اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی
صدری و یسر لی امری واحلل عقده من لسانی یفقهو ا قولی.
در مساله ی ما 3 تا شرط مانده است که بحث امروزمان است و شرط بعد
گفتند که مورد وقف نباید مجهول باشد و اما بگوید که وقفت یکی از خانه هایم را یا
وقفت خانه ای را گفتند این وقف باطل است، باید معلوم باشد و مجهول نباشد و مثلاً
باید بگوید این زمین را با این خصوص و حدود وقف برای مسجد کردم، وقف برای مدرسه
کردم و اما اگر مثلاً بگوید که 1000 متر از این که چندین هکتار است را وقف برای
مسجد کردم، گفتند این وقف باطل است، چرا باطل است؟ گفتند برای اینکه یک قاعده کلی
است و آن اینکه همه موارد عقود باید معلوم باشند نه مجهول برای چه؟
پیغمبر اکرم فرمودند نهی النبی عن بیع الغرر ، بیع اگر غرری باشد ؛
یعنی اگر مجهول باشد این بیع منهیٌ عنه است نهی در معاملات هم موجب فساد است. این
قول مشهور در میان بزرگان شده منجمله شیخ
بزرگوار درب مکاسب و ما به سر تا پای این حرف اشکال داریم هم از نظر کبری و هم از
نظر صغری برای اینکه این نهی النبی عن بیع الغرر این اولا یک روایت مجهولی است در
کتاب های روایی ما نیامده است اول کسی که این روایت را نقل کرده شاید هم عامی بوده
مرحوم علامه (رض) آن هم در فقه به آن تمسک هم کردند لذا یک روایت مجهولی است،
بخواهیم بگوييم که جبران سند به عمل اصحاب، آن هم نمی شود، برای اینکه در میان
قدما چنین روایتی نبوده گفتم می گویند این روایت از زمان علامه پیدا شده و ما
بخواهیم با این حرف جبران سند به عمل اصحاب بکنیم این هم نمی شود.
اشکال سوم اینکه نهی النبی عن بیع الغرر نهی تکلیفی است نه وضعی و
این نهی النبی عن بیع الغرر یعنی حرام است مسلمانی، مسلمان ( دیگری ) را گول بزند،
چیزی را که مثلا یک میلیون قیمت دارد به او به 2 میلیون بدهد این معنی روایت است و
اما معنی روایت این باشد که اگر مسلمانی یک میلیون را 2 میلیون داد، این معامله
باطل است، از کجا ؟ کسی هم نگفته یعنی گرانفروشی گول زدن حتی آب در شیر کردن اینها
خیلی گناه است من غشنا فلیس منّا اما هیچ کس نگفته که معامله باطل است یعنی شما در
فقه نمی توانید فقیهی پیدا کنید که بگوید اگر بیع غرری شد یعنی گول زدن در آن آمد،
فریب شد این معامله باطل باشد از همین جهت هم گرانفروش ها باید جهنم بروند وای به
کم فروش ها، وای به بد فروش ها اما حالا معامله شان باطل است ؟ کسی نگفته لذا از
نظر معنی از نظر دلالت روایت هم معنی اش
این طوری است که نهی النبی عن بیع الغرر یعنی نهی النبی از اینکه مسلمان ، مسلمان
دیگری را بفریبد ، در اینباره دیگر نهی النبی عن بیع الغرر نمی خواهیم بیش از صد
تا روایت صحیح السند ظاهر الدلاله و شاید بیش از 50_40 روایتش را مرحوم کلینی در
اصول کافی نقل می فرماید که دیگر احتیاج به نهی النبی نداریم که از نواقص فقه ماست
که ما برویم به نهی النبی عین بیع الغرر تمسک کنیم و معامله را باطل کنیم ، عقد را
باطل کنیم از معنی اصلش انحراف پیدا کنیم روایات صحیح السند نظیر آن را رها بکنیم
بعد به این بچسبیم حتی مثلاً اگر کسی هم بخواهد بگوید که این نهی نهی در معامله
است و موجب فساد است ، خوب است به روایاتی که بالاتر از این است ، به آن ها تمسک
بکند که نهی از گرانفروشی کرده است، از فریب دادن مسلمان نهی کرده است ، تمسک به
آن روایات خیلی ارزنده تراست از اینکه ما
تمسک کنیم به نهی النبی عن بیع الغرر نظیر روایت نهی النبی عن بیع الغرر شاید 100
تا روایت در کتب روایی داشته باشیم، این از نظر کبری که ما در کبرای مسأله اشکال
داریم. اما از نظر صغری مسأله اولاً آن نهی النبی عن بیع الغرر است ، چه کاری به
وقف دارد؟ وقف که نمی خواهد کسی را گول بزند 10-8 هکتار زمین دارد می گوید یک
هکتارش مسجد شود ، چرا نباشد؟ نهی النبی عن بیع الغرر چه ربطی به اینجا دارد؟ اگر
هم کسی آنجا بگوید ، حتی نهی در معامله باشد بگوييد موجب فساد است و آن جا همه آن
ها را قبول بکنیم اما چکار به باب وقف دارد؟ و باب وقف اصلا گول در آن نیست، فریب
در آن نیست، غرر در آن نیست معاملات غرری را مثل بیع و نکاح و طلاق و اینها بگوييد
اما آنجا که مربوط به مردم نیست اما عقد است، ایقاع است مثل وقف اصلاً این حرفها
در آن نمی آید که بگوییم نهی النبی عن بیع الغرر لذا ما مدعی هستیم که در نهی عن
بیع الغرر، کبری که مربوط به اینجا نیست، در صغری هم دلیل نداریم که این وقف باطل
باشد.
لذا مثل اینست که بگوید یک هکتار از این زمین ها را فروختم، آن هم
می گوید یک هکتار از زمین های تو را خریدم آن می شود مشاع وقتی مشاع شد می آییم
درستش می کنیم می آييم می گوئیم بیا این یک هکتار زمینی که به من دادی تفکیک کن
واجب و لازم است که بیاید تفکیک بکند، اینجا هم می گوئیم آقا وقفی کردی ، بیا
تفکیکش کن، حاکم شرع می گوید بیا تفکیک کن می خواهیم مسجد بسازیم مردم می گویند
آقا وقف کردی بیا تفکیکش کن می آید یک هکتار زمین معلوم می کند می گوید این، تمام
می شود، آن وقتی که می خواهد قبض بدهد، آن وقت تعیین می کند، مثل اینکه می گوید
بعت وقتی که شما می گوييد قبلت، با اشاره می گوید این زمین را بگو قبلت، چه اشکالی
دارد؟ در حاليكه مجهول است، اما خودش تعیین می کند، یکی از خانه هایم را وقف کردم،
می گویند کدام خانه را، می گوید این را یا اینکه نه به راستی یکی علی سبیل غیر
معین خوب می شود مخیر یا این یکی را دست موقوف علیه می دهد یا آن یکی را اگر خیلی
شك بکنیم قرعه می کشیم ، می گوئیم بیا قرعه بکش ، القرعه لکل امر مشکل ، هر کدام
آمد، وقف است، بده به ما حاکم شرع مجبورش می کند می گوید آقا یکی از این خانه ها
را وقف کردی نمی دانیم کدام است اما قرعه کار را درست می کند، تو مخیری هر کدام
رامی خواهی بده، قبول نمی کنی قرعه می کشم یکی را انتخاب می کنم چرا وقف باطل
باشد؟ مثل اینکه می فروشد آن هم فک است دیگر، تبدیل اضافتین است یعنی همان فک، سلب
ملكيت می کند از خودش به عوض پول در اینجا هم سلب ملكيت می کند بدون پول قربه الی
الله، آنجا می گوید یک هکتار تعیین می کند بعد مشاع می شود، تعیین می کند، اینجا
هم می گوید یک هکتار مسجد بعد که می خواهد قبض بکند و کلي نیست بلكه شخصی است،
حالا بگوييد کلی در معین ولی مشخص است، حتی مقداری بالاتر بروید این ها که خیلی
واضح است، می گوید یک هکتار زمین برای مسجد وقف کردم، خوب به او می گوید یک هکتار
زمین برای مسجد وقف کردم، خوب به او می گویند زمین کو ؟ می رود و زمین می خرد، می
گوید این زمین می دهد دست موقوفٌ علیهم، چرا باطل می شود؟ بعد از قبض نمی خواهیم
فوراً سلب ملکیت شود، وقت قبض زمین را می خرد، سلب ملکیت می کند و می دهد به
موقوفٌ علیهم، این فسادش کجاست؟ شما باید دنبال فساد بگردید، دلیل برای فساد
بیاورید یعنی این وقفت به امر مجهول نمی خورد، این را باید درست بکنید، لذا اگر
مطالعه کرده باشید یا مکاسب یا همین قواعد فقهیه مرحوم آقای بجنوردی را، فقط همین
دلیلشان نهی النبی عن بیع الغرر است، می گوئیم این نهی النبی عن بیع الغرر چه ربطی
به وقف دارد ؟ حالا بگوييد مربوط به حرف های نا مربوط دنیای روز است که الان مثلاً
جمهوری اسلامی می گردد روی حرفهای نامربوط روی فریب دادن دیگران درخت کنبزه الله
اکبر بروید غربی ها را که سر تا پا نفس گولند، ببینید چه خبرها است.
علی کل حال باید دلیلی برای فساد بیاورید و این مثال هایی را که من
گفتم برای هیچ کدام دلیل نداریم که وقف فاسد باشد و امر عقلائی هم هست من دلیل می
آورم، اگر می خواهید دلیل بیاورم عقلاء به او می گویند یک هکتار زمین وقف کردی می
خواهیم این را بسازیم، بیا و تحویل بده، می آید یک هکتار زمین را تحویل می دهد،
معین زمین را تحویل می دهد، معین نبود، مجهول بود یکی از این خانه های ما وقف، بعد
می گویند آقا می خواهد طلبه در این خانه بنشیند بیا و تحویل بده می آید و یک خانه
تحویل می دهد و اگر هم ممانعت کرد، حکومت جلو می آید و با قرعه یکی از خانه ها را
تعیین می کند حتی در آن اشاعه، حاکم جلو می آید و تفکیک می کند، مثل اینکه شما یک
هکتار زمین را بخرید، آن (فروشنده) تفکیک نکند ، حاکم شرع تفکیک می کند اینجا هم
همین طور است حتی بالا تر برو یک هکتار زمین وقف کرد ، موقوفٌ علیه می آید می گوید
بده ، بخر و بده زمین را می خرد و می دهد به موقوفٌ علیهم صیغه اش را آنوقت گفته و
قبولش هم حالا می شود. بنابراین مباحثه دیروز و امروز چیزهایی است که خلاف مشهور
است اما نمی دانیم چکار بکنیم خوب نمی شود متابعت از مشهور کرده ، دیگر باید از
شما استفاده بکنیم ، اگر چیزی (برای ارائه ) داشته باشید و خوب این حرف هایی که دیروز
گفتیم و این حرف هایی که امروز گفتیم ، حرف هایی عقلائی است ، دلیل دارم و آن ها
دلیل ندارند ، دلیلشان چیزی است که الآن نقل کردم بنابراین ملتزم شدن به چیزهایی
که دیروز و امروز گفتم ملتزم شدن به یک امر عقلائی و یک امر عرفی است مثلاً می
گوید یک گوسفند در راه حضرت عباس ، اصلاً نه گوسفند دارد و نه هیچ ، دیگر گوسفند
خیلی لاغر نمی تواند باشد، خیلی هم چاق لازم نیست باشد، یک گوسفند متعارف می خرد و
می کشد و برای حضرت عباس گوشتش را به فقرا می دهد .
شرط دیگری که گفتند وقف نباید لغو باشد برای این هم دلیل نداریم ،
حالا لغو باشد، چرا شرط محقق نشود ؟ از نظر ما لغو است ، یا لغو نیست ، کسی روز
قبل استفتائی از من داشت ، خانه اش را وقف برای گربه هایش کرده ، حالا این خیلی
زشت است، امال چرا این وقف محقق نشود؟ دلیلش چیست؟ اگر عین الغو معرضون است، خیلی
خوب است ، باید عقلائیت داشته باشد ، خوب عقلائیت دارد ، چرا نداشته باشد؟ این
گربه ها جا و مکان ندارند، غربی ها از این کارها می کنند، این مغازه را وقف برا
سگم کردم که بعد از من سگم گوشت داشته باشد بخورد حالا پیش ما لغو است ولی پیش
آنها داعیه عقلائی رویش است اما حالا پیش ما صد درصد بگوييد لغو اما چرا محقق
نشود؟ نه چه دلیلی بر فسادش دارید؟ اینکه
مرحوم آقای بجنوردی گفتند که عقلائیت ندارد ، خوب عقلائیت نداشته باشد، همه مثال
های این آقا که وقف می کند بالأخره یک داعی دارد، دیوانه که نیست ، حالا داعیش گاهی
لغو است، گاهی داعیش غیر لغو است اما داعي دارد ، داعی عقلائی دارد، می گفت که
الآن هم در همین اصفهان می گفت مدیر جایی است ، نمی گویم کجا، با سگش می آید آنجا
سگش جلوتر از خودش از ماشین پیاده می شود، جلوتر از خودش می رود روی میز می نشیند
این مدیر یک اداره در جمهوری اسلامی است ، این بچه ندارد برای این سگش که عاشقش
است ، خانه اش را وقف می کند، وجه برای فساد باید
درست بکنیم که او فوا بالعقود آن را نگیرد.
لذا این که فرمودند داعی عقلائی رویش نیست می گويیم نه ، همه جا
داعی عقلائی رویش است، یک مثال نتوانستیم پیدا کنم برای حرف آقای بجنوردی، حالا
شما فکر کنید بينيد می توانید یک مثال پیدا کنید که صد درصد لغو باشد و داعی
عقلائی رویش نباشد و کار دیوانگی باشد. خوب این هم از این شرط.
شرط آخر شرط حسابی است، لذا اول و آخر این شروط خیلی خوب است، اولش
قبض، آخرش اینکه مخالف با کتاب و سنت نباشد، این خوب است برای اینکه شرط فاسد مفسد
عقد است یا نه؟ گفتیم شرط فاسد آن است که مخالف کتاب و سنت باشد لذا شرط فاسد است،
اما مفسد عقد است یا نه؟ گفتیم نه در ما نحن فیه خود عقد اگر مخالف کتاب و سنت شد،
دیگر عقد باطل است، مثل اینکه خانه اش را وقف می کند برای اینکه هنرپیشه ها بروند
در آنجا برقصند یا کاواره می کنند، خانه را وقف یک کار حرامی می کند خانه اش را
خمار خانه می کند، فحشا خانه می کند خوب معلوم است این نمی شود، چرا نمی شود؟ شارع
مقدس نهی از این کار کرده نهی در معاملات موجب فساد است مثل آن جا که شرط فاسد است
سرایت به عقد نمی کند، این جا عقدش فاسد است، وقتی عقد فاسد شد دیگر منعقد نمی
شود، نهی کرده که خماری نه می شود نهی در معامله و منعقد نمی شود، یعنی شارع مقدس
می گوید این کار نه، به قول حضرت امام که خوب حرفی می زدند می گفتند نهی در عبادات
موجب فساد است برای اینکه ارشاد است می گوید نکن که نمی شود، نگو وقفت برای این
نگو بعت برای کار حرام، نکن که نمی شود، ما را ارشاد می کند. آنجا می گفتیم نهی در
معامله نیست، نهی در معامله باشد را که نگفتیم موجب فساد نیست. اگر نهی در معامله
باشد مسلم موجب فساد است.
لذا این هشت شرطی که آوردند اولینش درست است، یشترط در وقف اینکه
قبض شود آخریش هم درست است، یشترط فی الوقف اینکه وقف برای حرام نباشد اما مابقی
دلیل برای اینکه موجب بطلان وقف بشود نداریم.
حالا هذا کله راجع به شرایط وقف، بحث بعدیمان انشاءالله راجع به
شرایط موقوفٌ علیهم است.
و صلی الله
علی محمد و آل محمد