اعوذ بالله من
الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقده
من لسانی یفقهوا قولی.
گفتند که در
قاعده فراش 3 شرط است تا قاعده فراش را جاری بکنند اول باید از طرف شوهر دخول باشد
و الا اگر دخولی واقع نشده باشد و زن
آبستن شود و بچه به دنیا بیاید نمیتوانیم قاعده فراش را جاری بکنیم این شرطی که
این رها کردند اگر شرط عالی باشد شرط خوب است و اما اگر به راستی شرط عقلی باشد
شرط اصولی و فقهی باشد دخول من حیث انه دخول موضوعیت ندارد برای این که بعضی اوقات
ناتوانی جنسی دارند اما این میتواند تلاعب میکند و منی هم بیرون بیاید حالا
اتفاقاً تلاعب کرد و این زن آبستن شد نمیدانیم آیا مال این شوهر است برای این که
امکان دارد این منی در تلاعبش وارد رحم شده و آبستن شده باشد یا این که خانم زنا
داده است خوب نمیشود بگوییم که قاعده فراش ندارد در حالی که دخول نیست مسلماً
قاعده فراش هست روایت صحیح السند ظاهر الدلاله هم داریم که پیر مردی آمد خدمت
امیرالمومنین (ع) و گفت که زنم را عفیف میدانم ولی با این که هنوز باکره است ولی
آبستن شده باشد در حالی که عفیفش میدانم اما از آن طرف دخولی هم نبوده و الان
باکره است با این حال آبستن است امیرالمومنین (س) به او گفتند آیا با این تلاعب
نکردی آیا منی کنار رحم ریخته نشده گفت بله فرمودند این بچه مال توست برای این که
منی از در رحم وارد رحم شده و آن جا بچه شده و حضرت دستور دادند تا بکارت آن زن را
بردارند بچه را به دنیا بیاورند اگر روایت هم نداشتیم این را میگفتیم برای این که
مظنه هم باشد برای باکره بودنش این که منی از خارج در رحم شده باشد شاذ است اما
همین شاذ را میپذیریم قاعده الفراش میگوید همین که احتمال میدهی این بچه مال
این شوهر است بگو مال شوهر است ولو زنا هم داده باشد ولو این که منی با تلاعب از
خارج رحم وارد رحم شده باشد خیلی هم کم باشد همین احتمال این که بچه مال پدر است
الولد للفراش و للعاهر الحجر لذا دخول خیلی اهمیت ندارد آن که اهمیت دارد این است
که بدانیم این نطفه مال او نیست خوب اگر یقین باشد مثلاً اگر بخواهیم مثال بزنیم
این شخص ناتوانی جنسی دارد اصلاً نطفه ندارد وقتی که نطفه نداشت حتی دخول هم پیدا
شده اما این که مسلم تطفه ندارد دیگر نمیشود که بدون نطفه بچه دار شود.
مرحوم صاحب
جواهر در همین جا هم میفرماید بچه مال اوست چرا احتمال میدهیم آن جاذبه زن نطفه
مرد را در رحم کشانده باشد اگر به راستی احتمال درست بودن حرف صاحب جواهر باشد در
حالی که به حسب ظاهر نطفه ندارد اما جاذبهها نطفه را کشانده باشد از عمق جان این
مرد بیرون و در رحم برده باشد و یک اسپرم باشد و یک سلول شده باشد به عبارت دیگر
اوول او که به منزل یک خانم است شوهر خودش را از عمق جان این مرد بیرون آورده خوب
به راستی اگر این احتمال عقلایی باشد میگوییم الولد للفراش و للعاهر اما ارگ به
راستی این احتمالات صحیح نباشد قطعی باشد که این اسپرم ندارد ولو دخول هم واقع شده
باشد خوب نمیگوییم که الولد للفراش خواه ناخواه باید بگوییم که ولدالزنا است آن
وقت حرف دیگر پیدا میشود که این هم مشکل است این که خوب این شخص نطفه ندارد زن هم
عفیف است حالا نمیدانیم این بچه در شکم زن پیدا شده است یعنی شک داریم در این مرد
که نطفه ندارد این بچه که در شکم است از کجا پیدا شده ولو مردم به حسب عادت و به
طور متعرف میگویند ولدالزنا است اما اگر احتمال بدهیم که این طور نباشد مثلاً باز
در قضیه امیرالمومنین (ع) که زنی آبستن شده بود در حالی که بکارت داشت و بالاخره
او را پیش امیرالمومنین بردند علی (ع) بعد از تفحص علم امامت هم نیست اینها زرنگی
در قضاوت است گفتند که این زن به حمام رفته و روی زمین نشسته نطفه مردی روی زمین
بوده رحم این بچه حلال زاده است حرام زاده نیست و تمام آثار حلا زاده بر وطی به
شبهه بار است اذا یک قاعده کلی درست بکنیم ابداع احتمال کرد که این زنا تکرده بچه
مال او نیست اما بچه وطی به شبهه است و حلال زاده برای ماردش میشود دیگر ربطی به
آن مرد ندارد و اگر ابداع احتمال نشد قاعده فراش جاری نیست و للعاهر الحجر میشود
ولدالزنا ولو احتمال آن هم ضعیف باشد برای این که این قاعده فراش وضع شده برای این
که هر احتمالی را بزند و تا میشود این بچه را ملحق به پدر بکند اگر نشود ملحق به
پدر کرد دیگر باد ملحق به وطی به شبهه شود آن وقت وطی به شبهه هم مثل آن مثال
امیرالمومنین (س) یک دفعه پدرش پیدا نیست خوب این میشود بچه پدر گم شده اما حلال
زاده به معنی وطی به شبهه دیگر بچه مفقود شده زیر نظر حاکم شرع است و کسی را قیم
او قرار میدهد و آن کارها و اگر هم صاحب آن نطفه پیدا شود مثل همان قضیه
امیرالمومنین علی (ع) به راستی بفهمند این نطفه مال کیست؟ دیگر آن (شخص) پدرش میشود،
حلال زاده هم میشود. هم برای مادرش حلال زاده است برای اینکه زنا نداده هم برای
پدرش حلال زاده است برای این که زنا نکرده ولو این که نطفه از روی زمین از روی
دستمال، از روی سنگ حمام منتقل شده باشد به این خانم و خواه ناخواه هم پدر درست میشود،
هم مادر درست میشود اما و طی به شبهه است و قاعده فراش هم جاری نیست. یا مثل
امروز که با آمپول اسپرم را وارد رحم میکنند خوب در این جا هم باید بگوئیم قاعده
فراش هست با آمپول نطفه شوهر را وارد در رحم (زن) کردند اما از آن طرف هم زن زنا
داد مسلم زنا داد نمیدانیم این (بچه) آیا مال آن نطفهای است که با آمپول در رحم
رفته یا مال آن زنائی است که داده شده؟
قاعده فراش میگوید
مال پدرش است، چنانچه اگر قضیه به عکس شد که مرد دخول کرده اما یک نطفه غریبه هم
با آمپول وارد رحم شده نمیدانیم مال آن است یا مال او قاعده فراش میگوید مال
حلال است نه مال حرام.
لذا این
فرمایش فقهاء که فرمودند دخول، نه. دخول هیچ ملاک نیست بلکه آن چه میخواهیم این
است احتمال این که اسپرم که بچه شده مال پدر باشد. همین مقدار که بتوانیم ابداع
احتمال بکنیم، قاعده الفراش تأیید میکند که بچه از پدرش است ولو این که یقین هم
داشته باشیم این زن زنا داده است. (پس) دخول لازم نیست چه چیزی لازم است دخول
نطفه، حالا میخواهد با آمپول باشد میخواهد از راه جاذبه باشد میخواهد از راه
ملاعبه باشد یا از هر راه دیگر و اما این که فقهاء میگویند شرایط قاعده فراش دخول
است، میگوئیم نه دخول نیست چون که باید به کلمات فقهاء خوشبین باشیم از ایشان
استفاده بکنیم میگوئیم مراد از دخولشان یعنی دخول نطفه، البته این طور نیست ولی
خوب این طور بگوئیم که مرادشان دخول نطفه است، که گاهی به مقاربه است، گاهی با
آمپول است گاهی با ملاعبه است و جاذبه رحم و گاهی با چیزهای دیگر آن چه میخواهیم
این است که حتماً باید شوهر این خانواده باید اسپرمش وارد این (زن) شده باشد لذا
اسمش را بگذارید دخول النطفه، مقاربت نگوئید این که در کلمات بزرگان، این کسانی که
قواعد فقهی نوشتند مثل صاحب جواهر، همه شان بگوئیم در قاعده فراش دخول بمعنی
مقاربت لازم نیست بلکه دخول بمعنی دخول نطفه، این حتماً لازم است باید دخول نطفهای
باشد تا رویش شک کنیم آن وقت آن جائی که عنین است یا اصلاً نطفه ندارد را بیرون
کنیم.
مسأله بعدیمان
این که نطفه دارد و مقاربت دارد الا این که یک سال است در مسافرت است، حالا در
نبود شوهر بچه پیدا شده که یقین داریم شوهر دیگر مقاربتی با این (زن) نکرده است،
که خواه ناخواه دیگر نمیتوانیم بگوئیم الولد للفراش، یقین داریم "الولد لیس
له" این- اب، "لیس له من نطفه" این اب، خوب معلوم است دیگر؛ شش ماه
بعد آبستن شده یک سال و نیم بعد بچه بدنیا آمد دیگری نمیشود کاریش کرد باید
بگوئیم این بچه ولدالزنا است این هم زنا داده باید تازیانه اش را بخورد قاعده فراش
هم ندارد.
این مساله
آمپول که فعلاً فوق العاده مشهور شد گرچه مربوط به بحث ما نیست اما چون که از راه
آمپول وارد شدن نطفه در رحم و اگر بچه شد
چه طور میشود ما گفتیم اگر نطفه شوهر وارد رحم (زن) شود و آبستن شود، قاعده فراش
دارد وگرنه اگر اصلاً کسی با او مقاربت نکرده و برایش بچه شد و این بچه مال این شد
خوب است مساله مربوط به بحث ما نیست اما متعرض شدن این مساله چون مشهور است خوب است
این دخول نطفه به 10- 8 قسم منقسم میشود، یک قسمت این که این مرد نطفه دارد، این
نطفه را نه از راه مقاربت (بلکه) از راه آمپول وارد رحم میکنند و زن آبستن میشود
یقین هست که این بچه از این نطفه است خوب در جائی که بچه حلال زاده است و تمام
آثار هم بر این بچه بار است، اشکالی نمیبینیم فقط اشکالی که میماند این است که
(آیا) این کار حرام نیست؟ اگر به دست خود شوهر باشد، طوری نیست چه ضرورت در کار
باشد چه نباشد، طوری نیست و اما اگر به دست غریبه باشد، چه زن باشد، چه مرد باشد
نگاه عورتین، دست گذاشتن به عورتین است و از این جهت حرام است اما حالا حرام است،
ضرر به حلیت و حلال زاده بودن بچه پیدا بکند به طور مسلم این نیست دیگر، بچه حلال
زاده است در بچه هیچ اشکالی نیست در نگاه کردن عورتین است که حرام حالا اگر ضرورت
در کار باشد مثل این بود که مرد بچه میخواهد، زن بچه میخواهد بعضی اوقات هم
اتفاق میافتد میآیند پیش من خیلی هم با هم خوبند خیلی هم همدیگر را دوست دارند
اما طلاق میگیرد یا طلاق میدهد برای این که بچه ندارد خوب اگر ضرورت در کار
باشد"الضرورات تبیح المحذورات" در این جا اگر زن این کار را بکند معلوم
است که خیلی بهتر است تا مرد این کار را بکند چنانچه اگر ضرورت نباشد یا ضرورت
باشد و این مقدمات نباشد مثل این که زن دستکش دستش میکند، نگاه به عورتین هم نمیکند
و آمپول را تزریق میکند خوب این هم باز اشکال ندارد نه نگاه به عورتین کرده، دست
را هم اگر روی بدن میگذارد بواسطه دستکش است، خوب اشکال ندارد در (این که دکتر)
مرد باشد اشکال پیدا میشود، یعنی اگر مرد بخواهد این عمل را بدون ضرورت انجام دهد
ولو نگاه هم نکند این بدآموزی دارد و مسلم فقیه نمیتواند بگوید این (حالت) جایز
است ولی علی کل حال "الضرورات تبیحت المحذورات" این یک صورت است که زن
اوول دارد (ولی) اسپرم مرد خراب است و اینها نطفه را میگیرند نطفه گرفتن هم همین
است خود مرد نطفه را بگیرد اگر ضرورت در کار نباشد نمیشود، اگر ضرورت در کار باشد
نطفه را گرفتن طوری نیست نطفه را درست میکنند بعد با سوزن، با آمپول وارد رحم میکنند،
این صورت طوری نیست یعنی در حلال زاده بودنش (طوری نیست).صورت دوم این که نطفه مرد
را میگیرند، نطفه زن را هم میگیرند و در خارج یک سلول درست میکنند و دو دفعه
همین سلول را وارد رحم میکنند یعنی رحم این زن نمیتواند سلول درست بکند، اما زن
اوول دارد، مرد اسپرم دارد، نطفه هر دو را میگیرند و در خارج تک سلول درست میکنند
بعد با آمپول آن مقدمات حرام است، اگر ضرورت در کار باشد "الضرورات تبیح
المحذورات" آن هم اشکال ندارد، مسلماً الاسهل وفالاسهل باید مراعات شود، آن
جا که بشود زن این کار را بکند مرد نکند این مثل مراجعه کردن زن به دکتر است، اگر
دکتر مرد باشد دکتر زن هم باشد، خوب معلوم است زن نمیتواند به دکتر مرد مراجعه
بکند مگر این که ضرورتی در کار باشد و این باید به این (دکتر) مرد مراجعه بکند نه
به (دکتر) زن خوب در این جاها "الضرورت تبیح المحذورات" این قسم دوم.
قسم سوم رحم
اجارهای است که این هم الان زیاد پیدا میشود و اقسامی دارد که انشاء الله برای
فردایمان.
وصلی الله علی
محمد و آل محمد.