أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.
مرحوم سید فرمودهاند: «لا يثبت بشهادة العدلين إذا لم يشهدا بالرؤية، بل شهدا شهادة علمية.»
در باب رويت هلال، ديدن میخواهيم؛ لذا اگر دو شاهد عادل، ماه را نديدهاند، اما از راهی علم پيدا کردهاند که فردا اول ماه است، اول ماه ثابت نمیشود. مثلاً چون چشمهایش ضعيف بوده است، نتوانسته است ماه را ببيند، اما خانمش ماه را ديده است، يا دو بچهاش ماه را ديدهاند و او علم پيدا کرده است که رؤيت هلال شده است. اینجا شهادت علمی شده است، نه شهادت عيني. میفرمايند: اين حجت نيست و بايد اين دو شاهد بگويند: «رأيت بعيني»؛ ما ماه را با چشمان خودمان ديدهايم. اگر يک شاهد باشد، فايده ندارد؛ و اگر دو شاهد باشد فايده دارد و ماه اثبات میشود، اما شرطش شهادت است، نه علم. اگر هر دو بگويند: ما میدانيم فردا اول ماه است و میدانند که فردا اول ماه است، در اين صورت ماه اثبات نمیشود، بلکه رؤيت با چشم میخواهد. اين قول در ميان اصحاب مشهور است، لذا محشين بر عروه هم همين که مرحوم سيّد فرمودند، امضا کردهاند.
برای مطلب به چند چیز استدلال شده است:
يکی به لفظ شهادت استدلال شده و گفتهاند: شهادت غير از علم است. «فليشهد» يعنی بايد ببينند و بين «فليعلم» و «فليشهد» فرق است. «فليعلم» عام است؛ یعنی ببيند، يا بفهمد و يا از قرائن به دست بياورد، در اين «فليعلم» صادق است، اما «فليشهد» صادق نيست و گفتهاند: «فليشهد» آنجا صادق است که بگويد: «رؤيت الهلال بعيني».
در دليل دوم به روايات تمسک شده است و گفتهاند: روايات دلالت دارد بر اينکه رؤيت هلال بايد به واسطهی شهادت باشد، نه به واسطهی علم؛ اگر به واسطهی علم شد، حجت نيست و عدلين بايد بگويند: ما ديديم.
روايت 4 از باب 11 از ابواب احکام شهر رمضان:
«عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَنَّهُ قَالَ: صُمْ لِرُؤْيَةِ الْهِلَالِ وَ أَفْطِرْ لِرُؤْيَتِهِ، فَإِنْ شَهِدَ عِنْدَكُمْ شَاهِدَانِ مَرْضِيَّانِ بِأَنَّهُمَا رَأَيَاهُ فَاقْضِهِ.»
به ظاهر این روایت تمسک شده است که حضرت فرمودهاند: ماه بايد به واسطهی رؤيت اثبات شود. بعد دوباره «صُمْ لِلرُّؤْيَةِ وَ أَفْطِرْ لِلرُّؤْيَةِ» تکرار شده است.
روايت 7: صحيحه حلبی: «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: قَالَ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ: لَا تُقْبَلُ شَهَادَةُ النِّسَاءِ فِي رُؤْيَةِ الْهِلَالِ إِلَّا شَهَادَةَ رَجُلَيْنِ عَدْلَيْنِ.»
گفتهاند: لفظ شهادت آمده است و شهادت يعنی رؤيت. اگر زنها شهادت بدهند، فايده ندارد، اما اگر دو مرد عادل شهادت بدهند، شهادت آنها پذيرفته میشود. نظير اين روایت هم هست که لفظ شهادة آمده و به لفظ شهادة تمسک کردهاند و گفتهاند: بايد به ديدن باشد، اما غير ديدن ولو علم هم پيدا کند، علم حجت نيست.
اين همان جايی است که نقض به خودشان است که میفرمايند: «القطع حجةٌ لا تناله ید الجعل نفياً ولا إثباتاً»؛[5] معنا ندارد که شارع مقدس بگويد قطع حجت نيست. اما در اينجاها میفرمايند: قطع و علم حجت نيست. آنچه حجت است، شهادت است و اگر با چشمش ببيند، میتواند شهادت دهد و الاّ نه و هرچه علمی باشد و به راستی بداند، مثل همين مثالی که زدم که خانمش، خانم متدين و روزهگيری است و در خانه ماه را ديده و به شوهرش گفته است، به دو بچهاش گفته است و آن دو بچه هم ماه را ديدهاند. اما شوهر چون چشمش ضعيف است، نتوانسته ماه را ببيند، اما يقين پيدا کرده که فردا اول ماه است. اين حجت نيست؛ نه میتواند شهادت دهد و نه قول آنها برای او حجت است. انصافاً گفتن اين حرف مشکل است ولو حاکم شرع در همين مثالی که من گفتم علم پیدا میکند. مثلاً هفت هشت ده خانم روزهگير و متدين پيش حاکمی شهادت میدهند که ما ماه را ديدهايم. میگويند: فايده ندارد؛ درحالی که حاکم حتماً علم پيدا میکند، اما میگويند: شهادت بايد از روی رؤيت باشد و آن هم از مردها باشد و شهادت زنها اصلاً پذيرفته نمیشود.
حالا اگر دو مرد شهادت ندادهاند و ماه اثبات نشده، اما آيا اين زنها میتوانند در خانه روزه را بخورند يا نه؟
رؤيت بايد از مردها و بعينين باشد و اينجا رويت بعينيه و از زنها است و شهادت زن فايده ندارد؛ يا مثلاً حاکم نمیتواند حکم کند، درحالی که حاکم يقين پيدا کرد.
خدا آقای حکيم را رحمت کند. من يادم است که ايشان يک زمانی در اصفهان، به شهادت يک بچه- البته با قرينه- يقين پيدا کرد که فردا اول ماه است و حکم کرد که فردا اول ماه است. ولی علی کل حال استفاده کردن از اين رواياتی که میگويد لفظ شهادت و اينکه حتماً بايد با چشم باشد، کار مشکلی است.
سابقاً که با شما مباحثه میکرديم، گفتيم: در باب تعزير، حدّ، رجم و امثال اينها، خيلی سختگيری شده است، اما با «اِدْرَءُوا الْحُدُودَ بِالشُّبُهَاتِ» حد را نمیزنند و تعزير نمیکنند و قول زنها را قبول نمیکنند، حتی با وجود قراين، مثل اينکه هر دو در اطاق تنها لخت باشند، حد را جاری نمیکنند، بلکه میگويند: بايد «كَالْمِيلِ فِي الْمُكْحُلَةِ» باشد و الاّ به کسانی که میگويند اينها زنا کردهاند، هشتاد تازيانه میزنند. اينها حرفهايی است که شارع مقدس درحالی که سخت گرفته است و به عنوان مثال، رجم چيز خشن و مشکلی است، اما همين را به گونهای عمل کرده که اثباتش کار مشکلی است. حتی دو نفر با هم مباحثه میکردند که که اگر مردی ببيند که نامحرمی روی سينهی زنش خوابيده و کار زشتی میکنند، میتواند هر دو را بکشد؟ پيغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلّم) رسيدند و قضيه را نفی نکردند، اما به گونهای بیان کردند که نتوانند اثبات کنند. فرمودند: اما بايد پيش حاکم اثبات کند که اين کار شده است و الاّ اگر بگويد: من ديدهام، فايده ندارد و به خاطر اينکه آدم کشی کرده است، او را میکشند. بايد چهار نفر شهادت بدهند. درحالی که اصل حکم همين است و سابقاً در باب قضاء و شهادات صحبت کرديم که اگر مرد ببيند نامحرمی با خانمش کار بدی میکند، میتواند هر دو را بکشد، اما شارع مقدس در اينجا شرطی گذاشته و فرموده است: «الاّ اينکه مثلاً چهار پنج نفر عادل و من جمله شوهر، شهادت دهند.» که اين شرط هيچگاه متحقق نمیشود.
لذا بگوييد: لفظ «شهِدَ» در باب حدود و تعزيرات و قصاص و ديات به معنای عينين است، اما اينکه خصوصيت داشته باشد، گفتنش مشکل است؛ ولو قول عندالاصحاب مشهور است، اما اگر به راستی پيش دو مرد عادل اثبات شده باشد که فردا اول ماه است، برای اينکه هفت هشت ده خانم متدين پيش اين مرد شهادت دادهاند، اما اين دو عادل نمیتوانند پيش حاکم شهادت بدهند و اگر شهادت بدهند، شهادت علمی است و پذيرفته نمیشود. مشکل است که انسان بتواند اين را قبول کند. البته اتفاق میافتد که هفت هشت ده زن ماه را ديده باشند و قسم هم روی آن خورده باشند، ولی قول اين زنها کلا قول است. درحالی که شياع مفيد للعلم است، ولی علم در اينجا فايده ندارد.
البته این مسأله حرف مرا درست میکند که «القطع حجة تناله يد الجعل اثباتاً و نفياً»؛ يعنی شارع مقدس میتواند در خيلی جاها بگويد: اين علم حجت نيست. مثل همين جا که مرحوم سيد فتوا میدهند که علم از راه ظن حجت نيست و علم از راه شهادت عدلين علمی حجت نيست و اين علم حجت نيست، نه برای خودشان حجت است و نه برای حاکم شرع و نه برای ديگران. اما به راستی بينی و بين الله اگر هفت هشت ده زن پيش دو مرد عادل شهادت دادند که ما ماه را ديدهايم و اينها هم علم پيدا کردند و به جای اينکه خودشان ببينند، زن و بچهی آنها ديدهاند. میگوييم: اين حجت نيست؛ برای اينکه لفظ شهادت در روايت آمده است. «صُمْ لِلرُّؤْيَةِ وَ أَفْطِرْ لِلرُّؤْيَةِ»[8] در مقابل اين است که مواظب باشيد و در اين ماه توهّم و تخيّل زياد است، اما علیالظاهر «الرُّؤْيَةِ» در روايت خصوصيت ندارد و معنايش اين است که بايد رؤيت هلال قطعی باشد.
راجع به زنها هم انسان همين را بگويد که اگر يک يا دو خانم بگويند ماه را ديدهايم، فايده ندارد. چنانچه در باب حدود و تعزيرات فايده ندارد و چون از باب مهام امور است، بايد به آن اهميت دهيم و بگوییم: «لاتقبل شهادة النساء». اما به راستی اگر هفت هشت ده خانم متدين و روزهگير و چشم تيز ماه را ديدند و نزد حاکم شرع شهادت دادند، انصافاً مشکل است که باز بگوييم: حاکم شرع نمیتواند حکم کند. حاکم شرع ابزاری دارد و يکی از ابزارش همين است که ما علم قاضی را حجت نمیدانيم، اما معنای علم قاضی اين است که الان مثلاً قاضی اثبات میکند که زن و مردی با هم صحبت کردهاند و در خانه تنها بودهاند و با قراين علم پيدا کند و حکم کند. اما يک دفعه قاضی مدارک کلی، مثل شياع مفيد للعلم، پيدا میکند، اینجا هم بگوييم: حاکم شرع نمیتواند حکم کند، برای اينکه در روايتها لفظ شهادت آمده و شهادت در مقابل علم است، همهی اينها قابل خدشه است و بايد بگوييم: اگر دو شاهد عادل شهادت دادند، ولو رؤيتی نباشد و علمی باشد، حجت است. مثل اينکه هفت هشت ده خانم طلبهی مقيد به دو طلبه گفتند: ما ماه را ديديم و اين دو طلبه علم پيدا کردند. حال اگر نزد حاکم شرع بيايند و شهادت دهند که فردا اول ماه است، در اينجا دو شهادت داده شده و بيّنه هم آمده است؛ «إِنَّمَا أَقْضِي بَيْنَكُمْ بِالْبَيِّنَاتِ وَ الْأَيْمَانِ»؛[10]
چون مسأله مشهور است، میخواهيم به گونهای درستش کنيم. بعضی میگويند: شهادت و علم، دوتا است و بعضی میگويند: شهادت روی شهادت فايده ندارد و امثال اينها. حال اگر شما میگوييد: «القطع حجة لاتناله يد الجعل اثباتاً و لانفياً»، چه در باب شهادت و چه در باب رؤیت هلال و چه در باب حقّ الله و چه در باب حقّالناس و همه جا باید بگوييد. گفتم: الاّ در باب تعزيرات و حدود و قصاص و غيره که شارع مقدس نمیخواهد در خارج پيدا شود.
جداً انسان خوب از روايات اهل بيت (عليهم السلام) استفاده میکند و از روش اهل بيت (عليهم السلام) خوب استفاده میکند که شارع مقدس نمیخواهد اينها در خارج واقع شود. اين خشن است که صد تازيانه به يک زن لخت بزنند، يا اگر شوهر دارد او را رجم کنند و شارع مقدس نمیخواهد اينها در خارج واقع شود. خشن است، برای اينکه کار واقع نشود و اما اثبات اينکه او را تازيانه بزنند و يا او را رجم کنند، کار مشکلی است و شارع مقدس فوقالعاده مشکل گرفته است. اگر اين عرض مرا قبول کنيد، اشکالاتی که بعضی گفتهاند و به فقه و اسلام ما ايراد کردهاند، رفع میشود.
وَصَلَّي اللهُ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد