اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. ربّ اشرح
لی صدری و یسرلی امری و احلل عقده من لسانی یفقهوا قولی
از جمله قواعدی که در فقه مسلم است الوالد للفراش معنی الوالد
للفراش این است که اگر شک کنی که این بچه مال پدرش است یا نه، مثلاً باب میداند
که زنش فاجره است حالا اگر بچه پیدا کرده نمیداند این بچه مال اوست یا نه، حالا
زن فاجره باشد یا نباشد گاهی از دستش دررفته باشد یا نرفته باشد همین مقدار که شک
شود این بچه مال مرد این خانواده است یا نه؟ الوالد للفراش، این ولد مال این
خانواده است. یعنی این ولد مال این پدر است خودش شک داشته باشد یادیگران تفاوت نمیکند
دیگران اگر به این نسبت ولد الزنا بدهد 80 تا تازیانه میخورند خود آن پدر هم
بخواهد نفی ولد بکند یا باید ملاعنه بکند، اگر لعان نه، 80 تا تازیانه بخورد یا نه
باید بپذیرد بچه مال خودش است و ما بخواهیم این بچه را به غیر نسبت بدهیم ولو
بدانیم این غیر در خانه او رفت و آمد دارد و زنا کرد و زنا داد، باید یقین بکنیم
که خیلی معونه برای یقین میخواهد و للقاهر الحجر ، زنا کار را باید تردش کرد.
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله میگویند برو، دیگر از این کارها
نکن و اما با بخواهیم نسبت بچه را به او بدهیم ،نه.
این معنی الوالد للفراش است که این الوالد للفراش مخصوصاً مثل زمان
جاهلیت که قرآن میفرماید: جاهلیت اولی بوده، الان هم جاهلیت ثانی در دنیای روز
حاکم است متأسفانه حتی در جمهوری اسلامی ، این زنا و فحشائی که در زنان و مردها
پیدا شده، در این بی غیرتیها در این بی عفتی ها، از این شک و شبههها زیاد پیدا
میشود. مرد میداند زنش زنا داده یا زنا میدهد رفیق دارد الان هم هستند در
اصفهان هم هستند میگوید خیلی خوب من رفیق داشته باشم، تو هم داشته باش، حالا میداند
زنش رفیق دارد، یک بچه پیدا شد، حتی بچه به آن نانجیب رفیق زن- شباهت دارد حالا
این مرد بی غیرت میتواند بگوید بچه مال من نیست بلکه بچه مال اوست؟ یا آن زنا کار
بگوید بچه مال من است؟ نه.
الوالد للفراش ، باید ولد را به خانواده نسبت بدهیم یعنی به این
پدر که شوهر این زن فاجره است و نمیشود که بخواهیم سلب ابوت بکنیم، هم ارث میبرد
هم محرم است، هم بالاخره واجب النفقه است و همه احکام اولاد بر او بار است در حالی
که مشکوک است آیا بچهاش است یا نه؟ حتی مظنه شخصی که حجت نیست- مظنه شخصی دارد که
بچه مال او نیست اما «إنَّ الظن لایغنی من الحق شیئاً» مظنه غیر حجت ، حجت نیست،
«الاصل حرمت عمل بالظن، الاصل عدم حجیت الظن الا ما اخرجه الدلیل» شایعات و اینها
فایدهای ندارد، حتی آزمایشات.
الان این مدعی هستند که ما میتوانیم با آزمایش هم راجع به منی، هم
راجع به خون تشخیص بدهیم که این بچه مال کیست، این هم حجت نیست، اگر بخواهیم حجتش
بکنیم باید دلیل بیاید، یک دلیل قانع کنندهای که بعد دربارهاش صحبت میکنیم
مثلاً دلیل قانع کننده این که یک سال بین این زن و شوهر تماسی نبوده او در مسافرت
بود، شوهر یا خانم یک سال آمریکا بودند ، حالا در آمریکا یک بچه پیدا کرده، این جا
اگر بخواهیم بگوییم الوالد للفراش خوب نمیشود، چرا نمیشود؟ برای خاطر این که میدانیم
که این زنا داده و این بچه را پیدا کرده یک سال آبستن که معنی ندارد ، بعضی اوقات
اتفاق افتاد که میآیند و سوال هم میکنند که دختر اصرار کرده که عروسی بکنیم و
رفته منزل شوهر، سر 4 ماه زائیده اینها هیچ تماسی هم(قبل عروسی) با هم نداشتند،
مثلاً شب عقد کرده، فردا عروسی کرده، 4 ماه بعد هم این زن زائیده است، خوب بچه مال
این شوهر است، این بچه مال این رفیق است، نمیدانید البته فتوای فقهاء هم همین است
که گفتیم اما اینها مدعی هستند ما در این آزمایشان یقین داریم ولی آزمایشات هم
نمیتواند جواب بدهد، مثلاً حتی یک آزمایش قند میگیرد100، یکی دیگر گرفته150 ،
دیگری گرفته200 ، بعدی گرفته250 در حالی که هر کدام مدعی هستند آزمایشگاه ما مدرنی
است و نمره اول است. و زیاد هم اتفاق میآفتد، حالا ما بخواهیم با آزمایشات منی یا
آزمایش خون بگوییم این بچه(مال کیست)، الان هم قضات میگویند بروید آزمایش منی
بکنید تا زنایی محسنه یا عدم آن اثبات شود، و میروند آزمایش هم میکنند، اما
بخواهند حکم روی این بکنند، نمیکند یک علامتی هست، اما به راستی علامت تامه ملزمه
شرعی قانونی باشد، نمیتواند مثل قیافه، یک علم فوق العاده مهمی بوده و حتی مثلاً
در روایات میخوانیم که پدر و پسر، که پسر مشکوک بود اینها میآمدند پیش آن قیافه
شناس و او با قیافه میگفت که این پسر مال این است یا نه؟ حتی مثلاً ساق پا میگفت
که این پسر این است، در تاریخ میخوانیم در روایات هم هست. حالا این علم قیافه حجت
است یا نه؟ علوم غریبه مطلقا حجت نیستند، رمل و اسطرلاب و سحر و تسخیر اجنه و حتی
تسخیر ملائکه و اینها علوم غریبهاند یعنی متعارف نیستند و هیچ کدام حجت نیستند
از همین جهت هم ما مدعی هستیم علم امام برای این طور چیزها حجت نیست. اما علم دارد
به ما کان، به ما یکون به ما هو کائن تسلط وجودی امام در عالم وجود مثل تسلط ما بر
کف دستمان است، این مثال هم غلط است، اما با این وجود علمش این طور است برای خودش
حجت نیست برای دیگران هم حجت نیست برای همین ما یک روایت نداریم که روی علم امام
فتوا داده باشند در حالی که علم همه اوصیاء بالاخره پیامبران این علم را داشتند و
مراتب داشته، اما داشتند، عمده این مطلب برای این است که این علم متعارف نیست، آن
علمی حجت است که متعارف باشد و الا اگر غیرمتعارف شد، دیگر عقلاء حجت نمیدانند،
شارع مقدس هم حجت نمیداند.
لذا این آزمایش غیرمتعارف است و وقتی غیر متعارف شد دیگر حجت نیست،
علم قاضی هم حجت نیتس لذا علم باید متعارف باشد همین که پیامبر اکرم صلی الله علیه
وآله میفرمایند: «انما اقضی بینکن بالبینات ولایمان» و الا برای پیامبر اکرم صلی
الله علیه وآله کاری نداشت ولو این که علمش هم «لو شائو علموا» باشد، اما مثل تصور
ما تصور میکنیم میفهمیم ، امام(ع) یک اراده میکند مسلط بر عالم وجود اند .
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله بجای
بینه، بجای ایمان، یک توجه میکند میشناسد که چه کسی قاتل است، چه کسی قاتل نیست
این اگر سنی این حرفها را بلد نیست ما خوب بلدیم که این 14 معصوم علم به ماکان و
مایکون و ما هو کائن(دارند) «لو شائوا علموا» و این معنی اش همین است که هرچه
بخواهد بداند میداند، همین طور که ما با توجه به چیزهائی که یادمان رفته به یاد
میآوریم علم داریم دیگر علم ما میشود حضوری، غفلت داریم از علم مان اما با توجه
اگر بخواهند میفهمند به راستی چه کسی قاتل است چه کسی مقتول است میفهمند چه کسی
زنا داده چه کسی زنا نداده اما بنا این طور نیست، بنا این است که 4تا شاهد شهادت
بدهند تا از این راه حجت تمام شود، حالا گاهی علم پیدا میشود ، گاهی هم علم پیدا
نمیشود.
این رسم پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله رسم امیرالمؤمنین علیه
السّلام روش همه انبیاء و اوصیاء من جمله اهل بیت(ع) بوده است . هیچ کجا نیست که
امیرالمؤمنین علیه السّلام با علمشان کسی را کشته باشند، شتر را به زبان آورد و
فانی را کشت این دروغ است خوب ما چندمین سال راجع به حدود و تعزیرات و امثال اینها
صحبت کردیم یکی از این چیزها نداشتیم آن که در مورد امیرالمؤمنین علیه السّلام این
است که زنی میآید میگوید من زنا دادهام حکم را جاری کنید ورا حتم نمائید . حضرت
به او میگویند مثل این که دیوانهای شده ای، میگویند که حالا برو تا بعد، میرود
دوباره میآید ، من بچهام به دنیا آمد، این بچه ولدالزنا است،(حضرت دوباره میفرمایند)
دیوانه شده ای، برو دنبال کارت، این حرفها چیست که میگوئی؟ در حالی که حد خداست
باید جاری شود، دوباره امیرالمؤمنین علیه السّلام میفرمایند: که برو بزرگش کن در
چاه نیفتد، از بالا به پایین نیفتد بعد بیا بیینیم چطور میشود، بالاخره یک احمقی
میرسد و به آن زن میگوید که من بچهات را نگه میدارم ، میآید به امیرالمؤمنین
علیه السّلام میگوید که زنا دادم را حتم کن، امیرالمؤمنین علیه السّلام خیلی
ناراحت میشود به آن احمق که نگهداری بچه را قبول کرده بود میگوید که چرا تو
آدمکشی کردی؟ بعد میفرمایند خدایا شاهد باشد چهار با اقرار کرد، آن وقت رجمش میکنند.
حالا جائی پیدا کنید غیر
از این ها، امیرالمؤمنین علیه السّلام میتوانستند یک توجه بکند و ببیند قضیه از
چه قرار است اما باید چرخ زندگی چه دینی و چه غیر دینی روی متعارف بگردد و هیچ کجا
نداریم روی غیرمتعارف زندگی گردیده باشد. آزمایش منی و اینها که خیلی از این
آزمایشها دارند، بخواهیم بگوییم اینها حجت است نه کسی گفته ، نه میشود گفت و
نمیشود زن را با آزمایش خون رجمش کرد، دوربین مخفی بگذارند و یکی را بگیرند، این
که متعارف است، غیر متعارف را پیدا کنید، وقتی گرفتند ، عکسش را نشان میدهند، این
غیر متعارف نیست، روی اشعهها حساب کنید و خلاصه یک چیز غیرمتعارف پیدا کنید.
علی کل حال یک قاعده کلی این که همه قوانین دنیا از اول تا روز
قیامت، هر ملتی هر نحلهای روی متعارف جلو میآید.
این دختر بلژیکی مسلط بر تمام دنیا بود و راستی این تسلط بر دنیا
عجیب بود، حالا قاضی این دختر بلژیکی را پهلوی خودش بنشاند و حکم اثبات شود،
بلژیکیها چنین حکمی را قبول ندارند شارع مقدس هم چنین چیزی را قبول ندارد، هیچ
وقت هم قبول نداشته، همیشه باید روی متعارف جلو برویم تا اختلال نظام هم لازم
نیاید و چرخ زندگی روی متعارف بگردد. همه چیز متعارف باشد اگر موضوعات با دقی
فلسفی درست بشود ، نمیشود، و الا شما خیلی جاها گیر میکنید، لذا به فقیه میگوید
آقای فقیه عالم عاقل دقی فلسفی حق نداری موضوعات را از خودت بگیری، از دقی فلسفی
بگیری، موضوعات را باید از عرف گرفت، اگر عرف میگوید موضوع است، حکم را بار کن،
اگر میگوید موضوع نیست، حکم را بار نکن، شما یک جا پیدا کنید که با غیر متعارف
حکم بار کرده باشند ولو یقینی ، عرض میکنم دقی فلسفی.
این مثالهایی که زدم و زدند، مثلاً رنگ خون، همه فقهاء میگویند
پاک است حالا مثل حضرت امام (رضوان الله تعالی علیه) و آن فلسفه دقی اش میگوید
پاک است، آن هم که فلسفه ندارد میگوید پاک است ، چرا؟ میگویند عرفاً رنگ خون غیر
از خون است حالا این رنگ خون از نظر فلسفه دست حضرت امام (رضوان الله تعالی علیه)
بدهد، به دست بوعلی سینا بدهد، میگوید محال است این جا خون نباشد، مگر میشود عرض
بلامعروض باشد . مسلم این رنگ خون، خون دارد. اما به همین بوعلی سینا میگویند برو
فلسفهات را بگو، فقه مربوط به این حرفها نیست، مربوط به این است که عرف بگوید این
خون است یا خون نیست و عرف رنگ خون را با خون دو چیز میداند ، شارع مقدس هم میگوید
بله حجت است.
این بخارهائی که از بول بلند میشود ، این بخارها یعنی ذرات آب،
ذرات بول بالا میروند، اینها بخار میشوند، لذا وقتی هم بالا رفت آن بالا و به
طاق نشست، وقتی که برمیگردد آب برمیگردد حالا شما چه میگویید؟ میگویید این
بخار پاک است ، وقتی هم که بالا رفت، یا آب برگشت ، آن آب هم پاک است. آزمایشات چه
میگوید؟ میگوید این هوا ذرات بولیه دارد، همین هوا یعنی بول و این که از این بول
بلند میشود یعنی بول، و وقتی هم برمیگردد ، باز همان بول است، همان آثار بول را
هم دارد ، لذا اگر دم دهانش را نگیرد و آدم حساس باشد، بول خورده مریض میشود،
اصلاً هوای کثیف یعنی همین، معنی هوای کثیف یعنی همین اما شارع مقدس چه میگوید؟
میگوید نه، آب غیر از بخار است بخار هم وقتی بالا رفت و برگشت غیر از آن آب است،
آن استحاله است استحاله پاک است، بخار هم پاک است ، بول خیس است. الان آزمایش میگوید
نه. یعنی وقتی که این بخار را آزمایش بکند بواسطه میکروسکوپها آن جا که رنگ خون
است میبیند ، و نشانش میدهد که ذرات خون این جا است، حتی میبیند که گلبولهای
قرمز زنده هم هست با آزمایش میبیند ، اما شما میگویی آزمایش ات بی خود است، ببین
آیا عرف این جا گلبول قرمز میبنید یا نه؟ نمیبیند پس پاک است، آزمایش میبیند
این بخار بول است، میبیند این بخار از آن بول بلند شده، بول آن است، میبیند ، به
راستی میبیند، مکبر است دیگر، اما شارع مقدس هم میداند، بوعلی سینا هم یقین
دارد، اما نه قول بوعلی سینا و نه قول این میکروسکوپ و امثال اینها هیچ کدام حجت
نیست، چه حجت است؟ چشم متعارف، چه حجت است؟ گفته متعارف، چه حجت است؟ علم متعارف.
دیگر مابقی اش همه «یوخدور» بنابراین آزمایش و اینها بخواهد ولدالزنا درست بکند
نه چه درست میکند الولد للفراش و این الولد للفراش به راستی همیشه، مخصوصاً وقتی
فساد اخلاقی زیاد میشود خیلی خوب قاعدهای است و الا اختلال نظام لازم میآید.
خوب این معنی الولد للفراش ، حالا الولد للفراش چیست؟ إن شاء الله
برای جلسه بعد.
و صلی الله
علی محمد و آل محمد