عنوان: اختلاف افق‌ها در رویت هلال ماه
شرح:

أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.

 

بحث ديروز به رواياتی رسيد که صاحب جواهر و ديگران به آنها تمسک کرده‌اند؛ روایاتی که فرموده‌ است: اگر در جايی ماه ديده شد، برای همه جا حجت است؛ رؤيت يک جا،‌ برای همه جا رؤيت است. اين رواياتی که به آنها تمسک شده، زياد است؛ از نظر سند هم، روايات صحيح‌‌السندی است. يکی از آن روايات را خوانديم و بنا شد مابقی روايات را هم بخوانيم.

روايت 13 از باب 5 از ابواب احکام شهر رمضان: صحيحه هشام بن الحكم: «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَنَّهُ قَالَ: فِيمَنْ صَامَ تِسْعَةً وَ عِشْرِينَ، قَالَ: إِنْ كَانَتْ لَهُ بَيِّنَةٌ عَادِلَةٌ عَلَى أَهْلِ مِصْرٍ أَنَّهُمْ صَامُوا ثَلَاثِينَ عَلَى رُؤْيَةٍ قَضَى يَوْماً»؛[1] روز بيست و نهم خيال کرد اول ماه است و روزه‌اش را خورد؛بعد فهميد اهل شهر ماه را ديده‌اند و بنا بر سی‌ام گذاشته‌اند. حضرت فرموده‌اند: بايد قضای روزه‌ای که خورده است به جا بياورد.

صاحب جواهر برای تقريب بحث به اين جمله‌ی «عَلَى أَهْلِ مِصْرٍ»، تمسک کرده‌اند و گفته‌اند: اين جمله اطلاق دارد؛[2] يعنی اگر در شهری از شهرها ماه را ديدند، اول ماه برای شما هم ثابت می‌شود. مثل اين است که بگويد: «ای رجلٍ‌ جاء اکرمه»، که هر مردی بيايد، بايد او را اکرام کرد و او اطلاق دارد و عام بدلی است، در این‌جا هم «عَلَى أَهْلِ مِصْرٍ» اطلاق دارد و معنايش اين است که اگر در روز سی‌ام روزه نگرفتی و بعد معلوم شد مردم شهری سی روز را روزه گرفته‌اند، بايد آن روزه‌ای که نگرفته‌ای، قضا کني. گفته‌اند: اطلاق «عَلَى أَهْلِ مِصْرٍ» به ما می‌گويد: هر شهری که باشد. بنابراين مناط، ديدن تو، يا ديدن مردم در يک شهری از شهرها است.

روايت اول،‌ بهتر از اين بود، ولی علی کل حالٍ به اطلاق روايت اول و به اطلاق اين روايت دوم تمسک شده است. ما در روايت اول دو حرف داشتيم:‌

يکی اينکه می‌گفتيم: اطلاقی در کار نيست؛ چون در مقام بيان حکم ديگری است و در مقام بيان اين نيست که همه‌ی شهرها يک حکم دارد، بنابراين اطلاق ندارد و قضيه مهمله است و قدر متيّقنش شهر نزديک است‌ و ما بخواهيم اطلاق‌گيری کنيم، بايد بگوييم مولی در مقام بيان مراد خصوصيات است، قرينه‌ا‌‌ی نياورده، پس اطلاق را اراده کرده است و اما در این‌جا مولی در مقام این مطلب است که اگر بيست و نه روز را روزه گرفتی و بعد فهميدی ماه سی روز بوده، روزه را قضا کن. لذا اين جمله‌ی «عَلَى أَهْلِ مِصْرٍ»، جمله‌ی زائدی در کلام، برای مطلب ديگری است و اطلاقی در کار نيست.

حرف ديگر اينکه می‌گفتيم: برفرض که اطلاق باشد، «عَلَى أَهْلِ مِصْرٍ» عرفاً‌ قدر متيّقن دارد، که به آن تخصيص لبّی می‌گوييم؛ يعنی تا می‌گوييم: اگر در شهری ماه ديده شد، مثلاً‌ به ذهن می‌آيد که اگر در مدينه ماه را ديدند و در مکه ثابت نشد، مکه ملحق به مدينه است و اما اينکه مکه ملحق به اصفهان باشد، عرف اين را نمی‌گويد، آن‌وقت تخصيص لبّي می‌شود و معنای تخصيص لبّی همين است که عرف زير بار اطلاق نرود. ديروز به «‌‌أکرم جيرانی» مثال می‌زدم که عرف و عقل می‌گويد: «الاّ عدوی» و اگر کسی از «أکرم جيرانی» اطلاق بگيرد و دشمن را اکرام کند، عرف زير بار چنين اطلاقی نمی‌رود و به جای اطلاق تخصيص می‌دهد و آن اطلاق را تقييد می‌کند. لذا «عَلَى أَهْلِ مِصْرٍ»؛ يعنی شهرهای نزديکی که رفت و آمد داريد.

در روايات ديگری دارد که اگر ديدی قافله‌ای از شهر ديگر آمدند و گفتند: ماه را ديده‌ايم، قولش را قبول کن.[3] الان دنيا يکپارچه شده، به اندازه‌ای که می‌شود ايران و امريکا و لندن و حجاز و غيره را با اينترنت و يا موبايل به هم ربط داد؛ ولی در آن زمان چنين نبوده و مردم در شهرهای خودشان مسافرت می‌کردند، اما اينکه اگر اهل شهری در مملکتی، ماه را ببینند، بگوييم: شهری در مملکت ديگری روزه را خورده‌اند و بايد قضايش را به جا بياورند، عرف زير بار چنين اطلاقی نمی‌رود و اطلاق‌گيری يک امر عرفی است، حتی ظهور عام هم يک امر عرفی است. اگر گفت: «‌‌‌أکرم کل جيرانی،» زير بار نمی‌رود که بگويد: «حتی عدوّی». به جای اينکه بگويد «حتی عدوی»، می‌گويد: «أکرم جيرانی الاّ عدوی» و به جای اخذ عام، تخصيص عام می‌دهد. همان حرفی که ديروز عرض کردم، در این‌جا آسانتر می‌آيد؛ زيرا «عَلَى أَهْلِ مِصْرٍ» يک قضيه‌ی مهمله است و در مقام بيان چيز ديگري است و ربطی به بحث ما ندارد.

عرض کردم: رواياتی که اينها به آن تمسک می‌کنند، از نظر دلالت و سند ‌روايات خوبی است، اما فقط اشکالی که هست، گرفتن اطلاق از اين روايات است. لذا مثلاً‌ بعضی از بزرگان، من جمله مرحوم آقای خوئی (رضوان‌الله‌تعالی‌عليه) همه‌ی روايات را نقل می‌کند و اما مرتب می‌فرمايد: مثلاً «اطلاق صحيحة هشام بن حکم» يا «و اطلاق صحيحه عبدالرحمن».[4] روايات خوب است و می‌خواهند به اطلاق تمسک کنند و ما نتوانستيم از بین اين روایت‌ها، يک روايتی را پيدا کنيم که اطلاق اصولی داشته باشد؛ يعنی اطلاق بينی و بين العرف مورد پسند باشد.

 

روايت 3: صحیحه‌ی عبدالرحمن بن ابی عبدالله: « َقالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَنْ هِلَالِ شَهْرِ رَمَضَانَ- يُغَمُ‏ عَلَيْنَا فِي تِسْعٍ وَ عِشْرِينَ مِنْ شَعْبَانَ- فَقَالَ لَا تَصُمْ إِلَّا أَنْ تَرَاهُ فَإِنْ شَهِدَ أَهْلُ بَلَدٍ آخَرَ فَاقْضِهِ.[5]

اين روايت بهتر از روايت دوم است. گفت شب بیست و نهم ماه را نديديم. فرموده‌اند: بايد فردا را روزه بگيرید و اما اگر بلد ديگر ديده باشند، تو می‌توانی از آنها متابعت کني. باز به  اطلاق «أَهْلُ بَلَدٍ آخَرَ» تمسک کرده‌اند و گفته‌اند: «أَهْلُ بَلَدٍ آخَرَ» می‌گيرد اینکه در ايران ماه ديده شود، بايد در حجاز متابعت کنند و اگر در حجاز ديده شد، بايد در ايران از آنها متابعت کنيم. حتی صاحب جواهر و بعضی از مراجع می‌گويند: اگر ماه در يک جا از دنيا ديده شد، برای دنيا حجت است. اما وقتی به تمسک می‌رسند، می‌گويند: دليلمان اطلاق «أَهْلُ بَلَدٍ آخَرَ» است.

می‌گوييم: «أَهْلُ بَلَدٍ آخَرَ» اطلاق ندارد و در مقام بيان اين نيست که از آن اطلاق بگيريم و بگوييم: «کلّ البلد». البته يک قدر متيّقن دارد که لازم نيست در شهر خودت باشد و اگر در شهرهای ديگر ديده شد- که معمولاً‌به ذهن می‌آيد در آنجاها که اتفاق افق هست ديده شد- لازم نيست در شهر خودت باشد و هرکجا اتفاق افق باشد، حجت است؛ حال در شهر خودت ببينی يا عده‌ای در شهر ديگری ببينند. دلالت تا اين اندازه خوب است، اما اينکه ولو نود درصد دنيا ماه را نبيند، اگر عده‌ای در دنيا ببينند، ماه برای دنيا اثبات شود ،‌ عرف نمی‌تواند اين‌طور معنا کند؛ يعنی نمی‌تواند چنين اطلاقی بگيرد. 

تقريب، يک تقريب است و کسانی که برای حجيّت رؤيت هلال در دنيا تمسک کرده‌اند ، به اطلاق اينگونه روایت‌ها         ‌تمسّک کرده‌اند؛ کسانی هم که می‌فرمايند: نه، که قول مرحوم سيّد و غالب محشين بر عروه و قول فوق‌العاده مشهور بين فقها بوده، همين عرض مرا می‌فرمايند که قدر متيّقن «أَهْلُ بَلَدٍ آخَرَ» همين شهر نزديک خودش است. به عبارت ديگر شهرهای قريب‌الافق است. لازم نيست در يک شهر باشد و اگر شهرها قريب‌الافق باشند، اگر ‌در يک جا ببينيم، همه جا ديده می‌شود. مثلاً‌ همه‌ی شهرهای ايران قريب‌الافق است و اگر يک جا ماه ديده شود، همه‌ی ايران ديده می‌شود. اما در آنجا که نه تنها قريب‌الافق نيست، بلکه هشت ساعت تفاوت دارد؛ يعنی وقتی ماه در ايران ديده می‌شود،‌ هشت ساعت بعد مثلاً‌ در امريکا طلوع می‌کند، این‌جا نمی‌توان گفت: امام (‌عليه السلام) می‌فرمايند: ماهی را که هشت ساعت بعد طلوع می‌کند، بگو طلوع کرده است.

روايت 1 از باب 12 از ابواب احکام شهر رمضان:

مرحوم صاحب جواهر و مرحوم آقای خوئی در مستند می‌فرمايند: اين روایت ‌أقوی روايات است، بلکه مرحوم آقای خوئی می‌فرمايد: مو زير درزش نمی‌رود و اظهر روايات است که می‌گويد: اگر يک جا ديده شد، در دنيا کفايت می‌کند.[6]

صحيحه أبی بصير: «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ‏ أَنَّهُ سُئِلَ عَنِ الْيَوْمِ الَّذِي يُقْضَى مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ، فَقَالَ: لَا تَقْضِهِ إِلَّا أَنْ يُثْبِتَ شَاهِدَانِ عَدْلَانِ مِنْ جَمِيعِ أَهْلِ الصَّلَاةِ مَتَى كَانَ رَأْسُ الشَّهْرِ وَ قَالَ: لَا تَصُمْ ذَلِكَ الْيَوْمَ الَّذِي يُقْضَى إِلَّا أَنْ يَقْضِيَ أَهْلُ الْأَمْصَارِ، فَإِنْ فَعَلُوا فَصُمْهُ[7]

این روایت از نظر دلالت، مثل همان روايات است، الاّ اينکه دو جای روايت با روايات ديگر تفاوت دارد.‌ يکی اين جمله‌ی «أَهْلُ الْأَمْصَارِ» است که جمع است و می‌گويد: همه‌ی شهرها و بهتر از آن، صدر روايت است که می‌فرمايد: «إِلَّا أَنْ يُثْبِتَ شَاهِدَانِ عَدْلَانِ مِنْ جَمِيعِ أَهْلِ الصَّلَاةِ»؛ يعنی اگر جميع مسلمانها ماه را ديدند، ‌کفايت می‌کند. گفته‌اند: هرکه روزه‌گير است، در هر شهری باشد، اگر ماه را ببيند، برای کسی که ماه را نديده، کفايت می‌کند و ماه برای او حجت است.

اين قضيه‌ی اطلاق نيست، بلکه قضيه‌ی «أَهْلِ الصَّلَاةِ» و «أَهْلُ الْأَمْصَارِ» است و قضيه‌ی جمع است و بالاخره قضيه اين است که اگر مسلمانی در جايی ماه را ببيند،‌ ماه برای تو هم اثبات شده است. انصافاً دلالت روايت، قضيه‌ی اطلاق نيست و بهتر از آن روایت‌ها است،. اما آيا عرف زير بار اين عام می‌رود يا نه؟

همه‌ی حرف‌های ما در این‌جا است. ما طلبه که بوديم و قوانين و معالم می‌خوانديم، به ما می‌گفتند: ما تخصيص لبّی داريم و تخصيص لبّی اگر بهتر از تخصيص لفظی نباشد، کمتر نيست و به «أکرم جيرانی» مثال می‌زدند و می‌گفتند: ولو عام است و جيران اضافه شده،‌ ولو بگويد: «أکرم کل جيرانی»؛ يعنی عام در عام بگويد، اما عقل ما می‌گويد: «الاّ عدوی» و اين تخصیص را اگر بدون فکر بگويد، تخصيص متصل است و اگر با فکر بگويد، تخصيص منفصل می‌شود. این در کلام مولی نيست و اصلاً‌ احتمال دارد که مولی بخواهد دشمنهايش هم اکرام شوند، اما ظهور عام است و عقل ما ظهور عام را تخصيص می‌دهد و وقتی تخصيص داد، آن‌وقت می‌شود: «أکرم جيرانی الاّ عدوی» و مولی نگفته «الاّ عدوی» و من با عقلم «الاّ‌ عدوی» را اضافه می‌کنم و عام را تخصيص می‌دهم. وقتی که می‌گويد: «جَمِيعِ أَهْلِ الصَّلَاةِ»؛ يعنی مسلمانها، اما عقل می‌گويد: همه‌ی مسلمانها نيست و اگر در لندن ماه را ديدند، ربطی به این‌جا ندارد. مثلاً در این‌جا ماه طلوع کرده و در لندن سه ساعت ديگر طلوع می‌کند و الان در لندن اصلاً‌ ماه نيست. عقل ما می‌گويد: «جَمِيعِ أَهْلِ الصَّلَاةِ» لندن را نمی‌گيرد؛ زيرا بايد طلوع‌ها قريب‌الافق باشد و بايد مثل ايران باشد تا بگوييم: در شهری که ديده شد، در شهرهای ديگر هم بگوييد ديده شده است. اما اگر در امريکا، ماه هشت ساعت ديگر ديده می‌شود، نمی‌توان گفت: الان در آنجا اول ماه است. ولی می‌گويم اگر تهران ديده شد، در اصفهان هم ديده می‌شود. اين چيز واضحی است و ما بخواهيم با اين تخصيص لبّی تمسک به عام کنيم،‌ممکن نيست.

فتلخّص مما ذکرناه حرف مرحوم سيّد درست است؛ یعنی اگر شهرها قريب‌الافق باشند،‌ ماه اثبات می‌شود و اگر در شهری از ايران ماه ديده شد، در همه‌ی شهرها ديده شده است و اما اگر بعيدالافق باشند، به اين معنا که دو يا سه ساعت بعد، يا هشت ساعت بعد ماه پيدا می‌شود، نمی‌توان به آنها گفت: برای شما هم اول ماه است.

وَصَلَّي اللهُ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد



[1]. وسائل الشیعه، محمد بن حسن حر عاملی، ج10، ص265، ابواب احکام شهر رمضان، باب5، ح13، شماره13381، ط آل البیت

[2]. جواهر الکلام، شیخ محمد حسن جواهری، ج16، ص361

[3]. وسائل الشیعه، محمد بن حسن حر عاملی، ج10، ص276، ابواب احکام شهر رمضان، باب6، ح2، شماره13407، ط آل البیت

[4]. المستند قی شرح العروة الوثقی، سید ابوالقاسم خویی، ج12، ص120

[5]. وسائل الشیعه، محمد بن حسن حر عاملی، ج10، ص254، ابواب احکام شهر رمضان، باب3، ح9، شماره13347، ط آل البیت

[6]. المستند قی شرح العروة الوثقی، سید ابوالقاسم خویی، ج12، ص121

[7]. وسائل الشیعه، محمد بن حسن حر عاملی، ج10، ص293، ابواب احکام شهر رمضان، باب12، ح1، شماره13447، ط آل البیت