اعوذ بالله من
الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری و احلل
عقده من لسانی یفقهوا قولی.
بحث این بود
که آیا شرط فاسد مفسد عقد است یا نه اگر شرطی را عقلاء قبول نکردند یا شارع مقدس
قبول ندارد آیا اگر این (شرط) در عقدی آمد، عقد را باطل میکند؟ مثال خیلی روشنش
قضیه ربا است قرض میدهد به شرط زیادت آن شرط زیادت در ربا گناه است مسلم زنای با
مادر در خانه خداست و مالک هم نمیشود باید بر گرداند اما این قرضی که گرفته آیا
مالک است یا نه؟ بعبارت دیگر آیا قرض ربوی به قرض الحسنه بر میگردد یا نه؟ قرض
الحسنه هم نمیشود برای اینکه پاداش هم ندارد و آیا برمی گردد و به قرض یا نه؟ ما
میگوئیم آری برای اینکه شرط فاسد مفسد عقد نیست گفتم مشهور در میان متأخرین اینست
که میگویند شرط فاسد مفسد عقد است چنانچه قدماء میگویند که شرط فاسد مفسد عقد
نیست عمده دلیل برای کسانی که میگویند شرط فاسد مفسد عقد است روایات است. 2 تا از
روایات را که میگویند شرط مفسد فاسد است را خواندم، گفتم که روایات دلالت ندارد.
حالا اگر بی
ادبی کرد و حرام را بجا آورد و حرام را در حلال خدا آورد آیا این حلال خدا حرام میشود
یا نه؟ آنهایی که گفتند خدا حرام میشود تمسک کردند به روایاتی که دیروز خواندیم و
یک روایت دیگر هم باقی مانده که امروز میخوانم؛ روایت 3 از باب 5 از ابواب احکام
العقود جلد 12 وسایل روایت صحیح السند است، روایت علی ابن جعفر است؛
قال سألته عن
رجل باع ثوباً بعشره دراهم ثم اشتراه بخمسه دراهم ایحل؟
قال اذا لم
یشترط و رضیا به فلا باس این مثلاً یک میلیون بدهکار است حالا الان ندارد بدهد میگوید
ندارم بدهم بیا بهمن کمک کن کمکش اینست میگوید این عبا را به تو میفروشم 10 درهم
از تو میخرم 5 درهم، خب این آقا 5 درهم استفاده کرده و دیگر مهلتش میدهد که آن
قرضش برای یکسال دیگر باشد این اشکال دارد؟ حضرت فرمودند نه اشکال ندارد اما اگر
صوری نباشد، اگر صوری باشد این بیع باطل است اما اگر جد باشد طوری نیست سألته عن
رجل باع ثوباً بعشره دراهم ثم اشتراه بخمسه دراهم ایحل؟ قال اذا لم یشترط ورضیا به
فلا بأس که آن روایت دیروز میگفت که اذا کان بالخیاران شاء باع و ان شاء لم بیع
این هم همان است میگوید اذا لم یشترط و رضیا به فلا باس اگر شرط نکرده باشد بگوید
این را میفروشم به تو به شرطی که (تو هم آن را) به من بفروشی این شرط را بکند این
نه اما اگر عبا را جدا بفروشد و او (خریدار) مالک بشود، برای اینکه استفادهای
برای این باشد عبا را (دوباره) به این میفروشد و (خودش) ضرر میکند بجای 10 درهم
5 درهم میشود فرمودند طوری نیست اما اگر شرط بکند طوری است گفتند ببین میگوید
شرط فاسد مفسد عقد است فرمودند اگر شرط بکند طوری است لا یحل البته مفهوم گیری
کرده اذا لم یشترط و رضیا به فلا باس گفته اذا اشترط و لم یرض به فهو باس.
3-2 تا ایراد
دارد، یک ایراد اینکه این طور شرطی برای چه اشکالی دارد؟ خانه اش را میفروشد،
مجبور است خانه اش را بفروشد یا اینکه مثلاً اختلافی بین زن و بچه اش پیدا شده
مجبور است خانه اش را بفروشد، میگوید من خانه ام را به تو میفروشم به شرطی که
دوباره خانه را به من بر گردانی چرا اشکال داشته باشد؟ لذا داعی عقلائی هم دارد که
میخواهد خانه را دوباره به خودش بر گرداند و اینکه این مشهور شده دیروز هم میگفتم
که این شرط فاسد است نمیدانم چرا شرط فاسد است؟ همه شروط الزام آور است دیگر، میگویم
میفروشم خانه را به تو به شرطی که یکسال به بچه ام درس بگوئی این مجبور است یکسال
به بچه اش درس بگوید خانه را میفروشم به شرطی که یک سال مرتب درس بر روی مثلاً در
ازدواج سراغ دارم میگوید دخترم را به تو میدهم به شرطی که طلبه باشی چرا این
شرطها اشکال داشته باشد در اینجا میگوید دخترم را به تو میدهم به شرطی که طلبه
نباشی کجایش اشکال دارد؟ در اینجا هم میگوید که خانه ام را میفروشم به شرطی که
دوباره خانه را به من بر گردانی این میخواهد زنش ببیند که او خانه اش را فروخت
اما آهسته دوباره خانه را بر میگرداند و خانه مال او میشود. لذا ما اینها را نمیفهمیم
چرا یکبار میگوئید که این کارها خوب نیست با صداقت و صمیمیت جور نمیآید اینها
کلاه شرعی است، کلاه شرعی را شارع قبول ندارد اینها خوب است اما یکباره میخواهید
بگوئید که این شرطها فاسد است کان لم یکن است مثل آنجاست که بگوید من خانه را به
تو میفروشم به شرطی که شراب بخوری خوب این شرط حرام است، این شرط را شارع مقدس
امضاء نکرده خانه را به تو میفروشم به شرطی که به هوا بپری و آناً به مشهد بروی و
برگردی این برای آن اهل دل است بگوئید این شرط فاسد است برای اینکه لغو است اما
یکبار به راستی میگوید خانه را به تو میفروشم الان هم پول لازم دارم به شرطی که
یک ماه دیگر که پول دار شدم خانه را به من برگردانی، چرا این شرط باطل باشد؟
بنابراین ما
اصلاً نمیفهمیم که این شرط فاسد یعنی چه؟ حالا بگوئید شرط فاسد است اما چرا مفسد
عقد باشد؟ برای اینکه این مظروف شراب است که هیچ، چرا این ظرف منتقل نشود؟ چرا
فاسد مفسد است؟ میگوئید این روایت راجع به شرط است راجع بیع که نیست گفت ایحل ذلک
یعنی شرط، حضرت فرمودند بگوئید مفهومش هم اینست لا ینحل ذلک، ما هم میگوئیم که
کلاه شرعی لا یحل ذلک اما چرا فاسد؟
و در این
روایت اگر خیلی بتوانیم این طرف و آن طرف بزنیم میگوید که این شرط لا یحل ذلک
بالاتر از این که نیست مثل شراب خوردن است، آنجا که میگوید خانه را به تو میفروشم
به شرطی که شراب بخوری، حالا این خانه را میخرد شراب شارع میگوید نخور معامله
درست است، اینهم شراب را نخورده، شراب را نمیتواند بخورد لذا یک دلیل باید
بیاوریم که شرط فاسد مفسد عقد است و این را میگوید این شرط فاسد است اما دیگر
داخل آن نیست که مفسد عقد باشد میگوید که این شرط لا یحل اما این مشروط هم لا یحل
باشد، دیگر نه.
بنابراین
اینها دیگر دلیلی ندارند دلیل همین 3 تا روایت است که خواندیم اما روایات عینه اگر
بخواهیم تمسک کنیم که اینها در 2 تا تمسک کردند 10-8 تا روایت داریم که اسمش را
گذاشتند روایات میگویند حرام نیست، هیچ اشکال ندارد و فرار از حرام خدا است به
حلال خدا و طوری هم نیست و ما میگوئیم بله فرار از حرام به حلال خداست آنجا که
مجبور باشی و اما اگر نه مجبور باشی معنی ندارد که انسانی که مجبور نیست فرار بکند
از حرام خدا به حلال خدا، این جمله مال امام صادق (ع) که ایراد به امام صادق میکنند،
امام صادق میفرمایند که آیا اشکال دارد انسان از حرام خدا به حلال خدا فرار بکند؟
که ما میگوئیم این فرمایش امام صادق در لفظ هل یفر خوابیده از باب ضرورت حالا شما
نگوئید از باب ضرورت و مشهور در میان فقهاء است که کلاه شرعی خوب است و هیچ اشکالی
ندارد اما از این روایات که میخواهید مفهوم گیری بکنید و بگوئید اگر کلاه شرعی
نباشد حرام است و عقد هم باطل است میتوانید اثبات بکنید که حرام است اما بطلان
عقد را نمیشود اثبات کرد یک روایت نمیتوانید بیاورید که بگوید شرط فاسد مفسد عقد
است همه این روایات اگر خیلی پافشاری کنید میگویند شرط فاسد الزام آور نیست ما هم
میگوئیم شرط فاسد الزام آور نیست وقتی شرط کلا شرط شد مثل آنجاست که بگوید من
خانه ام را میفروشم به شرط اینکه کاواره بکنی، به شرطی که زنت را طلاق بدهی، همه
اینها از یک باب است و به این بر میگردد که این روایات همه میگویند شرط فاسد
فاسد است، عمل به آن لازم نیست الزام آور نیست و اما بگوید شرط فاسد مفسد است و
عقد باطل است نداریم، اینها را من گفتم شما بگردید ببینید آیا میتوانید یک روایت
پیدا کنید آن روایاتی که میگفت شرط فاسد مفسد نیست صریح در مطلب بود یعنی عایشه
آن کنیز را خریده بود، آزادش کرده بود، کسانی که (کنیز را) به عایشه فروخته بودند
میگفتند ولای عتقش مال ماست، خبر به پیغمبر اکرم دادند که عایشه این کنیز را
خریده و آزاد کرده آنها میگویند ولای عتقش مال ماست، حضرت فرمودند نه. آنها بیخود
میگویند ولای عتق مال کسی است که آزاد میکند بنابراین شرط هیچ، اما مشروط چه؟
فرمودند صحیح است این خانم میخواهد پیش شوهر بماند، میخواهد پیش شوهرش نماند این
صریح در اینست که شرط فاسد مفسد عقد نیست یا در باب نکاح گفت که عقد را خوانده اند
به شرط اینکه طلاق مال این خانم باشد، استمتاع هم مال خانم باشد و مال آقا نباشد،
بعبارت دیگر این مرد شوهر کرده باشد، آن زن، زن گرفته بوده، مثل 90 درصد الان ما
که خودشان هم اقرار میکنند ما شوهر کردیم این طور کرده بود که حضرت فرمودند شوهر،
شوهر است، زن هم زن است به حکم خدا این صداق را باید بدهد زنش هم هست هر وقت میخواهد
استمتاع بکند طلاق هم دست مرد است این شرط باطل است اما نکاح صحیح است دیگر آیا
صراحت بالاتر از این روایت میشود درست کرد؟
خلاصه حرف این
شد که ما دلیلی پیدا نکردیم که بگوید شرط فاسد مفسد عقد است و این روایات که
خواندم، تقریبش هم کردم مال شیخ انصاری است، تقریب های شیخ انصاری را کردم، ایراد
هم به شیخ انصاری داشتم، شما باید این ایرادها را رد کنید که نه مثلاً مثل صاحب
جواهر که میخواهد رد بکند میگوید موردی است میگوید باب نکاح شرط فاسد مفسد
نیست، آیا این به مقام شامخ صاحب جواهر میخورد؟ اگر فاسد است هم جا فاسد است اکر
فاسد نیست هیچ کجا فاسد نیست اما در باب نکاح فاسد نیست چرا؟ روایت میگوید، در
باب بیع فاسد است چرا روایت میگوید؟ میگوئیم کدام روایت میگوید؟ بعد هم که نمیشود
ما بگوئیم، یک امر عقلی است یا هست یا نیست بگوئیم شرط فاسد مفسد عقد است اگر در
باب نکاح نباشد، اگر در باب عینه نباشد این خلاصه حرف است، لذا شرط فاسد که اینجا
هست مفسد عقد است حالا در باب نکاح باشد یا در باب بیع باشد یا در باب اجاره باشد
یا در باب غیر اجاره مرحوم صاحب جواهر 10-8 تا روایت که در باب نکاح است را میگویند
همه موردی اند یعنی مربوط به نکاح است اما این باعک التجر و باعی لم تجر مصداق
کاملش همین جا میشود.
مسأله بعدی
اینست که اگر این شروط مقابلهای باشد –کسانی که میگویند شرط فاسد مفسد است- باز
هم مفسد است یا نه؟ و این زیاد هم اتفاق میافتد با هم گفتگو میکنند مثلاً زن با
شوهر گفتگو میکنند این زن خیلی مغرور است، میگوید من با تو ازدواج میکنم به
شرطی که استمناع دست من باشد و طلاق هم دست من باشد یا به شرطی که طلاق دست من
باشد آن شوهر هم میگوید خیلی خوب اما وقتی که پیش آقا میروند، آقا که عقد را میخواند
بدون شرط میخواند میگوید انکحتها قبلت له شرط مقاولهای که نمیشود آیا مفسد
عقد است یا نه؟ اقوال مختلفی در مسأله هست آنکه باید بگوئیم اینست که خیلی هم بدرد
میخورد، شرط مقاولهای 2 قسمند یک قسمت اینکه عقد مبنی بر او خوانده میشود، اگر
این باشد، این شرط ضمن عقد است یعنی وقتی که میگوید انکحت و قبلت این انکحت و
قبلت مبنیاً بر آن شرطی که قبلاً گفته شده ولو در ضمن نمیآورد اما آن عقد را
مبنیاً علیه میخواند این مثل آنجاست که شرط را ضمن عقد بیاورد، همه جا این طور
است لذا ما مسألهای داریم، آقایان میفرمایند که این خانم میتواند کار در خانه
نکند میتواند بچه داری نکند بگوید پول بده تا بچهای بکنم و شوهر داری هم نکند،
بگوید تو فقط از من استمتاع میخواهی، من حاضرم، بقیه اش را دیگر نه، مشهور در
میان فقهاء اینست در رساله هم مینویسند، من این را قبول ندارم در رساله ام هم
نوشته ام، گفتم که در همه جا وقتی که میگویند انکحت تو زن من هستی یعنی زن شوهر
دار، بچه دار و خانه دار عقد مبنی بر اینست، یک خانم نه کارخانه بکند نه بچه داری
بکند نه شوهر داری بکند بعد هم بگوید نمیخواهم بکنم ما میگوئیم نمیشود این عقد
مبنیٌ علیه بر این شروط است مثل آنجا که بگوید انکحت به شرطی که بچه داری کنی به
شرطی که شوهر داری کنی به شرطی که خانه داری کنی اما یک دفعه عقد مبنیٌ علیه نیست
گفتگویی بود، میخواست زن را گول بزند، ملاقاتهایی که تازه پیدا شده، ملاقات اول و
دوم و سوم و اینها، بعد هم آقا میگوید انکحت و قبلت، آن شروط هیچ، آن انکحت و
قبلت بله ظاهراً این قول من از اقوال دیگر بهتر است اگر مطالعه کرده باشید 4-3 قول
در مسأله هست و این قول خیلی قول خوبی است که در حقیقت به این بر میگردد که شروط
مقابلهای هیچ اند، اگر شروط حسابی باشد هیچ چه رسد به شروط فاسد. اما اگر عقد
مبنی علیه باشد بنابراینکه شرط فاسد مفسد عقد است اینجا هم شرط فاسد مفسد عقد است.
اللهم صلّ علی
محمّد و آل محمّد.