عنوان: قرآن و عترت
شرح:

بحث امسال ما درباره  قرآن و عترت بود ارزنده ترین بحثها فصل هایی در این بحث باید عنوان شود انشاء الله دو فصل از این فصل در روضه های گذشته عنوان کردم فصل اول راجع به اهمیت قرآن و عترت فی الجمله درباره آن صحبت کردم فصل دوم در مراتب تمسک به قرآن و عترت در این باره هم فی الجمله صحبت کردم بحث امروز که چند روزی هم طول می کشد راجع به فواید تمسک به قرآن و اهل بیت علیهاالسلام است تمسک بهقران تمسک به عترت چه فوایدی دارد از نظر قارن فایده اش این است که یک زندگی بانشاطی یک زندگی منهای غم و غصه منهای دلهره منهای اضطراب خاطر به ما می‌دهد و به قول قرآن دنیامان حیات طیب آخرتمان حیات طیب تر و این افایده فایده مهمی است برای اینکه اگر دل امنیت نداشته باشد زندگی هرچه رفاهی باشد زندگی ناخوش زندگی دردآور است یک خانمی یک آقایی از نظر امکانات مالی در رفاه باشد از نظر شخصیت شخصیت بالایی باشد از نظر عزت شوکت عزت و شوکت بالایی داشته باشد اما در دل غصه ها داشته باشد غم ها داشته باشد نگران از آینده باشد دلهره و اضطراب خاطربرایش افسردگی درست کرده باشد معلوم است این زندگی برای این آقا برای این خانم سلول است و الا در قصر است ولا در رفاه است و لا غزت و شوکت دارد اما چون آرام نیست امنیت دل ندارد زندگی برای او یک مرگ تدریجی و اتفاقاً دنیای روز این زنگی را برای انسانها آورده است الآن زندگی تجملی زندگی چشم و هم چشمی زندگی توأم با گناه انسانها را رسانده به اینجا که برای همه مگر کسانی که تمسک به قرآن و عترت دارند زندگی سخت است خیلی سخت است به قول قرآن ناخوش است خیلی ناخوش است قرآن می فرماید آن کسی اعراض از قرآن اعراض از عترت داشته باشد زندگی برای او ناخوش است یعنی ناامنی دل یعنی یک زندگی توأم با غم و غصه توأم با نگرانی اضطراب خاطر افسردگی پژمردگی ضعف عصب و معلوم است زندی این طوری خیلی سخت است قرآن می فمراید «من اعرض آن ذکری» مراد از این ذکر تفسیرهای مختلفه ای برایش شده یکی قرآن یکی عترت یکی هم یاد خدا و با خدا نبودن که خواه ناخواه وقتی با قرآن نباشد وقتی با عترت نباشد با خدا نیست می فرماید «من اعرض...» کسی که با خدا نیست کسی که سروکار با قرآن سروکار با عترت ندارد یک زندگی ناخوش دارد و این زندگی ناخوش یعنی زندگی توأم با غم و غصه توأم با نگرانی توأم با ضعف عصب توأم با افسردگی یک زندگی نگرانی صددرصد بر دلش حکم فرما بعد می فرماید آخرتش وامصیبتها «و نحشرهم یوم...» می آید صف محشر کور است چرا کور به خدا می گوید خدایا من که چشم داشتم چرا این جا کورم خطاب می‌شود کوردل بودی آن کوردل تجسم عمل الآن تو را کور کرده است در آخرت اعراض از قرآن داشته کور در قرآن بودی کور در عترت بودی کور در راه خدا بودی «لمحشرتنی انها...» این آیاتنا یعنی قرآن یعنی عترت و قرآن به ما می گوید زندگی منهای زندگی منهای عترت زندگی منهای خدا خدا تاریک است تاریک وحشتناک است وحشتناک در یک آیه دیگر می فرماید که اصلاً زندگی منهای خدا زندگی منهای قرآن زندگی منهای اهل بیت مثل کسی است که یک بنای لب دره سیل زده داشته باشد معلوم است بنای لب دره سیل زده ناگهان می بینند عزت رفت شوکت رفت شخصیت رفت آبرو رفت مال رفت بیچاره صددرصد شد «افمن اسس...» آیا کسی که پایه زندگی او تقوا باشد قرآن باشد اهل بیت باشد خدا باشد این پایه محکم هیچ چیزی نمی‌تواند این زندگی پایه دار را نابود بکند می فرماید اما اگر زندگی منهای قرآن شد روی شخصیت خودش روی عزت خودش روی مال حرام خودش حساب کرد پایه قرآن نبود پایه عترت نبود می فرماید این مثل کسی است که خانه لب دره سیل زده بسازد به یک بادی رود ته جهنم ته بدبختی های در همین دنیا نظیر این دو تا آیه در قرآن زیاد است که می فرماید زندگی منهای خدا زندگی منهای قرآن زندگی منهای عترت تاریک است تاریخ وحشتناک است وحشتناک و می فرماید اصلاً به اندازه ای زندگی برایش وحشتناک است یک از خودگمشدگی برایش پیدا می‌شود اصلاً زندگی پیش این پوک است امیدوارم در جلسه ما نباشد بعضی ها افسردگی ها ضعف عصب ها آن نگرانی ها غم و غصه ها این را گردی پوچش کرده زندگی اصلاً برایش پوچ است و زندگی پوچ معلوم است مرگ تدریجی است زندگی که هدف در آن زنگی نباشد زندگی که این طرف بزن آن طرف بزن یک خورد و خوراکی تهیه بشود بعد هم با په دردسرها فردایش بدتر از دیروزش با شد قرآن می فرماید اگر می خواهی چنین نباشد زندگی توأم با قرآن «الا بذکر الله تطمئن القلوب» جوانها آیه شریفه خیلی کوچک است اما خیلی پرمعنا سه چهار تا تأکید می فرماید زندگی که دل مطمئن باشد دل روشن باشد دل غم و غصه نداشتهباشد دل دلهره اضطراب خاطر نداشته باشد می خواهی این زندگی را یقین بدان ذکر خدا این زندگی را به تو می‌دهد باز راجع به این «الا بذکر الله تطمئن القلوب» تفسیر شده است امام(ع) تفسیر کرده است گاهی به قرآن گاهی به عترت گاهی هم به یاد خدا لذا من خیال می کنم بهتر تأمین آتیه برای خودمان برای اولادمان این است که ما سروکار با قرآن داشته باشیم ما سروکار با عترت داشته باشیم ما سروکار با خدا داشته باشیم با خدا آشتی باشیم ما سروکار با مسجد داشته باشیم ما سروکار با منبر داشته باشیم این وضعی که روز به روز شدیدتر می‌شود اعراض مردم از منبر و محراب اعراض مردم از مسجد اعراض مردم از خدا از قرآن از اهل بیت این زندگی خطرناک است خیلی خطرناک است شما خیال نکنید که مثلاً اروپا علمش با آن شخصیتش با آن قلدری اش این یک زندگی رفاهی دارد نه شما خیال نکنید آمریکا با آن قلدری روی دنیا با آن علمش با آن شوکتش با آن پولش این زندگی رفاهی دارد مثال عوامانه می گوید که بیرونش مردم را کشته درونش خودش را بعضی اوقات انسان نگاه می‌کند به یک ارک و مرک شخصیت و عزت خیال می‌کند خبری است وقتی که برود در درون می بیند سلولی بیش نیست آماری که الآن از اروپا می‌دهد آماری که الآن از آمریکا می‌دهند خودکشی ها که الآن آمارش را از اروپا آمریکا می‌دهند می بینند زندگی منهای خدا چه اوضاعای در آنجا درست کرده و یک جنگل اما جنگل پر از غم و غصه و دلهره و اضطراب خاطر و نگرانی بله یک حیوان های عالم مخترع و نباید ما به برون افراد نگاه کنیم باید به درون افراد نگاه بکنیم وقتی در درون افراد نگاه کردیم می بینیم راستی این آیاتی که خواندم صددرصد درست است یک آیه در سوره انعام است خیلی آیه خوبی است برای جوانها سرمشق زندگی می فرماید «فائ الفریقین...» کی استحقاق دارد یک زندیگ منهای غم و غصه داشته باشد کی استحقاق دارد یک زندگی منهای نگرانی دلهره داشته باشد بعد خود قرآن می گوید کی «فأی الفریقین...» آنهایی که راستی ایمان دارند ایمانشان مشرب به گناه نیست بعد قرآن تأکید می‌کند «اولئک لهم الاحر» حتماً امنیت دل مال اینها چرایش هم بعد قرآن می فرماید « وهم مختدون» دست عنایت خدا رو سر اینها آن کسی که سروکار با قرآن دارد قرآن سرمشق زندگی اش است قرآن نور است و دلش را نورانی می‌کند عترت سرمشق زندگی اش است و بالاخره با خداست دست عنایت خدا هم روی سر این نمی‌شود که ما با خدا باشیم دست عنایت خدا روی سرمان نباشد معنا ندارد بارها و بارها قرآن می فرماید معنا ندارد تو با خدا باش حتماً حق به خدا پیدا می کنی این آیه کوچک را ببین چقدر معنا دارد «و کان حقاً...» اینها قرآن است یعنی مؤمن به ما حق دارد حتماً حق دارد حق چی ما در بن بستها دستش را بگیریم ما یاری اش بکنیم ما یک زندگی بانشاطی یک زندگی با غم و غصه به او بدهیم ما وقتی یک مشکلی باریش جلو می آید ر آن مشکل کمکش بکنیم نجاتش بدهیم «و کذلک حقاً...» اگر یک مشکلی برایش جلو حتماً ما این مشکل را حلش می کنیم این گره کوری را بازش می کنیم اگر یک زندگی رفاهی توأم با اطمینان دل یک زندگی منهای غم و غصه باید سروکار با قرآن داشته باشیم باید هرچه می توانیم قرن بخوانیم و قرآن روی این پافشاری دارد حالا ولا اینکه ماندیم در معنا ولا اینکه ما تدبر هم نکنیم اما همین خواندن قرآن انسان بتواند روزی دو سه جزء قرآن بخواند همین را قرآن می‌خواهد خیلی جدی می‌خواهد «فقرعوا ما...» به هر اندازه که می توانی قرآن بخوان نمی گوید قرآن تدبر بکن آن یک حرف دیگر است خوب مسلم مراتب تمسک به قرآن را گفتم که اول اعتقاد به قرآن است بعد خواندن قرآن است بعد تدبر در قرآن است بعد عمل به قرآن است هر 4 مرتبه را گفتم قرآن می‌خواهد جدی می‌خواهد حالا من جمله خواندن قرآن را نور می‌دهد نظیر این است که شما یک سیب بخورید و توجه به ویتامین های سیب نداشته باشید خوب نمی‌شود که این سیب ویتامین هایش در خون شما نشود نتیجه ای برای شما نداشته باشد این خواندن قرآن ولا تدبر نباشد ولا معنایش را ندانیم مثل همان خوردن سیب است نتیجه دارد ویتامین معنوی دارد دل را نورانی می‌کند «قد جاء لکم...» قرآن نور است غم و غصه را رفع می‌کند انسان را سبک می‌کند این آیه می فرماید حتماً قرآن بخوان «فقدعوا...» بعد قرآن می فرماید خدا می داند بعضی اوقات خیلی کار داری در همان وقت هم قرآن بخوان خدا می داند گاهی مریض هستی مرضت مشکل است و در همان حال هم باز تا می توانی قرآن بخوان خدا می داند گاهی در خط مقدم جبهه هستی تیر مثل باران می بارد «فقدعوا...» اول می گوید تا میتوانی قرآن بخوان دو دفعه تأکید می‌کند خدا می داند بعضی اوقات کار داری خیلی کار داری تا میتوانی قرآن بخوان از رو نمی توانی بخوانی از بر بخوان بخوان بالاخره خدا می داند مریض هستی نمی توانی یک جزء بخوانی یک حزب بخوان تا می‌شود قرآن را بخوان خدا می داند در خط مقدم جبهه هستی باشد همان وقت هم تیر مثل باران می بارد تو قرآنت را بخوان «فقدعوا...» چرا قرآن این قدر اهمیت می‌دهد به خواندنش برای اینکه به طور ناخودآگاه قرآن غم و غصه را می برد به طور ناخودآگاه اطمینان دل می‌دهد به طور ناخودآگاه دیگر نگرانی ها دلهره ها اضطراب خاطره ها از بین می رود همچنین تمسک به عترت اینکه اینقدر به ما سفارش شده با عترت سروکار داشته باش زیارت برو اگر نمی وشد در خانه از دور یک توجه به قبر «ابی عبدالله الحسین السلام علیک یا ابا عبدالله السلام علیک و رحمۀآ و برکاۀ» خدا زیارت کربلا را به تو می‌دهد چرا این قدر سفارش شده برای اینکه راستی این زیارت جامعه کبیره یک صبح گاهی برای جوانها برای شیعه این یک شیعه این یک تماس با امام زمان معلوم است نور می‌دهد معلوم است امام زمان کمک می‌کند نمی‌شود کمه با توسل به امام زمان پیدا کنیم امام زمان کمک نکند نخواهید اینکه بعضی اوقات یک چیزهایی می‌خواهید نمی‌شود خوب آن مصلحت نیست نمی‌شود اما بالاخره آن نور که جایی نمی رود آن رفع غم و غصه و دلهره و اضطراب خالطر که جایی نمی رود اینها حتماً هست تمسک به اهل بیت تمسک به قرآن تمسک به نماز نماز قرآن نماز اهل بیت چرا این قدر به نماز اهمیت داده شده برای خاطر اینکه همین نماز به انسان کمک می‌کند این آیه شریفه در قرآن تکرار شده «و الستعینوا...» آی مردم از دو چیز کمک بگیرید یک از نماز یکی هم صبر و استقامت در مشکل ها که تفسیر به روزه هم شده انسان باید با صبر و استقامت کارش را شروع بکند مو مو جلو برود فعالیت داشته باشد اما کمک می‌خواهد فقط دنیا و فعالیت خشک است تاریک است نور می‌خواهد نور چیه؟ نماز از نماز کمک بگیرید و در بن بست ها همه پیغمبر پیغمبر اکرم ائمه طاهرین متوسل به نماز می شدند در روایات می خوانیم وقتی جنگ مغلوبه می شد پیغمبر اکرم می دیدند الآن دشمن غلبه پیدا می‌کردند «امتی الصلاۀ» از امیرالمؤمنین(ع) پرسیدند حرف آخر پیغمبر چی بود فرمود سفارش به دو چیز یک کمک کردن به مستضعفین مخصوصاً زنها یکی هم اهمیت دادن به نماز هی مرتب پیغمبر اکرم می فرموند «امتی الصلاۀ الصلاۀ» تا از دنیا رفتند درباره امیرالمؤمنین(ع) دارد آن وصیت زهرا را می خواست عمل بکند خوب خیلی مشکل است این وصیت زهرا علم شدن برای امیرالمؤمنین خیلی مشکل است زهرا را روی سر بگذارد ببرد لب قبر دو رکعت نماز خواند این نماز به طور ناخودآگاه انسان را سبک می‌کند ما انصافاً بدی مراجع به نماز، نماز برای ما سنگین است در حالی که هم دنیا به ما می‌دهد هم آخرت در همین کمک کردن به نماز آخر می فرماید «و انها لکبیرۀ...» نماز سنگین است برای مردم در حالی که این نماز خیلی فایده دارد حالا ببین نمازهای ما چقدر بد است چقدر ما ظلم به نماز می کنیم بعضی اوقات نماز نفرین به ما می‌کند می گوید خد اضایعت کن اینجور که مرا ضایع ام کردی راستی انسان دو رکعت نماز بخواند نماز حسابی بعضی اوقات یک نذرهای غریب و عجیبی این خانمها می‌کنند که آدم تعجب می‌کند که این نذر چیه این می‌کند چرا این طور کرده آش قلمکار برای حضرت رقیه و امثال اینها به جای نذر دو رکعت نماز به جای این خرافتها توسل به قرآن توسل به امام زمان توسل به اهل بیت راستی با اهل بیت آشتی کنید اگر کارها اصلاح نشد جدی با امام زمان آشتی کنید به طوری که امام زمان از دستت راضی باشد معلوم است وقتی امامش از دست او راضی باشد قرآنش از دست او راضی باشد دیگر زندگی خیلی عالی است «علی بذکر الله تطمئن القلوب» «علی ان...» ببینید چقدر تأکید دارد چه آیه رسا یکی کلمه علی یک کلمه «ان» یکی جمله اسمیه معنایش این است که یقین داشته باش یقیناً چنین است اولیای خدا اینها از (پایان طرف اول نوار) کسی که نور خدا در دلش جلوه کرده باشد کسی که نور قرآن در دلش جلوه کرده باشد کسی که نور ولایت در دل او جلوه جلوه کرده باشد دیگر معنا ندارد تاریکی غم و غصه، غم و غصه یعنی تاریکی دلهره یعنی ظلمت یعنی تاریکی اضطراب خاطر یعنی تاریکی وقتی نور بیاید دیگر می‌شود تاریکی هم باشد « قد جاءکم...» این قرآن نور است وقتی نور جلوه گر شود در دل غم و غصه ها را می برد ولا شما متوجه هم نشوید و این فایده خیلی فایده مهمی است فایده دنیا دارد فایده روز قیامت دارد فایده بزرخ دارد و فایده در قیامت نور بهشت قرآن و زهرا اینها که در وایات آمده خیلی معنا دارد نور صف محشر ولایت امیرالمؤمنین علی(ع) خیلی ارزش دارد معنایش چیه نور در قبر نماز قرآن نور در عالم بزرخ ولایت امیرالمؤمنین علی(ع) این همه روایت ها به ما همین را می گوید که آقا اگر می خواهی دنیا دلت نور داشته باشد نه غم و غصه نه دلهره و اضطراب خاطر اگر می خواهی قبرت نورانی باشد اگر می خواهی عالم برزخت نور داشته باشد آسایش داشته باشد اگر می خواهی روز قیامت در نور باشی و بالاخره اگر می خواهی بهشت و آن نعمتهایش را آن نورانیت بهشت تمسک به قرآن تمسک به اهل بیت تمسک به خدا نماز خدا رابطه با خدا می‌شود تو از الویاء الله وقتی که تو دوست خدا شدی خدا دوست تو بود حتماً زمینه ساز نور خدا را در دل وارد کن زمینه بساز نور ولایت را نورقران را در دل وارد کن تا دلت بشود نوراین بشود یک زندگی منهای غم و غصه منهای اضطراب خاطر این «آیۀ الکرسی» که خیلی آیه والایی است که در روایات می خوانیم  اگر کسی یک مرتبه بخواند یک فوج از ملائکه یک لشگر حافظ این هستند شبانه روز اگر دو مرتبه بخواند دو تا لشگر اگر دفعه سوم خواند خطاب می‌شود به ملائکه ملائکه ها شما بروید من خودم حافظ این هستم این اگر تا «هم فیها خالدون» بخواند در آخر این «آیۀالکرسی» این است «الله ولی الذین آمنوا...» یعنی اگر کسی خدا را داشته باشد قرآن و ولایت داشته باشد خدا این را از ظلمت ها می کشاند به نور مطلق نور مطلق چیه نور ولایت نور قرآن نور خدا، ظلمت ها چیه ظلمت غم و غصه ظلمت اضطراب خاطر ظلمت صفات رذیله این صفات رذیله برای ما ظلمت عجیبی است و باتوجه به آن نداریم آدم حسود شبانه روز در ظلمت غوطه ور است آدم متکبر آدم خودخواه آدم پول پرست ریاست طلب این صفات رذیله ظلمت است به اندازه ای ظلمت است که همه چیز را برایش ظلمت ها قرآن می فرماید «الله ولی الذین آمنوا» خدا ولی مؤمن است سرپرست دلش است سرپرست کارهایش است چه می‌کند این را از ظلمتها می کشاند به نور اما «و الذین کفروا اولیائهم الطاغوت» اگر کسی خدا را نداشته باشد صفات رذیله هوی و هوس معاصی و شیطان درون شیطان برون شیطان انسی شیطان جنی اینها دیگر می‌شوند سرپرست زندگی اش وقتی سرپرست زندگی داشتند دیگر نور اسلام اش یا نیست یا ضعیف است و او را می کشاند به ظلمت ها دیگر آن نور فطرت هم که دارد از بین می رود دیگر آن نور پدر و مادری هم که بهش دادند آن اسلام ارثی آن هم از بین می رود چی می‌شود « و الذین کفروا...» ظلمت یکی پس از دیگر بر او حکم فرما می‌شود دیگر قرآن می فرماید «اولئک اصحاب النار» این دیگر از افرادی است که باید جهنم برود «هم فیها خالدون» دیگر همیشه باید در جهنم باشد خلاصه بحث امروز این شد خوب بحثی بود مخصوصاً برای کسانی که می‌خواهند تأمین آتیه برای خودشان عاقبت بخیری برای خودشان کسانی که می‌خواهند تأمین آتیه برای اولادشان خانم آقا تقاضا دارم یک کاری بکنید این بچه های شما نمازی باشند این بچه ها سروکار با قرآن داشته باشند سروکار با ولایت داشته باشند سروکار با منبر و محراب داشته باشند سروکار با امام حسین و این مجالس سوگواری ها داشته باشد یقین داشته باشید بچه هاتان را بیمه می‌کنید ولی اگر بچه هاتان را رها کردید یقین داشته باشید که دشمن درصدد است بچه های شما را کافر کند دشمن درون دشمن برون شیطان انسی شیطان جنی و بی تفاوتی وای به آن جوانی که سروکار با منبر و محراب نداشته باشد وای به آن جوانی که نماز نخواند اهمیت به نماز ندهد وای به آن دختر و پسری که بی خط باشند زندگی اش حتماً تاریک است شما هرچه جهیزیه به این دختر بدهید این طرف آن طرف یک آدم مدرک داری پولداری هم برایش درست بکنید اما اگر این دختری نماز باشد بدان در چاه اتفاده است به تجربه اثبات شده چنین است شما شبانه روز زحمت بکش دین بده پول برای این پسر جمع کن اما اگر بی نماز باشد اگر بی خدا باشد تو چاه افتاده است تو باید این را از چاه بیرونش بیاوری والا ظلمت کفر ظلمت بی نمازی ظلمت سروکار نداشتن با قرآن و عترت او را بدبخت می‌کند یک زندگی پوچی یک زندگی توأم با غم و غصه.