عنوان: کفاّرۀ کسی که به طور عمد روزه‌اش را بخورد و بعد مسافرت نماید
شرح:

أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.

 

در مسأله يازده فرموده‌اند: «إذا أفطر متعمدا ثم سافر بعد الزوال لم تسقط عنه الكفارة بلا إشكال، وكذا إذا سافر قبل الزوال للفرار عنها، بل وكذا لو بدا له السفر لا بقصد الفرار على الأقوى، وكذا لو سافر فأفطر قبل الوصول إلى حد الترخص، وأما لو أفطر متعمدا ثم عرض له عارض قهری من حيض أو نفاس أو مرض أو جنون أو نحو ذلك من الأعذار ففی السقوط وعدمه وجهان، بل قولان، أحوطهما الثانی، وأقواهما الأول.»[1]

اين مسأله در ميان فقها خيلی سر و صدا دارد؛ لذا مرحوم سيد هم فروع مسأله را فرموده‌اند و معلوم می‌شود که مسأله پيش ايشان هم سر و صدا دارد.

مسأله اين است که اگر کسی عمداً روزه‌اش را خورد و بعد مسافرت کرد، آيا بايد کفاره بدهد يا نه؟ کفاره بدهد، برای این‌که صدق عرفی دارد که روزه‌اش را عمداً افطار کرده است. مثلاً‌ اگر کسی قبل از ظهر بدون عذر صبحانه خورد، در این‌جا روزه‌اش باطل است و بايد کفاره بدهد. حالا اگر هم صبحانه خورد و مسافرت کرد، بايد کفاره بدهد؛ برای این‌که روزه بوده و روزه‌اش را عمداً افطار کرده است. اما از آن طرف هم اين شخص در واقع و نفس الامر روزه نبوده است؛ برای این‌که روزه آن است که از طلوع فجر تا مغرب باشد؛ «أَتِمُّوا الصِّيامَ‏ إِلَى اللَّيْلِ»[2] و این‌که مسافرت کرده معلوم می‌شود که روزه نبوده و خيال می‌کرده روزه است و درحقيقت به ظاهر روزه بوده؛ برای این‌که «أَتِمُّوا الصِّيامَ‏ إِلَى اللَّيْلِ» را نياورده و به آن عمل نکرده است.

مرحوم سيد فروعاتی برای  مسأله ذکر می‌کنند.

فرع اول این‌ است که روزه بوده و روزه‌اش را افطار کرده است؛ بعد برای این‌که از کفاره فرار کند، مسافرت کرده است. می‌فرمايند: اين صورت بلااشکال کفاره دارد.  

می‌فرمايند: صورت دوم این است که روزه‌اش را افطار کرده و نمی‌خواسته مسافرت کند، اما مسافرتی برايش جلو آمده است و مسافرت کرده است. در اين صورت هم می‌فرمايند: بلااشکال بايد کفاره بدهد.

اما صورت سوم که مرحوم سید در آن گير هستنند، اين است که خانمی روزه‌اش را افطار کرد و روزه‌اش باطل شد، اما قبل از ظهر حيض شد که اگر افطار هم نکرده بود، الان بايد افطار می‌کرد. در اين صورت می‌فرمايند أحوط اين است که کفاره بدهد، اما اقوی اين است که کفاره ندارد.

فروعات ديگری هم هست، اما خيلی اهميت ندارد و عمده همين سه فرع است. مثلا يکی از فروعاتش افطار قبل از حدّ ترخّص و بعد از حدّ ترخّص است. از آنچه در اين سه فرع می‌گویيم، در فروعات ديگر هم قضيه معلوم می‌شود.

اگر ما باشيم و اصل، اصل عدم وجوب کفاره را اقتضاء می‌کند؛ برای این‌که شخصی که روزه بوده و عمداً ‌روزه‌اش را خورده و بعد مسافرت کرده است، در واقع و نفس الامر روزه نبوده است و از این‌که بعد مسافرت کرده، معلوم می‌شود که روزه نبوده است؛ بنابراين کفاره ندارد.

اما از طرف دیگر، الان واجب است که اين شخص روزه باشد؛ کاری به آينده نداريم، هرکسی بايد من الطلوع الی الغروب روزه بگيرد و معناي این حرف اين است که هر لحظه برايش واجب است که روزه بگيرد، لذا چون روزه را خورده است، بايد کفاره بدهد.

اما اين شک باقی می‌ماند که اگر بعد از افطار، مسافرت کرد، اين روزه، قضا و کفاره دارد يا نه؟ «رُفِعَ مَا لَا يَعْلَمُون»‏[3] می‌گويد: نه. لذا اصل اقتضاء می‌کند که در همه فروعش کفاره واجب نباشد؛ کفاره برای کسی واجب است که روزه‌اش را بخورد، اما اين شخص روزه نخورده، بلکه مسافرت کرده است. الاّ‌ این‌که الان روزه است و واجب است که روزه باشد. حال مرتب هم بگويد: «اللَّهُمَ‏ لَكَ‏ صُمْتُ»،[4] اين زمانی درست است که «أَتِمُّوا الصِّيامَ‏ إِلَى اللَّيْلِ» باشد. اين در همان وقتی که افطار می‌کند، کار حرامی به جا می‌آورد؛ به اين معنا که روزه تا مغرب است و اين واقع و نفس الامر روزه‌ی نصفه می‌گيرد. مثلاً الان برای اين شخص واجب است که روزه بگيرد؛ يعنی تا آخر و تا «أَتِمُّوا الصِّيامَ‏ إِلَى اللَّيْلِ» برود و روزه «من الطلوع الی الغروب» است. در نماز هم همين‌طور است؛ اگر کسی در وسط نماز، نماز را بشکند، اگر دليل نداشتيم، خيلی از فقها می‌گويند: در نماز مستحبی طوری نيست، در نماز واجب هم طوری نيست. بعضی هم می‌گويند اشکال دارد و اگر در وسط نماز، نماز را بشکند، مثل اين است که نماز نخوانده باشد و دوباره بايد نماز بخواند. در این‌جا هم اين شخص بايد تا مغرب روزه باشد و الان عمداً روزه‌اش را می‌خورد.

در این‌که قضا دارد، شکی نيست. اما آیا کفاره دارد يا نه؟ ممکن است کسی بگويد: کفاره آنجا است که يک روزه نگيرد و اين شخص نصف روزه نگرفته است و يک روزه نيست. لذا نمی‌دانيم کفاره دارد يا نه، «رُفِعَ مَا لَا يَعْلَمُون» می‌گويد نه. بالاخره اصل عدم وجوب کفاره را اقتضاء می‌کند. اين احتمال هست، مرحوم سيد هم روی آن فتوا داده که کفاره ندارد. لذا شما بايد يقين داشته باشيد که نصف روزه هم کفاره دارد و الاّ اگر اين يقين را نداشته باشيد که نصف روزه کفاره دارد، اين روزه‌اش را خورده و کار حرامی هم به جا آورده، قضا هم دارد، اما نصف روزه بوده و کفاره ندارد. اصل اين را اقتضاء می‌کند.

مرحوم سيد مسأله را سه صورت کرده است: صورت اول آنکه از کفاره فرار می‌کند که در اين صورت می‌گويند: بلااشکال کفاره دارد. کسی روزه‌اش را بخورد و بعد برای این‌که کفاره ندهد، مسافرت کند. وقتی عمداً قبل از ظهر مسافرت کرد، مسلّما روزه‌اش باطل است، لذا در اين صورت می‌فرمايند: بلااشکال کفاره دارد. در صورت دوم هم که مسافرت برايش جلو بيايد، می‌فرمايند: بلااشکال کفاره دارد. اما صورتی که مبطل قهری برايش جلو بيايد، می‌فرمايند احتياطاً کفاره ندارد.

این‌ها چه تفاوتی با هم دارند که در دو صورت فرموده‌اند: بلااشکال کفاره دارد و در يک صورت احتياط کرده‌اند و گفته‌اند: کفاره ندارد؟ بايد در هر سه قسم بگوييم کفاره دارد و اگر ندارد، هيچ‌کدام کفاره ندارد. مرحوم سيد در کجا گيرند؟ ‌محشين بر عروه غالباً راجع به هر سه صورت احتياط واجب می‌کنند. بعضي‌ها می‌گويند: کفاره ندارد و بعضي‌ها می‌گويند: کفاره دارد و بعضي‌ها تفصيل می‌دهند بين آنجا که مبطل قهری باشد، مثل حيض و نفاس، يا خودش به جا بياورد، مثل این‌که مسافرت کند.

عبارت مرحوم سيد اين است: «إذا أفطر متعمدا ثم سافر بعد الزوال لم تسقط عنه الكفارة بلا إشكال، وكذا إذا سافر قبل الزوال للفرار عنها، بل وكذا لو بدا له السفر لا بقصد الفرار على الأقوى، وكذا لو سافر فأفطر قبل الوصول إلى حد الترخص، وأما لو أفطر متعمدا ثم عرض له عارض قهری من حيض أو نفاس أو مرض أو جنون أو نحو ذلك من الأعذار ففی السقوط وعدمه وجهان، بل قولان، أحوطهما الثانی، وأقواهما الأول.»

راجع به بعد از ظهر مسأله ديگری هست و آن این‌ است که اگر کسی روزه است، می‌تواند عمداً بعد از ظهر مسافرت کند. معلوم می‌شود که نصف روز هم روزه است و کفايت می‌کند، لذا اين صورت را نبايد در مسأله آورده باشند. اما اگر بخواهد از کفاره فرار کند، قبل از ظهر روزه را می‌خورد و بعد مسافرت می‌کند، می‌گويند اين بلااشکال کفاره دارد. چرا؟

صورت اول حيله‌ی شرعی است و ما حيله‌های شرعی را جايز نمی‌دانيم، اما مرحوم سيد از کسانی است که حيله‌های شرعی را مطلقا جايز می‌دانند و حتی ايشان در ملحقات عروه در این باره کتاب نوشته‌اند و ايشان با اين جمله «نِعْمَ الْفِرَارُ مِنَ‏ الْحَرَامِ‏ إِلَى‏ الْحَلَالِ‏» که روايت است،[5] حيله‌های شرعی را جايز می‌دانند[6] و وقتی حيله‌های شرعی را جايز دانستد، اين چهار فرع، يک صورت می‌شود. يا بايد بگوييد کفاره دارد و يا بايد بگوييد اصلاً کفاره ندارد؛ و اما داشتن کفاره با فرمايش مرحوم سيد که حيله‌های شرعی را جايز می‌دانند، منافات پيدا می‌کند. در این‌جا حيله شرعی است؛ يعنی اول روزه بوده و برای این‌که کفاره ندهد، مسافرت کرده است و روزه را خورده است. می‌گويند: بلااشکال کفاره دارد.

اما در فرع آخر می‌فرمايند: «وأما لو أفطر متعمدا ثم عرض له عارض قهری من حيض أو نفاس أو مرض أو جنون أو نحو ذلك من الأعذار ففی السقوط وعدمه وجهان بل قولان أحوطهما الثانی وأقواهما الأول.»

اگر زنی روزه بود و عمداً‌ روزه‌اش را خورد و بعد حائض شد، می‌فرمايند: کفاره لازم نيست و أحوط اين است که کفاره بدهد و أقوی اين است که کفاره لازم نيست. اما اگر روزه بود و روزه را خورد و مسافرتی برايش جلو آمد و قبل از ظهر مسافرت کرد، می‌گويند بلااشکال کفاره دارد.

اگر مناط واقع و نفس الامر باشد، بايد در هر چهار صورت بگوييد کفاره ندارد، الاّ این‌که حيله‌های شرعی را مثل ما اشکال کنيد. اما اگر گفتيد: اين خانم الان روزه است و اگر روزه‌اش را بخورد، کفاره دارد، خواه تا آخر برود و يا تا آخر نرود، اگر اين‌طور بگوييد، آن‌وقت هر چهار صورت کفاره دارد. آنچه در روايت است، اين است که «مَنْ أَفْطَرَ فَعَلَيْهِ‏ الْكَفَّارَةُ»[7] و کسی که در وسط روز، روزه‌اش را خورده، من أفطر صومه نيست، بلکه «مَنْ أَفْطَرَ فَعَلَيْهِ‏ الْكَفَّارَةُ» اين است که روزه باشد و اين در واقع و نفس الامر روزه نيست؛ برای این‌که بعد مبطل به جا می‌آورد و بعد که مبطل به جا آورد، ‌واقع و نفس الامر روزه نيست، بلکه به حسب ظاهر روزه است. آنجا که مسافرت برايش جلو بیاید، واقع و نفس الامر روزه نبوده است. زنی هم که حائض شد، واقعاً روزه نبوده و به حسب ظاهر خيال می کرده که روزه است و بعد فهميده که به حسب ظاهر روزه بوده است؛ برای این‌که زنی که در وسط روز حائض می‌شود، روزه نيست. مرحوم سيد به جنون مثال می‌زنند و می‌گويند: کفاره ندارد، پس موتش هم کفاره ندارد و اگر به دست خودش هم اين کار را بکند، کفاره ندارد.

معلوم است که حرام است و قضا دارد. اما کفاره برای آن است يا نه؟ دليل ندارد. دليل آنجا هست که «مَنْ أَفْطَرَ صَوْمَهُ فَعَلَيْهِ‏ الْكَفَّارَةُ» باشد. مثلاً‌ روزه را خورده و تا مغرب هم زنده بوده، آن‌وقت «مَنْ أَفْطَرَ فَعَلَيْهِ‏ الْكَفَّارَةُ» صادق می‌شود و الاّ اگر کسی بعد از ظهر مسافرت کرد، شارع مقدس روزه‌ی نصف را پذيرفته است و الاّ‌ اگر روايت داشتيم، می‌گفتيم: چه قبل از ظهر و چه بعد از ظهر نمی‌تواند مسافرت کند.

لذا اگر کسی در ماه مبارک رمضان روزه‌اش را خورد، به حسب ظاهر روزه را خورده و به حسب ظاهر قضا و کفاره دارد و کار حرامی کرده است، اما اگر مسافرت جلو آمد و مسافرت کرد و يا زن حائض شد، آن‌وقت می‌فهمد که تا حال که روزه بوده، روزه‌ی ظاهری بوده است؛ برای این‌که يشترط در روزه که تا مغرب شرعی حيض نشود و مسافرت جلو نيايد و تا مغرب شرعی عذری برای خوردن پيدا نشود. لذا به حسب نفس الامر روزه نبوده و کفاره هم ندارد، و اما حتی اگر کسی جرأت داشته باشد که برای زن حائض بگويد قضا هم ندارد، چنانچه ما می‌گوييم: اگر زن قبل از ظهر حائض شد، کفاره و قضا ندارد. راجع به قضايش هم انسان می‌تواند تشکيک کند و بگويد: قضا آنجا است که تا مغرب برود و يک روزه بدهکار باشد، آن‌وقت قضا و کفاره دارد و اما اگر نتواند تا مغرب ببرد و عمداً روزه‌اش را خورد، واقع و نفس الامر روزه نبوده و وقتی روزه نبوده قضا و کفاره ندارد. حالا قضا را بگوييد، اما کفاره ندارد.

وَصَلَّي اللهُ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد


[1]. العروة الوثقی، سید محمد کاظم طباطبائی یزدی، ج3، ص597 ط ج

[2]. سوره بقره، آیه187

[3]. وسائل الشیعه، محمد بن حسن حر عاملی، ج15، ص369، ابواب جهاد النفس و ما یناسبه، باب56، ح1، شماره20769، ط آل البیت

[4]. الإقبال بالأعمال الحسنة، على بن موسى(ابن طاووس)، ج‏1، ص246، ط جدید

[5]. وسائل الشیعه، محمد بن حسن حر عاملی، ج18، ص178، ابواب الصرف، باب6، ح1، شماره23431، ط آل البیت

[6]. تكملة العروة الوثقى، سيد محمد كاظم طباطبائي يزدي، ج1، ص42 

[7]. وسائل الشیعه، محمد بن حسن حر عاملی، ج10، ص49، ابواب ما یمسک عنه الصائم، باب8، ح11، شماره12799، ط آل البیت