أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.
در مسألهی 14 فرمودهاند: «إذا جامع زوجته في شهر رمضان و هما صائمان مكرها لها كان عليه كفارتان و تعزيران خمسون سوطاً فيتحمّل عنها الكفارة و التعزيز و أما إذا طاوعته في الابتداء فعلى كل منهما كفارته و تعزيره و إن أكرهها في الابتداء ثم طاوعته في الأثناء فكذلك على الأقوى وإن كان الأحوط كفارة منها وكفارتين منه ولا فرق في الزوجة بين الدائمة والمنقطعة.»
اگر مردي با زنش در روز ماه مبارک رمضان مقاربت کرد، اما زن را براي اين کار مُکره کرد، ميفرمايند: مرد بايد دو کفاره بدهد و دو تعزير بشود. هر تعزيري بيست و پنج تازيانه است که دو تعزير، پنجاه تازيانه ميشود. اما اگر زن در وسط کار راضي شد، بايد هر دو کفاره بدهند و بايد خانم و آقا تعزير هم بشوند.
مسألهی اولش معلوم است و آن اين است که زن مُکره شده که با او نزديکي شود، که خود اين مسأله سه صورت پيدا ميکند: يک صورت اين است که خانم از اول راضي است، يک صورت هم اين است که از اول راضي نيست و مکره است، اما مجبور نيست و صورت سوم اين است که علاوه بر اینکه مکره است، مجبور هم شده و اختيار از او سلب شده است.
در مسألهی چهاردهم صورت اکراهش را ميگويند که در اين صورت زن مکرَه شده و طبق «رُفِعَ مَا اسْتُكْرِهُوا عَلَيْهِ» ميگويند: روزهات باطل است، اما گناه ندارد، کفاره هم ندارد و روايت است که به آن آقا ميگويند: بايد کفارهی زنت را بدهي، تعزير زنت را هم بخوري. مسأله تا اينجا معلوم است. آنجا که مسأله معلوم نيست، اين است که خانم در وسط کار راضي ميشود و از صورت اکراه بيرون ميآيد. ميفرمايند اگر اين شد، روزهی هر دو باطل است و بايد هر دو کفاره بدهند و بايد هر دو تعزير شوند.
سابقاً دربارهی اين مسأله صحبت کرديم و گفتيم: به مجرد اینکه با زن نزديکي شود، ولو مکره است، اما روزهاش باطل میشود و مثل اين است که او را مکره کنند که چيزي بخورد يا آب بخورد. در اين صورت روزهاش باطل است، اما کفاره ندارد؛ براي اینکه «رُفِعَ مَا اسْتُكْرِهُوا عَلَيْهِ» کفارهی آن را برميدارد. بعد از آن خواه راضي شود، يا راضي نشود، مرد بايد کفارهی خودش و کفارهی زن را بدهد و تعزير خودش و تعزير زن را هم بخورد و اینکه مرحوم سيد ميفرمايند: اگر در وسط راضي شد، هر دو بايد کفاره بدهند و هر دو بايد تعزير بشوند، سابقاً ميگفتيم وجهي ندارد. مثل کسي است که چيزي بخورد؛ مثلاً صبحانه کند، که روزهاش باطل ميشود و اگر دوباره ظهر هم چيزي بخورد، در اينجا روزه نيست که روزهاش باطل شود. اين خانم هم که در وسط راضي شد، روزه نبوده که راضي شود. سابقاً اينطور ميگفتيم.
اگر کسي حرف سابق ما را قبول کند، در اينجا هم همينطور است. اگر هر دو از اول راضي بودند، روزهی هر دو باطل است و هر دو بايد کفاره بدهند و هر دو بايد تعزير شوند و اگر مرد راضي بود و زن مکرَه شد، يا برعکس زن مرد را مکره کرد، به مجرد اینکه نزديکي ميکنند، روزهی هر دو باطل ميشود؛ اما «رُفِعَ مَا اسْتُكْرِهُوا عَلَيْهِ» به زن ميگويد: ولو روزهات باطل است و قضا دارد، اما کفاره ندارد. لذا «رُفِعَ مَا اسْتُكْرِهُوا عَلَيْهِ» نميتواند قضا را بردارد.
اما اگر زن مجبور شد، يعني سلب اختيار از او شد و هيچ اختيار نداشت و مرد با او نزديکي کرد، «رُفِعَ مَا اضْطُرُّوا إِلَيْه» [4] ميگويد: روزهات باطل نيست. اگر اضطرار آمد، بايد بگوييم: روزه باطل نيست وکفاره و قضا هم ندارد. اما راجع به آقا براي اینکه روايت داريم که کفارهی زن به گردنش است، بگوييم: اين دو کفاره دارد، دو تعزير هم دارد. اما در همين صورت اضطرار، در تعزير ميمانيم که دو کفاره يا دو تعزير داشته باشد. اگر زن مکرَه باشد، بگوييم کفاره گردن مرد است و اما اگر مضطر باشد، اصلاً قضا و کفاره برايش واجب نيست. پس اگر بگوييم قضا و کفارهی زن به گردن مرد ميآيد، ظاهراً وجهي ندارد. لاأقل شک ميکنيم و «رُفِعَ مَا اسْتُكْرِهُوا عَلَيْهِ» و «رُفِعَ مَا اضْطُرُّوا إِلَيْه» کار خودش را ميکند. پس فرمايش مرحوم سید تا اينجا که فرمودند: «إذا جامع زوجته في شهر رمضان و هما صائمان مكرها لها كان عليه كفارتان و تعزيران خمسون سوطا» خوب است، اما اینکه «و إن أكرهها في الابتداء ثم طاوعته في الأثناء فكذلك على الأقوى وإن كان الأحوط كفارة منها وكفارتين منه»، ظاهراً وجهي ندارد و مرد بايد کفارهی او را هم بدهد و تعزيرش هم بشود و اگر بخواهيم، بگوييم: در آن وقتي که مکره بود، تعزير لازم نبود و اگر در وسط راضي شد، زن تعزير و کفاره ندارد، اما مرد دو تا تعزير و دو تا کفاره دارد. اما مرحوم سيد اين را نفرمودهاند و فرمودهاند: «فالاقوي علي کل منها کفارته و تعزيره»؛ هر دو بايد کفاره بدهند و هر دو بايد تعزير بشوند. در حالی که اين زن که روزه نبوده تا کفاره بدهد و مکرَه بوده، پس تعزير هم نميشود.
حالا اگر کسي بگويد: بين صورت اول و دوم فرقي نيست؛ براي اینکه روايت بود که اگر ده مرتبه هم جماع کند، باید ده تا کفاره بدهد، پس بفرماييد: کفاره دارد و در اول و در وسط هم ندارد و مرد بايد دو کفاره بدهد و دو بار هم تعزير بشود، وجهی ندارد.
فرض اين است که مردي زن را مکرَه کرد که با او نزديکي کند، پس به مجرد اینکه نزديکي شروع شد، روزهی هر دو باطل است؛ براي اینکه صورت اکراه است و از زن سلب اختيار نشده است، بنابراين روزهی هر دو باطل است و بر هر دو قضا هست. اما چون مرد زن را مکره کرده، مرد بايد دو تا کفاره بدهد و دو تا تعزير بشود و هر تعزير هم بيست و پنج تازيانه است.
و اما فرض بعدي اين است که «طاوعته في الأثناء». در فرض اول مکره بود و به مجرد اینکه نزديکي واقع شد، بايد بگوييم: روزهی هر دو باطل است؛ براي اینکه طبق «رُفِعَ مَا اسْتُكْرِهُوا عَلَيْهِ»، از زن سلب اختيار نشده و روزهاش باطل است. حالا اگر بعد راضي شد، چون قبلاً روزهاش باطل بوده، باطل در باطل معنا ندارد؛ الاّ اینکه تعبدي قائل شويم. بنابراين اين زن که در اثناء راضي شده، مثل آنجا است که دوبار غذا بخورد. يا اینکه مرحوم سيد مثال ميزدند و ميگفتند: لقمهی اول روزه را باطل ميکند و لقمهی دوم و سوم طوري نيست؛ براي اینکه عرف ميگويد: يک خوردن و آشاميدن است. لذا به مجرد اینکه با او نزديکي کردند، روزهاش باطل شد و اگر در وسط هم راضي شود، مثل اين است که دوبار چيزي خورده، يا دوبار با او جماع شده باشد، بلکه بالاتر اینکه يک جماع بيشتر نيست و يک وحدت اعتباري دارد. دفعهی اول که روزه اش باطل شد، کفاره و قضا ندارد و کفاره و قضا به گردن مرد افتاده است، خواه در وسط راضي شود يا راضي نشود. پس چرا بگوييم اگر در وسط راضي شد، هم کفاره دارد و هم تعزير دارد؟
ممکن است بگوييم: در وقتي که با او نزديکي شد، روزهاش باطل شد و چون مکرَه بود،کفاره ندارد. اما اگر در وسط راضي شد، کفاره روي کفاره آمد، تا کارش تمام شود و اگر براي بار دوم با او نزديکي کرد، همينطور است و اگر دو سه مرتبه با او نزديک کردند، دو سه کفاره و دو سه تا تعزير دارد، اما فرض اين است که به مجرد اینکه با او نزديک کردند، روزهاش باطل شد و چون مکره بود، قضا دارد، ولی کفاره ندارد. بعد هم اگر به اين کار راضي شد، قبلاً روزهاش باطل شده است، پس کفاره براي چيست؟
حالا اگر بگوييد: روزهاش باطل است، اما اين حرف مرحوم سيد که ميفرمايند «و اما اذا طاوعته في الأثناء فالاقوي علی کل منهما کفارته و تعزيره» يعني چه؟ آيا يعني بايد هر دو کفاره بدهند؟ اول کفاره برايش واجب نبود، اما در وسط که راضي شد، کفاره برايش واجب ميشود و همچنین اول تعزير نبود، زيرا مکرَه بود و اما در وسط که راضي شد، اين رضايت هم کفاره و هم قضاء ميآورد.
فرض اين است که با خانمي مکرهاً جماع کردهاند. اين تعزير ندارد و به مجرد اینکه دخول واقع شد، روزهی زن باطل شده است. آنوقت براي اینکه مکره بوده، کفاره و تعزير به گردن مرد ميافتد، براي اینکه زن را مکره کرده بود. پس مرد بايد دو کفاره بدهد و دوبار تعزير شود. حالا اگر زن در وسط کار راضي شد، در اينجا روزه نبوده و مثل کسي است که غذا خورده و دوباره غذا بخورد؛ يا با او جماع کردند و براي بار دوم هم جماع کنند. اين زن کفاره ندارد، تعزير هم ندارد، ولو در وسط کار راضي هم شده باشد. مگر اینکه کسي بگويد اینکه در وسط راضي شد، مثل آنجا است که از اول راضي بوده است و با استفاده از روايتهايي که میگوید: اگر دو مرتبه جماع داد، يا جماع کرد، کفاره متعدد ميشود، بگوييم: تعبداً بايد روزه بگيرد و کفاره هم بدهد، تعزير هم بشود.
اگر يادتان باشد سابقاً مي گفتيم: تعبد در اينجا يعني چه؟ کسي که اول صبحانه خورده و روزهاش باطل شده است، بعد هم با او جماع کنند، راضي هم باشد، کفاره و تعزير ندارد. ما به قرينهی آن امر عقلي، که کسي که روزهاش باطل است، پس کفاره يعني چه يا تعزير يعني چه، روايات را بر استحباب حمل کرديم و گفتیم: کفاره ندارد. مگر اینکه کسي بگويد: ولو روزه نيست، اما تعبداً کفاره هست؛ ولو روزه نيست، اما تعزير هست. حالا اگر کسي اين حرف را بگويد، همانطور که مرحوم سید فرمودند؛ يعني بگوید: کفاره و تعزير دارد، اما قول اولشان را ميزدند و آن اين است که ميفرمايند: اگر مرد، زن را مکره کرد و کارش را شروع کرد و در وسط کار زن راضي شد، حالا به مجرد اینکه دخول پيدا ميشود، روزهی مرد و زن باطل میشود و مرد باید دو کفاره بدهد. اما ميگويند: اگر زن در وسط کار متابعت کرد، کفاره و تعزيري که براي مرد بوده، براي زن ميآيد. اگر گفته بودند: «فالأقوي علی کل منهما کفارته و تعزيره» با اين فرض که سه کفاره و يک تعزير براي مرد و يک کفاره براي زن باشد، چيز خوبي بود و وجهي داشت، اما اینکه ميفرمايند: اگر در وسط راضي شد، کفاره مرد براي زن ميآيد، اينطور نيست که کفارهی مرد منتقل شود و به مجرد اینکه دخول واقع شد، دو کفاره و دو تعزير براي مرد آمد. «إذا جامع زوجته في شهر رمضان و هما صائمان مكرها لها كان عليه كفارتان و تعزيران خمسون سوطا». حال اگر در وسط کار راضي شد، لاأقل مرحوم سيد بايد بگويد: آن دو کفاره براي مرد هست، يک کفاره هم براي زن ميآيد. اما ميفرمايند: کفارهی مرد به زن منتقل ميشود و تعزير مرد هم براي زن ميآيد.
درحقيقت بايد بگوييم: «و أما اذا طاوعته في الاثناء فالأقوي علی کل منهما کفارته و تعزيره»، در حالی که چيزي براي زن نیست و فقط قضا دارد؛ براي اینکه مکره بوده است. ظاهراً نميتوان درست کرد و درحقيقت بايد بگوييم: «إذا جامع زوجته في شهر رمضان و هما صائمان مكرها لها كان عليه كفارتان و تعزيران خمسون سوطا»، «و أما اذا طاوعته» هيچ تأثيري براي زن ندارد؛ براي اینکه روزهاش باطل شده و کفاره ندارد، تعزير هم نميشود.
مسأله بعد صورت اجبار است، که من نوشتهام: «نعم لو أجبرها، فصومه صحيح لسلب الاختيار عنها و أما لو رضيت بين العمل فليس له الکفارة أيضا لانّه يبطل صومها بالاکراه و يجب عليها قضاء دون الکفارة.» يعني صورت اول آنجا است که اکراه باشد و مکرَه مسلوب الاختيار نيست، يعني دست و پايش را نبسته، اما ميبيند اگر متابعت نکند بعد برايش مفسده پيدا ميشود و طلاقش ميدهد. اما اگر صورت اجبار آمد، «رُفِعَ مَا اضْطُرُّوا إِلَيْه» ميگويد: قضا و کفاره ندارد، روزهاش هم باطل نيست و مثل آنجا است که اجباراً مقداري آب در دهان کسي بريزند. همينطور که آن آب روزه را باطل نميکند و قضا و کفاره هم ندارد، براي اين خانم هم که او را براي اين کار مجبور کردهاند، بايد بگوييم: روزهاش باطل نميشود، کفاره هم ندارد، تعزير هم نميشود.
اگر کسي از اجماع بترسد و بگويد کفاره دارد، بايد بگوید: آنکه مجبورش کرده، باید کفارهی زن را هم بدهد و تعزير هم بشود و بگويید: در صورت اکراهش بايد تعزير شود، در صورت اجبارش هم به طريق اولي باید تعزیر شود و الاّ اگر به راستي کسي جرأت داشته باشد، بايد بگويد: روزهی اين زن باطل نيست، پس قضا ندارد؛ براي اینکه اجبار است و روزهاش باطل نيست، پس کفاره ندارد و روزهاش باطل نيست، پس تعزير ندارد. پس اگر اينطور باشد، به چه دليل کفاره و تعزير به گردن مرد بيفتد؟
مسأله بعد، صورت خواب است که مرحوم سيد ميگويند: کفاره و تعزير ندارد. در صورت اجبار هم بايد بگويند، اما نميگويند.
وَصَلَّي اللهُ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد