اعوذ بالله من
الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری و احلل
عقده من لسانی یفقهوا قولی.
بحث ما بحث
درباره این بود که آیا شرط فاسد مفسد عقد است یا نه؟ گفتیم که شرط فاسد مفسد عقد
نیست هم از نظر قاعده هم از نظر روایات حتی در باب ربا اگر قرض به شرط زیادت داد،
قرضش درست است شرطش باطل است و شرط باطل و فاسد مفسد عقد نیست بنابراین آنچه این
آقا گرفته است باید بدهد به قول قرآن لا یظلمون و لا تظلمون و اما آن شرطی که کرده
فاسد است لذا تعهدی راجع به آن شرط ندارد قرض را باید اداء بکند آنچه گرفته است را
باید بدهد شرط زیاده هم هیچ.
عقیده ما این
شد لذا روایات نفی و اثبات را خواندیم، حرفها را درنفی و اثبات زدیم فقط 4 مسأله
باقی مانده و این 4 مسأله هم از خوبی است.
مسأله اول
اینست که اگر شرط فاسد مقابله باشد نه در ضمن عقد آیا باز هم میگوئیم که شرط فاسد
مفسد است (به فرض قبول کردن اینکه شرط فاسد مفسد عقد باشد) روی عرض ما که گفتیم
شرط فاسد مفسد نیست ولو در ضمن عقد باشد گفتیم فاسد نیست، اینجا به طریق اولی
(چنین است) و اما بنابر قول بزرگان که گفتند شرط فاسد مفسد است روی این بحث اول با
هم گفتگو میکنند مثل این قولنامهها خرید که هنوز خرید و فروش نیست، قولنامه است،
گاهی این قولنامهها را خرید و فروش میکنند آن هیچ ولی قاعده قولنامه اینست که
پیش گفتار است نه خرید و فروش، حالا قولنامه کرده مثلاً گفته خانه را به تو میفروشم
آنهم گفته خانه را بعد میخرم و بیعانه هم مثلاً 100 میلیون داده، خانه را به 200
میلیون فروخته به شرط اینکه این خانه فاحشه خانه شود سینمای فاسد شود همان مقابله
بوده حالا عقد را با آن مقابله دیگر شرط را در ضمن عقد نیاورده، مطلق بوده بعبارت
دیگر در سند بلا شرط است، در قولنامه با شرط است، آیا این معامله فاسد است یا نه؟
خوب مشهور در میان فقهاء گفتند نه چرا نه؟ گفتند برای اینکه عقد مطلق است در عقد
نیامده آن مقابله هم حرف است و هیچ بنابراین باید مثلاً اگر خانه را 100 میلیون
خریده، 100 میلیون بدهد و آن هم خانه را تخلیه کند و تحویل بدهد حتماً هم نباید در
آن کار حرام بکند، این مشهور در میان بزرگان است یعنی همان حرفی که ما بعنوان شرط
در ضمن عقد میگوئیم اینها شرط مقابلهای گفتند اما یک ایراد به آقایان هست و آن
اینست که اگر بیع مبنی علی شرط شد چه؟ شرط نیامده، نگفته بعت به شرط اینکه فاحشه
خانه بکنی اما بیع مبنی بر آن شرطی است که در قولنامه شده ولو ذکر نشده اما بیع
مبنیٌ علیه است اگر این باشد، دیگر باید بگوئیم شرط فاسد مفسد عقد است و این عقد
فاسد است، چرا فاسد است؟ برای اینکه در حقیقت اگر بالاتر نباشد کمتر نیست برای
اینکه در حقیقت مثل اینست که بگوید بعت به شرط اینکه اینجا را فاحشه خانه بکنی این
حرف را ما در باب نکاح داریم فتوا هم رویش داریم و آن اینست که مشهور در میان فقهاء
است که شوهر حق ندارد به زن بگوید بچه را شیر بده، حق ندارد به زن بگوید کار کن،
حق ندارد به زن امر و نهی بکند، بگوید خانه را جارو بکن، خانه داری بکن، غذا بپز،
حق ندارد مشهور در میان فقهاء این طور است، در رسالهها هم نوشتند اما ما میگوئیم
نه خانه داری، شوهر داری بچه داری عرفاً مال زن است وقتی که میگوید انکحت روی این
شرایط مبنیٌ علیه دارد میگوید انکحت لذا انکحت و قبلت به شرطی که همین طور که میشود
با تو حمام رفت، خانه داری هم باید بکنی بچه داری هم باید بکنی باید شوهر داری هم
بکنی، لباس شوهر را باید بشوئی و باید غذا بپزی، بچه را شیر بدهی و همین طور نا به
آخر. لذا ما در همین رساله مان به همین حرف فتوا دادیم و گفتیم اینکه فقهاء
فرمودند نه عرفاً همیشه هم چنین بود، کاری به ایران هم ندارد، این خانه داری شوهر
داری و بچه داری همیشه بوده است، مثلاً از حضرت زهرا کسی بالاتر نیست وقتی که به
خانه شوهر رفتند، فردا صبح پیغمبر اکرم رفتند (نزدشان) کادو هم بردند، کادوئی چه
بود؟ گفتند که یا علی این خانه کار دارد، شوهر داری خانه داری، بچه داری مال زهرا،
کارهای خانه مال زهرا، کارهای خارج از خانه مال تو، این با عفت سازگاری دارد. وقتی
که پیغمبر اکرم رفتند حضرت زهرا یک جمله گفتند فرمودند که لو یعلم الا الله ما
داخلنی من السرور فی هذا الامر. هیچ کس غیر از خدا نمیداند چقدر خوشحال شدم که
پیغمبر کار خانه را به من دادند و کار خارج از خانه را به من نگفتند، همیشه چنین
بوده است هم در عرب و هم در عجم و هم در متمدن و هم در غیر متمدن، الان هم همین
است، ما در رسالهها مینویسیم، نباید بنویسیم که (زن) میتواند بگوید که من بچه
ام را شیر نمیدهم، پولم را بده، ما هی 500 تومان پول بده تا بچه شیر بدهم مردم به
ما میخندند میگویند یعنی چه؟ بچه دارد، باید به بچه شیر بدهد بگوئیم که زن میگوید
من غذا نمیپزم یا غذا از بیرون بیاور یا خودت بپز معلوم است مردم به ما میخندند
اگر شما یک روز بروید خانه و گوشت درست نباشد صدایتان بلند میشود، لذا همه ما،
عرف متشرعه نه، عرف غیر متشرعه هم همین است، همینکه دارند کتاب مینویسند علیه
اسلام، کتاب مینویسند (به ظاهراً به نفع زنان، همین ها، ان قلت قلت میکنند اما
وقتی (همین شخص) زن گرفت یا دختر شوهر داد یا عروس آورد میبینم که کارهای خانه
مال زن است، کتاب نوشته اینکه زن استقلال دارد و حتی هر چه شوهر دارد باید با زن
نصف بکند اما اگر عروسش تنبل باشد هر کجا بنشیند میگوید عروسم تنبل است نه لباس
میشوید، نه خانه داری میکند، نه بچه داری میکند، پسر من به دردسر افتاده، اصلاً
نداریم، نه در ایران (بلکه حتی) در اروپا، (البته) اگر ازدواج باشد، برای اینکه
ازدواجهای اروپا 80 درصدش دوست یابی است، یعنی با هم دوست میشوند فقط برای امیال
جنسی شان و الا خرج و مخارج هر کدام با خودش است، مدتی با هم دوست هستند زن یک
رفیق پیدا میکند، یک شب نمیآید، به او هم نمیتوانند بگویند چرا نیامدی میگوید
یک دوست پیدا کردم، 80 درصدش این طور است، 10 درصدش پاپی است یعنی همانطور که مردم
ایران پیش آقا میروند، آنها هم میروند کلیسا عقد را میخوانند، 10 درصدش هم
ازدواج های قانونی است، در ازدواجهای قانونی چون خیلی پول میگیرند، خیلی کم است،
ازدواج پاپی هم همین طور است چون مقید به پاپ و کلیسا نیستند، اما آن 20 درصدی که
به راستی ازدواج میکنند تمام کارهای خانه مال زن است، هم شوهر داری، هم بچه داری
و هم خانه داری، این اروپای آنچنانی که فعلاً غیر از رذالت چیزی ندارد، آنهم این
طور است، در میان عرب هم همیشه همین طور بوده، در میان عجم هم همیشه همین طور بوده
و بالاخره الان هم عرف است و وقتی عرف شد به اندازهای عرف است که اگر زنی تنبل
شد، این را در میان مردم نقص میدانند ولو از نظر ارضای غریزه جنسی نمره اول باشد
اما اگر تنبل شد، غذا نپخت گفت خودت بپز، اختلاف درست میشود و طلاقش میدهند اگر
گفت که بچه ات را شیر نمیدهم خودت برو یک دایه بگیر اختلاف میشود، اگر بگوید
خانه داری نمیکنم خودت بکن الان در همین ایران، چه متمدن، چه غیر متمدن اختلاف
عجیب جلو میآید سرزنش میکنند لذا نمیگوید انکحت به شرطی که کار نکنم نه این
مبنیٌ علیه است انکحت به شرطی که کار بکنم این شرط مبنیٌ علیه است، بله میتواند
نفیش بکند، میتواند بگوید که من میروم به اداره و کارخانه را نمیکنم، اصلاً و
ابداً، بچه را هم شیر نمیدهم اصلاً و ابداً و در ضمن عقد بگوید انکحت به شرط
اینکه من فقط زن استمتاعی باشم، این خوب است، اما اگر این (مطلب) در انکحت نیاید
عقد مبنیٌ علیه بر اینست که زن باید خانه دار باشد، باید بچه دار باشد باید شوهر
دار باشد. لذا شاید هم برای همین نفقه باشد که در روایات هم زیاد سفارش شده برای
همین که الرجال قوامون علی النساء بما فضل الله بعضهم علی بعض و بما انفقوا، ریاست
خانه مال مرد برای اینکه نفقه همین منظور درست کردند و الا چطور شد که برای ارضای
غریزه جنسی کرد باید پول بدهد؟ نه پول را درباره چه باید بدهد؟ نفقه برای چیست؟
برای اینجاست که این رسم است، وقتی رسم شد، عقد مطلق، مقید میشود، لذا مبنیٌ علیه
است، و هم چون شرط فاسد را مفسد نمیدانیم میگوئیم عقد درست است ولو اینکه او به
شرایط عمل نکند، نمیدانم آقایان چطور درستش میکنند که نمیتوانند بگویند شرط
فاسد مفسد است و عقد باطل است، اما ما میگوئیم که شرط فاسد مفسد نیست بنابراین
عقد درست است اما این اختلاف شرط میکند، میتوانند شرط را به او تحمیل بکنند بطور
متعارف تحمیل بکنند زن هم خانه دار باشد، هم شوهر دار باشد، هم بچه دار. بنابراین
اینکه در میان فقهاء مشهور شده، که شرط مقاولهای هیچ، میگوئیم بله شرط مقاولهای
هیچ، اگر عقد مبنیٌ علیه نباشد، اما اگر عقد مبنیٌ علیه شد دیگر نمیتوانیم بگوئیم
مثل اینست که شرط در ضمن عقد آمده، بلکه بالاتر هم هست این یک مسأله.
مسأله دوم
گفتند که شرط در ابقائات هم میآید یا نه مختص به عقد است؟ یعنی ما میتوانیم در
ابقائات هم بیاوریم، مثلاً شرط غیر فاسد یا شرط فاسد، مثلاً شرط فاسد میگوید من
طلاقت میدهم به شرطی که به رفیقم زنا بدهی پناه بر خدا که جامعه فاسد ما به اینجا
رسیده، این طور شرایط وحشتناک است اما زیاد دیده میشود، لذا میگوید طلاقت میدهم
به شرطی که زنا به رفیقم بدهی به شرط فاسد، گاهی هم شرط فاسد نیست میگوید طلاقت
میدهم به شرطی که بعد از عده شوهر به رفیقم بکنی، بنابراین اینکه گفتند فرض
ندارد، فرض دارد، خیلی هم فرض دارد، یک طرفی هم هست، طلاق است ایقاع است نه عقد.
لذا در اینجا
راجع به شرط قبول میخواهد یعنی در حقیقت وقتی که میگوید طلاقت میدهم به شرطی که
مثلاً با فلانی ازدواج نکنی یا با فلانی ازدواج بکنی خوب یک شرط است، آن قبول میکند
و این طلاق میدهد و اینکه گفتند چون ایقاع است، قبول نمیشود، پس شرط در ایقاعات
نمیآید میگوئیم اصل عقد ایقاع است، اما شرط بین الاثنین است، شرط در ضمن عقد
است، اما بین الاثنینی برای اینکه همه شروط از عقود است در حقیقت عقد در ایقاع،
گاهی ایقاع در عقد است، گاهی عقد در ایقاع است گاهی عقد در عقد است، گاهی ایقاع در
ایقاع، اینها همه فرض میشود بنابراین شرطش عقد است ایقاعش که آن شرط در ضمن عقد آمده،
عقد نیست ایقاع است، یک طرفی است آن وقت در اینجا ظرفی داریم، مظروف داریم، ظرف ما
ایقاع است مظروف ما عقد است بنابراین بر میگردد به اینکه اگر گفتید شرط فاسد مفسد
عقد است، این اگر بگوید طلاقت میدهم به شرط اینکه زنا بدهی، هم عقد باطل است، هم
شرط باطل است، هم طلاق باطل است، ایقاع باطل است. و اما اگر مثل حرف ما گفتید که
میگوئیم شرط فاسد مفسد نیست، شرطش فاسد است اما ایقاع درست است و طلاق واقع شده و
این زن از دست این شوهر ناباب نجات پیدا کرده عقدش صحیح است و بلا اشکال است به
شرط هم نمیشود عمل کرد برای اینکه شرط حرام است و نباید به آن عمل بکنیم، شرط
فاسد است اما مفسد عقد نیست، این هم مسأله دوم.
مسأله سوم که
باز خیلی خوب مسألهای است اینست که آیا شروط ابتدائی ممضاء است یا نه؟ بحث ما تا
اینجا این بود که شرط در ضمن عقد آیا مفسد است یا نه؟ (که در بحث جدید ما) اگر
حرام شد ممضاء نیست، اگر حلال شد بگوئیم ممضاء است، مشهور در میان فقهاء منجمله
شیخ در مکاسب و خیلیها گفتند شرط ابتدائی باطل است و گفتند مثل آنجاست که قمار
بازی باشد، این یک نحو قمار است پس باطل است و اما مدعی هستیم شرط ابتدائی از عقود
است و اوفوا العقود یا المومنون عند شروطهم آن را میگیرد، میگوید که به شرط
اینکه تو من را بپذیری فردا ساعت 8 میآیم، یا اینکه ساعت 8 فردا بیا من با تو کار
دارم یا مثلاً 100 تومان هم به تو میدهم المومنون عند شروطهم باید به این شرط عمل
کنی ظاهراً نه قمار است چون قمار برد و باخت است و معنای آن اینست که این کار را
بکن اگر نتوانستی بکنی 1000 تومان بده، اگر توانستی 1000 تومان میدهم، هم برد هم
باخت ولی اینجا نه برد است نه باخت، یک شرط است و علی الظاهر نمیشود بگوئیم فاسد
است، برد و باخت نیست.
مرحوم شیخ
انصاری اگر یادتان باشد، در مکاسب میفرماید این وعد است چون وعد است وفای به آن
لازم نیست این اختلافی است نه فقهی، این حرف شیخ است، شیخ با آن تقدس عجیبش میفرمایند
که وفای به عهد، امر اختلافی است، اگر وفای به عهد نکرد، طوری نیست و اینجا وعد
است و چون وعد است پس شرط ابتدائی از باب وعدهها است و وفای به وعدهها لازم
نیست.
2 ایراد مهم به شیخ انصاری هست، فکرش را بکنید تا فردا،
1- اینکه مشهور شده وفای به وعده لازم نیست از کجاست؟ از چیست؟ این
هم روایت، اینهمه سفارش (در این مورد آمده است) قرآن چندین بار دارد بعهد هم را
عون، و نمیدانم که خلف وعده حرام نیست، این یک حرف است که خلف وعده حرام نیست
یعنی چه؟ (در حالی که) خلف وعده حرام است و عمل به وعده واجب است هر وعدهای من
جمله شرط این یک اشکال، اما اشکال مهمتر به شیخ بزرگوار اینست که؛
شرط با وعده
از دو مقوله است، شرط انشاء است، وعده اخبار است پس چه ربطی به هم دارند؟ وعده
اینست که میگوید فردا ساعت 8 میآیم این اخبار است، انشاء نیست، اما شرط انشاء
است، انشاء میکند خودش را بدهکار میکند مثل بعت و قبلت است و به هم ربطی ندارند
که مرحوم شیخ میفرمایند چون از باب وعد است هیچ، ما میگوئیم نه از باب انشاء
است، و عمده اینست که شیخ بزرگوار با این دقت عجیبش میفرمایند که شرط از باب وعد
است و چون از باب وعد است خلف وعده حرام نیست، لازم الوفاء نیست پس این هم حرام
نیست. به شیخ عرض میکنیم این اخبار نیست انشاء است، المومنون عند شروطهم انشاء
است نه اخبار اما آن وعده اخبار است نه انشاء، این اولاً
2- اینکه هر دو واجب الوفاء اند، گفت اگر
فردا آمدی 1000 تومان به تو میدهم و این آقا بیاید و او ندهد، خودش را بستانکار
میداند، عقلاء هم این را بستانکار میدانند و حتماً باید به شرطش وفا بکند.
خوب مسأله
چهارم که مسأله فرد ایمان است اینست، 5 مورد آوردند برای اینکه ولو ما بگوئیم شرط
فاسد مفسد نیست، در این 5 مورد باید بگوئیم شرط فاسد مفسد است حالا این 5 موردی که
شیخ بزرگوار در مکاسب آوردند انشاءالله فردا ذکر میکنیم ببینیم آیا درست است یا
درست نیست؟
و صلی الله
علی محمد و آل محمد.