارش یعنی برای تهذیب نفس درست کرده و آن معاد، معاد را قرآن اینطور ترسیم کرده اولاً می فرماید که هرچه تو در این دنیا انجام بدهی گفتارت کردارت حتی افکارت یک تأثیر دارد در همین دنیا افعال خوب شما نیات خوب شما گفتار خوب شما موجب می‌شود عاقبت بخیر بشوید تأمین آتیه برای خودت تأمین آتیه برای اولادت اما کارهای بد شما گفتار شما کردار شما افکار شما در همین دنیا موجب می‌شود عاقبت بخیر نشوید موجب می‌شود تأمین آتیه برای اولاد بد باشد نه خوب و روی این پافشاری دارد «یا ایها الناس...» ای کسی که ظلم به دیگران می کنی ای متجاوز ای کسی که اجحاف می کنی بدان این ظلم اولاً دست و پا پیچ تو در همین دنیا می‌شود پس از آن در روز قیامت هم باید بواسطه ظلمت عذاب بشوی یا راجع به اولاد می فرماید «و الیخش الذین...» اگر تأمین آتیه برای اولادت می خواهی باید آدم متقی بشوی اگر تأمین آتیه برای اولادت می خواهی باید زبانت خیرخواه باشد اما اگر زبان شل و ولی داشته باشی اگر بواسطه زبانت ظلم به دیگران کنی غیبت تهمت دروغ شایعه اگر بواسطه کردارت نامتقی باشی همین تأثیر می گذارد روی سعادت اولادت اولادت بدبخت می‌شود نظیر این دو آیه در قرآن زیاد است که به ما می فهماند اعمال ما کردار ما گفتار ما حتی افکار ما تأثیر بسزایی دارد در عاقبت بخیری ما در عاقبت بخیری اولاد ما اگر کارهای ما خوب باشد اولاد ما عاقبت بخیر می‌شود خود ما عاقبت بخیر می شویم و اگر کارهای ما بد باشد اولاد ما بدبخت می‌شود اگر کارهای بد باشد گره در کارمان می افتد یک زندگی ناخوش «من اعرض...» کسانی که اعراض از قرآن کنند کسانی که سروکار با مسجد سروکار با منبر سروکار با محراب نداشته باشند و بالاخره کسانی که سروکار با خدا نداشته باشند اول مصیبتشان در این دنیا این است یک زندگی ناخوش اختلاف در خانه خدا نکند در یک خانه ای اختلاف باشد اختلاف بین زن و شوهر اختلاف بین پسر و پدر، دختر و مادر، دختر و پدر، عقاید اینها به هم نخواهد اخلاف در خانه باشد ولا از نظر امکانات مالی خیلی بالا باشد اما زندگی ناخوش است مرگ تدریجی چرا در خانواده ها اینقدر اخلاف هست قرآن می فرماید برای خاطر این که سروکار با قارن ندارد برای خاطر اینکه تقوا در خانه حکم فرما نیست چون تقوا در خانه حکم فرما نیست این خانه بی خداست اختلاف سر تا پای این خانه را دارد همین آیه می فرماید «من اعرض...» آن کسانی که اعراض از حق و حقیقت می‌کنند یک زندگی ناخوش در همین دنیا دارند و یک زندگی ناخوشتر در آخرت چنانچه اگر راستی با خدا باشند تقوا، عمل صالح، قرآن می فرماید حتماً یک زندگی طیب در همین دنیا دارد «من عمل صالح...» حتماً آن کسانی که مؤمنند حتماً آن کسانی که رابطه با خداشان محکم است یک زندگی طیب در همین دنیا یک زندگی طیبتر در آخرت این لسان اهل قرآن است برای اینکه بتواند انسانها را کنترل کند برای اینکه پیغمبر قرآن بتواند مردم را بسازد اول کاری که کرده است گوشزد داده به مردم یک واقعیتی که در کتابهای قبلی نبوده است دیروز می گفتم که معجزات بزرگ قرآن این است یک نکاتی در قرآن است که در کلام فلاسفه قبلی او بلا نبوده است در کلمات عرفای گذشته اصلاً دیده نمی‌شود و منجمله بحث امروزمان است این بحث امروزمان این مراتب عمل که عرفای اسلام مخصوصاً حکمت متعالیه نظیر صدر المتعلمین و شاگردهاشان روی آن خیلی پافشاری دارند این تازه پیدا شده از قرآن گرفته شده و قرآن روی این مراتب عمل خیلی حرف دارد این مرتبه اولش است مرتبه دوم که از این هم خیلی مهمتر است این است که قرآن مدعی است ما هرچه بکنیم اینها نابود نمی‌شود گفتار ما کردار ما افکار ما اینها نابود شدنی نیست و به تناسب عمل صورت به خود می‌گیرد... (پایان طرف اول)

شده است بخورید بیاشامید نوش جانتان آنچه عمل کرده اید برای شما این بهشت شده است اگر هم العیوض الله اعمال ما گفتار ما کردار ما بد باشد وقتی که جهنم می رویم آتش جهنم با ما حرف می زند آن کسانی که موکل جهنمند خود جهنم مار و مور و عقرب جهنم اینها حیات دارند با ما حرف می زنند قرآن می گوید این طور می گویند «ذلک بما قدمت ایدیکم» اینها را خودتان فرستادید خیال نکنید این ظلم به شما شده این مار را این عقرب را خود تهیه کرده اید آن کسانی که زبانشان نیش دارد آن کسانی که با دروغ و تقلب و حقه بازی دیگران را گول می زنند اینها مار و مور و عقرب می‌شوند (این سخن های چو مار و کژدمت/ مار و کژدم می‌شود گیرد دمت) در قبر همین مار و کژدمها به جان انسان می افتد و همان مار و کژدم ها حرف می زنند می گویند «ذلک بما ورقت ایدیکم» از کسی گله نداشته باش این مار را خودت خلق کردی آن زخم زبان ها آن غیبتها آن دروغها این مارها شده این عقربها شده این عقرب و مارها الآن اگر به جان تو افتاده است این را خدا نکرده خودت کرده ای «ذلک بما قدمت ایدیکم» لذا یک قاعده ای در قرآن هست روی این قاعده اسرار هست تأکید هست اینکه این اعمال با گفتار ما کردار ما حتی افکار ما نابود شدنی نیست صورت بندی می‌شود به تناسب عمل اگر اعمال خوب است یک مونس خوب یک قصر عالی در عالم برزخ رفاه در عالم برزخ تا روز قیامت و در روز قیامت همین مونس به فریاد ما می رسد ما را می آورد زیر لوای حمد خدمت مولا امیرالمؤمنین بعدش هم می رویم بهشت آنچه کاشته ایم برداشت می کنیم آن درختهاآن سحرها آن قصرها آن هورالعین ها همه همه بعد همانها خطاب به انسان می‌کنند «کلوا و شربوا...» آنچه در دنیا کاشته اید آنچه در دنیا نماز تو روزه تو خدمت به خلق خدایت ذکر و ورد تو قرآن تو نماز شب تو این بهشت شده است برای تو اگر هم العیوض بالله جهنمی باشد آتش جهنم خود جهنم مار و عقرب جهنم آتش جهنم با او حرف می زند می گوید «ذلک بما قدمت ایدیکم» این جمله شاید هفت هشت جا در قرآن تکرار شده «یوم تجد کل...» در روز قیامت هر که کار خیری انجام داده همان حاضر است یک سرافرازی می گوید «ها اُمقرئوا کتابیه» ببینید چقدر عالیه آی مردم ببینید این اعمال خوب من من را به کجا رسانده است و اما اگر اعمال بد باشد به اندازه ای رسوایی است قرآن می فرماید «وَ ما عملت...» می گوید ای کاش این رسوایی نبود بین من و این اعمال بد من خیلی فاصله بود قرآن می فرماید که «و یخصرکم الله نفسه» خدا دارد زنگ خطر می زند بترس مسلم بدان چنین چیزی هست اگر خوب باشد خوب اگر بد لذا اگر از شما بپرسند بهشت را چه کسی خلق کرده باید بگویید اعمال ما جهنم چی باید بگویید اعمال ما بهشت، جهنم موعود الآن موجود است اصل بهشت اصل جهنم موجود است اما آنچه در جهنم است ما ایجاد می کنیم اعمال بد ما آنچه در بهشت است ایجاد می کنیم اعمال خوب ما شاید در قرآن بیش از 20 آیه راجع به همین «ذلک بما قدمت ایدیکم» خود فرستاددی اگر خوب است خود فرستادید اگر بد است خود فرستادید یک کسی از رؤسای عرب آمد خدمت رسول گرامی گفت یا رسول الله من مرتب نمی توانم خدمت شما بیایم یک سرمشقی به من بدهید پیغمبر اکرم سرمشق را همین دادند فرمودند بدان هر خوبی تو یا بدی تو جهنم می‌شود و این خوبی و بدی در قید با تو اگر کارهای تو خوب باشد یک مونس خوب در رفاه در آسایش اگر کارهای تو بد باشد یک مونس بد در عذاب با مار و مور و عقرب برزخی بعدش هم در جهنم با این اعمال بدت این اعمال هرچه بدتر آتش جهنم سوزانده تر لذا این را بدانید که آتش جهنم این شدت و ضعف دارد برای بعضی خیلی سوزان است آن کسی که یک عمر ظلم به دیگران کرده آن کسی که یک عمر مال مردم را خورده است آن کسی که یک عمر زخم زبانها زده اجحافها کرده و بالاخره تو سر مردم زده دل مردم را آتش زده آتش جهنم برای این خیلی سوزان است اگر آتش جهنم است و آن سوزندگی اگر مار و عقرب است و آن مار و مور و عقرب و گزندگی و بالاخره اگر ناراحتی های در جهنم است ما ایجاد کردیم ماییم که باید شبهای قدر همیشه به واسطه استغفار به واسطه توبه آنچه بد کاشتیم از بین ببریم و یکی از چیزهایی که فوق العاده اهمیت دارد اسلام روی آن امیت می‌دهد استغفار است توبه توبه واقعی ما بتوانیم اینها را بکشیم نابود بکنیم یکی از علمای بزرگ اسلام را خوابش را دیدند به او گفتند حالش چه طور است گفت وضعم خیلی خوب است بهشت دارم هورالعین دارم در بهشت هرچه بخواهم دارم بهشت برزخی اما صبح به صبح یک عقرب می آید یک نیشی به شصت پای من می زند وحی رود و این را هم نمی توانم بکشمش با من حرف  هم می زند و من باید بسوزم بسازم و منتظر باشم دو دفعه باید گفتند تو که آدم خوبی بودی عالم خدمتگذار چرا گفت برای خاطر یک زخم زبان به یک مظلومی باید توبه کنم یادم رفته اگر توبه کرده بودم این عقرب نابود شده بود یادم رفته و این عقرب حالا به جانم افتاده یک زخم زبان یکی از علمای بزرگ را خوابش را دیدند می لرزد گفتند چرا گفت وضعم خوب است اما وقتی که طلبه نبودم بچه بودم یک چاقو از مردم دزدیدم و این را زیر خاک کردم این هنوز زیر خاک است و آن یک عقرب شده به جان من و این عقرب به من خیلی اذیت می‌کند و این از خواب بدیار شد آمد آن چاقو را درآورد و گفته بود مال چه کسی به صاحبش رد کرد ازش عذرخواهی کرد بعد همین را خوابش را دید دید وضعش خیلی خوب است گفت خدا رحمتت کند چقدر به من خدمت کردی آن عقرب را کشتی «و علی کل حال» همه بدانید «یوم تجد کل...» آی مردم معاد هست همه بازگشتشان آنجاست و خدا رنگ خطر می زند از این زنگ خطر بیدار شود هرچه بکنید از خوبی آنچا برداشت می‌کنید هرچه بکنید از بدی آنجا برداشت می‌کنید روز قیامت اگر خوب است جهنم می‌شود و موجب سرافرازی تو اگر هم بد است جهنم می‌شود روز خجالت توبه اندازه ای خجالت می کشد تا چانه اش را عرق می‌گیرد اما چه می‌شود که دیگر نابود شدنی نیست آن که می‌شود الآن است که باید توبه کنی باید اگر حق الناس هست مردم را راضی کنی اگر حق الله است جداً ازش توبه بکنی باید خودمان را اصلاح کنیم تا آنچه بدی فرستادیم اینها خود به خود نابود بشود به قول قرآن می فرماید «یبدل الله سیاتهم حسنا» اگر راستی توبه بکنی آن بدی ها همه همه نابود می‌شود پرونده سیاه تو از بین می رود پرونده درخشانی که صفحه اولش ثواب توبه است برایت باز می‌شود و من یک تقاضا از همه تان دارم این شبها اول چیزی که در نظر شما باشد پاک شدن شما یقین داشته باشید همه مان گناه داریم همه مان باید توبه کنیم دیگر بالاتر از پیغمبر اکرم که نیست پیغمبر اکرم روزی هفتاد مرتبه اسغفار می کردند می فرمودند دلم مکدر می‌شود از این حرفها ازا ین تماسها من روزی هفتاد مرتبه استغفار می کنم لذا شبهای قدر قبل از آن که به حاجات دنیاتان برسید بروید در استغفار راستی توبه بکنید آنچه جلو فرستادی از بدی نابود بکنید وقتی که نابود کردید پاک شدید آن وقت بروید سر حوائج دیگر این استغفار به عبارت دیگر عقرب کشی مارکشی خیلی عالی است آتش خاموش کردن خیلی خوب است و این در ماه مبارک رمضان خیلی می‌شود آتش جهنم را خاموش کنیم بدانید اگر آتش جهنم را خودمان برافروختیم باید خاموشش کنیم خاموش شدنش به توبه است اگر مار و مور و عقرب در جهنم اگر آن آبهای جوشان که قرآن می گوید این حمیم آب جهنم است آب بهشت وقتی که یک لیوانش را اگر کسی بخورد پیر جوان می‌شود بد گل بسیار زیبا می‌شود این آب بهشت است اما آب جهنم اگر یک لیوانش را کسی بخورد تمام روده ها امعا اشحا پاره پاره می‌شود اگر یک لیوانش را بیارند در دریاها بریزند دریاها قل می‌شود دریاها جوشان می‌شود این حمیم از کجا پیدا شده وقتی که دل کسی را آزردی دل این درد می آید جوش می آید این همین حمیم می‌شود این حمیم جهنم هست اگر ما با توبه این حمیم این آب جوشان را از بین بردیم بردیم و الا موجود است و الا در جهنم باید این آب را بخوریم چه کسی این آب را تهیه کرده است خود ما «ذلک بما قدمت ایدیکم» خود ما و الا کل حال مرتبه دومی که اسلام قرآن روایات اهل بیت و مخصوصاً قرآن روی آن پافشاری دارد ضمانت اجرای برای اخلاق هم هست آن معلم اخلاق آن کتاب اخلاق که می‌خواهد آدم بسازد ضمانت اجرایش این مرتبه دوم از اعمال ماست مرتبه سوم هم دارد آن دیگر را مصیبتهاست و آن این است که انسان هرچه بکند اگر خوب باشد تأثیر روی هویت او می گذارد و یک آدم حسابی از کار در می آید وقتی که وارد صف محشر می‌شود یک ماه شب چهارده بسیار زیبا بسیار درخشنده حتی در آنجا که خورشید نیست در آنجا که نور نیست قرآن می گوید که نور آنجا کارها اعمال ما خود با این درخشندگی اش هم برای خودش هم برای دیگران این اگر آدم خوبی باشد نمازش روزه اش خمس و زکاتش مستحباتش خواندن قرآنش خدمت به خلق خدایش اثر می گذارد روی هویت این یک انسان به تمام معنا خدایی یک انسان زیبا عالی نورانی اما اگر اعمال بد باشد به تناسب انسان صورت می‌گیرد به قول صدرالمتعلحین(رض) می فرماید که تناسخ نداریم اما یک تناسخ دقیقی قرآن دارد که باید اهمیت بهش بدهیم و آن این است که اعمال بد ما هویت انسانی ما را مبدل می‌کند به یک حیوان یعنی آن افرادی که ظلم می‌کند آن افرادی که درندگی دارند آن افرادی که زخم زبان دارند دروغ می گویند غیبت می‌کنند تهمت این غیبت روی غیبت تهمت روی تهمت شایعه روی شایعه زخم زبان روی زخم زبان ظلم روی ظلم اجحاف روی اجحاف این را به صورت یک سگی در می آورد و آنهایی که چشم بصیرت دارند اگر بخواهند می‌توانند ببینند این آدم است یا سگ و می بینند صورت سگ است و این سگ در دنیا آدم است اما در آن وقتی که چشم ها خیره شد تیزبین شد همان وقتی که هنوز نموده خودش می بیند که سگ است در وقتی که آمد روز قیامت می بینند یک سگ وارد صف محشر ش متأسفانه اگر این شناخته نمی شد خوب بود اما در حالی که سگ است آن آدم است در حالی که آدم است آن سگ است مردم هم می شناسندش این چیه این کیست اعمال بدش او را به صورت سگی در آورده است اعمال بدش او را به صورت خوکی در آورده است این خوک الآن هست یکی از بزرگان می گفت که من در حرم حضرت رضا عالم کشف با حضرت رضا داشتم دیدم که یک خوکی آمد در مقابل حضرت رضا یک ساک هم دستش هست حضرت رضا فرمودند این مهمان توست سه روز باید مهمانی کنی می گوید آمدم حرف بزنم آقا فرمود همین است که گفتم می گوید از خواب بیدار شدم نفهمیدم چی است رفتم خانه یک وقت دیدم که آن طرف حسابم که خیلی مقید به مال مردم نبود خمس نمی داد مال حرام می خورد خوک وار بود دیدم همان به صورت آدم همان ساک هم دستش هست آمد خوب مجبور بودم راهش بدهم طرف حسابم بود و سه روز در خانه من بعد رفت اگر راستی چشم بصیرت باشد می بینند این مال مردم خورها این رشوه خوارها این کسانی که بیت المال را می بلعند چه بلعیدنی اینها به صورت یک خوک وارد صف محشر می‌شوند الآن هم خوکند چشم می‌خواهد این خوک را ببیند و قرآن روی این خیلی پافشاری دارد اعمال خوب انسان، انسان را بصورت درخشان تحویل جامعه می‌دهد تحویل روز قیامت می‌دهد و اعمال بد ما مخصوصاً حق الناس آدم را بصورت خوک در می آورد ظلم انسان را به صورت سگ در می آورد انسان یک دفعه وارد محشر می‌شود و یک عقرب است عقرب بزرگ اما این عقرب بزرگ شناخته می‌شود کسی هست حالا چرا این عقرب است چون زبانش عقرب است «این سخن های چو مار و کژدمش / مار و کژدم می‌شود گیرد دمش) این مار و عقربها هم اطرافش خودش هم یک عقرب بزرگ این قرآن است بترسید از این تهدیدهای قرآن و این بحث ناقص است دیر شد فردا یک مقدار درباره اش صحبت می کنم اینکه خلاصه حرفم این شد از شاهکارهای قرآن از معجزات بزرگ قرآن این است که می گوید من کتاب اخلاقم آمدم آدم بسازم آن وقت به طور غیر مستقیم ضمانت اجرا درست می کنم ضمانت اجرایش را در قرآن می آورد معاد اعمال ما با مراتبش معاد مجسمه اعمال و گفتار و کردار ما و این خیلی بالاست از نظر علما از نظر بزرگان از نظر عرفا که قرآن شریف چه طور آن هم به این شفافی به این رسایی ضمانت اجرا درست کرده است و یک چیزی که قبل پیغمبر اکرم نبوده است عرفای بعد فلاسفه بعد علمای علم اخلاق در اسلام اینها خیلی پافشاری روی این بحثها کرده اند اما همه اش از قرآن گرفته اند چه افتخار بالایی داریم اما حیف که قرآن مهجور است چه افتخارهای بالایی داریم به نام عترت اما متأسفانه عترت هم مهجور است امام زمان الآن مهجور است الحمد الله این عزاداری ها یک قدری امام حسین را از آن مهجوریت نجات داده آن بیش از دیگران در میان ما هست و این هم از الطاف جلیه خدا که این عزاداری ها الحمد الله در شیعه هست و یکی از افتخارهای بزرگ شیعه است.