اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح
لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ
من لسانی یفقهوا قولی.
این قواعد فقهیه چونکه ما قول دادیم روی کتاب
آقای بجنوردی باشد، برایمان دردسر درست شده اما انشاءالله 3-2 هفته دیگر بیشتر طول
نمیکشد و این بحثها تمام میشود و برویم سر اصولمان، اما علی کل حال ما 6 جلدش
را مباحثه کردیم، این جلد هفتم است، در جلد هفتم 3-2 تا کتاب فقه آوردند بنام
قواعد فقهیه و حالا نمیدانم یعنی چه؟حالا قاعدهای که امروز می خواهیم بحث بکنیم
این است که اگر کسی چیزی را عاریه گرفت و این تلف شد، خب مستعیر امین است، ضامن
نیست دیگر بحث خیلی واضح، بلااشکال هم در فقه ما، هم در میان اصحاب، هم در میان
روایات ماست، المستعیر موتمن و این را ایشان اسمش را گذاشته قاعده المستعیر موتمن،
خب بحثش تمام شد برای اینکه المستعیر موتمن هم بنای عقلاء رویش است هم روایات
فراوان رویش است هم پیش عقلاء پیش فقها امر مسلم است که المستعیر موتمن الااینکه
مرحوم آقای بجنوردی چون دیدند هیچ چیز ندارند کتاب عاریه را آوردند اینجا و 40-30
مسئله مربوط به عاریه در اینجا آمده و مسئله قبل ما، قاعده قبل ما همین است، قاعده
بعد ما هم همین است، حالا برای خاطر اینکه ما متابعت کرده باشیم از مثل آقای
بجنوردی امهات مسائل عاریه را مباحثه میکنیم اما این را توجه داشته باشید که نه
قاعده است نه مسائل قاعده 2 اشکال رویش است یکی اصلاً این قاعده نیست یک مسئله
فقهی است و یکی هم مسائل عاریه مربوط به المستعیر موتمن نیست از 2 جهت ما که حالا
داریم مباحثه میکنیم خلاف قاعده را داریم مباحثه میکنیم.
خب مسئله اولمان، عاریه چیست؟ این مسئله خوبی
هم هست عاریه این است که شما تسلط بدهید کسی را به مالتان که از منافعش استفاده
کند مجاناً مثل اینکه عبایتان را میدهید برود مهمانی و برگردد به این میگویند
عاریه که تسلیط بر منفعت بر عین برای اینکه انتفاع از این عین بکند مجاناً لذا
معمولاً در فقه ما همین جورها هم گفتند که تسلیط علی شی لان ینفع به مجاناً در
مقابلش اباحه است، در مقابلش اجاره اباحه آنهم تسلیط است مجاناً برای اینکه لان
ینفع به الا اینکه تسلیط برخود عین است آن تسلیط بر منفعت است، این تسلیط در خود
عین مثل اینکه ظرف شیرینی را میگذارد در مقابل شما خب اگر آدم حسابی باشد. شما
پیش او محبوب باشید دلش میخواهد خیلی بخورید اگر هم نه، بالاخره دلش میخواهد
تشریفاتی، یکی بردارید بالاخره مسلط کرده شما را بر عین که آن عین را بخوری نه از
آن منفعت او استفاده کنی. اگر عبا را بدهد و شما را مالک نکند بگوید بیا و برو
عبایم را بده این تسلیط عین است اما برای اینکه از منفعت او استفاده بکنی اما اگر مسلط کرد بر عین برای اینکه از خود عین
استفاده بکنی به آن میگوئیم اباحه هر دوتایشان با اجاره چه فرقی دارد؟ اجاره آن
تملیک است آن اصلاً تسلیط نیست تملیک المنفعه مع العوض مثل اینکه خانهاش را میدهد
به شما از خانه استفاده بکنی نه مثلاً گاهی 10 تومان امروز وامصیبتا چه دردسر
عجیبی درست شده ولی تملیک است، تملیک میکند نه عین را منفعت را تملیک المنفعه
آنوقت عین را، شما را تسلط بر عین میکند برای اینکه از منفعتش استفاده کنید معل
العوض لذا اصلاً از این نظر اجاره ما هوی با اباه، با عاریه تفاوت میکند که آن
اصلاً تسلیط نیست تملیک است آن 2 تا مجانی بود، این مع العوض است در اباحه تسلیط
عین بود، اینجا تسلیط المنفعه است در عاریه تسلیط المنفعه است اما یکی مع العوض
است، یکی هم تملیک است منفعت را تملیک میکند نه شما را مسلط بکند مثل عبا که میدهد
به شما، شما را مسلط میکند بر این عین که از منفعتش استفاده بکنید مجاناً.
خب اینها، این معنای عاریه و مقابلش هم اجاره
و اباحه. مثل همین است، عبا را که میدهد به شما، شما را مسلط بر عین میکند،
تسلیط بر عین برای چه؟ برای اینکه از منفعتش استفاده بکنید با عوض یا بی عوض؟ بدون
عوض لذا شما را مسلط بر عین کرده که از منفعتش استفاده بکنید، در حقیقت که از
منفعت استفاده میکنید شما از مال دیگری دارید استفاده میکنید مالک نیست در اجاره
مالکی، مالک منفعت و مثلاً آن آقا بیاید بگوید که من هم میخواهم در خانه بنشینم و
اجارهات باطل است و زیاد کن و امثال اینها هیچ کدام حق این حرفها را ندارد مالکش
که دید اما در تسلیط تملیک نیست تملیک عین است برای اینکه از منفعت استفاده بکند
آنوقت گاهی اجاره میشود اگر با عوض باشد، گاهی بدون اجاره عاریه اسمش است، گاهی
هم تسلیط بر عین، برای اینکه خود عین را از بین ببرد، اباحه میشود. خب این مسئله
اول و اینها را مرحوم آقای بجنوردی باید فرموده باشند و این چیزها را ایشان
نفرمودند و رفتند روی کتاب عاریه.
مسئله دوم که آنهم خیلی مهم است و آقای
بجنوردی نگفتند و سابقاً هم صحبت کردیم، این است که، راجع به عاریه نه مطلقاً صحبت
کردیم ما 2 قسمت عقد داریم؛ عقد لازم و عقد جائز، عقد لازم مثل بعت و قبلت اوفوا
بالعقود میگوید که باید وفای به عقد بکنی مثل همان اجاره میگوید باید وفای به این
عقد بکنی. عقود جائزه کدام است؟ عقود جائزه باید تویش نیست اما میتوانید شما
استفاده بکنید و اسمش را میگذارند عقود اذنیه و معنایش این است عقد اذنیه تا اذن
رویش است میتوانی استفاده کنی وقتی اذن نباشد دیگر نمیشود استفاده کرد، حتی
مثلاً اگر یک آدم بی انصافی باشد عبا را داده برود مهمانی، رفته توی مهمانی، حالا
میآید در خانه میگوید بیا عبا را بده، خب مجبوری پاشوی عبا را بدهی در اجاره
اینجور نیست، میگوید برو گم شود من تملیک منفعت کردم، الا اینکه مدتش تمام شده
باشد به این میگوید عقود اذنیه یعنی این عقد دایر مدار اذن شماست، آنوقت این عقود
اذنیه زیاد است، مثل باب مضاربه و مساقاط و مضارعه و منجمله عاریه و اباحه و خیلی
هست. اگر یادتان باشد مدتی قبل من عرض میکردم این مثل بعضی از طلبههاست که شبیه
الطلبهاند نه طلبه یک عبا و عمامهای دارد، دکانی هم دارد، بنام طلبگی گاهی طلبه
واقعی است، عقود اذنیه مثل شبیه الطلبه میبیند، این اصلاً عقد نیست صورتاً عقدش
میگوئیم، رویش عاریت و قبلت میگوئیم اما این در حقیقت عقد نیست. پس چی هست؟ اذن،
اذن را گذاشتیم عقد گاهی اذن میدهد در منفعت گاهی اذن میدهد در عقد، گاهی اذن میدهد
در عین و منفعت هر دو آن عقد متوقف بر اذن این، هر وقت که دست از این اذن برداشت
آن سالبه به انتفاء موضوع میشود باب عاریه اینجوری است، از عقود اذنیه است، نه از
عقود لازمه، گفتم این را عقود جائزهاش میگویند، عقود اذنیهاش هم میگویند و این
عقود اذنیهاش میگویند برای خاطر همین است که متوقف بر اذن شماست اما در عقود
لازمه متوقف بر اذن شما نیست متوقف بر تبدیل اضافتین است، متوقف بر عقد است، لذا
اگر بخواهید عقد را از بین ببرید باید فسخش بکنید، باید اجازه فسخ داشته باشید،
باید اقاله بکنید والا همینجوری بخواهید عقد را از بین ببرید نمیشود. آن متوقف بر
عقد است و نبود او هم متوقف بر فسخ است اما در عقود اذنیه اینجور نیست متوقف بر
عقد نیست متوقف بر اذن است، تا اذن باشد این عقد هست، اذن نباشد هیچ میشود شبیه
العقد. برای اینکه عقد تبدیل الاضافتین است و این تبدیل الاضافتین نشده وقتی میگوئیم
بعت و قبلت ملکیت تبادل میشود؛ خانه میشود مال مشتری پول میشود مال بایع اول
پول مال بایع بود، خانه مال بایع بوده، پول مال مشتری بوده حالا که گفت بعت قبلت
عقلاء تبدیل اضافتین کردند به قول مرحوم نائینی (رض) لذا پول را کردند ملک او،
خانه را کردند ملک این.
وقتی که ملکش شد، دیگر از ملکش بخواهیم بیرون
ببریم اذن و اینها نمیشود عقد را باید از بین ببریم، عقد را بخواهیم از بین ببریم
فسخ میخواهد، اقاله میخواهد عقد را باید از بین برد، اما در عقود اذنیه اینجور
نیست عقد را لازم نیست از بین ببریم اذن را از بین ببریم، اذن را از بین میبریم و
سالبه به انتفاء موضوعش میکنیم لذا اگر یادتان باشد من میگفتم این عقود اذنیه،
این صورتاً عقد است اما واقعاً یک اذنی بیش نیست و بود و نبودش هم متوقف بر اذن آن
آقا است. اینهم مطلب دوم.
مطلب سوم راجع به دلیل عاریه است. مرحوم آقای
بجنوردی خیلی پافشاری روی روایات دارند بله روایات فراوانی هم در این باره هست.
روایات باب 3 از ابواب عاریه، جلد 13 وسایل، حالا ابواب عاریه یا کتاب العاریه
بلکه از روایات فهمیده میشود قضیه مفروق عنه است مثلاً میفرمایند که المستعیر
اذا لم یفرط لم یضمنه اذا تلف یا اذا هلکت یعنی مفروق عنه گرفته که عاریه یک عقدی
است از عقود، حکم برایش بار کرده اگر افراطی در کار باشد ضامن است، اگر افراط در
کار نباشد ضامن نیست، بله روایات فراوان مستضین در مسائل متعدد شاید ظاهراً 15-10
تا روایت است اما همه این روایتها ارشادی است یعنی عقلاء همینطور که بیع دارند
اجاره دارند، همینطور که اجاره دارند مساقاط و مضارعه و مضاربه دارند. همینطور که
اینجور عقدها را دارند عاریه دارند و امثال عاریه، اباحه دارند و گفتیم اینجا
اباحه و اجاره و عاریه ایها همه عقلائی است و شارع مقدس اینها را امضاء کرده به آن
میگویند ارشادی امضای عقلا برای خاطر اینکه بنای عقلاء خود به خود حجت نیست برای
ما باید امضای اسلام باشد حتی مثلاً در خبر واحد اگر یادتان باشد مرحوم آخوند اول
روی قرآن و بعد روی روایات و بعد روی اجماع و بعد روی سیره مؤمنین و در آخر کار میفرماید
بنای عقلاء آنوقت آنهائی که گفتند چه؟ امضای بنای عقلاء بالاخره باید ردع نشود،
عدم ردع هم فایدهای ندارد. بعضی اوقات عدم ردع فایده دارد به این معناء مرحوم
آخوند عدم ردع درست میکند اینطور میفرمایند، میفرمایند که در مرئا و منظر
اسلام، ائمه طاهرین (ع) جز واحد، گفتگوها
حجت بود آنها نمیگفتند خبر واحد حجت نیست بلکه خودشان هم قبول میکردند اگر ثقهای
میآمد به ایشان چیزی میگفت قبول میکردند. میگویند عدم ردع کفایت میکند امضاء
اگر در مرئا و منظر باشد چه رسد به اینکه ردع هم در کار نباشد بلکه امضاء باشد مثل
خبر واحد خب امضاء رویش است دیگر. آیات فراوانی، روایات فراوانی حتی مرحوم آخوند
ادعای تواتر اول تواتر معنوی بعد تواتر اجمالی و میفرمایند که امضاء روی خبر واحد
است، این عاریه کمتر از همان حجیت خبر واحد نیست مثل اجاره مثل بیع بنای عقلاء
رویش است، شارع مقدس ردع نکرده بلکه امضاء کرده با این 15-10 روایتی که در باب 3
در باب عاریه است امضاء کرده و امضای شارع مقدس حجت است. اینهم این بحث.
بحث بعدیمان دیگر برای فردا انشاءالله این
است که این عاریه گفتیم که المستعیر موتمن اما 4 جا گفتند که این مستعیر موتمن
نیست، ضامن است.
1- آنجا که غصب کرده باشد، خب
معلوم است دیگر اصلاً عاریه اسمش را نمیشود گذاشت برای اینکه بدون اجازه از منفعت
دارد استفاده میکند، بدون اجازه شما عبا را دوش گرفت، رفت توی مجلس. خب آتش روی
عبا افتاد، عبا را سوزاند ضامن است، اصلاً باید بگوئیم اینجا عاریه نیست حالا این
بعنوان عاریه رفته خب غلط کرده، پس ما باید بگوئیم عاریه نیست.
علی کل حال
فقها فرمودند این ضامن است برای اینکه غاصب است.
2- گفتند که شرط کرده باشد، شرط
ضمان که اسمش را میگذارند عاریه مضمونه که نمیدانم تا چه اندازه درست باشد اما
با آن حالت امیرالمؤمنین (س) خوب میخواند که حضرت زینب در کوفه میخواستند یک
مجلسی بروند شاید هم مجلس طوری بوده که باید ایشان متزین باشند برای اینکه بعضی از
مجالس اینجوری اگر متزین نباشند مثلاً تعییر دارد، سرزنش دارد این دختر خلیفه جهان، آنوقت جهان، آمریکا هنوز نشده
بود، دیگر مابقی جهان زیر نظر
امیرالمؤمنین (س) بود. یک گلوبند نداشت لذا آمد التماس کرد به محمدابن رافع که
معلوم میشود خیلی آدم پر کار است، سخت کار است که زیر دست امیرالمؤمنین توانسته
6-5 سال بلکه بیشتر امین امیرالمؤمنین باشد، خیلی بالا بوده محمد ابن رافع آمد پیش
این التماس کرد که یک گلوبند بده به من، عاریه مضمونه معلوم میشود بیت المال
علاوه برای اینکه زکات داشته، اینکه بعضی گفتند خمس، روایت رویش نداریم و نمیدانم
روایتها مان امام صادق است و اباحه شده است و امثال اینها، از نفهمیدگی است دیگر،
بیت المال معلوم میشود که خمس تویش بوده، یک گلوبند خواست خود زینب هم گفتند
عاریه مضمونه، اگر تلف شد، اگر عیب پیدا کرد من ضامن و امیرالمؤمنین بعدش آمدند
بیت المال نمیدانم چه جور بوده که چشمشان به گلوبند که جایش نبوده، بالاخره کو؟
خب میدانست محمد از بین نمیبرد، کو؟ گفت که دختر شما اینطور که در تاریخ هست،
تحریک عاطفه کرد دختر شما، دختر فاطمه زهرا میخواستند بردند جلسه گلوبند نداشتند
باید گلوبند داشته باشند فرستاد، خیلی عجیب است حضرت زینب را آوردند گلوبند را از
او گرفتند تهدید اضافی هم کردند اینکه حیف تو نباشد دختر زهرا از بیت المال
استفاده کنی بعنوان عاریه مضمونه، خب این
دلیل بر این است که عاریه مضمونه درست است.
علی کل حال این شرط دوم، شرط نکرده باشد ضمان
را اگر شرط کرده باشد مضمونه .
3- گفتند که باید افراط نکرده
باشد، افراط و تفریط. عبا را گرفته برده بعنوان عاریه مضمونه، گذاشته تا وضو
بگیرد، عبا را بردند. خب مسلم افراط گری است و باید پول عبا را بدهد. افراط نشده
باشد. اهمال گری نشده باشد. توی اینجاها معلوم است و عقلا هر سه را میپسندند و
اشکال ندارد آنکه اشکال دارد یک تعبد است. رویش مطالعه کنید من این تعبد را قبول
ندارم اما مشهور در میان اصحاب است گفتند عاریه طلا و نقره ضمانت دارد. این را
مطالعه کنید تا فردا.
و صلی الله علی محمد و آل محمد