أعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم رَبِّ اشْرَحْ لي صَدْري وَ يَسِّرْ لي أَمْري وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني يَفْقَهُوا قَوْلي.
در مباحثه قبل اشتباهی شد و اینکه مسأله 18 و 19 را نخواندیم و آنچه خواندیم مسأله 21 و 22 بود. لذا مباحثه امروزمان مسأله 18 است.
مسأله 18 این است: «لو أصبح یوم الشک بنیة الإفطار ثم بان له أنه من الشهر، فإن تناول المفطر وجب علیه القضاء، و أمسک بقیة النهار وجوباً تأدباً، و کذا لو لم یتناوله ولکن کان بعد الزوال، و إن کان قبل الزوال و لم یتناول المفطر جدد النیة و أجزأ عنه.»
مسأله واضح است. یک شخصی در یوم الشک نمیداند ماه رمضان است یا نه و بعد میفهمد ماه مبارک رمضان است. اگر چیزی نخورده و قبل از ظهر باشد، نیت میکند؛ برای اینکه سابقاً گفتیم ولو اینکه از اول طلوع فجر باید روزه گرفت، اما نیش تا قبل از زوال است و در این باره صحبت کردیم. بنابراین اگر کسی مثلاً چیزی نخورده و نیت روزه هم نداشته و یا در مسافرت بوده و نمیتوانسته نیت کند و قبل از ظهر متوجه شد ماه رمضان است، یا در مسافرت بود و به وطن آمد و یا در مسافرت با قصد ده روز کرد و بالاخره اگر قبل از زوال نیت کرد، روزهی او صحیح است.
جملهی اول تکرار گذشتهها است و مرحوم سید چند مرتبه این جمله را تکرار کردهاند. اما اگر چیزی خورد، برای اینکه نمیدانسته ماه رمضان است یا نه و استصحاب میگوید ماه رمضان نیست و یا استصحاب میگوید ماه شعبان است و این میتواند نیت نکند و چیزی هم بخورد. مرحوم سید قبلاً گفتند و در اینجا هم تأکید میکنند که اگر چیزی خورد، چون چیزی خورده، پس روزهاش باطل است. اما این باید تا موقع اذان امساک از مفطرات داشته باشد. اسم این را واجب تأدبی گذاشتهاند؛ یعنی احترام ماه رمضان را نگاه دارد و چیزی نخورد. تقریباً مرحوم سید دو سه مرتبه این را فرمودهاند و کلمهی وجوب را هم آوردهاند که خیال نکنیم مستحب است. من جمله در همین جا کلمه وجوب را آوردهاند و فرمودهاند: «وجب علیه القضاء، و أمسک بقیة النهار وجوباً تأدباً، و کذا لو لم یتناوله ولکن کان بعد الزوال، و إن کان قبل الزوال و لم یتناول المفطر جدد النیة و أجزأ عنه.»
نیت قبل زوال روزه را درست میکند اما نیت بعد زوال روزه را درست نمیکند ولو اینکه چیزی نخورده باشد. اینها سابقاً گفته شد و تکرار مطلب است.
ما سابقاً راجع به وجوب تأدبی اشکال داشتیم. اینطور که مرحوم سید میگویند یک کسی مریض است و میتواند امساک کند و روزه برایش ضرر دارد، اما میتواند ناهار نخورد؛ با وجوب تأدبی بگوییم: ناهار نخور. یا شخصی بعد از ظهر از مسافرت آمده و چیزی هم خورده، بگوییم: این دو سه ساعت عصر را وجوباً تأدباً ازهمه مفطرات روزه باش. این احتراماً خوب است و استحباباً هم نمیدانم تا چه حد درست باشد، اما این وجوبی که مرحوم سید در دو سه جا آوردهاند، ظاهراً وجهی ندارد. اگر فرموده بودند: «وجب علیه القضاء و أمسک بقیة النهار تأدباً»، و این کلمه وجوب را نیاورده بودند، آنوقت خیلی خوب بود و اما اینکه گفتهاند: «و أمسک بقیة النهار وجوباً تأدباً»، ظاهراً دلیلی بر وجوب نداریم.
سابقاً راجع به مقاربت حرام و حلال در ماه مبارک رمضان روایتی داشتیم و در آنجا هم میگفتیم: روایت دلالت بر وجوب ندارد و اما در همه جا اگر کسی روزه نیست، بگوییم تأدبا به نحو وجوب امساک داشته باشد، ظاهراً دلیل نداریم. حالا فضلای جلسه تفحصی کنند و ببینند وجوب تأدبی میتوان درست کرد یا نه. مرحوم سید در چند جا وجوب تأدبی درست کردهاند و کسانی که بر عروه شرح نوشتهاند، وجوبش را دست نزدهاند، اما بر اینکه دلیلش چیست، آنها دلیل نیاوردهاند.
بالاخره مرحوم سید میفرمایند اگر کسی قبل زوال عمداً یا سهواً چیزی بخورد، بعد از زوال تأدبا واجب است که چیزی نخورد. عبارت این است: «لو أصبح یوم الشک بنیة الإفطار ثم بان له أنه من الشهر فإن تناول المفطر وجب علیه القضاء، و أمسک بقیة النهار وجوباً تأدباً، و کذا لو لم یتناوله ولکن کان بعد الزوال، و إن کان قبل الزوال و لم یتناول المفطر جدد النیة و أجزأ عنه»؛ یعنی اگر چیزی خورده، واجب است که قضای روزه را بگیرد؛ برای اینکه قبل از ظهر چیزی خورده است و نمیتواند قصد روزه کند. اما بعد از ظهر تأدبا چیزی نخورد؛ یعنی از واجبات این است که اگر کسی قبل از ظهر چیزی خورده و نمیتواند روزه بگیرد و نباید روزه بگیرد، «وجب علیه القضاء و أمسک بقیة النهار وجوباً تأدباً.»
مرحوم سید دو سه جا این مسأله را دارند. کسی قبل از ظهر چیزی خورده و یا مسافرت بود و بعد از ظهر رسید و چیزی خورد و یا مریض بود و غذا خورد. این اگر میتواند تا مغرب چیزی نخورد، ایشان میفرمایند: باید نخورد؛ «فإن تناول المفطر وجب علیه القضاء، و أمسک بقیة النهار وجوباً تأدباً.»
حالا اگر گفته بودند: «و أمسک بقیة النهار تأدبیا»، آنوقت خوب بود، یا اگر گفته بودند: «و أمسک بقیة النهار وجوباً»، باز میشد وجهی برایش درست کرد و اما اینکه فرمودهاند: «وجب علیه القضاء و أمسک بقیة النهار وجوباً تأدباً»، ظاهراً وجهی ندارد.
مسأله 19: «لو صام یوم الشکّ بنیّة أنّه من شعبان ثمّ تناول المفطر نسیاناً و تبیّن بعده أنّه من رمضان أجزأ عنه أیضاً ، ولا يضره تناول المفطر نسياناً...»؛ نمیداند ماه رمضان است یا نه و مثلاً به نیت آخر ماه شعبان روزه گرفت و بعد یادش نبود و آب خورد؛ یعنی در روزهی مستحبی نسیانا آب خورد، مثل آنجا که روزه است و نسیاناً چیزی بخورد، روزهاش درست است، در اینجا هم روزه درست است. لذا یک شخصی در یوم الشک به نیت ماه شعبان روزهی مستحبی گرفته و «ثمّ تناول المفطر نسیاناً»، مثلاً از خواب بیدار شد و آب خورد، بعد کسی گفت یا تلویزیون گفت: ماه رمضان است؛ «و تبیّن بعده أنّه من رمضان أجزأ عنه»، این روزه درست است و روزهی ماه مبارک رمضان هم است؛ «ولا يضره تناول المفطر نسيانا». معلوم است اگر کسی نسیانا در ماه مبارک رمضان آب خورده باشد، ضرر ندارد و یا در روزهی مستحبی آخر شعبان که ماه معلوم نشده، باز ضرر ندارد؛ برای اینکه وجوده کالعدم است. این آب را خورده باشد و بعد بفهمد ماه رمضان است، باز روزهاش درست بوده و این روزه جای آن روزهی واجب است. لذا این مثل مسأله 18 است و عنوان کردن آن ظاهراً وجهی ندارد.
حالا کسی بگوید: روزهی مستحبی بوده و میخواهد جای روزه واجب بگذارد، باید در این روزهی مستحبی ولو نسیاناً چیزی نخورده باشد. گفتن این حرف، دلیل حسابی میخواهد. اگر کسی نسیاناً مفطرات را به جا آورد، حتی اگر اضطراراً مفطرات را بجا آورد، مثلاً آب را در گلویش ریختند، روزهی او درست است و مفطری روزه را باطل میکند که عمداً باشد. حتی اگر یادتان باشد، جهلاً هم مثل سهواً است؛ جاهل به مسأله است که مثلاً زدن آمپول جایز است یا نیست و جهلاً آمپول زد. گفتیم سهواً و اضطراراً و جهلاً اگر چیزی به جا آورد، مثل این است که به جا نیاورده باشد. بنابراین الان فهمید ماه رمضان است و روزهی مستحبی گرفته و روزهی مستحبی به جای روزه واجب است.
باید بگوییم مرحوم سید میخواستند خیلی واضح بگویند که مفطر سهوی مطلقا مضرّ نیست، حتی آنجا که بخواهد روزه را به روزهی دیگر تبدیل کند و الاّ مسائل قبل و همین مسأله، ظاهراً تکرار است، اما چون عروه فرعی است و برای عوام است، باید واضحاتش را هم بگوییم و اشکالی ندارد.
مسأله 20: «لو صام بنیة شعبان ثم افسد صومه بریاء و نحوه لم یجزئه من رمضان و إن تبین له کونه منه قبل الزوال»؛ کسی روزهی مستحبی گرفته بود و الان میخواست بگوید من کسی هستم که روزهی مستحبی گرفتهام و ریاءاً گفت و بالاخره ریا کرد، میفرمایند: روزهی او باطل شده و نمیتواند جای روزهی واجب بگذارد و باید این روزه را تأدبا تمام کند و بعد هم قضای این روز را بگیرد.
این مسأله را هم سابقاً به طور کلی فرمودهاند که ریاءاً و نحوه مبطل روزه است. حالا نه تنها مبطل روزه، بلکه مبطل هر عبادت تقرّبی است؛ منافات با تقرّب دارد و روزه باید قربة الی الله باشد و اینجا قربة للناس و ریاءاً شده است.
سابقاً اگر یادتان باشد، میگفتیم: در اینکه ریا عبادت را گردوی پوچ میکند، اشکالی نیست؛ اما آیا عبادت و من جمله روزه را باطل میکند یا نه؟
مشهور در میان أصحاب این است که ریا روزه را باطل میکند. به قرآن هم تمسک کردهاندکه میفرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تُبْطِلُواْ صَدَقَاتِکُم بِالْمَنِّ وَ الأذَی کَالَّذِی یُنفِقُ مَالَهُ رِئَاء النَّاسِ وَ لاَ یُؤْمِنُ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ الآخِرِ»، روزه باطل است و گناهش هم در سرحد کفر است.
گفتیم: اگر اینطور باشد، چرا فقها- چه قدماء و چه متأخرین- از جملهی مفطرات نشمردهاند؟ یعنی مثلاً گفتهاند: روزه با خوردن و آشامیدن و نزدیکی کردن و استمناء و امثال اینها باطل میشود، اما آنجا که مبطلات را شماره میکنند، ندیدیم کسی بگوید سیزده مورد یا چهارده مورد است و یکی «مَنِّ وَ الأذَی» و یکی هم ریا است.
معنایش اینطور میشود که ریا از مفطرات نیست، اما معلوم است که گناهش خیلی بزرگ است و روزه هرچه عالی باشد، اما بی قیمت میشود و گردوی پوچ میشود و باید مراد از «لاَ تُبْطِلُواْ» این باشد. حالا اگر بخواهیم «لاَ تُبْطِلُواْ» را به حال خود باقی بگذاریم، آنوقت یکی اینکه باید جواب ایراد من را بدهیم و یکی هم بگوییم: طبق «لاَ تُبْطِلُواْ صَدَقَاتِکُم بِالْمَنِّ وَ الأذَی»، پس «مَنِّ وَ الأذَی» هم روزه را باطل میکند. اما هیچکس این را نگفته است. لذا اینکه مرحوم سید میفرمایند: «لو صام بنیة شعبان ثم افسد صومه بریاء و نحوه لم یجزه من رمضان»، در «نحوه» مانده بودیم. مرحوم سید در دو سه جا این حرف را گفتهاند، اما را در هیچ جا «نحوه» را معنا نکردهاند. قرآن «نحوه» را معنی کرده و در اول هم گذاشته است و فرموده: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تُبْطِلُواْ صَدَقَاتِکُم بِالْمَنِّ وَ الأذَی کَالَّذِی یُنفِقُ مَالَهُ رِئَاء النَّاسِ وَ لاَ یُؤْمِنُ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ الآخِرِ». اما جایی ندیدهام که کسی نحو ریا را معنا کند. گاهی کاری انجام میدهد و گاهی برای اینکه مردم به او بارک الله بگویند، میگوید: من روزه هستم. اگر فعل باشد به آن ریا میگویند و اگر زبانی باشد، سُمعه میگویند و تفاوتی هم نمیکند. حالا برای این «نحو الریاء» از نظر قرآن وجهی نداریم، به غیر از آیهی «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تُبْطِلُواْ صَدَقَاتِکُم بِالْمَنِّ وَ الأذَی کَالَّذِی یُنفِقُ مَالَهُ رِئَاء النَّاسِ وَ لاَ یُؤْمِنُ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ الآخِرِ».
حالا حرف در این است که آیا ریا روزه را باطل میکند یا نه. مشهور در میان فقها، بلکه اجماع فرمودهاند: ریا روزه را باطل میکند. اما آن را در مفطرات نشمردهاند. چنانچه در مبطلات نماز همه گفتهاند: هرکس ریا کند و مثلا رکوع راریاءاً طول بدهد، نمازش باطل است. اما در رساله اسمی از ریا در مبطلات نماز نیاوردهاند. خوب اگر باطل میکند، باید یکی از مبطلات باشد و اگر باطل نمیکند و عبادت را پوچ و بی ارزش و بی قیمت میکند، در اینجا نباید بگویند موجب بطلان است، بلکه باید بگویند مورد قبول نیست و کسی که ریاکار باشد، پروردگار عالم عبادتش را، چه روزه و چه نماز باشد، قبول نمیکند. بالاخره اگر ریا نماز را باطل میکند، پس باید جزء مبطلات نماز بشمارند، اما کسی نشمرده است.
ایشان میفرمایند ریا مثل ارتداد و کفر است و کفر نماز را باطل میکند، اما آن را نشمردهاند، زیرا عامی هست که آن عام شامل همه میشود. بنابراین چون شامل همه میشود، پس ذکری از آن نشده است. این توجیه خوب است.
اما علی کل حال سوال این است که خوردن و آشامیدن را هم در روزه و هم در نماز آوردهاند، اما ریا را نه در روزه آوردهاند و نه در نماز آوردهاند و اما مفروغٌ عنه گرفتهاند و اجماع روی آن است که این روزه باطل میشود. یکی هم راجع به نحوه است و نحوه باید «مَنِّ وَ الأذَی» باشد و هیچ کس نگفته «مَنِّ وَ الأذَی» روزه را باطل میکند.
وصلی الله علی محمد و آل محمد