عنوان: حرمت حرمات
شرح:

    اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.

    بحث راجع به حرمت حرمات بود، که اگر کسی به یکی از تقدسات اسلام جسارت بکند گناه است. به عبارت دیگر هتک حرمت از مقدسات اسلامی است.

    گفتم قبل از آنکه وارد بحث شویم، 2 بحث را صاف کنیم؛ اول اینکه تعظیم و توهین 2  ضدند. نه اینکه از باب عدم و ملکه باشدو ضدان ثالث لهما هستند، خیلی جاها تعظیم نیست توهین هم نیست، بعضی جاها پیدا می‌شود تعظیم است و توهین نیست یا توهین است و تعظیم نیست. لذا یک بحث اینجا باقی ماند اینکه مثل مرحوم آقای بجنوردی برای حرمت تمسک می‌کند به" و من یعظم شعائر الله فانهم ان تقوا القلوب "می‌گوید آیه شریفه می‌فرماید باید تعظیم کرد. حالا که باید تعظیم کرد پس اگر بخواهد توهین بکند حرام است. خود آیه می‌گوید حرام است، چرا؟ بنا به قاعده امر به شیء مقتضی نهی از ضد عام است و این تعظیم ضد عامش ترک است، عدم ملکه است دیگر، ترک تعظیم، تعظیم واجب است پس ترک تعظیم حرام است و اینطرف و آنطرف می‌زنند برای اینکه تعظیم و توهین را از باب عدم و ملکه بکنند ،یکی را وجودی یکی را عدمی می‌فرمایند تعظیم امر وجودی است و ترکش توهین است، آنوقت امر به شی مقتضی نهی از ضد عام است و مسلم پیش اصحاب است پس می‌گوید تعظیم کن، توهین نکن.

    این فرمایش مرحوم آقای بجنوردی است نمی‌دانم از خودشان است یا از دیگران است.

    اولاً آیه شریفه که می‌گوید" و من یعظم شعائر الله" آیا این دال بر وجوب است؟ از کجایش وجوب فهمیده می‌شود؟ مخصوصاً اینکه "من تقوا القلوب" تقوای دل کسی نداشته باشد ما بگوئیم کار حرام بجا می‌آورد، اینطور که نیست، ما تقوای جوارحی داریم، تقوای جوانحی می‌داریم، تقوای جوارحی، از اوجب واجبات است. اهمیت به واجبات. اجتناب از گناه، اگر گناه کرد، توبه، به این می‌گوئیم تقوای جوارحی، یعنی تقوایی که مربوط به اعضای انسان است، نباید آلودگی چشم داشته باشد، نباید آلودگی گوش داشته باشد نباید آلودگی زبان داشته باشد، نباید آلودگی دست و پا داشته باشد. اما گاهی این تقوای جوارحی در دل رسوخ می‌کند و دیگر دل گناه ندارد. این یک در میلیون هم پیدا نمی‌شود که انسان خطور دل نداشته باشد.

    استاد بزرگوار ما علامه طباطبائی نیز می‌فرمودند یکی از رفقا به مرحوم آقای قاضی می‌گفت آقا این خطورات پدرم را در آورد هر چه می‌خواهم نفی خطورات کنم نمی‌شود. هر چه می‌خواهم در این دل را ببندم نمی‌شود به قول مرحوم آقای زاهد، دل ما که در ندارد. آنهایی که در دارند باید ببندند. لذا تقوای دل مربوط به سیر و سلوک و مربوط به اهل دل و مربوط به کسانی است که می‌خواهند نفی خواطر درست کنند. اما کسی فکر زنا بکند، در طلبه‌ها فکر غیبت بکند، که نمی‌شود گفت افکار گناه است، پدر دل را در می‌آورد اما اینکه گناه باشد ،مسلم گناه نیست دیگر. گناه وقتی است که غیبت کند لذا آیه "و من یعظم شعائر الله فانم من تقوا القلوب" در مقام بیان اینست، کسانی که به راستی دل دارند، به شعائر اسلام اهمیت می‌دهند. خب این اولاً اصلاً دال بر وجوب نیست حالا بگوئید دال بر وجوب است، ما در اصول گفتیم چه کسی گفته امر به شیء و مقتضی نهی از ضد عام است؟ امر به شیء امر به شی است و اما امر به شیء 2 چیز داشته باشد یکی بگوید بکن، یکی بگوید نکن، این کجای امر به شی خوابیده؟ لذا امر به شی امر به شی است و اینکه مشهور شده امر به شی مقتضی نهی از ضد عام است، مسلم است که درست نیست اصلاً امر با نهی جور در نمی‌آید آن امر جمله است، ترغیب است، تحریص است آن نهی بازدارنده است، اگر امر است نهی نیست، اگر نهی است امر نیست، لذا امر به شی است اما در آن خوابیده باشد، حتی ملازم بمعنی البین هم نیست، در آن خوابیده باشد نکن، در امر نیست، چیز دیگری باید بگوید نکن بنابراین این فرمایش مرحوم آقای بجنوردی هم درست نیست.

    حرف دوم اگر عدم و ملکه باشد خوب، اما ما که عدم و ملکه درست نکردیم که بگوئیم امر به شی مقتضی نهی از ضد عام است ما می‌گوئیم ضدین است، اگر درست باشد امر به شی مقتضی نهی از ضد خاص است این را که دیگر کسی نگفته، که امر به شی مقتضی نهی از ضد خاص است اگر کسی گفته باشد که مشهور است، امر به شی مقتضی نهی از ضد عام است یعنی ترک، اما امر به شی مقتضی نهی از ضد خاص هم باشد، این دیگر نه، می‌گوید اکرام زید بکن معنایش این باشد اکرام عمر نکن، برای اینکه ضدین هستند. سفیدی را بیاور معنایش این باشد که سیاهی را نیاور و ما گفتیم امر به شی مقتضی نهی از ضد خاص نیست، از ضد عام هم نیست. بله آنچه آقای بجنوردی روی مبنا قرار دادند که تعظیم و توهین عدم و ملکه است آنچه در اصول هم مبنا درست کردند که امر به شی مقتضی نهی از ضد عام است، مطلبشان خوب است اما اشکالی وارد است و اینکه "و من یعظم شعائر الله فأنهم من تقوا القلوب" اصلاً دلالت بر وجوب ندارد تا ما ترکش را بگوئیم حرام است. لذا امر اول ما در این بحث اینست که تعظیم و حرمت 2 دو ضدان هستند نه یک امر وجودی و یک امر عدمی که به آن می‌گویند عدم و ملکه.

    بحث دوم را هم بحث کردیم و تمام شد و مشهور در میان اصحاب نیست که تعظیم و توهین امور قصدیه نیستند برای اینکه گاهی موجود می‌شود تعظیم بدون قصد، گاهی هم توهین پیدا می‌شود بدون قصد. از آنجا پی می‌بریم که اینها امور قصدیه هستند و ما در جلسه قبل گفتیم که اینها حتماً امور قصدیه هستند، تعظیم را مثال به سجده می‌زنند و اینکه کسی به سجده برود، این لازم نیست که لله بگوید خودش لله می‌شود که ما به مرحوم آخوند در اصول گفتیم روز چهارشنبه گفتیم آقای آخوند خودش عبادت می‌شود یعنی چه؟ نه اگر بخواهد بت پرستی باشد نیت می‌خواهد، اگر بخواهد برای خدا باشد، باز هم نیت می‌خواهد خودش می‌شود، مسلم نیست. مثلاً کسی می‌خواهد پیشانیش روی سنگ سرد خنک شود، درست سجده می‌کند و پیشانیش را روی سنگ می‌گذارد و نیم ساعت همینطور است، آیا اینها ثواب دارد؟ مسلم نه ثواب دارد نه گناه و نه سجده است، سجده باید لله باشد تا سجده شود، سجده باید لصنم باشد تا شرک شود. سجده باید برای تعظیم باشد که جلسه قبل می‌گفتم می‌رود در حرم امام رضا و به امام رضا سجده می‌کند تعظیماً، چه اشکالی دارد؟ اینکه دیگر سجده عبادی نیست، سجده عبادی داریم، سجده عظمتی، تعظیمی داریم و سجده نه عبادی و نه تعظیمی داریم. هر سه مربوط به قصد است و تحققش به قصد است.

    امام رضا را برای عظمت سجده می‌کند، چه اشکالی دارد؟ و خدا را سجده می‌کند در نماز برای عبودیت و عبادت. آدم بی سواد که اصلاً سواد الفبا نداشت، غلط سجده می‌کند به او می‌گوئید آقا این سجده تو عبادی است، مگر امام رضا خداست که به او سجده می‌کنی؟ خب همین آقا جواب می‌دهد که من سجده نماز نکردم، امام رضا را دوست دارم و تعظیمش کردم و سجده کردم بنابراین این فرمایش مرحوم آخوند که آقای بجنوردی هم اینجا آوردند و به سجده مثال زدند که سجده خود به خود عبادت است ولو اینکه قصد هم نکند و همین قول مشهور که مشهور شده که حتی در رساله‌ها هم نوشته شده، این حرف درست نیست که سجده برای امام رضا حرام است. بله یک دفعه مثل الان با عنوان ثانوی خیلی خوب به عنوان ثانوی که مردم نگویند شیعه بت پرست است آن خوب است، خب آدم سجده نکند و برود زیارتش را بخواند، اما لو خلی و طبعه ، سجده تعظیمی در قرآن هم گفتم که سجده تعظیمی دارد، همه ملائکه سجده کردند و آنوقت ما بگوئیم به خدا سجده کردند که این خیلی مؤونه می‌خواهد،" فاذا سویته و نفخت فیه من روحی فقعوا له ساجدین "نگفته که  فقعوا له ساجدین لی اینکه خیلی مؤونه می‌خواهد که رویش بگذاریم ، "فخروا علیه سجدا "برادران حضرت یوسف به یوسف سجده کردند، ما بگوئیم که "سجدوا لله تبارک و تعالی" اما مثلاً رو به حضرت یوسف بوده است، نمی‌شود مسلم سجده کردند طوری هم نیست حالا هم سجده بکنیم طوری نیست اما سجده عظمتی، بنابراین سجده قصد می‌خواهد برای خدا شد می‌شود سجده، برای امام رضا شد می‌شود عظمت برای اینکه پیشانیش سرد شود، گرم شود، می‌گذارد روی سنگی می‌گذارد روی پوستینی، حالا ما بگوئیم هر سجده‌ای اگر برای خدا باشد طوری نیست اگر برای خدا نباشد حرام است. راجع به توهین هم همین است، توهین اصل می‌خواهد یکبار کسی می‌خواهد توهین بکند و با دستش اشاره می‌کند برو گم شو، یکدفعه هم می‌خواهد با این نازی بکند- عاشق و معشوقند- خیلی خوب است ، آن اولی توهین است، آن دومی تعظیمی است. توی سر یکی می‌زند گاهی برای اینکه ذلت به او بدهد، گاهی برای اینکه امتحانش بکند گاهی هم توی سر زدنش برای امتحان کردن است، معشوق توی سر عاشقش می‌زند و این بالاترین لذت برای این عاشق است، ما بگوئیم که اینها همه (هیچکدام) از عناوین قصدی نیست. مرحوم آقای بجنوردی مثال می‌زند می‌گوید دردش می‌آید و این توهین است، می‌گوئیم هر دردی که توهین نیست خیلی از دردها لذت اند و توهین نیستند، زیر چاقوی جراحی یک ساعت پاره می‌شود، میلیون، میلیون پول هم می‌دهد و می‌گوید بارک الله، ضرب من حیث هو ضرب، این توهین است؟ به آقای بجنوردی عرض می‌کنیم کجا توهین است؟ توهین چه؟ بخواهد شکمش را مثل آن خیانتکار پاره کند، بله توهین است، بخواهد شکمش را پاره کند، و غده‌اش را در بیاورد توهین نیست خیلی هم بالاست و باید پولش بدهند و توهین هم نکرده است و عظمت هم بوده است. لذا دایر مدار قصد است، هر کجا قصد توهین باشد، آن فعل توهیناً تحقق می‌شود، هر کجا هم آن قصد توهین نباشد، گاهی عظمت هم نیست، کسی توی سر کسی می‌زند، اما گاهی هم می‌خواهد توهین بکند ، باید قصد کند این هم بحث دوم ما که نمی‌سازد با مرحوم آقای بجنوردی‌ها و اینها حرفهای خوبی هم هست ،حرفهای به درد بخوری است و باید در ذهن مبارکتان هم باشد که خیلی جاها به درد می‌خورد. دلیل بر اینکه توهین حرام است چیست؟

    قطع نظر از اینکه ادله اربعه داریم، فطرت است، که تعظیم بزرگان لازم و تخریب بزرگان و توهین به تقدسات حرام است ارمنی باشد، این حال را دارد، لذا این ارمنی را ببین، دنیای غرب را ببین، هر جنایتی، هر توهینی به مسلمان می‌کنند و مسلمانان ساکتند اما اگر کسی به این پاپ که یک آدم جاهل است بگویند بالای چشمت ابرو، دنیا تکان می‌خورد، می‌گویند پاپ ماست ولی ما نمی‌گوئیم پیغمبر ماست، این خاک بر سر این قارونهای خلیج فارس .

    خب ما حالا نمی‌توانیم بگوئیم، مثل حضرت امام می‌شد و گفت که عظمتی در تاریخ شد ما هم همینطور، دنیای روز باید تکان بخورد، از جسارت به قرآن ، جسارت به پیغمبر اکرم این دیگر مسلمان و پاپ و مقدس (ندارد) نه (حتی) کمونیستها الان کسی برود به ترکیه و بر قبر این لائیک نرود، دنیا تکان می‌خورد و او را بیرون می‌کنند. اما ما به مراجع تقلیدمان جسارت می‌شود، خودمان هم جسارت می‌کنیم برای اینها باید خون گریه کرد، آتاترک در ترکیه می‌داند که عظمت پیش آنها دارد، لذا ما هم که به آنجا می‌رویم باید سر قبرش برویم، این خیلی حرف ندارد، یک فطرت است، ضرورت عقل است که توهین حرام است و تعظیم خوب است ، بعضی اوقات تعظیم خیلی ثواب دارد. خب اجماع هم در مسئله هست نه اجماع، ضرورت هست ضرورت در فقه ماست که توهین حرام است، تعظیم بعضی اوقات واجب است، بعضی اوقات مستحب است بعضی اوقات استحبابش خیلی بالاست و ارشاد عقلی است اما در قرآن آیات فراوانی داریم نمی‌دانم چرا آقای بجنوردی تمسک کرده به "و من یعظم شعائر الله فانهم من تقوا القلوب" آیات فراوانی داریم راجع به توهین به پیغمبر و خدا و قرآن و حتی مؤمنین "الذین یوذون الله و رسوله لهم لعنهم الله فی الدنیا و الاخره " ،" الذین یوذون المؤمنین و المومنات فقد احتملوا بهتاناً و اثها عظیماً "نمی‌دانم چرا آقای بجنوردی به اینطور آیات تمسک نکرده است آیات اذیت به خدا، اذیت به پیغمبر که خواه نا خواه اذیت قوانین اسلام است و اذیت به مومن، تهمت زدن، خب قرآن آیات زیادی دارد که توهین به تقدسات گناهش خیلی بزرگ است.

    آیاتی که مربوط به تهمت و غیبت است و آیاتی که مربوط به مال مردم خوری است، همه این آیات دلالت دارد، نمی‌دانم چطور شده که آقای بجنوردی فعلاً چسبیده به" من یعظم شعائر الله فانهم من تقوا القلوب "

    لذا قرآن می‌فرماید که "و لاتسبوا الذین یدعون من دون الله فیسبو الله عدواً بغیر علم" اینطوری می‌گوید ولی اصل فرمایش ایشان درست است که ما بخواهیم به تقدسات غیر توهین کنیم، غیر 2 قسم است، یکبار کافر حربی و مثل غربیها و لائیکها و اینها نه، اما یکدفعه به راستی تقدسهای غیر که سر جنگ با ما ندارند، معلوم است که نمی‌توانیم به آنها توهین بکنیم. عقل است دیگر، باید ببینیم کجا عقل می‌گوید آری، کجا می‌گوید نه. و مورد هم نیست. "الذین یوذون المومنین و المومنات فقد احتملوا بهتاناً و اثماً عظیماً" راجع به پیغمبر اکرم و ائمه طاهرین هم همین است فرقی نمی‌کند؛" الذین یودون الله و رسوله فلعنهم الله فی الدنیا و الاخره ".

    راجع به روایت هم که مرحوم آقای بجنوردی می‌گوید ما روایت پیدا نکردیم ،آقا در روایات ببینید بیش از 1000 روایت موردی پیدا می‌شود که اذیت مومن حرام است ،کسی که غیبت مومن را بکند بصورت سگ در می‌آید و او را به جهنم می‌برند و آن غیبتهایش خوراکش می‌شود خوراکش را هم به آنجا می‌برند. تهمت، مال حرام خوری، حتی گناه به اندازه‌ای بزرگ است که مرحوم کلینی در کافی همان اوایل اصول کافی یک روایت سیر و سلوکی (نقل می‌کند) که از طرف خدا- روایت صحیح السند و ظاهر الدلاله- "من اهان مومناً فقد بارزنی بالمحاربه "در روایت دیگر دارد "فقد ارصدنی بالمحاربه "توهین به یک مسلمان جنگ با خداست ،کم داریم دیگر، در رباخوری قرآن دارد، در توهین به مسلمان روایت دارد. و من از شما تقاضا دارم البته شما نه طلبه‌ها که در بعضی طلبه‌ها هست که با زن خودشان نمی‌سازند، به زنش جسارت می‌کند.

    حالا دو نفر دهاتی بودند آمدند یکی طلبه شد و این طلبه رفته بالا و خودش را گم کرده، خب بابا هر دو تای شما دهاتی بودید و آمدید، آنکه نتوانست به جای برسد، تو بالا رفتی و حالا پست پیدا کردی، این توهین کردن به زن دیگر یعنی چه؟ بی فرهنگ هستی که جسارت می‌کنی، اینها هست در بعضی از طلبه‌ها آبی به زیر پوستش می‌آید، ناگهان آدم متکبری می‌شود. مرجع را قبول ندارد، مدرس را قبول ندارد، طلبه قبول ندارد، اینها هیچ، اما آنکه از همه مهمتر است، زنش باید 100 درصد مقابلش ساکت باشد، اینها حرام است گناهش خیلی بزرگ است، گناه به اندازه‌ای بزرگ است که مرحوم صدوق نقل می‌کند که پیامبر اکرم دیدند با زبانش در جهنم آویزان است، گفت این مردی است که به زنش جسارت کرده، آن زنی است که پرخاشگری مقابل شوهر کرده، گناه خیلی بزرگ است و ما طلبه‌ها باید قدر زنهایمان را خیلی بدانیم. با این وضع فلاکت باری که الان اجتماع دارد، نه آنطور پول داریم که خرج کنیم، نه برای آنها تفریحی داریم، نه امکانات داریم، تمام کارهای خانه را هم که باید این بکند، بعد هم غرغر این مرد را هم داشته باشد، خیلی بد است، خیلی بد. دیگر اینها را بطور فشرده گفتم، مفصلش هم مال شما.

    راجع به ساب النبی و ساب الائمه، یک فحش به امام باقر بدهم قتلش واجب می‌شود، بدون اجازه حاکم شرع اگر بتوانم بکشمش حتماً باید او را بکشم، مرتد است انجس من الکلب، آقای بروجردی چه می‌گوید که ما قاعده کلی نداریم، فقه ما پر است از اینکه اگر جسارت به تقدسات (جسارت) به خدا باشد، خانه خدا، روایت داریم اگر کسی العیاذ بالله خانه خدا را ملبس بکند، همان وقت قتلش واجب است اگر صحن مسجد باشد تعزیر دارد، زندان دارد کتک دارد ،حتی مسجدهای 10- 8 متری محله، کسی می‌تواند نجسش کند؟ حتی نمی‌تواند چیز نجس داخلش ببرد- اگر توهین باشد- لذا یکی، یکی می‌شود اعم از مدعا، می‌شود مساوی با مدعا ،یعنی فقه ما 1000 جا می‌گوید توهین حرام است، دیگر خواه ناخواه ما یک قاعده کلی از این موارد درست می‌کنیم که امضائی هم هست ، عقل ما می‌گوید توهین به تقدسات حرام است، مقداری پائین تر بیا، اهل دل شو توهین به الاغ، توهین به مرغک، اهل دلی در اصفهان گفته بود که حال قبض پیدا کردم، دیگر نه حال نماز شب داشتم، نه حال راز و نیاز داشتم، نه حال نماز داشتم، بالاخره فکرش را کردم که از کجا خوردیم، خوشا به حال اینها که می‌توانند فکرش را بکنند که از کجا خوردند ، می‌گوید به نظرم رسید که چند روز قبل می‌رفتم با یک بچه گنجشک داشت بازی می‌کردند و او را ضجر می‌دادند، من بدون تفاوت گذشتم. او می‌گوید در خواب، در کشف در خواب به او گفتند که شکت عنک عصفوره فی الحضره، یک بچه گنجشک پیش خدا از تو شکایت کرده می‌گوید بالاخره دعا، راز و نیاز، خدایا چه بکنم؟ به صحرا رفتم و با آن حال قبضم دیدم یک بچه گنجشک از بالا به پائین افتاده، خیلی خوشحال شدم، مخصوصاً دیدم که مار هم می‌آید تا بچه گنجشک را ببلعد، بچه گنجشک را گرفتم و نوازش کردم و به مادرش رساندم، حالا نمی‌دانم رفت و در آشیانه‌اش گذاشت یا نه ،گفت رفتم و به مادرش رساندم، حالم خوب شد. بعد به من گفتند شکرت عنک عصفوره فی الحضره، یک بچه گنجشک از تو تشکر کرده است.

    تعظیم و توهین به یک بچه گنجشک پدر انسان را در می‌آورد چه رسد توهین به زنش، توهین به رفیقش، در مباحثه‌ها و در کتابها هم بعضی اوقات، و تو هم بعض من لاعلم له. شیخ انصاری دم مرگ گریه می‌کرد، چه کنم؟ برای اینکه در کتابن نوشتم" و توهم بعض من لاعلم له" مگر می‌شود ما این حرفها را در کتابها و در مباحثه‌ها بگوئیم؟ اینها همه توهین است و حرام است و تعظیم هم بسیار عالی است حتی تعظیم یک حیوان گربه را چیزی نمی‌دهی بخورد کتکش نزن، اینها چیزهایی است که عقلی است. یعنی عقل ما می‌گو‌ید توهین و تعظیم به جانداران. من یک بچه بودم و هنوز به تکلیف نرسیده بودم 8-7 سالم بود این حاج شیخ مرتضی مظاهری (ره) یکی از علمای خوب اصفهان بود، خیلی عالی بود، قدرش را هم ندانستند شناخته هم نشد ،خیلی باسواد و مقدس بود ، من به یک باغی رفتم ایشان هم بودند، همان اول که رسیدم و سلام کردم و ایشان هم خیلی احترام گذاشتند، در مقابل ایشان برگ یک درخت گل را کندم ایشان به من اعتراض کرد، گفت این برگ را برای چه کندی؟ برای اینکه اولاً صاحب باغ به ما نگفته برگها را بکن و این تصرف در مال مردم است، بعد هم این حیات دارد و تو حیات را از او گرفتی و این گرفتن حیات دلیل می‌خواهد، برای چه این برگ را همینطوری کندی؟ این یک خاطره عجیبی برای من شد، 4-3 گناه عرفانی بر این برگی که من کندم بار کرد، همه هم عقلی است که البته روایت هم داریم.

    حالا این بحث تمام شد، دیگر بحث فردایمان راجع به قانون بعدی انشاءالله.

وصلی الله علی محمد و آل محمد